ما و انتقادها: مهم نیست آنها چه فکری میکنند
نیلوفر جعفری- آنچه دیگران به ما میگویند روی کل زندگی ما اثر میگذارد؛ دائم به آن فکر میکنیم و دچار استرس میشویم. به نظر میرسد باید کمی عقب نشینی کنیم
«آنها» نظرات عجیبی میدهند، میگویند آدم کندی هستی، هیچ ایده درستی نداری، همیشه اشتباه میکنی، سلیقه جالبی نداری و خیلی چیزهای دیگر. خیلی طبیعی است که برایمان مهم باشد که دیگران راجع به ما چه میگویند. اما مساله این نیست که آنها فقط اظهار نظری مثبت یا منفی داشته باشند. اغلب اوقات آنچه دیگران به ما میگویند روی کل ایده زندگی ما اثر میگذارد؛ دائم به آن فکر میکنیم، دچار استرس میشویم و بر اساس نظر اطرافیان زندگی میکنیم. به نظر میرسد که باید کمی عقب نشینی کنیم و همه این ماجرا را دوباره بازنگری کنیم.
«چیزهای منفی، قویتر از همه نکتههای مثبت عمل میکنند.»
همیشه اینطور اتفاق میافتد. در طول روز ۹۹ بار از شما تعریف میکنند و فقط یک بار انتقاد جدی میشنوید؛ حالا موقع خواب به کدام یک بیشتر فکر میکنید؟
خیلی عادی است که تحت تاثیر اظهار نظر دیگران باشیم و حرف دیگران را جدی بگیریم. این مساله وقتی جدیتر است که نزدیکترین، صمیمیترین یا مهمترین افراد زندگی ما راجع به چیزی نظر بدهند.
صدها سال از دورانی که آدمها فقط برای حفظ بقا، نیاز به غذا و سرپناه دور هم جمع میشدند گذشته است. حالا دیگر کسی فقط برای مراقبت از خودش دنبال رابطه نمیرود؛ چیزهای دیگری وجود دارد که بیارزشتر از غذا و پناهگاه نیستند، ما کنار هم هستیم چون احساس تعلق میکنیم و حمایت عاطفی میخواهیم. اشاره به این نکته از این جهت لازم است که برای رهایی از وسواس فکری و رفتاری از اظهار نظر دیگران نمیتوانید یا نباید بخواهید دیگران را به طور کلی از زندگیتان حذف کنید. راهکارهای زیادی برای حل این مشکل پیشنهاد میشود اما اغلب آنها توصیههای سنگدلانهای به نظر میآیند. راهحلها طوری است که گویا باید اطرافتان را از آدم خالی کنید، گوشهایتان را بگیرید و چیزی نشنوید و با کف دستتان معاشرت کنید.
خب به نطر میرسد باید راه میانهای در پیش بگیریم؛ یعنی با دیگران معاشرت کنیم، انتقادها و گاهی اظهار نظرهای تند را بشنویم، همه چیز را از فیلتر انصاف عبور دهیم، حرفهای بیهوده، اشتباه و ناشی از ناآگاهی طرف مقابل را دور بریزیم و به این ترتیب زندگی اجتماعیمان را در پیش بگیریم. راههای بسیار راحت، خوب و محترمانهای وجود دارد که میتوانیم با آنها حتی به نفرتانگیزترین اظهار نظرهای دیگران بیتوجه باشیم. مثلا:
اول باید مشخص کنیم که چه کسانی هیچ وقت از روی حسن نیت و خوشدلی اظهار نظر نمیکنند. مغز ما دوست دارد به شکل اغراق شدهای همه چیز را تعمیم بدهد . هر وقت افکاری مثل این به سراغتان آمد که «دیگران همیشه من را قضاوت میکنند»، «همه درباره من بد فکر میکنند» یا «بالاخره یک نفر باید از من انتقاد کند»، از خودتان بپرسید این فرد دقیقا چه کسی است؟ فهرستی از آدمهایی که همیشه از اظهار نظرهایشان رنج بردهاید تهیه کنید. در این صورت متوجه میشوید که به جای «همه»، آدمهای خاصی وجود دارند و واقعا «همه» اینطور نیستند.
حالا باید قدم بعدی را برداریم؛ به صدایی که در درونتان میشنوید توجه کنید. خیلی وقتها ترس ما از اظهار نظر دیگران پیشزمینههایی در گذشته دارند. شاید این نگرانی چیزی شبیه یادآوریهای والدینتان در کودکی است که دائم شما را نسبت به اظهار نظر دیگران هشیار میکردهاند: «همسایهها چه فکر میکنند؟» یا «بهتر است این کار را نکنیم مردم مسخره میکنند.»
ترس از اظهار نظر دیگران خیلی وقتها به مواردی ربط دارد که نسل قبلی آن را ایجاد کردهاند. اما خبر خوب این است که آدمها قابلیت تغییر دارند. هر باور نادرستی را میتوان با یک باور درست جایگزین کرد. فقط کافی است تمرین کنید و کمی زمان صرف کنید. «همسایهها چه فکر میکنند؟» را با «هر کسی اینقدر مشغله دارد که وقت فکر کردن به من و کارهایم را ندارد» جایگزین کنید.
در مرحله بعد باید یاد بگیریم واکنش دفاعی نداشته باشیم. اگر کسی توی مغزتان داد میزند که «از خودت دفاع کن»، شما آن را با یک حرکت انقلابی خاموش کنید؛ فقط گوش بدهید. وقتی دیوار دفاعی میسازید، طرف مقابل سعی میکند به آن مشت بزند پس بیشتر انتقاد میکند. صبر کنید و بعدا در آرامش به همه چیز فکر کنید.
البته هر اظهار نظر و انتقادی بد نیست. گاهی لازم است که به آنها گوش بدهیم؛ آن هم اگر از سوی کسانی باشد که همیشه نسبت به ما حسن نیت داشتهاند. خیلی وقتها طرف مقابل نمیخواهد شما را زیر سوال ببرد. او ممکن است با حس نیت به یک رفتار یا یک طرز فکر انتقاد کند. خوب است که بین یک انتقاد بد دلانه و یک اظهار نظر از روی حسن نیت فرق بگذاریم. در نهایت، شما میتوانید هیچ توجهی به آن نداشته باشید و راه خودتان را در پیش بگیرید.
در این بین آدمهایی هم هستند که هنر اظهار نظر را بلد نیستند. در برابر کسی که میگوید «تو باهوش نیستی اما خیلی تلاشگری»، بهترین کار این است که از این گوش بشنوید و از آن گوش بیرون کنید. چنین آدمی بیشتر از اینکه حرفی راجع به شما زده باشد، ویژگی شخصیتی خودش را رو کرده است.
البته یادآوری این نکته هم ضروری است که هر اظهار نظری از سوی دیگران لزوما درست نیست. آنها ممکن است ناعادلانه، ناشیانه یا از روی ناآگاهی قضاوت کنند. اصلا لازم نیست هرچیزی که دیگران میگویند در مورد شما درست باشد. علاوه بر این، آدمها همیشه نظرهای متفاوتی میدهند. آدمی که امروز به تندی انتقاد میکند فردا ممکن است طور دیگری حرف بزند. خود شما هم ممکن است در شرایط خلقی متفاوت حرفهای متفاوتی بزنید. به این فکر کنید که آدمها چطور در دو دوره ریاست جمهوری به دو فرد بسیار متفاوت رای میدهند. چرا باید حرف این آدمها را اینقدر جدی بگیریم که یک شب تا صبح خوابمان نبرد؟
ما باید یاد بگیریم که باورهای خودمان را نیز به چالش بکشیم. معمولا افراد آرمانگرا از داوری دیگران نگران هستند. این افراد فکر میکنند فقط یک آدم کامل از انتقاد دیگران دور است. برای اینکه بفهمید چنین آدمی هستید یا نه، خودتان را به چالش بکشید. مثلا یک بار یک ایمیل را با یک غلط املایی دو پهلو که سوءتفاهم ایجاد میکند، به دوستتان بفرستید. بعد از چنین اشتباهی واقعا چه اتفاقی میافتد؟ هیچ. همه چیز با یک توضیح ساده رفع و رجوع میشود.
و البته نباید فراموش کنیم که ما به حرف دیگران اهمیت میدهیم چون خودمان خیلی خوب میدانیم چه جور آدمی هستیم و چه ضعفهایی داریم. گاهی فقط برای این از شنیدن حرف دیگران رنج میکشیم که میدانیم آنها دقیقا به چه چیزی اشاره میکنند. دیگران معمولا ما را فراموش میکنند اما شاید لازم باشد ما به بعضی حرفها و طعنهها گوش بدهیم، اما به جای عذاب کشیدن و تکرار مداوم آن، چیزی را که لازم است تغییر بدهیم.
نظرها
Mohsen
سپاسگزار