ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

سالروز درگذشت غلامحسین بنان

مخمل مهتاب، یا طنین بال قو؟

محمود خوشنام - بنان داده‌های طبیعی و دست‌یافته‌های فنی و هنری را در خود داشت. آنچه از خوانده‌های او به جای مانده می‌تواند نقش سرمشق را ایفا کند.

شعر در ایران با چیرگی قدرتمندانه‌ای که دارد، در آمیزش با موسیقی مجال ابراز وجود مستقل به آن نمی‌دهد. هر چند که اصطلاح ساز و آواز رواج تمام دارد، ولی این آواز (شعرخوانی موسیقائی) است که ساز را به دنبال خود می‌کشد. از همین جاست که آواز اهمیت اساسی در موسیقی ایران پیدا می‌کند. آوازخوان در صدر می‌نشیند و نوازندگان می‌کوشند تا آواز او را به نغمه‌های ساز خود بیارایند.

غلام‌حسين بنان، استاد فقيد آواز ايران

حال که چنین است منطق حکم می‌کند که آوازخوان آشنائی عمیق با شعر و توانائی کافی در عرضه موسیقیائی آن داشته باشد و درست باز همین جاست که پای بسیاری از آوازخوانان موسیقی سنتی ایران می‌لنگد. روح الله خالقی بی‌سوادی اغلب خوانندگان گذشته را سبب اصلی ناتوانی آن‌ها می‌داند. «اینان معنای شعر را نمی‌فهمیدند و چون نمی‌فهمیدند پای‌بند درست ادا کردن آن نیز نبودند و همه حواسشان را به چهچه و غلت و تحریر می‌دادند. از سوی دیگر رسم زمانه این بوده که بلند و به اصطلاح در اوج بخوانند و فریاد بکشند. با چنین شیوه‌ای، خواننده اگر هم می‌خواسته، نمی‌توانسته کلمات را درست ادا کند.»

نخستین کسی که آوازخوانی را از چهارچوب کهنه سنتی به درآورده، در گزینش و عرصه شعر ذوق و سلیقه به خرج داده و با بم‌خوانی‌های گرم و مخملی خود به آواز سنتی جلوه‌ای تازه بخشیده، غلامحسین بنان است که هشتم اسفند ماه بیست و هشتمین سالروز مرگ اوست.

غلامحسین بنان در سال ۱۲۹۰ خورشیدی در تهران و در خانواده‌ای اهل فرهنگ و هنر ‌زاده شده، پدرش بنان‌الدوله، از دیوانیان و دارای آوازی خوش بوده و مادرش که نسب از خانواده قاجار می‌برده، با نواختن پیانو آشنا بوده است. می‌گویند در خانه آن‌ها چهار پیانو و یک ارگ وجود داشته است. اعضای دیگر خانواده نیز هر یک به شکلی با موسیقی نزدیک بوده‌اند. خاله بنان نی می‌نواخته و خواهرانش از شاگردان تارِ مرتضی نی‌داوود بوده‌اند. زندگی دیوانی و فرهنگی باعث آشنائی خانواده با بزرگان موسیقی زمان شده است. برادران خاندان هنر: آقا حسینقلی و میرزا عبدالله و درویش خان و مرتضی خان نی‌داوود از میهمانان اصلی مجالس بزم در خانه آن‌ها بوده‌اند.

در چنین فضائی بدیهی است اگر غلامحسین خردسال به موسیقی نزدیک و دلبسته شده باشد. در یکی از جلسات بزم، پدر دریافته که فرزندش صدای خوش را از او به ارث برده است. نتیجه این دریافت پدر آن شده که غلامحسین از یازده‌سالگی نزد مرتضی نی‌داوود به فراگیری رموز آوازخوانی پرداخته است. از دو تن دیگر به عنوان آموزگاران آواز بنان یاد می‌کنند. ناصر سیف و میرزا ضیاء رسائی، معروف به ضیاء‌الذاکرین که این دومی روضه‌خوانی با بیان جذاب و صدای مطلوب توصیف شده است.

غلامحسین بنان از سال ۱۳۲۱- دو سال پس از بنیاد نخستین فرستنده رادیوئی ایران- در این سازمان به کار خواندن پرداخته است. عبدالعلی وزیری او را به روح‌الله خالقی معرفی کرده و خالقی آزمایش صدای او را به ابوالحسن صبا سپرده است. صبا درآمد سه‌گاه را که به پایان برده، از بنان خواسته است در پِی، گوشه حصار را بخواند و او آن چنان خوانده و آن چنان به درآمد فرود آمده که شگفتی و تحسین صبا و خالقی را برانگیخته است.

کشف بنان برای خالقی و دیگر دست‌اندرکاران موسیقی ملی موهبتی تلقی شده است. آنان تازه انجمن موسیقی ملی را بنیاد کرده بودند. در جست‌وجوی خوانندگان تازه بودند. با تبدیل انجمن به هنرستان عالی موسیقی ملی، بنان نیز از سال ۱۳۲۲ به عنوان آموزگار آواز به استخدام اداره کل هنرهای زیبای کشور درآمده است.

با بنیاد برنامه گل‌های رادیو از سوی داوود پیرنیا، عرصه تازه و گسترده‌تری برای آوازخوانی‌های بنان پدید آمده و او پانزده سال تمام (۱۳۳۰-۱۳۴۵) پای ثابت در بخش‌های مختلف این برنامه (گل‌های رنگارنگ، گل‌های جاویدان و یک شاخه گل، و...) بوده است. در این برنامه‌ها استادان طراز اول موسیقی سنتی چون روح‌الله خالقی، ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، احمد عبادی، حسین تهرانی، علی تجویدی، لطف الله مجد و... با او همراهی و همکاری کرده‌اند.

بنان در آغاز کار در رادیو تنها آواز می‌خوانده ولی چندی بعد به توصیه خالقی که برای اجرای آفریده‌های ارکستری، در جست‌وجوی خواننده‌ای مناسب بوده، پذیرفته که تصنیف نیز بخواند و چه خوب که چنین کرده و با خوانده‌های درخشان خود، گنجینه‌ای از آفریده‌های معاصر سنتی را برای ما به یادگار گذاشته است.

در این گنجینه که گمان می‌کنیم بیش از ۳۵۰ برنامه آواز و ترانه‌خوانی بنان را در خود داشته باشد، با آفریده هائی از شیدا، عارف، وزیری، خالقی، محجوبی، تجویدی روبرو می‌شویم که برای ارکستر بزرگ- غالبا از سوی خالقی و معروفی- تنظیم شده و صدای استثنائی بنان، جاذبه ویژه‌ای برای آن‌ها فراهم آورده است. در این میان ترانه‌هائی چون: حالا چرا؟ (خالقی- شهریار)، روزِ ازل (محجوبی- معیری)، میناب و جام جم (خالقی- حافظ) و عاشق شیدا (تجویدی- منیر طه) و الهه ناز (محسنی- فکور) جاذبه‌ای فراگیر و ماندگار پیدا کرده‌اند.

گفتن ندارد که سرود ‌ای ایران (خالقی- گل گلاب)، با صدای بنان در این سال‌ها دلنشین‌ترین یادگاری است که از او به جای مانده است. بنان در سال ۱۳۳۶ در یک سانحه اتومبیل بینائی یکی از چشمان خود را از دست داده و برای حفظ چشم دیگر به توصیه پزشکان به اروپا سفر کرده است. سفری که به گفته خودش در نحوه اجرای ترانه‌های او نیز مؤثر افتاده است: «از این پس آهنگ‌هائی را خواهم خواند که شنونده را به وجد درآورد. نه آنکه وادار به ریختن اشک نماید!»

او از سال ۱۳۴۵ به مرور از حجم خواندن‌های خود کاسته و چند سال بعد خود را به سبب نارضایتی از دستگاه‌های هنری به افتخار بازنشستگی رسانده است.

ویژگی‌ها

ارزش موسیقائی در آوازخوانی‌های بنان از پیوند دو عامل طبیعی و هنری شکل می‌پذیرد. عامل طبیعی جنس و رنگ صدای اوست که در تاریخ آوازخوانی سنتی در ایران، اگر نگوئیم بی‌نظیر، کمیاب است. وقتی حرف از صدا و آواز به میان می‌آید، همه بیش از هر چیز نظر بر ششدانگ بودن آن دارند. حال آنکه موسیقی سنتی ایران پیش از آنکه نیاز به صدای ششدانگی داشته باشد، صدائی با حال می‌طلبد. جیغ و فریاد با مزاجش سازگار نیست. اهل نجوا و زمزمه است. صدای بنان همانی است که موسیقی سنتی ما می‌طلبد. نه تنها حجم ضروری برای اجرای راحت آن را دارد که با ویژگی‌های دیگر آن نیز سازگاری نشان می‌دهد. صدای بنان از بم‌های میانی صدای مردان است (نزدیک به باریتون) و جان می‌دهد برای پیوند با محتوای عرفانی موسیقی سنتی که از سوی دیگر معمولاً با شعر عرفانی ایران نیز پیوند خورده است.

چیز دیگری در صدای اوست که باز در پیوند با شعر و موسیقی سنتی اهمیت پیدا می‌کند: غلت و تحریرهای کوتاه- و نه بلند- که با حرکت‌های آرام و غیر جهشی در خط سیر‌های نغمه‌ای موسیقی سنتی هماهنگی دارد و به خواب و بیدار مخمل می‌ماند.

و اما این ویژگی طبیعی صوتی اگر چه ضروری است ولی کافی نیست. باید با ویژگی‌های هنری و فنی جلا پیدا کند. صدا هر قدر هم که خوش‌طنین باشد، نیاز به پرورش دارد و برای آنکه درست عرضه شود- یعنی به آواز دلنشین تبدیل شود- دانائی هنری و توانائی فنی می‌طلبد. دانائی‌‌ همان آشنائی دقیق با محتوای موسیقی و شعر سنتی است و توانائی از گوش دقیق، حافظه قوی و تمرین مدام به دست می‌آید. یک خواننده خوب در قلمرو موسیقی سنتی کسی است که علاوه بر موسیقی، با عروض شعری نیز آشنا باشد. جای درست تقطیع‌های شعری را بشناسد و آن‌ها را به هنگام اجرا درست اِعمال کند. تحریر‌ها و غلت‌های آوازی را در جائی به کار گیرد که به محتوای شعر آسیب نرساند. تأکید‌ها و کشش‌های شعر و آهنگ را بر یکدیگر منطبق کند. به بیان کوتاه به مهارت‌های لازم رسیده باشد. بنان همه این‌ها را، داده‌های طبیعی و دست‌یافته‌های فنی و هنری را در خود داشت. آنچه از خوانده‌های او به جای مانده می‌تواند برای آوازخوانان ریز و درشت زمان ما نقش سرمشق و دستور را ایفا کند.

درباره بنان

احسان یارشاطر می‌گوید: «آواز بنان خیلی بلند نبود. ولی نرم و صاف و پُر و گرم و خوش‌طنین بود. اختیار حنجره‌اش هرگز از دستش خارج نمی‌شد. چهچه بی‌جا نمی‌زد و قدرت‌نمائی نمی‌کرد. بر عکس قدرت خود را در انتقال معنی شعر و ارائه ظرافت‌ها و لطافت‌های آواز نشان می‌داد. تحریر‌هایش موج‌های ریز حریری را در معرض نسیم به خاطر می‌آورد! تحریر و چهچه هرگز خارج از متن آواز نبود بلکه جزء بافت آواز او به شمار می‌رفت. بنان آن‌طور که می‌بایست می‌خواند و دیگران آن‌طور که می‌توانستند.»

فریدون مشیری پس از مرگ بنان یادِ یارِ مهربان را سروده که در آن به شماری از ترانه‌های او اشاره شده و فرهاد فخرالدینی بر آن آهنگی نهاده که با صدای کاوه دیلمی- شبیه به صدای جوانی‌های بنان- ضبط شده است:

جویبار نغمه می‌غلطلید، گفتی بر حریر
آبشار شعر، گل می‌ریخت، نغز و دلپذیر
مخمل مهتاب بود این، یا طنین بال قو
پرنیان نازآواز سراپا حال او

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • شهروند درجه سه

    سلام و احترام به دوستان بزرگوار. سپاسگزارم که توجه فرمودید. درست می فرمایید هم در فرهنگ معین و نیز در فرهنگ عمید چنین آمده است که نوشتید. در فرهنگ یک جلدی برهان تا آنجا که نگاه کردم چیزی نیافتم، رفتم سراغ فرهنگ پنج جلدی برهان که مهمان آمد ( جای شما خالی). در رسانه همگانی کار میکنید و صدا ونوشته هایتان بازتاب دارد. من که دوستدارتان و بهره مند از کارهای شما هستم درخواست دارم که در کار گسترش، تحول و اصلاح فرهنگی هم باشید. کشور ما چنان که میدان تاخت و تازها و کشت و کشتارها و غارت ها بوده میدان تاخت و تاز فرهنگی هم بوده و است. در ترجمه آیینی هست که اگر نیاز به واژه هایی از زبانهای دیگر باشد، آنها را با ساختار و دستور زبان واژه پذیر باید وارد کنند. این آیین را ایرانیان در وارد کردن هزاران واژه ایرانی و هندی و یونانی به زبان عربی رعایت کردند، خود برای آن دستور هم نوشتند ( نمونه اش سیبویه است ). ولی از ان سو بدون این که نیازی باشد واژه های عربی را آن هم با همان ساختار تازی وارد زبان ایرانی کردند. یعنی هم لغت های عربی را به جای واژگان ایرانی نشاندند و اینها را ازیاد بردند و هم ساختار زبان ایرانیان را معرب ساختند. چنین شد که زبان (معرب) فارسی پدید آمد. داستان بیش ازاین ها است و اینجا نمی شود بیش ازاین نوشت. حتا واژگان ایرانی و پارسی را نیز با ساختار و دستور زبان عربی بکار بردندو امروزه نیز بکار میبرند. عرب که هرجا رفت زبان و فرهنگ را نابود کرد و مردم را عرب ساخت، در ایران ( بهر دلیل ) نتوانست چنان کن که در مصر و بخشی از روم کرد، ولی خود دانشمندان و نویسندگان ایرانی آن کار را بگونه دیگری ( که یاد شد ) کردند ! نه تنها طنین را که بیگمان به جای آن خود واژه داشتیم وارد کردیم ( کردند ) که آن را با همان چهره تازی نوشتند و مینویسیم. ولی تهران را طهران، توتی را طوطی، پیل را فیل ، حتا استادان و میدانها و دفترهاو آرمن ها و ارمینان و ارمنی ها را هم بروش تازی، اساتید و میادین و دفاتر و ارامنه نوشتند که ما نیز در این روزگار ( پس از جنبش های ادبی و زبانی مشروطه و فرهنگستان 1314 ) می نویسیم. تشت را طشت، اسپهان را اصفهان، تبس را طبس، تالگان را طالقان، بیلگان را بیلقان ، و ... ، اشک اباد را عشق آباد، و حتا نامهایی مانند پرتگال ( پرتقال ) معرب می نویسیم ! این هم از بزرگان ما !تازه بزرگانی چون سعدی و حافظ بگونه ای برگشت به خود کردند که آن همه عربی نوشتند! وقت شمار ا بیش ازاین نمی گیرم . من مخالف بکار گیری واژگان بیگانه نیستم. ولی اگر : 1 ـ نیاز باشد، 2 ـ نخست از زبان های همریشه بگیریم، 3 ـ با دستور و ساختار ایرانی بکار بریم. در وضع کنونی که سیاست رسمی سی و پنج ساله این نظام مقدس، ضد فرهنگ ایرانی و معربی سازی ( بیش از پیش ) ایران و ایرانی است، من هم حتا در برخی جاها با این که کمی واژه ایرانی میدانم، ناگزیر واژه تازی و ساختار عربی بکار میبرم. چاره ای هم ندارم. بامن بینوا گاهی ستیز هم میکنند؛ چه رسد شما که در کار رسانه همگانی هستید و کارهایتان بازتاب گسترده دارد و باید بیش از من احتیاط کنید. بنابراین من یواشکی می نویسم تنین و شما اگر چاره ای ندارید بنویسید طنین؛ شاید روزی روزگاری برای ما نیز تحول ( یا فراگشت ) فرهنگی ممکن شود. بار دیگر از شما دست اندرکاران «زمانه» برای کارهای خوبتان و زحمتی که برای آگاهی ما مردم میکشید ( بویژه برای ما که در درون کشور محدودیت بسیار داریم ) ، سپاسگزاری میکنم و از خدا برایتان خواهان تندرستی و کامیابی هستم. ازاین ناچارم با نام دیگری برایتان پیام بگذارم ، مرا ببخشید، چاره ای نیست. دودمان ما را بر باد میدهند ( دوستان بزرگوار، دکمه را زدم ولی دیدم انگار فیلترشکنم کار نمی کند، ناگزیر با تکرار فیلتر شکن دوباره برایتان می فرستم . این هم از برکت های اسلام عزیز و نظام مقدس )

  • بابک

    سپاس. درست می فرمایید . چه بسیارند آهنگسازان و خوانندگان که شعر و ترانه را از معنای خود می اندازند. درضمن ، طنین نیست و تنین است. چنان که طپش نیست و تپش است ----------------------- تپش فارسی است. طنین عربی است. به فرهنگ معین مراجعه فرمائید: طنین [ع] آواز کردن، آواز، طرز ترکیب اصوات اصلی با اصوات فرعی. طنین گوش: وزوز و صدای ناراحت‌کننده در گوش. طنین‌انداز: آنکه تولید طنین کند. طنینی: منسوب به طنین. گروه فرهنگ زمانه

  • بهنام

    روحش شاد و یادش گرامی باد .