ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

«کمی بهار...»؛ شهرنوش پارسی‌پور- ۶

شوهرشوکت فکر می‌کند که زنش باکره نبوده است، چون در شب زفاف خونریزی نداشته است. تحمل این مسئله برای شوکت بسیار سخت است. داگمار، دوست آلمانی شوکت که زن حاج سیاح است به او پیشنهاد می‌کند تا به اتفاق به آلمان فرار کنند.

عزت پسر خانم لقا در شیراز است و ریاضیات درس می‌دهد. اینک دکتر حسابی به او نامه‌ای نوشته و از او دعوت کرده تا برای آموزاندن ریاضیات به دانشجویان دانشگاه که همان سال ۱۳۱۳ افتتاح خواهد شد، به تهران برود. عزت بسیار شاد است اما از مادرش شنیده است که شوکت خواهرش بسیار احساس بدبختی می‌کند. شوکت که در سال ۱۳۰۷ در سن پانزده سالگی دختری به نام امینه به دنیا آورده که فقط سه ماه زندگی کرده، دچار شکست روحی سختی شده است. شوهرش احسان سپهدار فکر می‌کند که زنش باکره نبوده است، چون در شب زفاف خونریزی نداشته است. تحمل این مسئله برای شوکت بسیار سخت است. داگمار، دوست آلمانی شوکت که زن حاج سیاح است به او پیشنهاد می‌کند تا به اتفاق به آلمان فرار کنند.

 

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.