ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

«زنی با زنبیل» و امید به رستگاری

۵۳ زن از لایه‌های محروم اجتماع در ۵۳ داستان کوتاه از فرخنده آقایی. انعکاس کابوس‌های مردم محروم در داستان‌های اخیر فرخنده آقایی جنبه هراس‌انگیز زندگی را آشکار می‌کنند.

۵۳ زن از لایه‌های محروم اجتماع در ۵۳ داستان کوتاه از فرخنده آقایی: «زنی با زنبیل» که پس از دو ماه، با حذف یک داستان از وزارت ارشاد اسلامی مجوز گرفت و اکنون توسط نشر نشانه منتشر شده است.

فرخنده آقایی، نویسنده مجموعه داستان «زنی با زنبیل» در «سرای داستان» تهران. عکس: محمد فتحی

فرخنده آقایی در «زنی با زنبیل» مانند آثار پیشین‌اش به دردشناسی روانی و روابط اجتماعی زنان توجه دارد. توسل، عشق به خدا، جنون، دورافتادگی انسان‌ها از جریان پویای جامعه، حس غربت، انعکاس رؤیاها و کابوس‌های مردم محروم در داستان‌های اخیر فرخنده آقایی جنبه هراس‌انگیز و شوم یک زندگی عادت شده را آشکار می‌کنند و به داستان‌ها جلوه‌ای سوررئال می‌دهند. داستان‌های «زنی با زنبیل» اما روایت‌هایی هستند کاملاً مستند. شخصیت‌ها همگی ما‌به‌ازای بیرونی دارند:

فرخنده آقایی:

این آدم‌ها را من خلق نکرده‌ام، فقط نورافکن روی آن‌ها انداختم و لحظه‌ای از زندگی‌شان را ثبت کردم. بیشتر آن‌ها را از نزدیک می‌شناسم. اصولاً نوع داستان‌نویسی من تخیلی نیست. شخصیت‌ها را پیدا می‌کنم، به آ‌ن‌ها نزدیک می‌شوم و از زندگی آن‌ها داستان می‌سازم.

توسل و تخیل

«توسل» یکی از مضامین ادبیات داستانی معاصر ایران است. «خانم نزهت‌الدوله» از جلال آل‌احمد، «واهمه‌های بی‌نام و نشان» و «عزاداران بیل» از غلام‌حسین ساعدی اهمیت توسل در زندگی پراضطراب مردمان سرزمین ما را از برخی لحاظ آشکار کرده‌اند. «زنی با زنبیل» با چنین داستان‌هایی خویشاوند است.

فرخنده آقایی:

نخواسته‌ام چیزی را تغییر بدهم یا بزرگ‌نمایی کنم. در این مجموعه بیشتر از این که بخواهم به مذهب بپردازم به اعتقادها پرداخته‌ام. برای من قابل احترام است که تعدادی از این افراد به چیزهای ماورایی معتقد هستند و در رؤیاها و خواب‌هایشان به آنها متوسل می‌شوند. نمی‌دانم بیان این مسائل چه حسی در خواننده ایجاد می‌کند. آیا او به عنوان یک فانتزی آن را می‌بیند یا با آن‌ها هم ذات پنداری می‌کند.

«زنی با زنبیل»، مجموعه داستان، فرخنده آقایی، نشر نشانه

در روایت‌های مستند طبعاً سهم تخیل اندک است. هنر نویسنده در چنین داستان‌هایی در این است که آنچه را که به آن خوگر شده‌ایم از زاویه‌ای نشانمان دهد که غیر طبیعی بودن آن مشخص شود. در «زن در کوچه» (یکی از داستان‌های کوتاه کتاب «زنی با زنبیل») یک مرد هفتاد – هشتاد ساله به نام جبروت که دو متر هم قد دارد، در کوچه، از یک زن رهگذر ۳۵ ساله خواستگاری می‌کند.

فرخنده آقایی:

اگر فانتزی و طنزی هم در این داستان‌ها دیده می‌شود، چیزی است که در زندگی این آدم‌ها وجود دارد. به نظرم حتی روایت لحظاتی از زندگی آن‌ها، توجه مخاطب را به آن چه در اطراف او می گذرد و به هر دلیل نمی‌بیند، جلب می‌کند.

ظاهراً در ادبیات داستانی واقع‌گرا پس از انقلاب اتفاقی افتاده است. اگر شخصیت‌های غلام‌حسین ساعدی جز عزاداری راهی نمی‌شناسند و منفذی به سوی امید نمی‌یابند، در «زنی با زنبیل» با زنانی آشنا می‌شویم که تلاش می‌کنند با ترفندهایی تغییر و تحولی در زندگی‌شان به وجود آورند و از وحشت‌های اجتماعی بکاهند: ازدواج، سفر به کربلا، و گاهی حتی پناه‌ آوردن به دیوانه‌خانه.

فرخنده آقایی:

[زنان داستان‌های من] به حاشیه رانده می‌شوند تا دیده نشوند ولی با این حال به باورها و دلخوشی‌های کوچک چنگ می زنند تا برای لحظاتی سرخوش زندگی کنند. شاید چون تصور دیگری از حیات ندارند. اعتیاد، جنون، فقر، بیکاری و بی‌سوادی، هریک برای اینکه کسی را از زندگی طبیعی محروم کند، کافی است. زندگی این زنان سرشار ازناکامی است ولی آنها اهل ناله و زاری نیستند. خواسته یا ناخواسته وارد موقعیت‌هایی شده‌اند و دیگر نمی‌توانند از آن خارج شوند و در آن می‌مانند ولی دست از تلاش بر نمی‌دارند.

بر زمینه‌ای از جنون و هول

در «زنی با زنبیل» ماجراها بر زمینه‌ای از جنون و هول اتفاق می‌افتند، اما صحنه سرد و غمگین و فضا خفه و گرفته نیست. در داستان «زن شوهر مرده» با بلقیس آشنا می‌شویم: «همون شب بلقیس رفته بود دهات. روز بعد آوردندش بالای سر پدرشوهرم (...) ازش همه کار برمی‌اومد. یه زن گردن کلفت بود. زیر بار حرف زور نمی‌رفت. خیلی زرنگ بود. از اون زرنگ‌ها. از پدرشوهرم ارث برد. هنوز حقوقش رو می‌گیره. [...] حالا حقوق داره. خانمی می‌کنه.»

آیا به راستی این زنان با وجود فقر و نکبتی که زندگی‌شان را در بر گرفته، با تکیه بر زیرکی و باورهای مسلط می‌توانند به جایی راه پیدا کنند؟

فرخنده آقایی:

«شرایط اجتماعی با قبل از انقلاب بسیار متفاوت است و این مطالبات طبقات فرودست را بالا می‌برد. تعداد زیادی از افرادی که در رأس هرم حاکمیت هستند از اقشار پایین جامعه برخاسته‌اند. آنها ممکن است برای تعطیلات به فرانسه و سوئیس و لندن بروند ولی برای ملاقات اقوام خود حتماً باید سری به روستای پدری خود بزنند. تغییر پایگاه طبقاتی احتیاج به زمان بیشتری دارد و هنوز به‌طور کامل رخ نداده است ولی البته این‌ها به من داستان‌نویس ربطی ندارد و من داستان خودم را می‌نویسم.»

امیر حسن چهل‌تن، نویسنده معاصر ایرانی در انتقاد از داستان‌نویسی در فضاهای آپارتمانی ادعای مهمی را در میان می‌آورد: زندگی ایرانیان در رمان ایرانی یک دروغ بزرگ است.

امیر حسن چهل‌تن:

سانسور [ذهن] رمان‌نویسان ایرانی را چنان پرورش داده که [داستان‌هایشان] را فقط در فضاهای بسته آپارتمانی روایت می‌کنند. در این آپارتمان هیچکس پای پنجره نمی‌رود که به خیابان نگاهی بیندازد. مثل این است که نه خیابانی وجود دارد و نه شهری و سر و صدایی و نه حتی همسایه‌ای. زندگی ایرانیان در رمان ایرانی یک دروغ بزرگ است و واقعیت‌ها را تحریف می‌کند.

داستان‌های «زنی با زنبیل» اما چنین نیست. خواننده شریک رؤیاها و وهم‌های آدم‌های داستان می‌شود، تکان می‌خورد و از انفعال به درمی‌آید. با این‌حال این داستان‌ها مسطح‌اند. مثل رفت و آمد در یک چهارراه شلوغ. مثل تصویری که در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود: می‌بینیم، می‌گذریم و به تصویر بعدی می‌رسیم.

فرخنده آقایی:

داستان‌ها کوتاه و از هم مجزا هستند ولی یک نخ تسبیح تمام آنها را به هم وصل کرده است. اگرچه این روایت‌های متعدد، در سطح هستند اما از یک بدنه مشترک می‌آیند. در واقع یک صداست که در چهره‌های مختلف خود را نشان می‌دهد. می‌توان گفت یک شخصیت است که زندگی‌های متفاوتی را تجربه می‌کند. در تدوین داستان‌ها به ویژه برایم مهم بود که هر خواننده و مخاطب نسبت به پس زمینه‌ زندگی شخصی و اجتماعی خود، تفسیر و تأویل خود را از هر داستان داشته باشد و آن پیچیدگی که از داستان توقع داریم، در ذهن خواننده رخ دهد.

فرخنده آقایی پپیش از این هم در آثارش به مشکلات اجتماعی زنان ایرانی توجه می‌کرده است. در مجموعه داستان «تپه‌های سبز» (۱۳۶۶) با ذهنیت وحشت‌زده گروهی از زنان در رویارویی با واقعیت‌هایی که به کابوس شباهت دارند آشنا می‌شویم. «یک زن و یک عشق» (۱۳۷۶) بیانگر تنهایی و انزوای زنان پس از سرخوردگی‌های عشقی‌ست. در رمان «جنسیت گمشده» (۱۳۷۹) آقایی تلاش یک تراجنسیتی را برای تغییر جنسیت نشان می‌دهد.

فرخنده آقایی به خاطر رمان «از شیطان آموخت و سوزاند» جایزه ادبی منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی را به دست آورده است.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.