ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

علی اکبر ولایتی: رئیس جمهور "آقا اجازه"

اکبر گنجی - خامنه‌ای به دنبال رییس جمهوری است که مطیع و وفادار باشد و او را فصل‌الخطاب بداند. ولایتی از کاندیداهای مقبولی است که "آقا اجازه" بودن را نقطه قوتی برای خود می‌داند.

آیت‌الله خامنه‌ای به دنبال رئیس جمهوری تابع خویش است که وفاداری‌اش به وی اثبات شده باشد. او همچنان وفاداران زیادی- در میان زمامداران رژیم- دارد. اما نمی‌توان دوستی و وفاداری دائمی را به نحو پیشینی تضمین کرد.

به سه تجربه‌ی زیر بنگرید:

الف- هاشمی رفسنجانی: دوست دیرینه‌ای که خامنه‌ای را به عضویت شورای انقلاب در آورد. از ریاست جمهوری او پشتیبانی کرد و وی را به رهبری رساند. اما حداقل از سال ۱۳۸۴ به بعد روز به روز بر شکاف میان این دو افزوده شد. اگر چه هاشمی دائماً بر تبعیت عملی خود از خامنه‌ای- در تمامی موارد اختلاف نظر- تأکید کرده و می‌کند، اما این شکاف آن قدر گسترش یافت که خامنه‌ای در نماز جمعه‌ ۲۹/۳/۱۳۸۸ بگوید در تمامی موارد اختلاف نظر میان هاشمی و احمدی‌نژاد، نظرات رئیس جمهور به نظرات من نزدیک‌تر است.

ب- ناطق نوری: او نیز یکی از یاران طولانی مدت خامنه‌ای بوده است. او در نزاع‌های دهه‌ شصت میان خامنه‌ای (رئیس جمهور) و میرحسین موسوی (نخست وزیر) همیشه جانب خامنه‌ای را می‌گرفت. از وقتی خامنه‌ای رهبر شد، ناطق نوری به عنوان رئیس بازرسی بیت رهبری منصوب شد. او در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و خصوصا در دوران اصلاحات، در جبهه‌ خامنه‌ای بود. اما دوران مبارزات انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ موجب دلخوری او از خامنه‌ای شد. کاندیدای ناطق نوری و اصول‌گرایان سنتی علی لاریجانی بود اما در اواخر کار ناطق نوری دید که مجتبی خامنه‌ای و گروهش به دنبال محمود احمدی نژاد هستند. ناطق نوری به دیدار خامنه‌ای شتافت و به او گفت: آقازاده‌ شما دارد رئیس جمهور تعیین می‌کند. خامنه‌ای به او پاسخ داده بود: ایشان برای خودشان "آقا" هستند، نه آقازاده. احمدی نژاد که رئیس جمهور شد، ناطق نوری به سرعت به حاشیه رانده شد.

پ- محمود احمدی‌نژاد: جشن شادمانی آیت‌الله خامنه‌ای با ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد آغاز شد. خامنه‌ای گفت توطئه‌ آمریکایی- اسرائیلی تبدیل جمهوری اسلامی به "حاکمیت دوگانه" پایان یافت و از هیچ گونه حمایتی از احمدی‌نژاد دریغ نورزید. احمدی‌نژاد- برخلاف هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری- سوابق چندانی نه در انقلاب و نه در دوستی و یاری دادن به خامنه‌ای داشت. با این همه، سریع‌تر از آن دو به راه خود رفت. نه تنها حاکمیت دوگانه شد، بلکه تمامی روسای سه قوه‌ دوران رهبری خامنه ای، بر روی هم، به اندازه یک دهم احمدی‌نژاد مقابل ولی فقیه نایستادند.

خامنه‌ای به تجربه دریافت که دوستی بلند مدت سابقون، و ابراز ارادت احمدی‌نژاد تازه به دوران رسیده که هیچ چیز از خود نداشت، برای او تبعیت محض و وفاداری به ارمغان نیاورد. این تجربه‌ تلخ، او را آن چنان گرفتار کرده که کمتر از دو ماه به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، هنوز نتوانسته است شخص مقبول خود را انتخاب کند.

حداد عادل و ولایتی

غلامعلی حداد عادل و علی‌اکبر ولایتی دو تن از وفاداران طولانی مدت او بوده‌اند. مشکل حداد عادل این است که فاقد تجربه کار اجرایی است. یعنی فاقد مدیریت است و به تعبیر خودمانی، بی‌عرضه است. اما ولایتی ۱۶ سال در دولت موسوی و هاشمی رفسنجانی وزیرامورخارجه بوده است.

ولایتی، متولد ۱۳۲۴ از رستم‌آباد شمیران و پزشک متخصص اطفال است. برخی از سمت‌های مهم سیاسی او طی سه دهه گذشته به این قرارند: نماینده‌ مجلس شورای اسلامی اول از خرداد ۱۳۵۸، معرفی او به عنوان نخست وزیر از سوی خامنه‌ای به مجلس و رد او توسط مجلس، وزیر امور خارجه‌ جمهوری اسلامی از ۲۵/۹/۱۳۶۰ الی ۳۱/۵/۱۳۷۶، مشاور بین‌الملل رهبری از ۳۱/۵/۷۶ تاکنون، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی.

او در تمامی این دوران، کاملاً به خامنه‌ای وفادار بوده است. ولایتی در ۲۴/۱/۹۲ در این خصوص گفته است: «یکی از نکاتی که برخی نقطه ضعف من می‌دانند - و البته من خودم معتقدم که نقطه قوت است - این است که می‌گویند فلانی "آقا اجازه" است؛ آقا یعنی مقام معظم رهبری، چه در سمت ریاست جمهوری و چه در سمت رهبری. یعنی اگر من می‌خواستم کاری مهم در سیاست خارجی انجام دهم و برای تصمیم‌‌گیری‌های اساسی با ایشان مشورت می‌کردم، دلایلم را می‌گفتم و در نهایت براساس نظر ایشان عمل می‌کردم. البته شاید در شرایط فعلی و بعد از اتفاقاتی که افتاده، اين عده رویشان نشود بگویند. کسانی که سرخود در سمت‌های پایین‌تر کار می‌کنند و توجهی به سلسله مراتب سیاسی و اعتقادی نظام ندارند، در گذشته بیشتر از این حرف‌ها می‌زدند و ادعا داشتند؛ اما حالا که نتیجه و آثار سوء بی‌توجهی به نظرات رهبری خود را نشان داده، کمتر از این حرفها می‌زنند.

 مثلا در انتخابات ۸۴ که قرار بود برای ریاست جمهوری بیایم، برخی به من انتقاد می‌کردند که اشکال فلانی این است که در زمان وزارتخارجه هر کاری می‌خواست انجام بدهد با رهبری هماهنگ می‌کرد و اگر هم رئیس جمهور بشود همان کار را انجام خواهد داد؛ در حالی که ما یک رئیس جمهور مستقل می‌خواهیم. این را برخی از معاریفی که همه خیال می‌کنند جزو انقلاب هستند - و البته هستند اما کج سلیقگی‌هایی هم دارند - می‌گفتند. بنده اعتقادم این است؛ اصلا صرفنظر از اعتقاد دینی، مصلحت سیاسی کشور در این است که یک نفر حرف آخر را بزند و سخنش فصل‌الخطاب باشد".»

ولایتی برای موجه و دموکراتیک نشان دادن الگوی"آقا اجازه"، به این شیوه‌ توسل می‌جوید: در نظام پارلمانی انگلیس حرف آخر را نخست‌وزیر می‌زند، و در نظام ریاستی آمریکا حرف آخر را رئیس جمهور می‌زند. نظام‌های دموکراتیک هم دارای "فصل‌الخطاب" هستند که تصمیم گیری‌های اساسی با اوست. به اصطلاح دارای "حق وتو" است. در جمهوری اسلامی- علاوه‌ بر متغیر سیاسی ضرورت وجود تصمیم گیر نهایی مانند نظام‌های دموکراتیک- باورهای دینی هم ما را به پذیرش "فصل‌الخطاب" بودن رهبری سوق می‌دهد.

بدین ترتیب، تبعیت محض ولایتی و وفاداری او احراز شده است. یکی از مصادیق این امر، نام گذاری "بهار عربی" تحت عنوان "بیداری اسلامی" توسط آیت‌الله خامنه‌ای بود. احمدی‌نژاد و یارانش زیربار این نام گذاری نرفته و تا آنجا پیش رفتند که از مدیریت آمریکا بر بهار عربی سخن گفتند. اعتراض‌های شدید اصول‌گرایان نیز موجب عقب‌نشینی آنان نشد. اما ولایتی از همان ابتدا، به اقتفای خامنه‌ای، بهار عربی را "بیداری اسلامی" نامیده و به عنوان "دبیرکل مجمع جهانی بیدرای اسلامی" برای آن همایش‌های مختلف ترتیب داده است.

مورد دوم، مسئله‌ سوریه است که ولایتی در این خصوص نیز تماماً مواضع و سیاست‌های آیت‌الله خامنه‌ای را تکرار می‌کند. به عنوان نمونه، ولایتی در ۱۳/۱/۹۲ در مشهد در همایش حوزه و بیداری اسلامی گفت:"امروز استکبار، کشور سوریه را که در واقع حلقه طلایی زنجیره مقاومت است هدف قرار داده و در ابتدا نیز قصد داشت با نام بهار عربی حکومت این کشور را ساقط کند اما با حمایت‌های اسرائیل و عربستان سعودی اتفاقات به صورت دیگر شکل گرفت. استکبار وقتی در جنگ رو در رو با ارتش سوریه و همچنین نیروهای تحت عنوان مقاومت جیش شعبی نتوانست کاری را انجام دهد با انفجار و قتل‌های کور وضعیت سوریه را نا آرام نشان داد".

ولایتی در کنار محمد مرسی - اجلاس غیرمتعهدها در تهران

سومین مورد تبعیت او از خامنه‌ای، تأکید بر وحدت شیعه و سنی، حمایت ایران از گروه‌های سنی فلسطینی (حماس و جهاد اسلامی) و مردم سنی مذهب بوسنی، و نزدیکی عقیدتی با اخوان‌المسلمین است. او در سخنرانی ۱۳/۱/۹۲ در مشهد گفت: "وهابی‌ها همانقدر با اخوان‌المسلمین مخالفند که با جمهوری اسلامی ایران و شیعیان مخالف هستند.. ما با اخوان‌المسلمین هم دوست هستیم و به آنها کمک می‌کنیم و در بین گروه‌های اسلامی اخوان‌المسلمین از نظر عقیدتی از همه به ما نزدیک‌تر هستند".

ولایتی پیش از این به همراه ۱۶ تن دیگر نامه‌ای خطاب به مرسی- رئیس جمهور مصر- نوشته و به او پیشنهاد کردند که نه تنها حکومت مصر را اسلامی سازد، بلکه از تجربه‌های جمهوری اسلامی بهره‌مند شود (رجوع شود به مقاله‌ "کلاس اسلام شناسی اندیشمندان جمهوری اسلامی برای مرسی"). آن نامه موجب اعتراض اخوانی‌ها شد. مواضع اخیر ولایتی نیز اعتراض اخوانی‌ها را به دنبال آورد.

دکتر احمد عارف- سخنگوی رسمی اخوان‌المسلمین- به روزنامه مصری الیوم گفت: "اخوان‌المسلمین یک گروه سنی مذهب است و ما بارها تاکید کرده ایم که مذهب سنی خط قرمز ماست و اجازه‌ عبور از این خط قرمز را به هیچ کس نمی‌دهیم. چه کسی به شما گفته است که ما به شما نزدیکیم. سخنان این مسئول ایرانی کاملا به دور از واقعیت است و اخوان‌المسلمین با هر گونه هجوم فرقه‌های مذهبی به مصر مقابله می‌کند. روابط میان مصر و ایران صرفا روابطی سیاسی است و هیچ ربطی به مسائل مذهبی ندارد".

چهارمین مورد از همه مهم‌تر است. او در  ۲۹ فروردین مدعای کاذب خامنه‌ای را عیناً تکرار کرد و گفت: "آمریکا رو به نابودی و زوال است و به زودی از درون فرو می ‌پاشد".

ولایتی یکی از کاندیداهای مقبول آیت‌الله خامنه‌ای برای ریاست جمهوری است. اگر او رئیس جمهور شود- همان گونه که خود اذعان کرده است- رئیس جمهور "آقا اجازه" خواهد بود. اعتراف صریح به این امر، شاید- به گمان شخص ولایتی- نوعی زرنگی به شمار آید، اما در شرایط کنونی، حتی محمد رضا باهنر- نایب رئیس مجلس و کاندیدای ریاست جمهوری- می‌داند که در نظر مردم، این امر نه تنها امتیاز به شمار نمی‌رود، بلکه ملاکی منفی محسوب و موجب ریزش آرای کاندیدا خواهد شد.

به همین دلیل، باهنر گفته است اگر رئیس جمهور شود، رابطه‌ دولت او و رهبری، رابطه‌ "آقا اجازه" نخواهد بود:

"قطعا دولت من دولت آقا اجازه نخواهد بود. البته رویه رهبری هم این نیست که در شرح وظایف قوا دخالت کنند. در طول حضورم در مجلس به عدد انگشتان یک دست نیز به خاطر ندارم که رهبری در شرح وظایف قوا دخالت کرده باشند".

ولایتی به نسبت احمدی‌نژاد دارای دو ویژگی مثبت است: اولاً: زبان او زبان کوچه بازاری احمدی‌نژاد نیست. نه از آن تندی در آن دیده می‌شود و نه آن ضرب‌المثل‌های غیرقابل انتظار از زبان رئیس جمهور.

ثانیاً: شانزده سال کار در سمت وزیر امور خارجه وی را به عرف دیپلماتیک آشنا ساخته است. مذاکرات صلح ایران و عراق را هم او پیش می‌برد.

ولایتی با انتقاد از وضعیت فعلی می‌کوشد تا خود را درمان‌گر بحران روابط ایران و دولت‌های غربی قلمداد کند. می گوید: "بنده با تجربه طولانی‌مدت درعرصه سیاست خارجی معتقدم که می‌شود با همین شرایط فعلی روابط بین‌الملل خوب داشت و در چارچوب عزت و ارزش‌ها‌ی اسلامی نیز حرکت کرد و با دنیا رابطه خوب داشت... می‌شود مذاکره کرد، مبانی را حفظ و در چارچوب ارزش‌ها نیز حرکت کرد و در عین حال قواعد مذاکره را نیز حفظ کنیم. رابطه بین کشورها مانند رابطه آدم‌هاست و گاهی آدم‌ها هم تحت‌تاثیر عواطف هستند و لذا مذاکره نیز نیازمند همت، تدبیر و هدایت است.

می‌توانیم همین حالا روابط جمهوری اسلامی ایران را با دیگر کشورها به سطح بسیار خوبی برسانیم که پایه اول‌ بهبودی روابط وضعیت اقتصادی است...اگر تدبیر می‌شد، بسیاری از تحریم‌ها اتفاق نمی‌افتاد که امیدواریم در آینده برطرف شود...این چه وضعی است که داریم؟... در حوزه سیاست خارجی و روابط با کشورها نیز می‌توانیم کار بسیاری انجام دهیم نه در طولانی‌مدت بلکه بنده با تکیه بر تجربیات می‌گویم که می‌توانیم از وضع فعلی روابط خارجی خارج شویم".

ولایتی که شاهد بحران روابط ایران و دولت‌های غربی و حساسیت مردم نسبت بدان است، دوران وزرات خود را برای مردم رویایی جلوه داده و می‌گوید:"ما با مسئولان همه کشورها به جز آنهایی که نمی‌خواستیم رابطه داشته باشیم رفیق بودیم؛ آقای میتران رئیس جمهور فرانسه در ملاقاتی به بنده گفت هر وقت از اینجا عبور می‌کنید گزارشی را به ما ارائه کن که آیا رابطه با ایران خوب است یا خیر؛ وی اظهار علاقه کرد که در ماه سپتامبر به ایران بیاید و چون بنده در سفر سازمان ملل بودم اکتبر را پیشنهاد دادم که میتران هم آن را قبول کرد؛ میتران فرد برجسته‌ای بود و به راحتی با هر کسی نشست و برخاست نداشت اما تا پله‌های الیزه برای بدرقه ما می‌آمد. رابطه بین کشورها رابطه بین آدم‌ها است و اگر ما با زبانی که دنیا می‌فهمد حرف نزنیم نه آنها زبان ما را متوجه خواهند شد و نه ما زبان آنها را می‌فهمیم. زبان بین‌‌المللی زبان خاص خود را دارد".

روابط ولایتی با هاشمی رفسنجانی دوستانه است، اما نه به اندازه‌ حسن روحانی. اگر چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب یا کارگزاران کاندیدا نشوند، احتمالاً هاشمی از یکی از این دو تن حمایت خواهد کرد.

اگر ولایتی رئیس جمهور شود، تفاوت‌های شخصیتی او با احمدی‌نژاد اگر چه مهم‌اند، اما برای رئیس جمهور "آقا اجازه" کارساز نخواهند بود. احمدی‌نژاد هم "آقا اجازه" بود. اما رفته رفته به راه خود رفت. سیاست‌های آیت‌الله خامنه‌ای در زمینه‌ هسته‌ای، روابط ایران و آمریکا، و نگاهش به مسائل منطقه‌ خاورمیانه، مشکل آفرین است. هر رئیس جمهوری- حتی خاتمی و موسوی و کروبی- که بخواهد در این چارچوب عمل کند، مسائل و مشکلات همچنان پابرجا خواهد ماند.

 مسئله‌ دولت‌های غربی، فقط و فقط مسئله‌ زبان رئیس جمهور نیست، مسئله‌ آنان، چندین مسئله‌ی اساسی مورد نزاع است. اگر سیاست‌های خامنه‌ای با بهترین زبان دیپلماتیک هم بسته‌بندی شود، مورد پذیرش قرار نخواهد گرفت.

نکته‌ی مهم‌تر این است که ولایتی- یا هر فرد دیگری- چگونه رئیس جمهور خواهد شد؟ آیا رئیس جمهور محصول انتخابات رقابتی- مانند انتخابات ۷۶ و ۸۸- خواهد بود؟ آیا نتیجه‌ انتخابات- مانند سال ۷۶- پذیرفته خواهد شد یا مانند سال ۸۸ عمل می‌شود؟ شاید هم رقابت منحصر به اصول‌گرایان شود.

 اگر رئیس جمهور در انتخاباتی آزاد با حضور گسترده‌ی مردم انتخاب شود، اگر کلیه‌ زندانیان سیاسی آزاد شوند، اگر رسانه‌ها و احزاب آزاد شوند، و چند اگر مهم دیگر؛ در آن صورت نه تنها راه حل مسائل داخلی گشوده خواهد شد، بلکه بحران روابط خارجی نیز راه برون‌رفت پیدا خواهد کرد. بهتر است پیش از هر چیز به این پرسش فکر کرد: آیا "آقا اجازه" می‌دهند؟

آقایی که رهبر مادام‌العمر غیرانتخابی غیرپاسخگوست، باید میان دو امر سیاست زیر انتخاب کند:

اول- تحریم‌های اقتصادی فلج کننده آن قدر افزایش و تداوم خواهند یافت تا جامعه از درون به کلی نابود شود.

دوم- رفع تحریم‌ها و مذاکره و توافق از طریق دولت محصول آرأ و رضایت مردم.

نابودی جمهوری اسلامی فاقد اهمیت است. مهم ایران و ایرانیان‌اند که باید حفظ شوند. اینک، نه صرف رژیم جمهوری اسلامی، که ایران و ایرانیان هدف قرار گرفته‌اند. آیا خنده‌دار- یا گریه‌دار- نیست که خاویر سولانا گفته است: اگر ۱+۵ با ایران به توافق رسد، آن گروه باید بروند و نظر موافق عربستان سعودی با این توافق را هم بگیرند. البته او آگاهانه نام اسرائیل را ذکر نکرد. چون ضرورت جلب نظر اسرائیل امری است که همه از آن آگاه هستند.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • m

    اخلاق را معارفی و کاریست همگانی اخلاق ز عقلانی و لازمی ز برای عقلانی اخلاق فراتر ز آیینی و همه را وایستاری اخلاق را جهانی و رایی ز برای زندگانی مهر ساغشک

  • Saeid

    جناح بی جناح جناحی جز جناح عوام نمی باشد، بی راه نیست که اینبار در مخالفت با دولت فعلی تمامی طیفهای از اپوزیسیون حاکمیت و اصلاحطلبان و اصولگرایان دو آتشه مذاب در ولایت و وزارت اطلاعات اش تا پژوهشگری منصفی ! چون اکبر گنجی و جمهوریخواهان و دمکراتهای امریکا و پادشاهانشان در عربستان و قطر و ... دست در دست وضیت بیسابقه اقتصادی ۹۱ را رقم زده اند ، ... آیا اگر اینگونه هم حضرت ایت الله خامنه ای از شر اولین بارهایی که احمدی نزاد آفرید (آنچه دولتهای پیشین با خواص بازی اشرافی ساز خود نتوانسته بود در ذهنشان حتی بگنجد) خلاص نشود پس چگونه !؟

  • عین اله باقرزاده قمی

    اگر زندانیان سیاسی آزاد شوند اگر انتخابات آزاد برگزارشود اگر واگر که دیگر حداد عادل وخالی باف وولایتی انتخاب نمیشوند اصلا شما جناب گنجی خود به شما نمیایید اگر این آزادیها باشد نسل ما انقلابیون 57 فاقد ذره ای ارزشند روحانیت وتیپ آدمهای به ظاهر تحصیلکرده ودر عمل متحجز تر از ملایان نظیر حداد وولایتی اگر میتوانستند مملکت داری کنند که اینهمه فقر وفحشا واعتیاد وووو در مملکت رواج نمیافت سرزمینی که ارزش پولش روزی درست یکی دو سال قبل از انقلاب با ردیف هفتمین پول ارزشمند قدرت نمایی میکرد به پهن تبدیل نمیشد نان وگوشت وروغن وتخم مرغ مهمترین چالش برای سیاستمداران اسلامی نمیشد این نیست مگر آنکه اینان سیاست ندارند نه سیاستمدار قصد وغرض فاحشه خانه کردن ایران است صیغه که هیچ گویا زنان شوهرهردار هم هرکدام 2 تا 3تا رفیق دارند مشکل ما مشکل همین آدمهاست از شما اکبر گنجی گرفته تا ولایتی آقا اجازه رفسنجانی میگوید من آقا را آوردم به امام معرفی کردم شورای انقلابی ها اعتراض کردند بقیه ماجرا هم که میدانید نه بابا ملت نمیداند که شما سپاه را به جایی رساندید که به کمتر از کل ثروت ایران راضی نیست شما بودید که داستان درست میکردید که فلان آقا امام فرمودند برای فلان کار خوب است ملت هم میداند که دروغ میگویید یک پسرک شیک اطو زده ادوکلن زده تیتیش مامانی احتمالا آخوند زاده یا به نحوی وابسته به آخوند بنام بابک زنجانی 100 میلیارد دلار در ژاپن برای چه دارد؟در حالیکه زنان از گرسنگی شرفشان را میفروشند که پول دارو ودرمان وشکم بچه هاشان را بدهند این بود حکومت عدل علی که قبل از انقلاب این آقایان ما را با آن فریفتند؟از بام تا شام هم که رسانه هایشان طوری تبلیغ میکنند که انگار ایران مرکز علم دنیا شده است وبه زودی همه دنیا سر تعظیم به تکنولوژی حوزه ای ایران فرود میاورند نه پدر جان آقا آقا اجازه بی اجازه هیچکدام از اینان لیاقت مملکتداری ایران را ندارند فرق ندارد کدام موضوع وقت وزمان است واز دست رفتن آن وبر باد رفتن ثروتهایی که فردا دیگر ثروت به حساب نمیایند اگر امروز درست استفاده نشوند که اینان راه ورسمش را بلد نیستند اگر بودند که گرفتاری تخم مرغ نداشتیم حتا اخلاق سالم مردم را در زمان رژیم پیشین نتوانستند حفظش کنند چه برسد به آنکه آقا ما معنویات شما را زیاد میکنیم آب وبرق وو مجانی هم پیشکش بخوانید مردمی که در آنزمان عادت به مالیات دادن نداشتند امروز چقدر در آمد های مالیاتی دولت بیشتر شده است البته این مالیات دهنده ها بر عکس کشور های آزاد حق ندارند بپرسند که چه میشود به گردن دراز آدمکش سوری داده میشود یا خرج شیعه کردن یمنی ها ومصری ها میشود یا به لبنانی ها میدهند تا خلیج فارس را عرب بخوانند یا درب ومحجر برای فلان امام وامامزاده بسازند مگر آن امام وامامزاده ها بیشتر از خیمه داشتند ؟خشت اول این نظام کج بوده است تا ثریا میرود هم کج خواهد بود راه گذاشتن ورفتن این آقایان است نه خنده خاتمی چاره ساز است نه دکتری که نه دکتری بلد است نه 2 خط شعر فارسی را بلد است از حفظ بخواند نه کاسه لیسان دیروز نه هیچکس حداقل ما انقلابیون طیف مذهبی آرمانها وایده آلهای همین ملایان انگشت شما انقلابی دیروز را میدانستیم وامروز میدانیم که این فکر کار نمیکند راه همان راهی است که ملت های موفق دنیا رفته اند جدایی دین از سیاست یعنی آقاین بفرمایند روضه شان را بخوانند شاید اخلاق فاسد شده مارا به قبل از انقلاب برگرداندند گرچه همین را هم دیگر گمان نمیکنم زیرا خودرا نشان دادند که چه ریاکاران ودغل بازانی هستند

  • jamal

    مردم ايران از حکومت آخوندي دروغ و فريب وتحجر و ديکتاتوری و فاسد خسته شده اند... فرق نميکند کدام کانديد استصوابي انتصاب شود.

  • anonymous

    با این اتفاقات اعیر شهر بوستون و دستگیری برادران چچنی تبار و زنده دستگیر شدن یکی از انها احتمال میرود که ارتباط زیرزمینی بین انها و مسولان ج.ا. برملاشود.  در این صورت میتوان گفت که غرب به این نتیجه خواهد که تنها یکرا ه در قبال ج.ا. باقی مادنه و انهم نابودی اید رژیم تندرو و سرکش است. با این حساب شاید به انتخابات هم نرسیم که غرب یک جنگ تمام عیار را با ج.ا. اسلامی برانگیزد تا برای یکیبار و همیشه دنیارا شاید از شر این هیولای  افراطی نجات دهد.   زمینه برای یک جنگ تمام عیار دیگر اینبار بر سر سوریه با ایران دارد شکل واقعی میگیرد. و  برادران چچنی تبار (تیمور و گوهر) به عنوان کاتالیزور این درگیری عمل خواهند کرد. 

  • عزادار ایران از لواسان

    در اسلامی تنها آدمکشی ست که حرف اول و وسط و آخر را می زند. در وجود هر مسلمان یک آدمکش حرفه ای در خواب است. قاتلی چون محمد مراح و قاتلان چچنیایی و ملیونها قاتل و تروریست و آدمکش و متجاوز دیگر که جهان متمدن را امروز در سراسرا جهان به خاک و خون می کشند همه مسلمانانی مومن و متدین هستند. همه پیرو آن آدمکش بزرگ محمد و علی و اولادان آنهایند. همه فتاوی خود را را از وارثین آنها یعنی روحانیت و مفتی ها می گیرند. اگر ما به تاریخ هزار و چهارصد ساله ی اتسلام نگاهی گذرا بیندازیم این دین نفس انسانیت را در این چهارده قرن بریده است. در تمامی این چهارده قرن حتا یک لحظه ی سرور و شادی و جشن نداریم. واجب است ایرانیان که کملتی با هفت هزار سال تاریخ و تمدن و فرهنگ و هنر نوشته شده اند که تاریخشانپ پر است از شادی و سرور بیندازیم تا ببینیم چگونه این ملت جشن پرور و هنر پرور مملکتشان بدست مسلمانان تبدیل به مراتع پرورش شهید شد. امروز بر دروازه ی هر شهر چنین نوشته اند: به شهر شهید پرور رشت و یزد و اصفهان و شیراز و برازجان و بوشهر و خمین و فومن و گیلان و سیستان و بلوچستان و ورامین و سراوان و کرمان و.... خوش آمدید. و این یعنی نزول شرف و وجدان انسان در منجلاب سیاهی و تباهی و روی گردانیدن انسان از زندگی بسوی مرگ دیگران و حتا مرگ خویشتن خویش. بنا بر این ولایتی و خامنه ای و خاتمی و رفسنجانی و احمدی نژاد و تمامی اصولگرایان و اصلاحطلبان دعواشان بر سر دریدن گوسپندی ست بنام ایران و تجاوز و تخریب و قتل این گوسفند و در نهایت سرسپرگیشان بر این دین و این آیین. و معلوم نیست کی بیداری ایرانیان آغاز خواهد شد.