ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

ولی فقیه سوم؛ تشدید شکاف بین خامنه‌ای و رفسنجانی

علی افشاری- برخلاف دوره پساخمینی که رفسنجانی و خامنه‌ای متحد هم بودند و توافق آنها باعث شد تا ولی فقیه دوم تعیین شود و پایه های ولایتش تحکیم گردد، آنها در زمینه تعیین ولی فقیه سوم در اردوگاه مقابل یکدیگر قرار دارند و نظرات‌شان قابل جمع شدن نیست.

اختلاف نظر سید علی خامنه‌ای و اکبر هاشمی رفسنجانی وارد مرحله جدیدی شده است. اگرچه برخوردهای کنترل شده آنها تا کنون بافت دوگانه "همنشینی ظاهری" و "مصاف پنهانی" را حفظ کرده است، اما نزدیک‌تر شدن موعد انتخاب ولی فقیه سوم می‌تواند به فاکتور تغییر دهنده بازی بدل شود. حمله تند خامنه‌ای بر سر برنامه موشکی و عقب‌نشینی صریح رفسنجانی چه بسا نقطه آغاز مرحله جدید باشد.

آنها در پنجمین دوره انتخابات مجلس خبرگان، رویکرد متفاوت و متضادی را به نمایش گذاشتند. نزدیکان خامنه‌ای با برجسته کردن "فتنه اکبر" پیشاپیش برنامه احتمالی رفسنجانی و نیرو های همسو برای تغییر ترکیب مجلس خبرگان را با مانع جدی مواجه ساختند. در ادامه شورای نگهبان با رد صلاحیت گسترده امکان تغییر بزرگ در عملکرد مجلس خبرگان و اکثریت آن را منتفی ساخت. رفسنجانی فقط توانست با حمایت از فهرست خبرگان مردم، جمعی از نیروهای همسو را وارد مجلس کند که امکان بالقوه تشکیل یک فراکسیون حداکثر ۲۰ نفره را دارد. رای نیاوردن  محمد تقی مصباح یزدی، محمد رضا مدرسی یزدی و محمد یزدی در استان تهران به لحاظ روانی او را تقویت کرد. اما قطعیتی وجود ندارد که هاشمی بتواند فراکسیون تشکیل بدهد. همچنین نیروهای مخالف بعد از تجربه انتخابات خبرگان زاویه بیشتری با او پیدا کرده و به سمت تقابل گسترده‌تر  حرکت خواهند کرد.

آنچه این رویارویی را در این مرحله برجسته‌تر می‌سازد، احتمال تعیین جانشین خامنه‌ای از سوی مجلس خبرگان است. برخلاف دوره پساخمینی که رفسنجانی و خامنه‌ای متحد هم بودند و توافق آنها باعث شد تا ولی فقیه دوم تعیین شود و پایه های ولایتش تحکیم گردد، آنها در زمینه تعیین ولی فقیه سوم در اردوگاه مقابل یکدیگر قرار دارند و نظرات‌شان قابل جمع شدن نیست. اگرچه گمانه زنی‌ها در خصوص مرگ و  ناتوانی در تداوم انجام رهبری در مورد خامنه‌ای قطعیتی ندارند، اما رصد کردن تحولات نشان می‌دهد در ذهنیت کارگزاران نظام به نوعی سایه مرگ بالای سر او مشاهده می‌شود.

سناریوهای موجود

رفسنجانی شخصا تمایل دارد تا در جایگاه جانشینی خامنه‌ای قرار بگیرد، اما با آگاهی موانع و دشواری‌های پیش رو می‌داند که چنین امکانی قابلیت تحقق پایینی دارد. از این رو سناریوهایی دنبال می‌کند که در دوره پساخامنه‌ای به مرکزیت نظام برگردد و موقعیت‌ حاشیه‌اش دستخوش تغییر شود. سناریوی اول هاشمی، هموار سازی مسیر برای سید حسن خمینی و ورود او به مجلس خبرگان بود که جریان رقیب با آگاهی از آن با پرداخت هزینه کم رد صلاحیت، جلوی آن را گرفت. البته هنوز رفسنجانی از این سناریو کاملا ناامید نشده است، اما سناریوی دوم او تعیین ولی فقیه از نیروهای بینابینی و مرضی‌الطرفینی چون عبدالله جوادی آملی و یا سید محمود هاشمی شاهرودی است.

علی افشاری

رئیس مجمع تشخیص مصلحت، اصلاح‌طلبان و اعتدالی‌ها که زیر ضربه نهاد ولایت فقیه  و نیرو های حامل کنونی آن هستند، دوره پسا‌خامنه‌ای را فرصتی برای تغییر در مواضع و رفتار نهاد ولایت فقیه و تعریف مناسبات جدیدی از آرایش نیروها می‌دانند تا از خودی‌های رانده شده و حذف شده بیرون بیایند. باور آنها به اصل نظام و نظریه ولایت فقیه نیز در محدود کردن حوزه منازعه به شخص و یا تفسیر از ولایت فقیه در انتخاب این سیاست موثر است.

اصول‌گرایان افراطی و نیروهای موسوم به ولایتمدار که کنترل نهادهای غیر انتخابی را در دست دارند، موقعیت خود را مرهون رهبری خامنه‌ای هستند. این نیروها پیش از شخص خامنه‌ای نسبت به تغییر در رفتار و موقعیت نهاد ولایت فقیه حساس هستند و آن را تهدید جدی و خطرناک برای خود ارزیابی می‌کنند. شدت تعابیر منفی و حملات گزنده کم سابقه  و فزاینده‌ ای که علیه رفسنجانی به کار می‌گیرند، ریشه در این نگرانی و در عین حال اصرار بر تداوم وضعیت سیاسی موجود دارد.

در چنین شرایطی انگیزه آنها برای  تکمیل برخورد با رفسنجانی و اخراج او از نظام، بیش از خود رهبری است. تا کنون مصلحت اندیشی‌های خامنه‌ای و البته رفتار نوسانی رفسنجانی اجازه نداده خواسته آنها عملی شود. در عین حال خامنه‌ای به هدایت و حمایت از اهداف متضاد با برنامه رفسنجانی پرداخته است.

موقعیت لغزنده رفسنجانی

دشوار بتوان باور کرد فردی با ویژگی‌های خامنه‌ای و حساسیت نسبت به حفظ گفتمان کلاسیک نظام و چسبندگی به قدرت، برای دوران بعد از خودش برنامه و طرحی نداشته باشد. البته این امکان منتفی نیست ولی احتمالش ناچیز است. در واقع بیش از نخواستن، بحث نتوانستن مطرح است. از این رو هر چقدر بحث جانشینی جدی‌تر شود، رویارویی خامنه‌ای و رفسنجانی نیز افزایش می‌یابد.

آنچه می‌تواند تیر خلاص را به رابطه دو بنیانگذار حزب جمهوری اسلامی بزند، ارزیابی بخش مسلط قدرت در خصوص توان بازدارنده رفسنجانی و همراهان است. در این صورت دیگر نفر دوم قدرت در دوره رهبری آیت‌الله خمینی در مجموعه نظام پذیرفته نمی‌شود و جا انداختن و تحکیم موقعیت فردی که قرار است ردای ولایت فقیه سوم  را به تن کند، حکم به کامل کردن محاصره رفسنجانی می‌دهد.

از این رو غلط نیست اگر گفته شود، رفسنجانی در حساس‌ترین و چه بسا لغزنده‌ترین مرحله حیات سیاسی خود قرار دارد. توان نقش‌آفرینی او در بلوک قدرت در قیاس با گذشته کاهش چشمگیری یافته است، اما هنوز در حدی هست که بر مجموعه معادلات اثرگذار باشد.

مهم‌ترین نهاد حکومتی که در مقابل رفسنجانی قرار دارد، سپاه و بخصوص سازمان بسیج است که بخش رسمی و اداره کننده آن پذیرای نظرات و راهبرد  تجدید نظر طلبانه او نیست. وجود تنوع نظر در بدنه سپاه و بخصوص نیروهای قدیمی آن ظرفیتی برای مهار سمت‌گیری تقابلی سپاه با هاشمی است اما تا زمانی که موقعیت برتر خامنه‌ای بر مجموعه نهادی سپاه حاکم است، تحقق این ظرفیت با تنگناهایی جدی مواجه است.

در عرصه اجتماعی رفسنجانی آشکارا موقعیتی بهتر یافته و از یک شخصیت منفی به نیرویی دستکم مورد توجه معترضان به وضع موجود در کوتاه مدت تبدیل شده است. اما به همان میزان که این تحول قدرت اجتماعی به رفسنجانی بخشیده، خصومت پایگاه اجتماعی بنیادگرایان اسلامی و گروه‌های فشار علیه او نیز تشدید شده است. در غیاب جنبش اعتراضی قوی که کنترل خیابان‌ها را در دست بگیرد، عقبه اجتماعی افراطی‌ها به لطف دسترسی بیشتر به منابع قدرت و سازمان یافتگی، توان مهار او در عرصه فعالیت‌های میدانی را دارند.

در کل وضعیت حاکم بر فرجام رقابت خامنه‌ای و رفسنجانی با ابهام و عدم قطعیت روبرو است. رصد کردن اوضاع نشان می‌دهد احتمال رسیدن مناسبات آنها به نقطه صفر بیشتر از گذشته شده اما روند صعودی تقابل و واگرایی آنها هنوز به نقطه غیرقابل مهار نرسیده است.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • سیروس

    با تقدیر و سپاس از روشنگری های جناب آقای علی افشاری که همواره ملت ایران را از خطرات ملایان و استبداد ملایی آگاه ساخته اند و نیز ضمن موافقت با کاربرجمهوری خواه که بدرستی ریشه بدبختی ها و استبداد موجود در ایران را از سوی ملایان ایران چه اصلاح طلبش و چه اصولگرایش میدانند .

  • جمهوریخواه

    تفاوت خامنه ایی با رفسنجانی مانند فرق وبا با طاعون است، رفسنجانی دلخور از کناره نشینی از سفره قدرت و خامنه ایی دلگیر از نمک نشناس‌هایی‌ که نظام مقدس جمهوری اسلامی را در داخل و خارج از ایران پشیزی ارزش گذار نیستند و از هدایت و تقدس رهبری ایشان در عصر جدید تنفر دارند. رفسنجانی نماینده سرمایه داری بی‌بند بار با روسری اسلامی است ولی آقای خامنه ایی نماینده سرمایه داری دولتی با انحصار عناصر و عوامل وفادار به رژیم (خصوصا حزب پادگانی سپاه) با چادر سیاه اسلامی ! در هردو این شیوه حکومتی، فساد و رشوه خواری نهادینه شده در بستر روان خودمحور، جاه طلب و سودجو جهان سومی‌ و نوع ایرانی آن است. در نظام رفسنجانی، حکومتی مانند شیخ‌های خلیج فارس مدّ نظر است ولی در ایده‌آل خامنه ایی ، داعشی شیعی که در محو اسرائیل کوشا است و قلدرمابانه و طلبکارانه با غرب برخورد می‌کند مدینه فاضله محسوب میشود. به امید روزی که بنیان و ریشه هر دو این الگوها و نام نشان این رژیم از بین برود !

  • حقیقتگو

    با توجه به دلیل و ماهیت و فلسفه برپا شدن جنگ جهانی دوم و به جان همدیگر افتادن امپریالیستها تمامی بر سر مستعمره گرفتن کشورهای افریقایی و آسیایی بود که حتی این بگیر و پس کش ها به بمباران اتمی ژاپن کشانده شد. پس امپریالیست ها پر قدرت خارجی کشور ایران را و منطقه خاورمیانه را قسمتی از مال و منال خود می دانند و هرگز از آن چشم پوشی نکرده اند و به مصلححت منافع خودشان محافظ و سرایداری را تحت عنوان حکومت گر و بساط حکومتگری و مجلس و نظامیان حلقه بگوش به مردمان ایران شناسانده اند و تا زمانی که مصلحت و منافع اقتصادیشان ایجاب کند از گماشته گانشان در ایران چه در گذشته با کت شلوار و کراوات و از سی و چند سال پیش تا بحال از هر عبابردش اننتخابیشان در چپاول در ایران پشیبانی کرده اند. امپریالیست ها برای تقسیم چپاولگری هایشان مسالمت آمیزشان در ایران از همان اوایل تاسیس جمهوری اسلامی امپریالیستی در ایران تعدادی را بعنوان نماینده در قشون آخوندی به خدمت گرفتند و نماینده گان امپریالیست ها در همان بساط تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان است. به آخوندها وظایفی راواگذار کردند که یکی از آنها کشتن و نابودی عناصر شاهنشاهی و شستشوی مغزی مردم از دوران شاهنشاهی و بیرون راندن روس ها از عراق و افغانستان و متلزل کردن تمامی کشورهای خاورمیانه برای فروش اسلحه و اهداف امپریالیستی بود که تابحال گماشته گان عبا بردوششان در ایران دقیقا این دستورات را اجرا کردند. مردم ایران اکثریت گول خوردگان آخوندها مطیعانه در قفس امپریالیست ها گرفتار آمدند. حالا درگیری های تقسیم گرانه چپاولگری های نفت مفت و میلیاردها دلار از تحریم آزاد شدده در میان امپریالیست های امریکایی و اروپایی و روسی در بین گماشتگان عبا بردوششان به فحاشی های هدفمند تبدیل شده است. رفسجانی که حالا برای مزدم دل می سوزاند همان کسی است که در عرض چهار ساعت بیش از دوازده هزار جوانان ایرانی در جنگ دستوری امپریالیست هابا عراق دانسته به کشتن داد و رقم ها نجومی از فروش نفت به بانک های خارجی واریز کرد و مردم را فقط برای گول و کاسب کاری چچاولی لازم داشت. پس ای مردم ای آهوهای سی و چند ساله جنگل اسلام و طعمه شیر و پلنگ ها و گرگ های عبا بردوش از جنگ مصلحتی و هدفمند شیر و پلنگ خوشحال نباشید زیرا که بفرض اگر شیر و پلنگ امپریالیست ها همدیگر را پاره کنند ببرها در اننتظارتان هستند.