ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

تتو، نستعلیق و نوستالژی

ناصر زراعتی- در این سال‌ها که خالکوبی کردن مُد شده، کم نیستند دختر-پسرهای ایرانی جوانی که می‌آیند کتابفروشی من و می‌خواهند تا نام عزیزانشان را برایشان به خط خوش فارسی بنویسم.

جوانی ایرانی، در سوئد بزرگ شده، همسایۀ ماست. یک روز آمد که: «می‌خواهم اسم پدر و مادرم را به خط ایرانی بنویسید که شکل گُل داشته باشد.»

طبقِ معمول، برایش توضیح دادم که بهتر است زبان خودمان را «فارسی» بنامیم، نه «ایرانی». بعد نام پدر و مادرش را پرسیدم. نام آن‌ها را گفت و پیش از آن‌که بپرسم برای چه می‌خواهد، خودش به زبان آمد که: «می‌خواهم روی دستم تَتو [خالکوبی] کنم.»

مدّتی طول کشید تا از این و آن بپرسم که چگونه می‌توان کلماتی را با خط نستعلیق یا شکسته به شکل گُل درآوَرد و چون به نتیجه نرسیدم، نام پدر و مادرِ جوانِ همسایه را با خط نَستعلیق زیبا ـ در برنامۀ «کِلک» ـ نوشتم و چاپ کردم.

تا آن‌که باز یک روز آمد که: «چی شد؟»

نام‌های چاپ‌شده روی کاغذ را نشانش دادم و گفتم: «نشد که کسی را پیدا کنم این‌ها را به شکل گُل دربیاوَرَد.»

گفت: «اشکالی ندارد.»

و تعریف کرد که پدرش به بیماری سرطان مبتلا شده و چیزی از عمرش باقی نمانده و او می‌خواهد تا پدر زنده است، نام او و مادر را روی دستش خالکوبی کند تا پدر هم بتواند ببیند.

باری، کاغذها را گرفت و رفت و بعد، فقط یک بار دیدمش که سیاه پوشیده بود. مرگ پدرش را تسلیت گفتم، امّا دیگر رویم نشد بپرسم اسمِ پدر و مادر را بالاخره رویِ دستش خالکوبی کرد یا نه؟

این تنها مورد نبوده و نیست. در این سال‌ها که خالکوبی [تَتو] کردن رایج و مُد شده، کم نیستند دخترپسرهایِ ایرانیِ جوانی که می‌آیند کتابفروشی من و می‌خواهند تا نام عزیزانشان ـ اکثراً پدر و مادر و گاهی هم معشوق یا معشوقه ـ را برایشان به خط خوش فارسی بنویسم.

خالکوبی کردن نام (و حتی نقش و تصویرِ) عزیزان را پیش از این رایج و مُدشدن خالکوبی، البته شنیده و دیده بودم. پیش‌ترها، معمولاً لوطی‌ها و داش‌مشدی‌ها و «لات‌ولوت»ها چنین کارهایی می‌کردند.

در «مثنوی معنویِ» مولانا، حکایت کبودی زدن پهلوان قزوینی نشان می‌دهد که این خالکوبی [کبودی‌زنی] سابقه‌ای طولانی داشته است.

در «الهی‌نامۀ» عطار نیشابوری، به حکایتِ زیر برخوردم که نشان می‌دهد نقش زدن نام عزیزان رویِ دست نیز سابقۀ زیادی دارد. خواندن این «حکایت» کوتاه زیبا، خالی از لُطف نیست:

حکایتِ دُزدی که دستش را بُریدند

بِبُرّیدند دُزدی را مگر دست

نزد دَم، دستِ خود بگرفت وُ بَرجَست

بِدو گفتند: «ای مِحنَت‌رسیده!

چه خواهی کرد این دستِ بُریده؟»

چنین گفت او که: «نامِ دوستی خاص

بر آن‌جا کرده بودم نَقش زِ اخلاص

کنون، تا زنده‌ام اینَم تمام است

که بی این، زندگی بر من حَرام است

زِ دستم گر چه قِسمَم جُز اَلَم نیست

چو بر دست است نامِ دوست، غَم نیست.»

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.