ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

پرواز از دو چشم‌انداز در شعر «پرستو»ی انتسنسبرگر

هانس ماگنوس انتسنسبرگر، شاعر آلمانی در شعری با نام «پرستو» تغییر چشم‌انداز را ابزار شناخت برای انسان در نظر می‌گیرد. ترجمه فرهاد سلمانیان از شعر پرستو و نقدی بر این شعر.

آیا پرستو در حین پرواز شتابان خود چشمی هم به سوی ما انسان‌های فرودست دارد که با نگاه‌های‌مان به‌سختی می‌توانیم مسیر پروازش را دنبال کنیم؟ هانس ماگنوس انتسنسبرگر، شاعر آلمانی، با این دید، در شعری با نام «پرستو» تغییر چشم‌انداز را ابزار شناخت برای انسان در نظر می‌گیرد.

هانس ماگنوس انتسنسبرگر، نویسنده و شاعر آلمانی

کاوش در طبیعت برای نگارش همزمان آن به دقیق‌ترین معنای کلمه، کاری‌ست که شاعر طبیعت‌سرا به کم‌تر از آن رضایت نمی‌دهد. اما آیا اصلاً چنین ذهنیتی اجراپذیر است؟ شعر طبیعت‌محور نیز دست بالا قطعه‌ای «ثانوی» از روی نسخه‌ «نخست‌‌پرداخته» طبیعت خواهد بود، در اصل طبیعت در قالب نقل قول یا به روایت شاعر. اگر چه میان زبان نوشتاری ما انسان‌ها و «زبان نوشتاری» طبیعت هیچ ارتباط علت و معلولی‌ای وجود ندارد که بتوانیم در طبیعت دست ببریم، اما دست کم شاعران طبیعت‌سرای سنتی چنین موضع زیبایی‌شناسانه‌ احتمالاً ناشیانه‌ای را به نمایش می‌گذارند. در زمینه ‌شعر، به‌سختی می‌توان در میان هم‌نسلان هانس ماگنوس انتسنبسرگر، شاعر معاصر آلمانی، کسی را یافت که بنیادی‌تر از او، از این نوع طبیعت‌شیفتگی متعارف در ادبیات پیش از جنگ جهانی دوم گسسته باشد. این طبیعت‌شیفتگی نخست با دیالکتیک آثار برشت و سپس با ایجاز تصویرهای آنی شعر ویلیام کارلوس ویلیامز، شاعر پیشروی آمریکایی و سرانجام با شیفتگی به دقت دانش زیست‌شناسی در جریان‌های شعری با امتناع روبه‌رو شد. این سه نوع مخالفت شعری مدرن با طبیعت‌شیفتگی سنتی، در یکی از تازه‌ترین شعرهای انتسنسبرگر یکجا جمع شده‌اند، شعری که به پرستویی غرق پرواز بر فراز فضاهای شهری آلمان در فصل تابستان تعلق گرفته و عنوان‌اش با آوردن نام علمی دقیق‌پرستو، آپوس‌آپوس (Apus Apus)، خود پرنده را تداعی می‌کند.

توضیح فشرده و موجز انتسنسبرگر از پرنده تابستانی شعرش، نخست مانند یادداشتی در مدخل‌های بعضی واژه‌نامه‌ها به نظر می‌رسد که با نام لاتین آغاز می‌شود، با فهرست‌دهی ویژگی‌های عبارت مدخل پیش می‌رود و به بعضی نسبت‌ها و شرح‌های گوناگون درباره آن مدخل می‌رسد. رابطه نسبتاً معکوس میان ناچیزی اندازه و وزن جثه پرنده با بازدهی بی‌سابقه در ارتفاع پرواز آن، تقابلی است که ماهرانه و ظرافتمند به شعر «پرستو» انتسنسبرگر ساختار می‌دهد: در این مورد، تشخص این تضاد قاعده ساختاری شعر است. در پس واقعیت‌مندی مشاهدات قابل اثبات تجربی و تنها کمی اغراق‌آمیز، در پس ویژگی گزیده‌گویی ارجاع‌های شعر «پرستو» به منابع گفته و ناگفته، شگفتی از شکلی از وجود جلوه می‌کند که خود را با جو اطراف و عنصر هوا در طبیعت سازگار کرده است.

از چشم‌انداز پرستو

گره‌گشایی و بروز طعنه‌آمیز همین شگفتی شاعر در سطر پایانی شعر تناقض‌های اصولی نگرش انسان به طبیعت را بروز می‌دهد. این گره‌گشایی شگردی مختص آثار انتسنسبرگر است که هر آنچه را پیش از پایان شعر یاد شده، با انتقادی شناختی به پرسش می‌کشد و در عین حال از بعد معنا، به‌خوبی با «چیرگی‌ناپذیری» یادشده در شعر و شتاب پیش‌بینی‌ناپذیر پرندگان سازگار است: در باب تناقض بروز‌یافته همین بس که از یک سو برشمردن واقعیت‌های تجربی درباره‌موضوعی جانورشناختی در شعر شگفتی می‌آفریند و از سوی دیگر همین شگفتی یک ویژگی انسانی است که اغلب بی‌‌‌جلب توجه در شناخت و تجربه زیست‌شناسانه مؤثر بوده، البته اگر در اصل سرآغاز آن تجربه نباشد. این شگفتی نیروی محرک کسب تجربه حسی به نظر می‌رسد، اگرچه در پرنده‌ای که این تحسین را برانگیخته، احساس متقابلی ایجاد نمی‌کند و در شعر، وضع طبق ارزیابی انسانی، بی‌پاسخ باقی می‌ماند. آیا اصلاً در این کار انتسنسبرگر صرفاً با شعری در باره پرستو سر‌و کار داریم؟ آیا به همان نسبت با سروده‌ای درباره طبیعت انسان و تلاش برای تعدیل شگفتی در برابر طبیعت، در قالب زیست‌شناسی روبه‌رو نیستیم؟

شعر «پرستو» محصول جانبی صرف کنجکاوی انتسنسبرگر نسبت به موضوع‌های تجربی نیست. این شعر با آوردن مثال پرستو بیشتر نشان می‌دهد چگونه شناخت در زمینه موضوعی تجربی از برهم‌تافتگی شگفتی، مشاهده، روشمندی و خوانش مقایسه‌ای پدید می‌آید. اگرچه کنجکاوی نسبت به موضوع طبیعت، یک واقعیت انسان‌شناختی غالباً بی‌زمان است، اما نوع شناخت پدیدآمده در این روند، چنین ویژگی‌ای ندارد. شناخت طبیعت به مفهوم علمی آشکارا مختص دوران جدید است و به همین سبب، در تمام تناقض‌های حاصل از دیالکتیک دانش زیست‌شناسی‌ای سهیم می‌شود که در حال گسست از جهان زیست خود است. انتسنسبرگر این دوگانگی را در شعرهای فردنمای (portrait) خود در مجموعه «آرامگاه: ۳۷ تصنیف از تاریخ پیشرفت» که در سال ۱۹۷۵ به چاپ رسید، به‌شکلی تند و تیز به نمایش می‌گذارد. شعر «پرستو» نسبت به یکی از سیه‌کارترین همراهان شعری از چشم‌انداز مجموعه «آرامگاه»، رفتاری شبیه اجرای عدالت دیرهنگام و جبران مافات بروز می‌دهد. لازارو اسپالانزانی (۱۷۲۹-۱۷۹۹)، دانشمند و کشیش ایتالیایی، در این مجموعه انتسنسبرگر نماینده تمام‌عیار دیالکتیک روشنگری توصیف شده، کسی که به‌نام کسب شناخت زیست‌شناسی با شیوه‌ای غیرانسانی کج‌رفتاری با طبیعت، تشریح اجساد و آزمایش روی حیوانات را آغاز کرد: «پدر لازارو یک جانی مادرزاد است. سمندر را با وزغ جفت می‌اندازد / ترکیب‌هایی هولناک. از بدن شکافته جانداران ماده تخمک‌های‌شان را بیرون می‌کشد / سپس جانداران نر را سر می‌برد، اسپرم‌شان را می‌گیرد و لاشه‌ها را به تولیدمثل وامی‌دارد.» با این حال، اسپالانزانی نه تنها فردی بیش از یک تشریحگر هوسران و خبیث جانداران از سر کنجکاوی تجربی و نه تنها پیشقراول دانش امروزی تغییر ژنتیک بود که بی‌هراس در فرایند تولیدمثل و تنوع گونه‌ها دست می‌برد، بلکه دقیقاً نخستین ناظر مدرن زیستار پرستوها نیز بود. او بود که برای نخستین بار به‌شیوه تجربی،وو وفاداری این پرنده به زیستگاه خود یا توانایی‌اش را برای خواب هنگام پرواز در سال ۱۷۹۷ در جلد ششم اثر خود «سفرهایی به قلمرو دو سیسیل و مناطقی از آپنین»[1] به تأیید علمی رساند.

سرانجام تحسین و یادبود شعری انتسنسبرگر از پرستو ادامه ویژه پرداخت گذرای او به «سرگذشت ابرها» است که در سال ۲۰۰۳ در مجموعه شعری به همین نام به چاپ رسید، البته با این نتیجه‌گیری تناقض‌آمیز که حکمت نهایی نهفته در ابرها، این جغرافیای بی‌پیکره آسمان که ما آن را مدیون تغییرات جوی هستیم، امری قطعی و نهایی نیست: «این معماهای مصور و پرنده را / هر چند پاسخ همواره تغییر می‌کند / همگان می‌توانند حل کنند.» با وجود دانش به‌دست‌آمده در باره ابرها، آن‌ها مدام از چشم نظاره‌گر خود می‌گریزند، درست همان‌طور که پرستوهای پران بر فراز ابرها یا ساکن آسمان بی‌ابر تابستانی، با وجود همه حقایق گردآمده در باره‌آن‌ها برای محققان قلم‌به‌دست خود همچنان معمایی باقی می‌مانند.

با این تفسیر، می‌توان شعر زیر را از زوایه‌ای دیگر نیز نگریست.

پرستو-[۲]

تنها ۴۰ گرم وزن دارد.

ماه‌ها در آسمان زندگی را می‌پرد، بی‌وقفه،

شکار می‌کند، عشق می‌ورزد، در آن اوج، هنگام پرواز می‌خوابد.

چیرگی‌ناپذیر است.

بِرِهم،[۳] جانورشناس پیر، او را

«سلطه‌جو، توفانی، سرکش»

می‌نامد

فریادهای تیزش در ازدحام تیز-گرد،

زدوخوردهای خشم‌آلود از سر حسادت.

بر زمین ناتوان، در آسمان سبکبال می‌پرد

سه‌‌، چهار-، پنج‌هزار متر

بالاتر از ما پرمی‌کشد

به دوردست‌های استوایی.

تیزپرواز ساخته شده.

بدون رادار مسیر را می‌یابد.

هنگام پرواز از فراز آب جرعه‌می‌نوشد.

تغییر هوا را حس می‌کند.

مدت‌ها بی‌جنبشی، معلق، با گرما پیش می‌رود،

اما سقوط آزادش برق‌آسا است.

به ستایش ما بهایی نمی‌دهد.

منبع:

فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ

[۱] „Viaggi nelle due Sicilie e in alcune parti degli Appenini“

Apus Apus[۲] عنوان متن اصلی شعر و نام علمی پرستو است. م.

[۳] آلفرد ادموند بوهم (۱۸۲۹-۱۸۸۴) نویسنده و جانورشناس آلمانی. م.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • ali

    به این پرنده در فارسی بادخورک م ی گویند۰ پرستو معادل دقیقی نیست۰