«اتاق نشیمن ایرانی»؛ زیستن پشت درهای بسته
فاطمه فنائیان – زیستن پشت درهای بسته: سفرههایی گسترده در نشیمن خانهها، دختر و پسر جوانی که با هم میرقصند؛ گزارشی از نمایشگاه عکس اتاق نشیمن ایرانی.

«اتاق نشیمن ایرانی، یعنی فرش؛ فرشهایی با طرحهای منحصر به فرد، که نرمیشان از روی عکس هم حس میشود.» این را یک خانم سنوسالدار ایتالیایی میگوید که برای دیدن نمایشگاه «اتاق نشیمن ایرانی» در تورین ایتالیا آمده و مقابل هر عکس دقایقی طولانی مکث میکند.

سفرههایی که بر روی زمین پهن شدهاند، دخترانی که با لباسهای راحت خانه مشغول سیگار کشیدن هستند، دختر و پسر جوانی که با هم میرقصند، پیرمردی که روی زمین به خواب رفته است، پسرانی که مشغول کشیدن قلیان و ورقبازی هستند، مردی که همراه با سگاش روی کاناپه نشسته از جمله عکسهایی است که در نمایشگاه دیده میشود.
نمایشگاه عکس اتاق نشیمن ایرانی (Iranian Living Room)، که ۲۰ بهمن (۹ فوریه) در شهر تورین ایتالیا برپا شده، عکسهایی از کتابی با همین عنوان را که شش ماه پیش منتشر شد، به نمایش گذاشته و با استقبال خوبی از سوی رسانهها و مردم شهر مواجه شده است.
در این نمایشگاه بیش از ۵۰ عکس از مجموعه ۲۰۰ عکس کتاب «اتاق نشیمن ایرانی» به نمایش گذاشته شده.

محمدمهدی آمیا، مجید فراهانی، سانیا گلزار، ساناز حاجی خانی، حامد ایلخان، علی کاوه، مهشید محبوبیفر، مهدی مرادپور، سحر پیش سراییان، نگار سادهوندی، هاشم شاکری، سینا شیری، مرتضی سورانی، نازنین طباطبایی یزدی و علی تاجیک عکاسان این مجموعه، تلاش کردهاند تا تصویرگر زندگی متفاوت آدمهای معمولی باشند.
عکاسان جوان ایرانی و اغلب آماتور، با عکسهای خود، بیننده را به درون زندگی خصوصی ایرانیان میبرند؛ جایی که خانوادههای «واقعی» زندگی میکنند. تصاویر تلاش دارند راوی این حقیقت باشند که آنچه در زندگی خصوصی ایرانیان میگذرد، اغلب، با تصوری که از طریق رسانهها و اخبار در ذهن اغلب مردمان جهان شکل گرفته، متفاوت است؛ در این اتاقهای نشیمن، در این حریمهای خصوصی، زندگی به گونهای دیگر در جریان است.
فضای نمایشگاه نیز چهرهای شبیه نشیمن خانهی یک ایرانی دارد؛ چهار تخته فرش ایرانی کف سالن پهن شده و بالشتکهای دستباف جابهجا پراکندهاند. سماور بزرگ چای در گوشهی سالن و میزهای عسلی که با شیرینی پر شده اسباب پذیرایی از بازدیدکنندگان است. موسیقی سنتی آرامی هم در فضا پخش میشود.
«پشت درهای بسته زندگی جریان دارد»
حمید زیارتی، نویسنده ایرانی ساکن تورین، از همکاران این پروژه است که نوشتن مقدمهی کتاب را نیز عهدهدار بوده است. از او پیشتر دو کتابِ «مکانیک رزها» و «سلام مامان» که داستان هر دو به ایران مربوط است به زبان ایتالیایی منتشر شده است.

زیارتی در مورد پروژه اتاق ایرانی توضیح میدهد: «در رسانهها، اخبار، حتی سینما و داستان، همه ایرانی را نشان میدهند که ایران حقیقی نیست و در واقع سایهی مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی بر سر آن است. من علاقهام به این کار دقیقاً به خاطر حقیقی بودن آن به وجود آمد.»
او تفاوتها و شباهتهای فرهنگی، همزیستی و تنهایی، آرامش و هیجان، مهیا شدن برای زندگی در داخل خانه و مهیا شدن برای عزیمت و زندگی در خیابانها، صحنههایی از زندگی مذهبی و الگوی زندگی هر روزه را از موضوعاتی برمیشمرد که به خوبی در این عکسها نشان داده شدهاند.

به گفتهی حمید زیارتی پشت درهای بسته زندگی دیگری جریان دارد: نه در خیابانها، آنجایی که رسانههای عمده جهان روایتگر ساکنانش هستند، نه در یک محیط عمومی که نقش اصلی را خیابان بر عهده میگیرد، بلکه در خانه. تصویرهایی که این عکاسان جوان ایرانی تهیه کردهاند شاید تغییری ایجاد کند در داستانهایی که ما از ایران میگوییم.
«انریکو بوسان»، مسئول پروژه و مسئول بخش عکاسی مرکز فابریکا که در سال ۱۹۸۹ (۱۳۶۸) به ایران رفته بود میگوید: آن زمان به نظرم میآمد که کشور به دو بخش تقسیم شده است؛ یک سو دولت و یک سو مردم. از همان زمان خیلی دلم میخواست که به داخل خانهها بروم و زندگیِ جاری در خانهها را ببینم.
بوسان که بیش از یک سال است برای تهیهی این کتاب و عکسها در تکاپو است میگوید: «حالا خیلی خوشحالم که از دریچهی چشم این جوانان توانستم زندگی حقیقی را ببینم.»
کار این کتاب بنا به گفتهی بوسان، در بهار و پیش از انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ تمام شده بود: «ما معرفی کتاب را عقب انداختیم تا شاید بتوانیم به عکسهایی از پشت صحنهی این اتفاق تاریخی هم دست پیدا کنیم.»
فرهاد بابایی، هماهنگکننده پروژه و عکاسان و پل ارتباطی میان افراد فابریکا و عکاسان این پروژه در ایران است و در افتتاحیه این نمایشگاه حضور ندارد.
«در ایران زندگی در خانهها جریان دارد، نه در خیابانها»
تصور عموم ایتالیاییها از زندگی مردم ایران یا از جریان اصلی رسانهای میآید یا بازمانده خاطرات ایرانیانی است که در موج مهاجرت سالهای آخر دهه ۵۰ به اینجا آمدهاند. اما حالا ایتالیاییها با موج دومی از ایرانیهایی که اغلب دانشجو هستند مواجه شدهاند. آنها نماینده جامعه و سبک زندگی امروز «پرسیانی» هستند. به همین دلیل هم برگزاری چنین نمایشگاههایی شاید بتواند ذهنیت قالببندی شده نسبت به ایرانیان را با تردیدها و سؤالهای جدیدی روبرو کند.

آنتونیو، مرد جوانی که همراه دوست دخترش به دیدن نمایشگاه آمده میگوید از اینکه زندگی ایرانیها تا این حد شبیه به زندگی مردم در اروپا است شگفتزده نشده اما انتظارش را هم نداشته است.
«آنتونیو» اما تفاوتهای جالبی هم از زندگی ایرانیان با اروپایی به چشماش آمده است: «دو نکته خیلی زیاد توجه مرا جلب کرد. یکی اینکه به نظر میآید زنان ایرانی آرایشهای غلیظتری نسبت به زنان ما دارند. دیگر اینکه زندگی در ایران، بر خلاف اینجا بیشتر در خانهها جریان دارد نه در خیابانها. ما اینجا اغلب برای نوشیدن، رقصیدن و جشن گرفتن بیرون از خانه میرویم. اما به نظر میآید ایرانیها برای این شادیها به محیط خانههایشان پناه میبرند.»
«فکر میکردم زنان در ایران سیگار نمیکشند»
«ولنتینا»، دختر جوانی که سال گذشته سفری توریستی به ایران داشته هم با ابراز تعجب از دیدن دختران سیگار به دست در عکسها میگوید: «من وقتی که ایران بودم هیچ زن سیگاریای ندیدم. واقعاً فکر میکردم زنان در ایران اصلاً سیگار نمیکشند. اما الان توی عکسها دیدم که دست دختران خیلی معمولی سیگار هست. چیزی که هیچوقت توی شهر نمیشد دید.»

او نقطهی ضعف عکسها را «حرفهای» نبودن آنها میداند و میگوید که شاید اگر این عکسها توسط عکاسان حرفهای گرفته میشد خیلی بیشتر مورد توجه قرار میگرفت.
«ماریا النا» روزنامهنگار جوانی است که میگوید آنچه در این عکسها میبیند برایش نه جدید است و نه عجیب؛ جدید نیست چون یکی از اقوامش با دختری ایرانی ازدواج کرده و از رفت و آمدهای فامیلی چیزهای زیادی درباره ایرانیان امروزی میداند. میگوید که عجیب هم نیست: «نه به خاطر آشنایی که من با موضوع عکسها دارم به خاطر اینکه این زندگی که در عکسها جریان دارد فرق زیادی با بقیه مردم نمیکند؛ اگر دوربینان را ببرید داخل خانه فامیلها و دوستان و همسایههای من هم چیز چندان متفاوتی را تصویر نمیکنید.»
از طرف دیگر اصرار میکند همین عجیب نبودن ارزش واقعی این مجموعه عکسها است: «چیزی که رسانهها غربی و یا حتی فیلمهای سینمایی ایرانی از مردم نشان میدهند در بهترین حالت واقعیت رسانهای شده است؛ آنها حتی وقتی صادق هستند و قصد تحریف ندارند ناچارند تصویری نشان دهند که برای مخاطب عجیب باشد و الا نمیتوانند محصولشان را بفروشند. همین است که تلویزیون و روزنامه و فیلمها پر از ایرانیهایی شده که با واقعیت عمومی زندگی ایرانیها فاصله دارند. »
با وجود جمعیت به نسبت زیاد ایرانیان در تورین ایتالیا و تعداد بالای بازدیدکنندگان از نمایشگاه، میان جمعیت مشتاق به دیدن عکسها، به سختی میشود ایرانی پیدا کرد. حمید دانشجوی جوانی که برای بازدید از نمایشگاه آمده، با یک نظر کوتاه همه عکسها را از نظر میگذارند و در واکنش به تعجب من میگوید: «من میتوانم اتفاقهای قبل و بعد این عکسها را هم برایتان تعریف کنم.» به بازدیدکنندگان خارجی اشاره میکند: «اینها برای اینها عکس است برای من زندگی هر روز است.»
نظرها
افرا وست
یکی از پیامد های انقلاب اسلامی محدودیت های وسیع و کنترل زندگی اجتماعی وبیرون از خانه مردم است. که البته این کنترل تا حدودی در حوزه خصوصی هم اعمال می شود. و درتقابل با این وضعیت و چهره ای که از ایران دررسانه های خارجی مطرح می شود ما ایرانیان مداوم درموضعی تدافعی می خواهیم به غربی ها تابت کنیم که همه مردم مسلمان دوآتشه و فناتیک نیستند. خوب این واکنش طبیعی است اما نباید درآن اغراق کرد. درایران اکثریت مردم سنتی و مسلمان هستند و مقید به خیلی مسائل ازجمله کنترل آزادی زنان اند که در تربیت افراد و نهادهای جامعه عمیقا درونی شده است . ما همانطور که سعی داریم زندگی خصوصی گروه های لبیرال تر و سکولار را درایران را برای خارجی ها تشریح کنیم ، نباید فراموش کنیم که ایران فقط تهران وشهرهای بزرگ نیست. دراین کشور شما هنوز زندگی شش هزار سال پیش یعنی چادرنشینی را دارید و عشایر را دارید و مناطقی بس عقب افتاده را دارید و غیره وغیره. درضمن فراموش نکنید که فساد دولتی و تبلیغات مذهبی جمهوری اسلامی از یک سو بخش هایی از مردم را از دین وروحانیت متنفرکرده ولی درضمن سبب اشاعه خرافات و عقب ماندگی فکری و افزایش خشونت درمیان مردم شده است. بنابراین اگر ما درباره مردم درایران حرفی داریم باید تصویری همه جانبه از زندگی مردم ارائه کنیم. باتشکر