ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

چپ‌هراسی، از کدام چپ؟

موجی از چپ‌ستیزی با همکاری و مشارکت طرفداران جمهوری اسلامی و نظام پادشاهی شکل گرفته‌ است. اما چرا؟ نیکا نیهان در این یادداشت به این موضوع می‌پردازد و می‌گوید: «هدف از دور خارج کردن تنها آلترناتیوی است که امکان سازماندهی وسیع درکوتاه‌ترین زمان را دارد.»

دیدگاه

دیگر نگران نباشید! امروز، به‌ویژه پس از موج‌های سرکوب دو رژیم سابق و کنونی، دیگر سازمان‌دهی چپی در کار نیست که بخواهید از آن بترسید. چپ‌هراسی البته سر و کارش لزوما با خود چپ نیست، بلکه می‌خواهد زمین راست افراطی را هموار کند.

طی یک سال اخیر، خصوصا پس از خیزش ژینا (مهسا) وهم‌زمان با گسترش مخالفت‌ها علیه جمهوری اسلامی در زمین‌های مختلف، شاهد موج شدید و گسترده‌ای از چپ‌ستیزی هستیم. از شبه مستندهای بی‌بی‌سی فارسی، شبکه‌ی منوتو و ایران اینترنشنال گرفته تا به اصطلاح تاریخ‌اندیشی کسانی همچون مهدی تدینی و محمدعلی جنت‌خواه و البته در تلویزیون جمهوری اسلامی، جلوه‌های چپ‌هراسی را همه جا می‌توان دید. همگی دست به دست هم داده‌اند تا چپ را بکوبند؛ در رسانه‌ها از هیچ چپی دعوت ‌نمی‌کنند که در سمت مقابل بنشیند بلکه در مقام پاسخگویی برآید. در این رابطه می‌توان به انبوهی از اکانت‌های توییتری و اینستاگرامی نیز اشاره کرد که با تحریف تاریخ سعی در تغییر نگاه مخاطبان نسبت به تاریخ چپ دارند. و البته مدام راست‌ها را چپ جا می‌زنند.

در ادامه به بررسی برخی دلایل و عوامل این قبیل اقدام‌ها خواهیم پرداخت و شرح می دهیم که چرا سلطنت‌طلبان و جمهوری اسلامی به طور مشترک از حمله به چپ سود می‌برند.

منظور از چپ‌ها چه کسانی هستند؟

آنان که دست به تخریب چپ می‌زنند، هیچ گاه روشن نمی‌کنند که این چپ‌ها چه کسانی هستند؟ چه دسته‌بندی‌هایی دارند؟ طوری وانمود می‌کنند که گویی آنان یک طیف یا گروه یکپارچه و هم عقیده اند و به تفاوت‌ها و نزاع‌ها و نقد درونی میان طیف‌ها و جنبش‌های متفاوت چپ علیه یکدیگر اشاره‌ای نمی‌کنند. به علاوه، به جای پرداختن به نقد مبانی فکری چپ، بر نمونه‌هایی تاریخی انگشت می‌گذارند که امروز دیگر کمتر کسی از آن نمونه‌ها دفاع می‌کند و چپ‌ها هم دیگر آنها را قبول ندارند.

چپ اما یک طیف است.

آیا سازماندهی‌های تک حزبی غیر دموکراتیک دولتی، همچون نمونه‌های روسیه استالین، چین مائو و کره‌ی شمالی و کوبا الگوی چپ‌های امروز است؟ امروز وفادارترین هواداران چپ نیز، اگر سرسخت‌ترین منتقد استالینیزم نباشند، دست‌کم آن را الگو و نسخه‌ی قابل دفاعی نمی‌دانند. همین طور در مورد مائو نیز جدی‌ترین انتقادات را خود چپ‌ها به مائوییسم وارد کرده‌اند و اگرچه بعضا دستاوردهای درخشانی هم برای مائو قائل باشند، آن را نسخه‌ی قابل تجویزی برای سایر ملل دنیا و برای جهان کنونی نمی‌دانند. درمورد کره شمالی هم که بهتر است وقت خود را تلف نکنیم. در مورد کوبا اگرچه نقدهای جدی به سیاست داخلی این کشور وارد است، اما نمی‌توان اقتصاد آن را بدون اشاره به نیم قرن تحریم مورد بررسی قرار داد.

آنان که دست به تخریب چپ می‌زنند، هیچ گاه روشن نمی‌کنند که این چپ‌ها چه کسانی هستند؟ چه دسته‌بندی‌هایی دارند؟ طوری وانمود می‌کنند که گویی آنان یک طیف یا گروه یکپارچه و هم عقیده اند و به تفاوت‌ها و نزاع‌ها و نقد درونی میان طیف‌ها و جنبش‌های متفاوت چپ علیه یکدیگر اشاره‌ای نمی‌کنند.

یکی از ترفندهایی که تخریب‌گران چپ به کار می‌برند این است که پدیده یا اتفاقی را از واقعیت تاریخی پیش از خودش جدا می‌کنند و آن را همچون اتفاقی نابه‌هنگام و رخ داده در خلاء معرفی می‌کنند. پیشتر به امکان‌ ناپذیری بررسی کوبا و اقتصادش بدون اشاره به نیم قرن تحریم اشاره کردیم.

نمونه‌ی دیگر از لفاظی‌های آناکرونیستی و زمان‌پریشانه برای تخریب چپ، بحث پیمان استالین و هیتلر در جنگ جهانی است، و البته بدون اشاره به این که روی کار آمدن هیتلر نتیجه‌ی حمایت راست جهانی از هیتلر و موسولینی و فرانکو و سکوت فرانسه و بریتانیا و آمریکا در مقابل قلع و قمع سوسیالیست‌ها در آلمان، ایتالیا و اسپانیا بود.

موسی غنی‌نژاد که از چهره‌های اصلی موج چپ‌ستیزی اخیر بوده است

 چپ‌ستیزان به دفاع برخی از طیف‌های چپ ایرانی از حجاب اجباری در آغاز انقلاب ایران اشاره می‌کنند؛ چپ‌ها به کنار، چه کسی از آن پدیده‌ی ننگین دفاع نکرد؟ راست‌گراها آن روز کجا بودند و چه مخالفتی کردند؟ 

مجاهدین و حزب توده از جمله احزاب ایرانی بوده‌اند که موج چپ‌ستیزی متوجه آنها نیز بوده است. چپ‌هراسان اما نمی‌گیند که چپ‌ها مجاهدین نیستند و مجاهدین چپ نیستند. امروز کمتر کسی را پیدا می‌کنید که ادعای چپ بودن داشته باشد و الگوی او از یک جریان چپ قابل دفاع ایرانی ربطی به مجاهدین یا حزب توده داشته باشد. چپ امروز مدافع دموکراسی، برابری جنسیتی، طبقاتی، قومیتی است و مدافع حفاظت از محیط زیست است.

از سوسیال دموکراسی اولاف پالمه و احزابی نظیر پودموس و سیریزا یونان تا کوبانی و زاپاتیست‌های چیاپاس در جنوب مکزیک، و به همین‌تریب، از شوروی سوسیالیستی و کره شمالی و خمرهای سرخ تا لیبرال‌هایی نظیر برنی سندر را چپ می‌نامند یا حتی اوباما و بایدن به طرز مضحکی سوسیالیست نامیده می‌شوند تا سوسیالیسم را بی‌معنا کنند. 

چپ‌ها بهتر از هر طیف دیگری به این مهم پی برده اند که موفقیتشان در گروی سازماندهی و تشکل‌یابی است. سازماندهی در دی.ان.ای. چپ‌هاست و این آنها را به چشم مخالفان خطرناک می‌کند. 

پس وقتی از چپ حرف می‌زنیم ضروری است مشخص کنیم که منظورمان کدام چپ است. در این یک کاسه کردن «چپ‌ها» استالین و مائو کنار اشخاصی نظیر خوزه موخیکا و سالوادور آلنده قرار می‌گیرند و این مقایسه‌ای مغرضانه و خطرناک خواهد بود. با این اوصاف، امروز نمونه یک چپ قابل دفاع هیچ کدام از این موارد نیست. شاید بهترین نمونه اوروگوئه باشد که بتوانیم آن را مورد ارزیابی قرار دهیم و دستاوردهایش را بررسی کنیم. اما کلی‌گویی از چپ و عدم اشاره به مولفه‌های مدنظرمان از چپ، به نوعی گفتاری پوپولیستی منجر خواهد شد. شاید اگر به جای صحبت از چپ و راست، همواره برابری و رفع تبعیض را معیار قرار دهیم، تکلیفمان روشن‌تر باشد. این‌ها البته چیزهایی نیست که چپ‌هراسان دوست داشته باشند بشوند.

سازماندهی چپ‌ها، یک خطر بالقوه

چپ‌ها استاد سازماندهی‌اند. به گواه تاریخ دیده و خوانده‌ایم که چپ‌ها به واسطه‌ی ضدیت با قدرت و ایدئولوژی مسلط، ناگزیر بوده تا پیوندهای درونی خودشان را مستحکم‌تر کنند تا بتوانند بقا یابند. چپ‌ها بهتر از هر طیف دیگری به این مهم پی برده اند که موفقیتشان در گروی سازماندهی و تشکل‌یابی است. سازماندهی در دی.ان.ای. چپ‌هاست و این آنها را به چشم مخالفان خطرناک می‌کند.

چپ امروز مدافع دموکراسی، برابری جنسیتی، طبقاتی، قومیتی است و مدافع حفاظت از محیط زیست است.

در فردای جمهوری اسلامی، در خلا قدرت مسلط، دست بالا را طیفی خواهد داشت که بتواند در کوتاه‌ترین زمان ممکن به منظم‌ترین شکل سازمان یابد. با توجه به اختلاف طبقاتی فعلی و جمعیت روز افزون زیر خط فقر، احتمال اثرگذاری چپ‌ها در فاصله امروز و فردا بیش از هر زمان دیگری خواهد بود؛ خصوصا در نبود دستگاه سرکوب‌گر و در شرایطی که آزادی بیان تحقق یافته باشد.

پس یک هدف از چپ‌ستیزی فراگیر این است: از دور خارج کردن تنها آلترناتیوی که امکان سازماندهی وسیع درکوتاه ترین زمان را دارد، تا در بزنگاه خلا قدرت، بتواند جای خالی راس هرم قدرت را پر کند.

توجیه وضع موجود و سیاست‌های نئولیبرالی جمهوری اسلامی

از دیگر اهداف جریان‌های ضد چپ این است که از تغییرات بنیادی اقتصادی-اجتماعی پس از سقوط جمهوری اسلامی پیشگیری کنند تا بتوانند با صاحبان قدرت و ثروت داخل ایران ائتلاف کنند. اگر فردای فروپاشی جمهوری اسلامی یک ساختار حکومتی بدیل جای ساختار فعلی را بگیرد و بتواند با مافیای چپاولگر فعلی مقابله کند، این تهدید بزرگی خواهد بود برای کسانی که منتظر نشسته‌اند تا رهبر فعلی بمیرد تا خودشان جای او را بگیرند، یا آنهایی که می‌خواهند به جای یک انقلاب بنیادی، پوست‌اندازی در ایران رخ بدهد و تنها پوسته‌ی نازک ایدئولوژیک رژیم فعلی، جای خودش را به لباس ایدئولوژیک محافظه‌کارانه‌ی دیگری بدهد. در آن فردای احتمالی یا در هر بزنگاهی که قدرت فعلی به تعلیق درآید، این گروه از مخالفان جمهوری اسلامی می‌توانند با سرمایه‌داران فعلی که در دستگاه‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی فعالیت دارند، دست بدهند و طیفی از حاکمیت را که تاریخ مصرفش گذشته با کمترین هزینه دور بریزند و خودشان به جای آنان بنشینند.

چپ برای فاعلان و عاملان استبداد و بهره‌کشی یک خطر بالقوه هستی‌شناسانه است.

چپ‌ستیزی برای برخی میانجی توجیه وضع موجود نیز است. اختلاف طبقاتی شدید و سقوط آزاد ارزش پول ملی، به زیر خط فقر رفتن ده‌ها میلیون از جمعیت ایران مسائلی است که طبقه متوسط رو به بالا را که متاثر از ایدئولوژی‌های راست‌گرایانه هستند کمتر می‌آزارد. چپ‌ها هستند که از برابری سخن می‌گویند و راستگرایان اختلاف طبقاتی، نابرابری، فقر و تبعیض وضع موجود را اغلب امری طبیعی می‌دانند که همیشه بوده و تغییر آن نوعی خیال‌بافی است. 

آبشخور گفتمانی که امروز به بی‌رحمانه‌ترین شکل دست به تخریب چپ می‌زند کجاست؟ چه کسانی از این تخریب نفع می‌برند؟ همان گفتمانی که از مبارزه‌ی بدون خشونت دفاع می‌کند، مبارزه‌ی بی‌خشونتی که تقریبا در هیچ برهه‌ی تاریخی در مقابل قدرت مسلط خشونت طلب نتوانسته به نتیجه برسد. 

چه کسانی از مبارزه‌ی بی‌خشونت دفاع می‌کنند؟ آنان که مخالف تحول ساختاری هستند. آنان که انقلابی نیستند و آنان که منافعی در حفظ وضع موجود دارند؛ در یک کلام کسانی که حاضر نیستند جمهوری اسلامی فروبپاشد، مگر در شرایط بسیار کنترل شده‌ای که به ساختار فعلی دست نخورد و تنها نامش عوض شود و پوست بیاندازد. 

سلطنت‌طلبان و مافیای نظامی اقتصادی سپاه – که روزهای پس از خامنه‌ای چشم دوخته به - ادعا می‌کنند که اوضاع فعلی اقتصادی ایران نتیجه سیاست‌های چپی در آغاز انقلاب است. فرشگردی‌ها و نیلی و غنی‌نژاد یک چیز می‌گویند و اینکه تمام ناکامی‌های اقتصادی و سیاسی در چهار و نیم دهه‌ی گذشته بر دوش اقتصاد به قول ایشان سوسیالیستی ایران بوده است. آنها البته نه به رویکرد حاکمیت در کوچک‌سازی دولت و خصوصی‌سازی سازمان یافته از دهه‌ی هفتاد شمسی به این سو اشاره می‌کنند و نه به اقتصاد سیاسی اسلام شیعی و هسته برسازنده آن یعنی انفال (بنگرید به پژوهش‌های مهرداد وهابی در باب اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی).

وانگهی، اگر چپ‌ها بیشترین خدمت را به نظام آخوندی کردند پس چرا از آغاز انقلاب بیشترین تعداد اعدامی متعلق به طیف‌های چپ بوده است؟ چرا چپ‌ها همه در زندانند؟ اصلا اگر واقعا امروز چپ خطرناکی بیرون از زندان است، کجاست؟ نام این چپ‌ها چیست؟ اگر این قدر قدرت دارند چرا کسی جز سلطنت‌طلبان نام و نشانی از ایشان ندارد؟ اگر قدرت ندارند، این همه حمله و دشنام به چپ برای چیست؟

آیا واقعا چپ‌هراسان نگرانند که در قرن بیست و یکم استالینیزم بر ایران حاکم شود؟ با کدام حزب؟ کدام بودجه؟ کدام طیف هوادار؟ در کدام نقطه‌ی دیگر دنیا احزاب چپ نوظهوری را سراغ داریم که توانسته باشند از نو دیکتاتوری استالینیستی برپا کرده باشند؟ مسئله برای آنها هیچ کدام اینها نیست، مسئله این است که چپ برای فاعلان و عاملان استبداد و بهره‌کشی یک خطر بالقوه هستی‌شناسانه است.

بیشتر بخوانید :‌

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • نشریه "آیندگان"

    برای اطلاع "رهگذر", تنهای نیرویی که گستره ترین جنبشهای ضد جمهوری اسلامی را نمایندگی و سازماندهی می کرد، جنبش چپ بود و بس. نشریه "آیندگان" با تیراژ چندین میلیونی، پرخواننده ترین و محبوب ترین نشریه ی آن دوران، فقط یک نمونه از پیشتازی چپ در مبارزه با آخوندها است. شوربختانه دروغهای امثال "من و تو" شما جوانان را شستشوی مغزی داده اند. و البته چون در مورد سلطنت باختگان مغزی در کار نیست، احتیاجی به چندان شستشویی نیست و یک آبکشی ساده کافی است.

  • ساواکی های نمک نشناس

    ساواکی های **سوشیال بگیرِ گریان، نباید از یاد ببرند که تمامی مزایای اجتماعی که به مجانی از آنها استفاده میکنند، و تمامی آزادی های سیاسی که دارند، به شکرانه ی مبارزات چپ و نبردهای مرگ و زندگی کمونیستها، سوسیالیستها، آنارشیستها، فمینیستها،...می باشد. اما چون ساواکی های ** سوشیال بگیر، بی سواد و نمک نشناس اند، مغز مریضشان هیچگاه این حقیقت ساده را نمی فهمند.

  • آینده از آن سوسیالیسم دمکراتیک است

    آینده از آن سوسیالیسم دمکراتیک است. چرا و به چه چگونه؟ بشریت اگر آتیه ای داشته باشد (که اکنون با گسترش روزمره ی جوشش اقلیمی, بیشتر آینده ای مبهم, مخاطره انگیز و فاجعه آفرین به نظر می رسد) این امر در گرو مشارکت و درگیری بیشتر مردم در تصمیم گیری های مربوط به زندگی روزمره شان است. که این درگیری بیشتر مردم در تصمیم گیری های مربوط به زندگی روزمره شان در حقیقت امر پایه و اساس سوسیالیسم انقلابی, سوسیالیسم دمکراتیک, سوسیالیسم شورایی,...(یا هر عنوان و نام مناسبتری که به نظر شما می رسد) می باشد. مشورت و مشارکت. به همین سادگی. و این فرایندی است که اکنون در تمامی گرایشات شورایی در وطن, در جریان می باشد: از شوراهای کارگری هفت تپه و فولاد اهواز و کارگران نفت در خوزستان, تا شوراهای دانشجویان و دانش آموزان در اصفهان, تبریز, مشهد, تهران,... شورای سراسری آموزگاران,...پر واضح است که تبدیل این خرده - فرهنگ های شورایی به یک نیروی متحد نمایانگر "سیاست بزرگ" (به روایت گرامشی) فرایندی بسیار غامض, پیچیده, درازمدت, مایکرو و ماکرو (سطوح خرد و کلان) است. فرایندی که در بر گیرنده ای "میدانهای روابط" Fields of Relation (ماکرو) و "هابیتوس" Habitus (مایکرو) خواهد بود ؛ به روایت پیر بوردیو. اما و به هر صورت پایه ها, مبانی و اساس سوسیالیسم شورایی و دمکراتیک در وطن موجود است. آن را باید گسترش دهیم. An Invitation to Reflexive Sociology Pierre Bourdieu and Loïc J. D. Wacquant ***

  • حمید

    برای "ایراندخت": اتفاقا این خود سلطنت باختگان ارتجاعی هستند که همیشه دمب شان به دمب آخوندا متصل است. کودتای ننگین ۲۸ مرداد علیه دولت قانونی دکتر مصدق حاصل همکاری بین دربار و آخوندا بود, عکس روبوسی شاه و آیت شیطان کاشانی از یاد نرود. پس از کودتا نیز این خود ساواک بود که ""انجمن حجتیه" را تاسیس کرد و به جان مردم ایران انداخت. نصف دولتمردان جمهوری اسلامی از اعضای سابق یا کنونی "انجمن حجتیه" هستند. این یعنی اینکه خود ساواک مسئول اصلی پرورش نیمی از دولتمردان کنونی ج.ا. است. آیت الله ها بهشتی و باهنر رسما در وزارت آموزش و پرورش کار می کردند و کتاب های دینی برای دبیرستانها را ویراستاری می کردند. پارسال هم شازده ی, هفتاد ساله ی, "منتظر السلطنه"ی, دلقک علنا و آشکارا گفت که اگر قرار است, کوچکترین صدمه ای به "اسلام عزیز" بخورد ترجیح این یالانچی حفظ جمهوری جهنمی اسلامی است. نتیجه ی اخلاقی داستان اینکه, تمامی مشکلات کنونی در وطن منشاء و مبداء و خاستگاه اش به ستم شاهی "عاری از مهر" جنایتکار, *** برمی گردد. خودت کردی که لعنت خودت باد.

  • رهگذر

    درود؛ خوشحالم که ما را با رویکردهای به ظاهر به روز شده‌ی تفکر چپ آشنا می‌کنید. اگر از شعارهای کلی که سابقه‌ی تاریخی نیز دارند، بگذریم، این یادداشت به نظرم واقع‌بینانه نیست. - تناقض‌گویی در کارآیی توان سازماندهی جریان چپ. - تکرار شعارهایی مانند جامعه‌ای بدون طبقه و در نظر نگرفتن کارنامه‌ی موجود در سیاست‌های مرتبط با این چشم‌انداز. برای مثال دخالت بیشتر دولت‌ها و در ادامه بزرگ‌تر شدن آن؛ دخالت در اموری که ضرورتی ندارد و در نتیجه ناکارآمدی و نتایج واژگون. - محدود کردن مخالفان تفکر چپ به سلطنت‌طلبان و فرقه‌ی تبهکار جمهوری اسلامی. - تمرکز به طیف‌های افراطی دو شاخه‌ی اصلی جریان‌های موجود (راست و چپ) برای رسیدن به نتیجه‌ی دلخاه. - در نظر نگرفتن این دو مورد: نخست: ایستادنِ طیف گسترده‌ای از تفکر چپ در سال پنجاه‌وهفت با شعارهای آزادی‌خاهانه و مترقی‌خاهانه، پشت سرِ پَلشت‌ترین تفکر موجود در آن زمان و رییس آن (خمینی) و کمک به جایگزینی یک ساختار عرفی با یک فرقه‌ی تبهکار. دوم: مبارزه با پهلوی به جای مبارزه با جمهوری اسلامی در دهه‌های اخیر در پایان از وجود رادیو زمانه سپاس‌گزارم که این امکان را برای امثال من فراهم می‌کنند که همچنان آگاه باشیم که کوچه‌ی خاکی جریان چپ تنها بعضی وقت‌ها آب‌پاشی می‌شود و همچنان شوسه هست. به امید فراوانی رهگذر

  • بیژن

    برای توجه "ایراندخت": در ایران دوران انقلاب بیش از صد و خرده ای احزاب، سازمان ها و گروه های چپ بود، که غیر از حزب توده و سپس یک جناح از چریکها، تمامی این صد و چند احزاب، سازمانها و گروه ها همگی، از روز اول علیه آخوندها موضع داشتند و علیه ج.ا. سازماندهی می کردند، از حزب کمونیست ایران در کردستان، تا سازمان پیکار، اتحادیه کمونیستها، سازمان وحدت کمونیستی،...پس ما نتیجه می گیریم که این شما هستید که بی سواد و جو گیر تشریف دارید، و غیر از تکرار خزعبلات دروغین ساواک حرفی برای گفتن ندارید. چپ ها اتفاقا تنها نیروهایی بودند که مردم را در شوراهای دهقانی، شوراهای کارگری و شوراهای محله ها سازماندهی میکردند، که همگی توسط رژیم سرکوب شدند. عدم اطلاع شما از چنین گونه سازماندهی هایی یک دلیل دیگر بر بی سوادی و دروغگویی مضاعف و مکرر شما است. اکنون در ایران اتفاقا بخشهای قابل توجهی از جوانان، نوجوانان، دانشجویان و دانش آموزان خود را چپ دانسته و برای برقراری یک حکومت سوسیالیستی دمکراتیک مبارزه می کنند. به همین ترتیب بدیل و آلترناتیو نظام و مدیریت شورایی نیز به مثابه یک گفتمان و روایت ملموس، پایدار، و قابل تحقق باری دیگر در جامعه ی ایران مطرح گشته است و می رود تا تبدیل به بدیل، آلترناتیو، گفتمان و روایت غالب در جامعه گردد. تکرار سخیفانه ی تبلیغات نخ نمای ساواک دردی از سلطنت باختگان عاجز دوا نخواهد کرد. موفق باشید!

  • مرگ بر کاپیتالیسم

    خیلی تاثیر گذار بود واقعا اشک از چشمام اومد. بیشتر مطمئن شدم که چپ چقدر خطرناکه و باید باهاش مقابله کرد. سپاس

  • ایراندخت

    سوال من اینه که چپ های ایران که اتفاقا نقش مهمی در انقلاب داشتن افتادن پشت سر یک آخوند دوزاری؟چرا قدرت رو خودشون دست نگرفتن؟ چرا پشت سر هم توجیه مسخره ی "انقلاب رو دزدیدن" مطرح می کنن؟ کی انقلاب رو دزدید؟ آمریکا، انگلیس،روسیه، کلشون؟ چپ ها که اتفاقا توان سازماندهیشون فوق العاده بود یعنی در این حد احمق بودن که گول دولت های خارجی رو خوردن؟یا مساله بی وطنی و مزدور بودن اونها بود؟ چرا هیچ وقت در وصف ملت واحد ایران ازشون نمی شنویم؟از نظر من چپ های ایران در بهترین حالت جوگیر های بی سوادی بودن که خواستن مطابق مد روز رفتار کنن اما بیشتر از همه ایران رو قربانی حماقت خودشون کردن.شما اگه ده صفحه هم در توجیه چپ های ایران بنویسید باز هم نمی تونید نسل جوان رو با خودتون همراه کنید پس زحمت نکشید.

  • سوسیالیسم دمکراتیک پیروز است

    شیلی سوسیالیستی تنها کشوری در جهان است که تا به حال علنا و صریح از حقوق زنان ایران و انقلاب شان دفاع کرده است. رئیس جمهور شیلی, رفیق گابریل بوریک (جوانترین رئیس جمهور جهان) تنها شخصی بود که در مجمع عمومی سازمان ملل به انقلاب ژینا اشاره کرد و نیاز به دفاع مطلق و بی قید و شرط از حقوق زنان ایران در سطح جهان. زنده باد شیلی سوسیالیستی؛ راه و روش سالوادور آلنده, پابلو نرودا, ویکتور خارا,....ادامه دارد. سوسیالیسم دمکراتیک پیروز است.