ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

بسترها و ریشه‌های رشد اسلام‌گرایان جهادی

علی افشاری-اصلاح دینی و ابطال راه‌هایی که تاویل‌های بنیادگرایانه و خشونت‌طلبانه از قران را بدون توجه به سیاق مطرح می‌سازند، حوزه‌هایی هستند که می‌تواند تقاضای موجود برای بنیادگرایی را به نحو چشمگیری کاهش دهد.

فراخوان ایمن الظواهری رهبر القاعده در روزهای گذشته از مسلمانان هند برای پیوستن به شاخه جدید التاسیس این گروه اسلام‌گرای افراطی در شبه‌قاره هند، فرصت مناسبی است که چرایی رشد اسلام‌گرایان جهادی مورد توجه قرار گیرد.

در این مطلب ریشه‌های نظری و اجتماعی موضوع بررسی می‌شود. ابعاد سیاسی و امنیتی امر‌، موضوع نوشته‌ها و تحلیل‌های زیادی بوده اما توجه لازم پیرامون وجه جامعه‌شناختی آن نشده است. در واقع این واقعیت به‌خوبی شکافته نمی‌شود که گروه‌های بنیادگرا در کشورهای اسلامی دارای پایگاه اجتماعی بوده و روند رو به رشدی را در سالیان اخیر پیموده‌اند.

این مسئله باعث می‌شود تا مهار و کنترل فعالیت‌های مخرب آنها از دشواری‌ها و پیچیدگی‌های بیشتری برخوردار شده و تامل در مواجهه فرهنگی و نظری اهمیت پیدا کند.

ایمن الظواهری از مسلمانان هند، گجرات، آسام، احمد آباد و کشمیر می‌خواهد تا پیام جهانی بن لادن را اجابت نمایند و به جهاد مقدس علیه کفار، آزادی سازی سرزمین‌های اشغال شده جهان اسلام و احیای نظام خلا فت بپردازند.

ناکامی نوگرایان و اصلاح‌گرایان دینی در کنار شکست پروژه های نوسازی جوامع یاد شد ،فضا را برای رشد دیدگاه‌های بنیادگرا مساعد ساخته است.

ظواهری می‌گوید که شاخه جدید یک روزه به‌وجود نیامده و محصول فعالیت دو ساله است و با یادآوری سنت القاعده در تشویق وحدت در بین اسلام‌گرایان جهادی، ضرورت همکاری بین گروه‌های مسلمان مسلح برای تقابل با غرب را به عنوان مصداق کفر در دنیای کنونی برجسته می‌سازد. تلاش الظواهری اقدامی راهبردی برای جذب نیرو از نزدیک به پانصد میلیون مسلمان در هند، بنگلادش، کشمیر و پاکستان است. این اقدام منجر به رشد القاعده می‌شود که توانسته بعد از ضربه سنگین کشته شدن بن لادن خود را بازیابد.

اکنون شمار اعضاء، تعداد سلول‌های عملیاتی، قلمرو جغرافیایی و منابع مالی القاعده در مقایسه با گذشته افزایش یافته است. مرکز ثفل فرماندهی ارشد اکنون در یمن است. اما زیر شاخه‌های آن در عربستان سعودی، افغانستان، پاکستان، مصر، لیبی، مغرب، سومالی، سودان، بنگلادش، فیلیپین، سوریه، عراق، کردستان عراق، مالزی، ازبکستان، اوگاندا، مالی فعال هستند.

حتی سلول‌های وابسته به القاعده در کشورهای غربی چون بریتانیا، آمریکا، آلمان، آلبانی، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و ... حضور دارند. در کل تخمین زده می‌شود القاعده در صد کشور جهان نیرو هایی متشکل داشته باشد که البته اکثر آنها به جای عملیات مستقیم در کشور های خود، نقش پشتیبان برای مرکز فرماندهی را دارند. در هسته مرکزی در حدود هزار نفر عضویت دارند اما وقتی شبکه، سلول‌ها و هواداران در نظر گرفته شوند، آنگاه تعداد کل نیروها چند صد هزار نفر می‌شود. این اندازه برای یک گروه تروریستی زیاد است و عمق استراتژیک آن را در دنیا گسترش می‌دهد.

رشد اسلام‌گرایان افراطی فقط محدود به القاعده نیست. گروه‌های مشابه که قائل به مقابله خشونت‌آمیز با دشمنان هستند (مانند داعش رقیب القاعده و جریان انشعابی از آن) یا سلفی‌ها را نیز در بر می‌گیرد که معتقد به مبنا قرار دادن شریعت در شکل تاریخی‌اش به عنوان مبنای قانونگذاری هستند. همچنین به آنها باید نفراتی از حاشیه نشین‌ها و یا افراد ناراضی در کشورهای غربی را نیز افزود.

ناکامی بهار عربی در تحقق مطالبات مردم و بخصوص جوانان و عدم تغییر در مناسبات سیاسی عامل مهمی در سوق دادن برخی از جوانان به سمت بیراهه بنیادگرایی است.

در یک دسته‌‌بندی کلی می‌توان کلیه نیروهایی را که دارای شرایط زیر هستند، در دسته اسلام‌گرایان افراطی قرار داد:

●  تلفیق دین و دولت به شیوه اجباری

●  قائل به ماموریت آسمانی برای دولت

●  اعتقاد به حکومت اسلامی فقه محور که شرایط زمانی و مکانی را در نظر نمی‌گیرد و دیدگاهی نص‌گرا دارد

●  رجوع به گذشته و احیای مناسبات صدر اسلام به جای اصلاح دینی با هدف رشد وترقی کشورهای اسلامی و نگاه به آینده

●  کاربست مبارزه مسلحانه و جهاد به معنای قتال به عنوان راهبرد عملی  دشمنی با غرب و انتساب همه مشکلات به آن

●  یهودی‌ستیزی

در این میان بخشی از شهروندان اروپایی که برخی از انها نسل دوم مهاجران مسلمان و یا دورگه هستند، در گرم کردن بازار اسلام‌گرایان جهادی نقش مهمی ایفا کرده‌اند. برخی از آنها افرادی هستند که به عصیان در برابر مناسبات حاکم برخاسته‌اند. جمعی دیگر از افرادی هستند که به حاشیه جامعه رانده شده‌اند. برخی نیز از افراد بزهکار و یا دارای مشکلات روانی و شخصیتی هستند.

این جریان که برخی از انها تمایل زیادی به اعمال خشونت و توحش دارند در گسترش حوزه عملیاتی اسلام‌گرایان افراطی تاثیر غیر قابل انکاری دارند اگرچه شمار آنها در مقطع فعلی از چند هزار نفر تجاوز نمی کند اما تاثیر کیفی آنها خیلی بیشتر از اثرگذاری کمی است.

رشد دیدگاه‌های افراطی، از زاویه‌ای مشکلات نوگرایان وسنت‌گرایان در کشورهای اسلامی را نیز بازتاب می دهد. سنت‌گرایان در بین نسل‌های جدید متدین ریزش داشته‌اند.

اما مولفه اصلی وجود پایگاه در کشور های اسلامی برای دیدگاه های جهاد گرا است. در واقع ناکامی نوگرایان و اصلاح‌گرایان دینی در کنار شکست پروژه‌های نوسازی جوامع یادشده، فضا را برای رشد دیدگاه‌های بنیاد گرا مساعد ساخته است. رواج بیشتر فقر ، فساد ، بی عدالتی ، تبعیض و اختناق در کشور های اسلامی باعث شده است تا بخشی از نیروهای جوان با نا امیدی از گرایش‌های متجدد و توسعه ‌گرا گوش به صداهای بنیادگرایان بسپارند که نوستالوژی نظام خلیفه‌گری و مدینه فاضله صدر اسلام را به آنها یادآوری می‌کنند.

ناکامی بهار عربی در تحقق مطالبات مردم و بخصوص جوانان و عدم تغییر در مناسبات سیاسی عامل مهمی در سوق دادن برخی از جوانان به سمت بیراهه بنیادگرایی است. شکست اخوان و مقابله خشونت آمیز دولت پسامبارک با آنها نیز بیشتر دیدگاهی را تقویت کرد که توسل به جهاد وتقابل مسلحانه را جایگزین مبارزات سیاسی می نماید.

تعالیم سید قطب بیش از گذشته در عمل رواج یافته است تا سازماندهی و جهاد برای ساقط کردن حکومت های غیر الهی تبدیل به ارزشی مقدس برای جوانان شود تا همه هستی خود را بر سر این راه بنهند. گروه‌های تندرو اسلامی از اندیشه‌های جهادی، مخالفت با استفاده از عقلانیت متعارف در تفسیر قرآن، تکفیرگرایی سید قطب بهره برده و می‌برند.

تاکید آنها بر قران تنها به تمرکز بر جهاد و قتال در شکل ظاهری آن و گسترش دامنه مفهومی کفر به مخالفان عقیدتی و هویتی تقلیل یافته است و از این رویکرد برای ساختن چارچوب ایدئولوژیک و هویت طالبانه خود استفاده می‌کنند. تکیه آنها بر ظاهر آیات است و نظرات افرادی چون صالح سریه و شکری مصطفی را وجهه همت خود قرار داده‌اند.

صالح سریه کاربرد روش‌های عقلانی و فلسفی در فهم کتاب و سنت را نتیجه‌ دور شدن از مسیر سلف می‌دانست که ناشی از فلسفه‌ یونانی، هندی و فارسی بود؛ در حالی که صحابه مطالب و مسائل دینی را با ایمان و تسلیم و بدون تعمق و تحقیق می‌پذیرفتند. شکری مصطفی نیز به تقدم نقل بر عقل، پایبند بود. شکری از علم، تعبیر به «فتنه» می‌کند و علم را سبب سرکشی و طغیان و بی‌نیازی بشر معرفی می‌کند.

حملات نظامی می‌تواند مانع تسلط بنیادگرایان بر مناطق مختلف شود و آنها را به فعالیت زیرزمینی، تروریستی و مخفیانه سوق دهد اما در زوال این تفکر و جلوگیری از بازسازی و رشد دوباره آن موفقیتی ندارد.

فصل مشترک این دیدگاه‌ها صرف نظر از تفاوت در دامنه و میزان استفاده از خشونت، اهمیت احیای نظام خلافت به عنوان حکومت الهی و غیر بشری است تا فقط احکام خداوند که به ظاهر شریعت و سبک زیست در جزیره العرب در چهارده قرن گذشته تنزل می یابد، در جامعه حاکم شود.

رشد این دیدگاه‌ها از زاویه‌ای مشکلات نوگرایان وسنت‌گرایان در کشورهای اسلامی را نیز بازتاب می دهد. سنت‌گرایان در بین نسل‌های جدید متدین ریزش داشته‌اند. نظرات آنها و تلقی‌شان از اسلام که با خشونت سازگار نیست و جهاد را امر تدافعی و حداقلی بشمار می‌آورند نتوانسته است تا جامعه هدف اسلام گرایی را در تمامیتش قانع سازد. نوگرایان نیز در ایجاد هویتی که دینداری را با الزامات مدرنیته پیوند دهد نیز توفیق بزرگی نداشتند. بنابراین بحران هویت و فرار از حس سردرگمی باعث می‌شود تا هویت بنیاد گرایی بخشی از نسل جدید را چونان ذرات از هم جدایی در قالب هویتی مشترک پیوند دهد.

واکنش به میراث عصر استعمار، حس تحقیرشدگی، سودای بازگشت به گذشته‌ای با شکوه که اینک رویایی بیش نیست، حس برتری طلبی، ماجراجویی و در عین حال دستیابی ساده به موقعیت‌های بالای سیاسی و مدارج قدرت نیز به نوبه خود بازار خوبی را برای اسلام‌گرایان جهادی فراهم ساخته‌اند تا تور هایشان را پهن کنند.

توجه به این مسائل برای از بین بردن ریشه‌های تفکر اسلام‌گرای افراطی که با مطل‌ نگری نسبت به نص وظاهر متن و عدم نگاه یکپارچه از ذات و جوهره دین اسلام فاصله می‌گیرد، ضروری است. حملات نظامی ، پرتاب موشک و بمباران و اقدامات سیاسی و تنبیهی می‌تواند حداکثر اجازه ندهد بنیاد گرایان بر مناطق مسلط شوند و آنها را به فعالیت زیرزمینی، تروریستی و مخفیانه سوق می‌دهد اما در زوال این تفکر و جلوگیری از بازسازی و رشد دوباره آن موفقیتی ندارد.

اصلاح دینی و ابزارهای فرهنگی و به‌خصوص ابطال راه‌هایی که تاویل‌های بنیادگرایانه و خشونت‌طلبانه از قران را بدون توجه به سیاق مطرح می‌سازند، حوزه‌هایی هستند که می‌توانند تقاضای موجود برای بنیادگرایی را به نحو چشمگیری کاهش دهند.

در این میان واکنش صولی و جلوگیری از برخوردهای دوگانه اهمیت مضاعفی دارد . نمی‌توان داعش را محکوم کرد و با آن جنگید اما در عین حال از همکاری شیعیان افراطی که شهروندان سنی را می‌کشند، استقبال کرد. نمی‌توان چشم بر جنایت‌های بشار اسد بست و فقط فجایع گروه‌های اسلام‌گرای جهادی در سوریه را دید. نمی‌توان از گروه‌هایی مانند داعش استفاده مقطعی کرد و به ناگاه که خطرشان زیاد شد به مقابله با آنها پرداخت. این برخوردهای غیرمنسجم و تبعیض‌آمیز خود مشوق رشد گروه‌های بنیادگرا است.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • سینا

    بایستی ریشه بنیاد گرایی و جهاد اسلامی در ذهن ها خشک و نابود شود نه در روی زمین و مبارزه با این خون آشام ها به امید نابودی تفکر افراطی و بنیاد گرایی در جهان

  • آذربرزین آذرمهر

    بنظرم هنوز سکانس مُهیج فیلم ترسناک اسلامیناتور ۱ (بر وزن ترمیناتور ۱) برادران ریشی و پشمالوی جهادی شروع نشده و دیر یا زبانه های این آتش هولناک به خرمن خشک عربستان سعودی خواهد رسید و این اندیشه ی باطل را که می توان چیزی مانند داعش و یا حکومت اسلامی را بوجود آورد و از راه دور آن را کنترل کرد را کاملا به بُطلان خود خواهد رساند.

  • Masoud

    نو گرائی دینی در اسلام شکست نخورده، بلکه نو گرائی دینی هنوز شروع نشده. آنهایی که به دنبال نو گرائی دینی هستند هنوز جرات نگاه مستقیم به اشکالات مذاهب اسلامی را ندارند.

  • ابراهیم ورسجی

    درباره ی اعلامیه ی اخیرایمان ظواهری که تازه متوجه مسلمان های هند شده است،لازم است بدومسئله ی زیرتوجه شود:نخست،برآمدن داعش ازبقایای القاعده ونسل نوعربی که ازماعش یاملیشه های ایران درعراق وشام به ستوه آمده اند،ظواهری دریافته است که جایگاهش توسط نیروی تازه کاری اشغال شده است .دوم،نریندامودی،نخست وزیرهند بتاریخ 15اگست به کارگیل،منطقه ی کوهستانی کشمیرکه درسال 1999ارتش پاکستان درآن دست به ماجراجوی زده بود رفته اعلام کردکه: پاکستان درهمه جنگ های رودرروباهندشکست خورده است؛ازاین رو،به پراکسی واریاجنگ نیابتی ازطریق صادرکردن تروریسم علیه هند دست زده است که ماآماده هستیم باآن مقابله نمائیم.نگاهی به برآمدن داعش،سخن رانی مودی درکارگل وسروصدای عقب نشینی ناتوازافغانستان دراخیرین روزسال جاریی میلادی، نشان می دهدکه ظواهری که بی مضمون مانده بود باردیگرموقع راغنیمت شمرده زیرهدایت آی اِس آی/سازمان امنیت نظامی پاکستان به هند هشدارداده است. ازجانب دیگر،دوروزقبل،وزیرخارجه ی هند بزرگترین پرچم افغانستان رادریکی ازتپه های کابل برافراشته به پاکستان نشان داد که افغانستان پساناتوبسیارموردتوجه دهلی نومی باشد. باوجوداینکه،هندوپاکستان دشواری های تاریخی خاصی خود رادارند؛امابراین واقعیت نباید چشم بست که نسل نومسلمان درهند ازحکومت دهلی نوبه این خاطرعصبانی می باشد که مطابق نفوس شان مسلمان هادرساختارقدرت حضورندارند.مسئله ی که القاعده وآی اِس آی می توانند بالای آن شماره ی بانکی بازنمایند.ازسوی دیگر،پاکستان هم بااینکه درتروریزه کردن افغانستان وتاحدی کشمیرهند دست بالادارد؛امادرداخل خود هم باتروریسم دست ساختش دست وپنجه نرم می نماید.وهندوستان هم که ازمشکلات درونی پاکستان اطلاع دارد؛می کوشد ازناراضیان بلوچ وطالبان ناخودیی پاکستان بهره برداری نماید.چون پاکستان،درمیان افغان هاوامریکای هاودرمجموع غربی هابه حیث یک کشورتروریستی شناخته شده است؛درواقع،تروریست معرفی شدن پاکستان درسطح جهان ومنطقه ابزاری خوبی شده است دردست دهلی نوتااین پارچه ی جداساخته شده ازهندبزرگ راتاحدممکن سرعقل بیاورد! اما،درباره ی کم اثرشدن جریان اصلاح طلبی دینی درجهان اسلام که باعث رشدبنیادگرائی داعشی- القاعده ی شده است،واقعیت آن گونه هم نیست که آقای افشاری تمثیل کرده است.به این معناکه،شکست اصلاح گریی دینی باعث رشدبنیادگرائی شده است.واقعیت این است که ،شکست رسواخیزدولت های پوشالی یاشبه ملی ازلیبی تابنگله دیش وسرکوب جریان های میانه رودینی وتباه کاریی حکومت ولایت فقهی ایران درخاورمیانه به رشد داعش وسروصدای اخیرظواهری کمک کرده است.بطورنمونه،درخاورمیانه ی سنی،سه نیروفعال می باشد:حکومت های فاسد،اخوان المسلمین وجریان سلفی گری؛به این خاطرکه،ملی گرائی عرب درجنگ 1967مرده بود.ازجانب دیگر،جنایت های حکومت ولی فقیه به کمک جورج بوش درعراق وپس ازعراق،توحش سپاه قدس ایران،حزب الله لبنان وفرقه ی علوی علیه کشورسنی سوریه عصبانیت علیه شیعه ایجادکرده بود که داعش میوه ی آن می باشد.ازهمه جالب تراینکه،عربستان،امارات وکویت ازترس اخوان به حمایت نظامی های مصری رفتندتاحکومت منتخب آن راسرنگون نمایندوبعدازبراندازیی حکومت مرسی،اخوان راتروریست هم اعلام کردند.ازاین رو،فسادوجنایت حکومت های عربی جمع جنایت ملیشه های ولی فقیه درعراق ،سوریه ولبنان علیه سنی هاو...به تندروان مذهبی موقع داده است تانسل نومنطقه به شمول نسل نومسلمان های کشورهای غربی را ازخود کرده درمیدان نظروعمل جهان اسلام یکه تازی نمایند.روشن است که برای بنیادگرائی دینی شرایط بهترازاصلاح طلبی ومیانه روئی دینی مساعد شده است؛اما بنیادگرائی دینی چه درقالب تروریسم القاعده وداعش وچه درقالب گروه های غیرتروریست،راه حلی برای برون رفت مسلمان ازمخمصه ی کنونی ندارد.ازاین رو،آینده ی جهان اسلام ازآن میانه روی واصلاح طلبی دینی است نه بنیادگرائی تروریست وغیرتروریست دینی.