ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بخشش فرد محکوم به اعدام، پای چوبه دار

روایت یک بخشش

در سال ۱۳۸۶، عبدالله حسین‌زاده در نزاعی خیابانی در چهارشنبه‌بازار نور در مازندران، به قتل رسید. او در لحظه مرگ ۱۷ سال داشت و قاتل جوانی هم سن و سال خود عبدالله، فردی به نام بلال بود. پدر و مادر عبدالله پس از هفت سال مقابل چوبه دار، بلال را بخشیدند و او اعدام نشد.

در روز قرار اعدام ، خانواده و عزیزان بلال و تماشاچیان اعدام جمع شده بودند. خانواده بلال و مادرش گریه می‌کردند. علائم درد و رنج درونی در رفتار آنان نمایان بود. مادر عبدالله با دیدن این صحنه‌ها منقلب شد و با زدن سیلی‌ای به صورت بلال وی را بخشید.

عبدالغنی حسین‌زاده پدر عبدالله که مربی فوتبال است و با پسرش عبدالله هم فوتبال بازی می‌کرد، تصمیم دارد با دیه دریافتی از خانواده بلال مدرسه فوتبالی به نام پسرش در شهرستان نور راه اندازی کند.

افکار عمومی در ایران کم‌کم نسبت به قانون قصاص حساس شده است. اما آنچه که در قصاص  قتل شاید کمتر مورد بحث قرار گرفته میزان درد و رنجی است که بازماندگان مقتول و نزدیکان قاتل تحمل می‌کنند. رنجی که در یک بازی قدرت نابرابر، خانواده مقتول را مسئول تعیین سرنوشت جان قاتل می‌کند. درد و رنجی بیهوده که به افرادی تحمیل می‌شود که هیچ نقشی در اتفاق قتل نداشتند اما قتل اکنون عذابی جداناپذیر از زندگی آنها شده است.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • هاگن

    مجبد عزبز... گرچه در ذات, حرفت کاملا درسته اما فکر میکنم در شرایط کنونی ایران همچین نمایش هایی خیلی  هم بد نباشه..... در میان این همه شو و نمایش روزانه, دست کم این یکی بقیه مردم رو تشویق به بخشش و گذشت میکنه......  چیزی که به شدت در میان ما کم شده..... به نظرم فعلا به همچین نمایش هایی نیازمندیم.

  • حسین

    درود نظر خاصی ندارم

  • Majid

    انگاریکه عکاس ایسنا هم می دانسته این داستانِ تکراری به کجا ختم می شود و چنان راویِ تصویری این اتفاق از پیش برنامه ریزی شده است که انگار دانایِ کلِ ماجراست! "بخشش در پایِ چوبه ی دار" همیشه رسانه ای تر از باقیِ بخشش هاست. می بینید؟! می شود فرزند را هم با رسانه معامله کرد، می شود احساسات را هم با رسانه معامله کرد! حالا دو داستانِ تکراری کدام اند؟ اولی حکم به قصاصِ قاتل و تا آخرش ایستادن است. حسی عمیق از نفرت که تنها با قصاص خاموش شود. دومی همین بخشش در پایِ چوبه ی دار. تنفری که کم کم رنگ می بازد اما؛ وقتی احساسِ مالکیت داری باید در ازای چیزی که می دهی بهایی بگیری. در این مورد خاص هفت سال یک نفر را در خوف و رَجر و در حبس نگه می داری که از صد اعدام بدتر است و در آخر حتی طناب را گردن اش می اندازی و بعد می بخشی؟! ** به تو و این بخشش تکراری ات! **به تو و این نمایشی که همیشه بازی می کنی. **به تو که با پولِ دیه می خواهی مدرسه فوتبالی بسازی. آقای بخشنده من به هر دو داستان عادت دارم اما قهرمانِ داستانِ من تو نیستی و اگر قرار به انتخاب باشد من پایِ داستانِ اولی می نشینم. برایِ من تو یک بازیگرِ بی هویتی. آقا**؛ بدونِ جار و جنجال هم می شود بخشید. می شود یک روز بدونِ سر و صدا رفت و یک امضا داد و برگشت.