ایستادن در مرز رابطه: تمام شدن ما و شروع دیگری
چطور باید مرزهای یک رابطه را تعیین کنیم؟
نیلوفر جعفری-تنها راه حفظ یک رابطه سالم و موفق ایجاد محدودیتها برای حفط هویت فردی است. مرزها منطقه ممنوعه نیستند. مرز خطی است که بین تمام شدن ما و شروع دیگری کشیده میشود.
تعیین حد و مرز برای یک رابطه کار سادهای نیست. ما تصور میکنیم مرزها سیمهای خاردار هستند، یا شبیه محافظان کاخهای سلطنتی. اما در واقع تنها راه حفظ یک رابطه سالم و موفق ایجاد محدودیتها برای حفظ هویت فردی است.
مرزها منطقه ممنوعه نیستند. مرز خطی است که بین تمام شدن ما و شروع دیگری کشیده میشود.
اگر بخواهیم بر اساس مفاهیم علم جغرافیا حرف بزنیم یک مرز، محدودیتهای یک فضاست. همین تعریف در روابط ما با دوستان، اعضای خانواده، همسایهها و همکارانمان کاربرد دارد؛ مرزهای رابطه یعنی درک محدودیتهای آن رابطه. این محدودیتها یعنی چه چیزهایی میتوانیم از رابطه دریافت کنیم و چه چیزهایی باید به دیگران بدهیم بدون اینکه احساس کنیم چیزی از وجود خودمان کم شده است. به عبارت دیگر، مرزبندی، یعنی حفظ رابطه بدون اینکه چیزی از هویت فردیمان از دست برود. کسی که سعی میکند از محدودیتهای رابطه عبور کند معمولا ما را در مقابل ارزش ها و باورهای شخصیمان قرار میدهد درست مثل اینکه مدتها تلاش کرده باشیم سیگار یا الکل را ترک کنیم اما یک نفر هر کاری بکند تا دوباره سیگار بکشیم یا الکل بنوشیم.
در رابطههای بی مرز، همیشه دیگران از ما انتظاراتی دارند. حتما کسانی را میشناسید که از شما میخواهند بدون هیچ دلیل منطقی و درستی، همیشه و در همه حال در کنارشان باشید و حمایت و همراهیشان کنید. مثل دوستی که انتظار دارد در اوج کار و مشغله روزانه، همیشه جواب تلفنش را بدهید حتی اگر او بخواهد یک موضوع کاملا بیاهمیت را تعریف کند.
رابطههای بی مرز، رابطههایی پر از توقع و انتظارات بیجا هستند. همسر یا دوستتان ممکن است مثل نوجوانی باشد که از شما توقع دارد به او پول قرض بدهید بدون اینکه توضیح بدهد این پول را برای چه میخواهد. او همان نوجوانی است که فراموش کرده قبل از این سه بار دیگر هم از شما پول گرفته و هنوز پولهای قبلی را پس نداده است.
حد و مرزهای رابطه در هر ارتباطی متفاوت است. مثلا میتوانیم در ارتباط عمیقا عاطفی و خوب مادر شوهر و عروس مرزهای کمتری داشته باشیم اما با همکار یا همسایهای که دائما در امور کاری یا زندگیمان دخالت میکند به ناچار مرزها را وسیعتر و طولانیتر کنیم.
آیا او از مرزها عبور کرده؟
بیایید با هم این مثال را بررسی کنیم: مرزهای یک رابطه شبیه حریم بدن انسان است. حریم بدن فضایی است به اندازه یک هولاهوپ دور بدن افراد. کسی که دوستش دارید و به او اجازه دادهاید میتواند وارد این حریم شود و شما را بغل کند، سرش را روی شانههایتان بگذارد یا ببوسد. اما بیشتر افرادی که میشناسید باید این حریم را بشناسند و وارد آن نشوند. حالا به زمانی فکر کنید که کسی این حریم شخصی را بشکند. مثلا با اینکه رئیس یا همکارانتان را میشناسید اما اگر آنها دائما سعی کنند به بدنتان دست بزنند یا بیش از اندازه سرشان را جلو بیاورند احساس ناخوشایندی پیدا میکنید. اگر در اتوبوس فردی سعی کند شما را ببوسد چه احساسی پیدا میکنید؟ حالتان بد میشود؟ وحشت میکنید؟ عصبانی میشوید؟ احساس ناامنی میکنید؟ یا مثل آنگلا مرکل دست جورج بوش را با ناراحتی کنار میزنید؟
راه تشخیص تجاوز یا نقض حریم بدن توجه به همین احساسات است. احساس ناخوشایند به این معنی است که یک نفر بیاجازه به شما نزدیک شده است.
حالا میتوانیم مرزها و حریم روابط را بهتر بشناسیم: وقتی یک نفر مرزهای یک رابطه را نقض میکند ما دچار همین نوع احساسات میشویم. اگر در رابطهای قرار دارید که احساس میکنید به شما توهین شده، تحت فشار هستید، مورد بی توجهی قرار گرفتهاید یا تلاطمهای درونی دیگری دارید به این معناست که دوست، همراه یا همکارتان از مرزهای رابطه خارج شده است.
چند زنگ خطر
هر کدام از این نشانهها، به شما درباره حریم رابطه هشدار میدهد:
ـ اگر رابطهای احساس خوشایند ایجاد نمیکند. ـ اگر رابطهای شما را دچار احساس گناه و بیکفایتی میکند.
ـ اگر وقت و زمانتان پای رابطه از دست میرود و فرصتی برای انجام کارهای خودتان ندازید.
ـ اگر دیگری دائما و در موقعیتهایی که انتظارش را ندارید از شما انتقاد میکند.
ـ اگر اعتبار و ارزش شما وابسته به فرد یا افراد دیگر است.
مرزهای سالم بسازیم
مهمترین اصل برای ایجاد یک رابطه سالم این است که بپذیریم ایجاد حریم برای رابطه خوب است. بسیاری از ما ایجاد حد و مرزی برای بهبود ارتباط را کار درستی نمیدانیم چون فکر میکنیم هر بهبودی همراه با درد و رنج است. ما میترسیم که بهخاطر ایجاد حد و مرز، آدمهای بد و خودخواهی به نظر برسیم. اما واقعیت این نیست. محدودیتهای درست احترام و عزت را بیشتر میکند. این مرزها به معنی آن است که از نظر ما هر انسانی ارزش منحصر به فرد خودش را دارد؛ دیگران ادامه وجود ما نیستند، آنها افراد دیگری غیر از ما هستند. آنها برای تائید ما حضور ندارند. دوستان و اطرافیانمان دستهایی برای کمک و حمایت نیستند.
قاعده طلایی کانت میگوید همه آدمها با هم برابر هستند: کانت از ما میخواهد با دیگران طوری رفتار کنیم که انتظار داریم آنها با ما رفتار کنند اما این قاعده میتواند از این هم بهتر باشد؛ با دیگران طوری رفتار کنیم که آنها دوست دارند آنگونه با آنها رفتار شود. علاوه بر این، در هر رابطهای تنها بخشی از مدیریت و هدایت امور رابطه در دست ماست. ما بر همه چیز تسلط نداریم و واکنش و نوع برخورد و مواجهه دیگران در اختیار ما نیست. اما هر کسی میتواند رفتار و واکنش خودش را مدیریت کند. شاید نتوانیم به یک دوست بگوییم هر موقع شب نمیتواند تلفن بزند اما این فرصت در اختبار ماست تا فقط در ساعت محدودی از روز مثلا بین ساعت ۸ صبح تا ۸ شب جواب تلفنش را بدهیم. شاید سخت باشد به خواهرتان بگویید که مدام از بچههایتان ایراد نگیرد، اما این امکان را دارید که بچهها را به خواهرتان نسپارید.
همیشه چیزهایی هست که بتوانیم به شیوه خودمان مدیریت و مهار کنیم. «نه» گفتن هم هنری است که باید برای ایجاد یک محدودیت درست از آن استفاده کنیم. «نه» گفتن کار سادهای نیست اما میشود آن را به شیوههای خوشایندتری نشان داد: «خوشحالم که به فکر من هستی، چقدر تو خوبی اما من مجبورم کار دیگری انجام بدهم»ـ یا میتوان موضوع را انتزاعی مطرح کرد: «خیلی دوست داشتم که همراهیات کنم اما برنامههای کاری من فشرده است» یا «خیلی دوست داشتم الان بگویم باشد، اما کارهایم خیلی زیاد است و وقت ندارم».
در هر رابطهای حتما مواردی وجود دارد که آزارتان میدهد و میخواهید برایش محدودیت ایجاد کنید. در این موارد باید آن را به طور قاطع و مشخص مطرح کنید مثلا به جای اینکه بگویید «تو باید بیشتر اعتماد کنی»، بهتر است بگویید «لطفا سراغ ایمیلهای من نرو، چون احساس بدی به این کار دارم» یا به جای گفتن «با من مهربونتر باش» بهتر است بگوییم: «تو نباید به من در جمع توهین کنی.»
علاوه بر این ما باید یاد بگیریم که کاری که قصد انجامش را داریم واقعا عملی کنیم. اگر دوست نداریم دیگران با صدای بلند حرف بزنند در موقعیتی که فردی صدایش را بلند کرده، اتاق را ترک کنیم. اگر نمیتوانیم پاسخگوی انتظارات دیگران باشیم، وقتی کسی توقعاتش را پیش روی ما گذاشته از انجام آن امتناع کنیم. اگر دوستی ساعت چهار صبح زنگ میزند، برایش پیغام بگذارید که بعد از صبحانه با او تماس خواهید گرفت. احتمالا این کار برایتان سخت است اما این برای تغییر فرهنگ رابطه ضروری است. اگر روی حریمهای خودتان پافشاری کنید، رابطه بهتری خواهید داشت.
این نگرانی همیشه وجود دارد که ایجاد حد و مرز باعث از دست دادن بعضی از روابط بشود. در واقع ترس از همین مساله است که باعث میشود به فکر ایجاد حد و مرزی برای روابطمان نباشیم. خیلی وقتها نگران هستیم حد و مرزها صمیمیت را در روابط از بین برود اما حقیقت این است که بیتوجهی به حریم افراد بالاخره کار دستمان میدهد؛ وقتی که مجبور میشویم در یک دعوای شدید، رابطه را برای همیشه ترک کنیم.
نظرها
شبنم دولابي
چقدر عالي بود. مطلب روان و خوب و به درد بخور. از راديو زمانه به خاطر انتشار اين مطالب متشكرم.
شيرين
از خانم جعفري براي مطالب عاليشون سپاسگزارم
mobin
به عنوان كسي كه به تازگي بخاطر نقض خريم شخصيم ضربه سختي از دوست به ظاهر صميم خوردم اين نوشته تسكين و آرامش زيادي به من داد
Armin
مقاله جالبی است. همراه با مثال ,قابل فهم و نثری روان.تشکر
سه قصه
بسیار مقاله خوب و قابل توجهی است. مرسی.