ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

فرزندانی که جانماز آب نمی‌کشند

در پی بازشدن صفحه «بچه پولدارهای تهران»، به چالش کشیده شدن شعارهای اقتصادی و ایدئولوژی رسمی حکومت، مهم‌ترین موضوع بحث شبکه‌های اجتماعی در یکی دو هفته گذشته بود.

«بچه پولدارهای تهران»،  صفحه‌ای در اینستاگرام است که در آن بچه‌پولدارهای تهران، زندگی‌شان را به تصویر می‌کشند.

این تصاویر که شعارهای اقتصادی و ایدئولوژی رسمی دستگاه حاکم را به چالش می‌کشند، مهم‌ترین موضوع بحث شبکه‌های اجتماعی در یکی دو هفته گذشته بود.

اکثر مردم ایران، اگر تمام درآمدشان را پس‌انداز کنند، عمر نوح باید داشته باشند تا امکان خرید خودروهای این صفحه را پیدا کنند. خانه‌ها که جای خود دارد؛ خانه‌هایی که کودکان طبقه متوسط، در رویاها‌شان هم تصویری از آن‌ها ندارند.

جز خودروهای میلیاردی و خانه‌های رویایی، چیز دیگری هم در این صفحه جلب توجه می‌کند: افرادی که سبک لباس پوشیدن، خوردن، آشامیدن، میهمانی گرفتن و خلاصه هیچ‌‌چیزشان ربطی به فرهنگ مورد نظر حکومت ایران ندارد. اختلاط دختر و پسر در عکس‌های این صفحه، کمتر از ثروت‌های غیرقابل وصف، باعث انتقاد ایرانیان نشده است: در شبکه‌های اجتماعی می‌توان کسانی را یافت که بارها با سیاست‌های تفکیک جنسیتی و تحدید زنان مخالفت کرده‌اند، اما از «در هم لولیدن بی‌قید و بند دختران و پسران» در عکس‌های این صفحه، صدایشان درآمده است.

کمتر کسی از ایرانیان فعال در شبکه‌های اجتماعی در مورد این صفحه اظهار نظر نکرده است.

انتقاد چپ‌گرایان از این صفحه قابل پیش‌بینی بود، اما طرفداران اقتصاد بازار آزاد هم واکنش‌های خودشان را دارند. (نگاه کنید به دو گزارش: «بچه پولدارهای تهرانی» و صفحه «بچه پولدارهای تهران» در اینستاگرام فیلتر شد)

«از کجا آورده‌اند؟»

عموم انتقادها، حول یک محور می‌چرخند: آن‌ها با استفاده از رانت، دزدی، چپاول بیت‌المال و هر روش نامشروع دیگری که فکرش را بکنید، چنین ثروتی به هم زده‌اند و حالا وقاحت را به جایی رسانده‌اند که ثروت‌شان را در چشم مردم می‌کنند، مردمی که همین‌ها حق‌شان را خورده‌اند.

صفحه اینستاگرام «بچه‌های پولدار تهران» در آخرین ساعت‌های تهیه این گزارش، همه عکس‌های خود را پاک کرد و به حالت Private در آمد.

احتمالاً هرگز نخواهیم دانست که بسته شدن این صفحه، حاصل فشار نهادهای حکومتی بوده، یا حاصل فشار پدران متصل به دستگاه حکومت به فرزندان‌شان، یا شاید تصمیم خود بچه‌ پولدارها.

جز شمار خیلی کمی که موضعی اخلاقی و منزه‌طلبانه گرفته‌اند که «از کجا می‌دانید ثروت آن‌ها نامشروع است؟»، غالب ایرانیان، موضعی منتقدانه دارند: از لعن و نفرین گرفته تا انتقادهای مودبانه؛ از نقدهای اخلاقی تا نقدهای ساختاری.

برخی به جمله میرحسین موسوی، رهبر نمادین و در حصر جنبش سبز، استناد کرده‌اند: «ما با مرفهینی مخالف هستیم که در میان مشکلات مردم رژه تجمل می‌‌‌روند و با خودروهای چند میلیونی یک حالت سرکوبی را در قشرهای پایین جامعه ایجاد می‌‌‌کنند». تندتر ها اما می‌گویند مشکل فقط در تظاهر نیست، نفس وجود چنین شکاف طبقاتی‌ای جای نقد دارد.

برخی هم می‌گویند مگر فقط «بچه‌پولدارها» هستند که داشته‌های‌شان را به رخ می‌کشند؟ شبکه‌های اجتماعی (به خصوص اینستاگرام) مگر کارکردی جز «شوآف» هم دارند؟

بعضی نتیجه گرفته‌اند اگر فکر می‌کنید ثروت آن‌ها نامشروع است، چرا فحاشی می‌کنید؟ علیه شرایط اعتراض و عمل کنید.

برخی هم با استدلال «دارندگی و برازندگی»، همه منتقدان را همان گربه‌ای دانسته‌اند که دستش به گوشت نمی‌رسد.

دارندگی و نمایش، لازم و ملزوم

«شوآف» در اینستاگرام، مختص «بچه‌پولدارهای تهران» نیست. بچه‌پولدارهای شهر و کشورهای مختلف دنیا زندگی‌شان را در اینستاگرام نمایش می‌گذارند.

این که چرا رسانه‌های مختلف دنیا، در مورد صفحه بچه‌پولدارهای ایران، گزارش و مقاله منتشر کرده‌اند، بیشتر به‌خاطر توجه آن‌ها به تضادهای جامعه و حکومت ایران است. همانطور که عکس‌های اتاق‌های خواب و فروشگاه‌های لباس زیر زنانه در ایران، جایزه‌های مخلتفی برای عکاسان به همراه داشته است.

واقعیت این است که کاربران شبکه اجتماعی‌ای مثل اینستاگرام، به طور عام زندگی خود را به نمایش می‌گذارند؛ از میهمانی‌ها، غذاها، مکان‌ها و هرچیزی که در دسترس‌شان است عکس می‌گیرند و در صفحه خود منتشر می‌کنند.

چرا از بچه‌پولدارها انتظار داریم این کار را نکنند؟ ما در روزگاری زندگی می‌کنیم که دارندگی، بدون نمایش، کامل نیست. چک‌این در فیس‌بوک، توئیتر و اینستاگرام، شاهد این ادعا هستند.

چندی پیش، روزنامه لس‌آنجلس تایمز، گزارشی از جوانان و نوجوان ثروتمندی منتشر کرد که فقط به‌خاطر نمایش خوش‌گذرانی‌های خود در اینستاگرام، تعداد بالایی فالوئر دارند. عکس‌های آن‌ها در صفحه‌های مختلف و حتی برنامه‌های تلویزیونی پخش می‌شود.

نان در خدمت نام

یکی از دلایلی که باعث می‌شود «بچه‌پولدارها» به شبکه‌های اجتماعی روی بیاورند، ولع شهرت است. ثروت، لزوماً باعث شهرت نمی‌شود، اما می‌توان با نمایش آن، به میزانی از شهرت دست یافت؛ شهرتی که البته ممکن است توام با محبوبیت نباشد.

خسرو صادقی بروجنی، پژوهشگر اقتصادی در ایران، معتقد است هدفمند شدن یارانه‌ها، باعث افزایش هزینه تولید در بنگاه‌های اقتصادی شده، و این یعنی سرمایه‌گذاران، برای سودآوری بیشتر، سرمایه‌های‌شان را به بخش مالی اقتصاد، یا همان «دلالی» منتقل کرده‌اند.

استفاده از ثروت در راه رسیدن به شهرت، در یکی دو دهه اخیر در ایران به شکل‌های مختلفی دیده شده است. کم نبوده‌اند افرادی که پول خود را صرف ساخت موزیک و کلیپ‌هایی کرده‌اند که تنها عایدی‌شان، دست و پا کردن نام بوده است؛ یا «بچه‌پولدار»هایی که به ضرب و زور پول، تلاش کرده‌اند وارد فوتبال شوند؛ سینما و تلویزیون هم همین‌طور.

اکنون اما به لطف شبکه‌های اجتماعی، می‌توان فقط به لطف به نمایش گذاشتن خوش‌گذرانی‌ها، شهرت را هم به ثروت اضافه کرد.

وقتی همه فقیرتر می‌شوند...

آیا بچه‌پولدارها، همه رانت‌خوار هستند؟ این جدی‌ترین سئوال جامعه ایران است.

آن‌چه نمی‌توان انکار کرد، این است که جامعه ایران در یک دهه اخیر، فقیرتر شده است. سفره اکثر مردم کوچک‌تر شده، تورم افزایش و قدرت خرید کاهش یافته، بیکاری بیش‌تر و رشد اقتصادی متوقف و فقر نمایان‌تر شده است. با اطمینان می‌توان گفت که هیچ شاخص اقتصادی‌ای در یک دهه اخیر رشد چندان نکرده است. با توجه به درآمدهای غیرقابل وصف نفتی، شاید محل هزینه این درآمدها، پاسخ مسئله بچه‌پولدارها باشد.

خسرو صادقی بروجنی، پژوهشگر اقتصادی در ایران، معتقد است هدفمند شدن یارانه‌ها، باعث افزایش هزینه تولید در بنگاه‌های اقتصادی شده، و این یعنی سرمایه‌گذاران، برای سودآوری بیشتر، سرمایه‌های‌شان را به بخش مالی اقتصاد، یا همان «دلالی» منتقل کرده‌اند.

او به رادیو زمانه می‌گوید که «نوسان‌های زیاد قیمت ارز در دولت گذشته تا جایی اتفاق افتاد که خرید و فروش ارز طی یک روز مشخص به یک‌باره ثروت هنگفتی را نصیب افراد فعال در بازار ارز کرد.»

همچنین تحریم‌های اقتصادی، هرچند هزینه‌های زیادی به طبقات متوسط و ضعیف تحمیل کرد، «اما لایه‌هایی از طبقه فرادست، به واردات کالا روی آوردند و زمانی که تولید داخلی با بحران جدی روبه‌رو بود، توانستند سود سرشاری ببرند».

صادقی اضافه می‌کند که بحران تولید، فرصت بی‌بدلیلی در اختیار اقشاری گذاشت که «اکثرا در ارتباط رسمی یا غیررسمی با ساختار حکومت هستند و به همین دلیل قادر بودند از رانت‌ها و ارتباطات خود برای واردات بیشتر و حضور گسترده‌تر در فعالیت‌های تجاری و دلالی استفاده کنند.»

اما آیا ره صدساله را یک شبه طی کردن، مختص هشت سال اخیر بوده است؟ صادقی می‌گوید: «این کوته‌نگری است که ایجاد و رشد طبقه‌های نوکیسه را فقط محصول هشت سال گذشته بدانیم و آن طور که در روایت‌های رسمی و رسانه‌ها شاهد هستیم همه کاسه و کوزه‌های ساختار اقتصادی موجود را بر سر آن هشت سال خراب کنیم. فقدان قوانین روشن در زمینه مبارزه با فساد اقتصادی و ضعف قوانین حسابرسی و مالیات‌گیری از درآمد افراد امری است که ریشه‌های تاریخی‌تری نسبت به هشت سال گذشته دارد.»

سرمایه‌داری تولیدی تا مالی

در کشوری که صاحبان قدرت به حداقلی از دموکراسی پایبند نیستند، اساس سرمایه‌داری، نه بر رقابت آزاد، که بر رانت‌خواری بنا می‌شود. فرد هرچه به قدرت نزدیک‌تر باشد، شانس بیشتری دارد.

استفاده از ثروت در راه رسیدن به شهرت، در یکی دو دهه اخیر در ایران به شکل‌های مختلفی دیده شده است. کم نبوده‌اند افرادی که پول خود را صرف ساخت موزیک و کلیپ‌هایی کرده‌اند که تنها عایدی‌شان، دست و پا کردن نام بوده است؛ یا «بچه‌پولدار»هایی که به ضرب و زور پول، تلاش کرده‌اند وارد فوتبال شوند؛ سینما و تلویزیون هم همین‌طور.

دیگر تفاوت سرمایه‌داری در ایران و غرب اما این است که در کشور ما، بر خلاف غرب، مراحل طبیعی سرمایه‌داری طی نشده است.

در غرب، سرمایه‌داری تولیدی با رکود و بحران اضافه تولید روبه‌رو شد و پس از آن به مناسبات پولی روی آورد. صادقی بروجنی، پژوهشگر اقتصادی اضافه می‌کند: «اما در ایران این امر به دلیل رشد مناسبات تولیدی و رسیدن آن به سرحد نهایی‌اش نیست، بلکه بیشتر معلول اثرات بیرونی مانند تحریم اقتصادی و تبلیغ مناسبات روبنایی و فرهنگی است که به یاری رسانه‌های گروهی صورت گرفته و فرهنگ مصرفی خاصی را ترویج می‌دهد.»

این پژوهشگر اقتصاد، تصاویر صفحه بچه‌ پولدارها را نمونه‌ای از این فرهنگ می‌داند که «با سستی قوانین ضد فساد اقتصادی با بهره‌گیری از سرمایه مالی خود توان خریداری و دور زدن هر چیزی را دارند. همین درجه از نفوذ در نهادهای رسمی و توان خریداری همه چیز است که این جسارت را به این طبقات حداقلی جامعه می‌دهد تا سبک زندگی خود را (که خلاف سبک رسمی و متعارف زندگی در ایران است) در فضاهای مجازی به نمایش بگذارند.»

تبعات

یکی از نقدهای اساسی‌ای که مخالفان احمدی‌نژاد و هواداران جنبش سبز از نظر اقتصادی به دولت او وارد می‌کردند، این بود که تحریم‌های اقتصادی و بحران تولید، علاوه بر این که بر معیشت اکثریت جامعه تاثیر منفی می‌گذارد، از طرف دیگر راه سودجویی افراد فرصت‌طلب را باز می‌کند تا با حداقل تلاش، بیش‌ترین سود را در مدت کوتاهی ببرند.

صادقی بروجنی به رادیو زمانه می‌گوید: «شاه‌کلید مسئله این است که اگر تحلیل طبقاتی را اساس نگرش خود قرار دهیم به این نتیجه خواهیم رسید که حتی در وخیم‌ترین وضعیت اقتصادی نیز طبقات و لایه‌هایی از جامعه وجود دارند که می‌توانند با ورود به مناسباتی خاص و بهره‌مندی از ارتباط‌های خود تهدیدهای اکثریت را به فرصتی برای سودآوری بیشتر خود تبدیل کنند. این مسئله‌ای است که نه به سود اکثریت جامعه است و نه از منظر توسعه اقتصادی-اجتماعی جامعه نتیجه مطلوبی را درپی دارد.»

این پژوهشگر تبعات نمایش بی‌محابای سبک زندگی اقلیت مطلق را، همان حالت سرکوبی می‌داند که میرحسین موسوی در بهمن ماه 87 یادآوری می‌کرد: «ایجاد حس  نفرت و نوعی کینه طبقاتی نسبت به این افراد و طبقات از سوی اکثریتی از جامعه که در وضعیت وخیم اقتصادی موجود هر روز داشته‌های‌شان را از دست می‌دهند و مجبورند ساعت‌های بیشتر را کار کنند و زحمت بیشتری بکشند تا در همان وضعیتی که هستند باقی بمانند.»

تا بوده همین بوده...

در دولت محمود احمدی‌نژاد، رانت‌خواری و فساد اقتصادی به مرحله‌ای رسید که خبرها حاکی از محکوم شدن معاون اول او به 14 سال حبس است. تعداد صفرهای برابر رقم‌های افشاشده اختلاس‌ها، به سختی قابل شمارش است و کاربران شبکه‌های اجتماعی، شهرام جزایری، شناخته‌شده‌ترین مفسد اقتصادی تا پیش از دولت محبوب خامنه‌ای را، به خاطر رقم‌های کمتر اختلاس‌اش، در قالب جوک و طنز مسخره می‌کنند.

صادقی بروجنی، تصاویر صفحه بچه‌ پولدارها را نمونه‌ای از این فرهنگ می‌داند که «با سستی قوانین ضد فساد اقتصادی با بهره‌گیری از سرمایه مالی خود توان خریداری و دور زدن هر چیزی را دارند. همین درجه از نفوذ در نهادهای رسمی و توان خریداری همه چیز است که این جسارت را به این طبقات حداقلی جامعه می‌دهد تا سبک زندگی خود را (که خلاف سبک رسمی و متعارف زندگی در ایران است) در فضاهای مجازی به نمایش بگذارند.»

نباید اما نادیده گرفت که خود احمدی‌نژاد، محصول فساد اقتصادی است. شهردار اسبق تهران، با شعارهایی مانند مبارزه با فساد اقتصادی، افشای نام مفسدان و کوتاه کردن دست آقازاده‌ها سر کار آمد.

«دولت» به معنی عام آن، از دیرباز در ایران در مظان فساد اقتصادی بوده است. نظام سابق نیز از این وضعیت مبرا نیست و در آن زمان هم گروه‌های نزدیک به سلطنت یا دولت‌های وقت، به ثروت‌های یک‌شبه رسیدند و طبقات نوکیسه را شکل دادند.

در جمهوری اسلامی، پایان جنگ، آغاز گردش به راست حکومت مردان خدا بود. ترویج فرهنگ مصرف هم از آن زمان آغاز شد. از آن زمان بود که نزدیکان به قدرت، به فرصت‌های اقتصادی منحصر به فرد دست یافتند و سودهای کلان بردند. این روند در دولت احمدی‌نژاد به حد نهایی خود رسید.

«انحصار» وجه مشترک تمام ثروت‌های افسانه‌ای ایران است. این انحصار می‌تواند از طریق رشوه، نزدیکی ایدئولوژیک به قدرت، قاچاق از طریق رابطه با گمرک، خرید زیر قیمت کارخانه‌ها و شرکت‌ها و زمین‌های دولتی و عمومی، فروش ارز دولتی در بازار آزاد، دراختیار داشتن اطلاعات منحصر به فرد و ... به دست آید.

همان‌طور که گفته شد، این انحصار مختص چند سال اخیر نیست و بخشی از نظام اقتصادی ایران از زمان شکل‌گیری ایران مدرن است.

سوال دیگر این است که چرا امروز «بچه ‌پولدارها» به این نتیجه رسیده‌اند که سبک زندگی خود را به نمایش بگذارند؟

فرزندانی که جانماز آب نمی‌کشند

کسانی که از رانت برخوردار هستند، چاره‌ای ندارند که جز این که سبک زندگی خود را با استانداردهای نظام تطبیق دهند، یا به آن تظاهر کنند.

اکنون مسئله این است که اگر تا ده سال پیش، امکان انتقال این "ارزش‌ها" به نسل‌های بعد وجود داشت، اکنون دیگر زمان آن به سر آمده است. در روزهای جنبش سبز، تعدادی از مقامات امنیتی و انتظامی به صراحت اعتراف کردند که در دل فرزندان خودشان هم نسبت به جمهوری اسلامی شک ایجاد شده است.

محسن روح‌الامینی فرزند یکی از مشاوران دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی در کهریزک، جان خود را از دست داد. وقتی خود صاحبان قدرت نمی‌توانند ارزش‌های خود را به فرزندان‌شان منتقل کنند، نباید انتظار داشت افرادی که احتمالاً فقط برای کسب سود بیشتر، به این ارزش‌ها تظاهر می‌کنند، در تربیت فرزندان‌شان توفیقی بیابند.

«بچه‌ پولدارها»، نه تنها نمی‌خواهند از مواهب ثروت پدری، خوش‌گذرانی، میهمانی، خودروهای چندمیلیاردی، استخرهای مختلط و ...، به خاطر جانماز آب کشیدن‌ پدران‌شان محروم باشند، بلکه وسوسه شبکه‌های اجتماعی، اجازه نمی‌دهد از نمایش این مواهب هم خودداری کنند.

پایان نمایش

صفحه اینستاگرام «بچه‌های پولدار تهران» در آخرین ساعت‌های تهیه این گزارش، همه عکس‌های خود را پاک کرد و به حالت Private در آمد.

احتمالاً هرگز نخواهیم دانست که بسته شدن این صفحه، حاصل فشار نهادهای حکومتی بوده، یا حاصل فشار پدران متصل به دستگاه حکومت به فرزندان‌شان، یا شاید تصمیم خود بچه‌ پولدارها.

پایان نمایش اما تغییری در واقعیت شکاف عمیق طبقاتی در ایران ایجاد نمی‌کند.

«بچه پولدار‌های تهران» در صفحه‌شان گفته بودند یکی از انگیزه‌های‌شان این است که نشان دهند ایران می‌تواند جای خوبی برای زندگی باشد. انگیزه‌ای که ثابت می‌کند آن‌ها با وجود همه اختلاف فرهنگی‌شان با پدران و مادران منتسب به مسئولان حکومتی، از وضعیت موجود راضی‌اند و رغبتی به تغییر آن ندارند. این در حالی است در سال‌های اخیر، اتهام همراهی با حاکمان اقتدارگرای ایران، متوجه طبقات محروم بوده است تا میلیاردرهای پورشه‌سوار.

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • farid

    اختصاصی/ ۴۰۰ هزار دلار در حساب فدراسیون گم شده است!/ شایعات از گم شدن ۵۰۰ هزار تای دیگر خبر می دهند! به گزارش وب سایت رسمی برنامه نود، کریم بهرامی رئیس هیات فوتبال استان قم اعلام کرده بود که فدراسیون فوتبال ۹۰۰ هزار دلار قبل از جام جهانی درآمد داشته که آن را وارد حسابهای فدراسیون نکرده است و حالا مثل اینکه اتفاقهای جدیدی در حال افتادن است.به نظر می رسد که ۴۰۰ هزار دلار در حساب فدراسیون فوتبال گم شده باشد و البته شاید ۵۰۰ هزار تای دیگر هم گم شود! و به این ترتیب فعلا گم شدن ۴۰۰ هزار دلار تایید شده وشایعه گم شدن ۵۰۰ هزار دلار دیگر هم در حال تایید شدن است. با پیگیریهای که سایت برنامه نود انجام داده، از ماجرای عجیبی پرده برداشته شده که سرنخش به همان حرفهای کریم بهرامی رئیس فوتبال استان قم بازمی گردد والبته یکی دو رئیس هیات دیگر مثل سعید آگشته رئیس هیات فوتبال استان قزوین آن را تایید کرده اند و حتی برخی از اعضای هیات رئیسه فدراسیون فوتبال هم از این ماجرا با خبر شده اند و به شدت عصبانی هستند. ماجرا از چه قرار است؟ یکی از این روزنامه نگاران ورزشی که پس از انتشار خبر در سایت برنامه نود پیگیر این ماجرا بوده است در صفحه شخصی اش نوشته است:« علی کفاشیان، مهدی محمدنبی و هادی آیت اللهی این شب ها خواب ندارند. سرنوشت رییس فدراسیون فوتبال ایران با آن دو «عجیب» گره خورده و دونفر دیگر کفاشیان را تهدید کرده اند اگر کنارشان بگذارد، دست به افشاگری می زنند.» همانطور که می دانید علی کفاشیان برای برکناری مهدی محمد نبی و سیدهادی آیت اللهی تحت فشار است اما این کار را هنوز انجام نداده است. اما ماجرای افشاگری چیست. روزنامه نگار درادامه نوشته است:«افشاگری؟ علی کفاشیان؟ مگر او به صداقت، مظلومیت و سلامت مالی شهره نیست؟ پس چه اتفاقی افتاده است؟ چرا فدراسیون در «سکوت عجیبی» فرو رفته است؟ ترس در همه وجود فدراسیون نشینان نشسته است. خبرهایی در راه است احتمالا. یکی از پرونده های «کوچک» (!) مربوط به کمک نقدی وزارت امورخارجه ایران است.» این کمک ها همان کمکهایی است که قبل ازجام جهانی انجام شد و همانطور که قبلا هم سایت برنامه نود اشاره کرده بود، ۴۰۰ هزار دلار از طریق وزارت امور خارجه به تیم ملی کمک شده اس که می شود بیشتر از یک میلیارد و دويست میلیون تومان. واسطه هایی که کارمند بودند آنطور که خبرها به بیرون درز کرده است، سه نفر از کارمندان فدراسیون فوتبال(که نام دو نفر هم مشخص شده و یکی از آنها یکی از کارمندان زن فدراسیون فوتبال است) مامور وصول پول می شوند و به ذیحسابی وزارت امورخارجه می روند و شخصی به نام محمدی زیربار پرداخت نقدی نمی رود و خواهان ریختن حساب به حساب ارزی فدراسیون فوتبال می شود اما سه کارمند فدراسیون که مامور بوده اند، زیر بار نمی روند و پول را به صورت نقدی می خواهند بحث ها و جدل ها ادامه پیدا می کند تا اینکه کارمندان با رییس فدراسیون فوتبال تماس می گیرند و گوشی را به محمدی می دهند و کفاشیان با لحن تندی به محمدی می گوید به شما ربطی ندارد و پول را به همین ها بدهید!البته محمدی که این روزها ذیحساب وزارت امورخارجه در سازمان ملل و نیویورک است، مجبور به پرداخت نقدی می شود و البته خلاف دستور وزارت امور خارجه برای پرداخت به حساب ارزی عمل می کند. پول در هیچ حسابی نیست حالا داستان از این قرار است که خبر این پرداخت حالا افشا شده است اما در هیچ حسابی یافت نشده است! آنطور که از خبرها و روایت ها برمی آید در واقع هیچ سندی به عنوان درآمد در این باره اعلام نشده است و همه از آن اظهار بی اطلاعی می کنند!اعضای هیات رئیسه هم در این باره به شدت نگران و عصبانی شده اند طوری که کفاشیان جرات نمی کند جلسه هیات رئیسه را تشکیل دهد و در نهایت اعضای هیات رییسه مجبور به واکنش سختی هم شده است. در هر حال روزنامه نگار ورزشی که مشخص است از کلیت ماجرا با خبر است نوشته است نبی، آیت اللهی و کفاشیان همچنان سکوت کرده اند. بوی تخلف به مشام می رسد و به قول همان روزنامه نگار ممکن است یک فسادسازمان یافته دیگر اتفاق افتاده باشد. آنهم برای فدراسیونی که «حسابرس» آن فردی نزدیک به علی کفاشیان است و برادرخانمش هم «مسئول مالی» فدراسیون منصوب شده است. سایت برنامه نود در گفت و گو با برخی اعضای هیات رئیسه تاییدیه این ماجرا را گرفته است و به همین دلیل کلیت این گزارش را منتشر می کند. روزنامه نگار در پایان صحبتهایش می نویسد که تازه متوجه شده که کفاشیان در یکی از برنامه های تلویزیونی گفته بود «۷۰۰میلیون اختلاف بودجه در فدراسیون، پول خرد است» !! و با این تفاسیر حق داشته است. اگر ریخته شدن پولهای میلیاردی به حسابهای شخصی صحت داشته باشد، آن وقت یک رسوایی مالی در راه است. در هر حال گفته می شود که همین اتفاق درباره ۵۰۰ هزار دلار اسپانسرینگ کوکا کولا هم افتاده است. نکته ای که کریم بهرامی رئیس هیات قم که خودش یک حسابرس است به آن اشاره کرده بود و کسی جدی نگرفته بود!!

  • ارمان

    فقط اینو بگم خطاب به اقازاده های محترم                                                                                                                                                  صبر ما و صبر روزگار خیلی زیاده.  بالاخره یه روز ورق برمیگرده و نوبت ما میشه اقایون.                                                              اون  روزه که انتقاممون رو از شما میگیریم.اون روزه که حقمون رو از حلقمومتون میکشیم بیرون.                                                یادتون باشه اون روز بهتون رحم نمیکنیم چون شما هم رحم نکردیید                                                                                             اون روز هیچ راه فراری نداریدمثل ما که نشستیم و بازی شما رو تماشا کردیم اون روزهم شما فقط باید بشینید و تماشا کنید  راستی  اون روز دیر نیست مطمان باشید.

  • آرام

    خودمن بچه جنوبى ترين نقطه تهران خزانه بخارايى هستم چهل وسه سال دارم و هنوز مجردم.ازنظرمن نوعى اينقدر بدوبيراه گفتن به اين بنده هاى خدا گفتن و همه را با يک چوب روندن درست نيست چه بسا بعضيهاشون پدر ومادرشون ازراه توليد ياروشهاى مشروع ديگه اين ثروت را به دست آورده باشند.مابقى هم اگر خلاف اين باشه خودشون تقصيرى ندارند ايراد از جايى ديگه هستش.هرچندکه صابون خيلى از اينها خيلى به تن من خورده باشه.چون من در منطقه فرمانيه ونياوران بمدت چندين سال مشاوراملاک بدم و ميديدم هم اينهاکه پولشون از پارو بالا ميره موقع دادن حق وحقوق امثال من هزارتا جر ميخوردن.

  • «بچه پولدارهای تهرانی» | Aleborzma's Blog

    […] منتشر شده در دنیای مجازی است. (نگاه کنید به دو گزارش: فرزندانی که جانماز آب نمی‌کشند و صفحه «بچه پولدارهای تهران» در اینستاگرام فیلتر […]

  • چند برگ از تاریخ ایران به بهانه‌ی انتشار تصاویر بچه‌پول‌دارها و تجهیزات نظامی نوپو

    […] تهران» (برای اطلاعات بیش‌تر به این‌جا، این‌جا و این‌جا رجوع کنید) و هم‌چنین انتشار تصاویر صبح‌گاه […]

  • موسی

    لطفن مقاله ای که در جام جم نوشته شده بخوانید!!! و مقایسه‌ کنید با مقاله بالا!!!!!!!!!! «یک پسر پنج‌ساله به فروش می‌رسد» یک آگهی چند خطی روی دیوارهای شهر با یک شماره موبایل. شوخی نبود. پشت خط صدایی شکسته انگار که صدای پیرزنی سالخورده باشد اما سالخورده نبود. ماجرا، قصه فروش کلیه نیست، روایت فروش یک بچه است، یک پسربچه پنج ساله که مادر و پدرش او را به فروش گذاشته‌اند، آگهی کرده‌اند و گوش به زنگ تلفن نشسته‌اند که چه کسی پسرشان، پسر پنج ساله‌شان را می‌خرد؟ ادامه دارد…….. موسی

  • پیمان

    این حرکت نمایش نظام هست برای اینکه نشان بدهد در کشور مشکل اقتصادی وجود ندارد، با نمایش این جیره خوران نظام میخواهد به دنیا این را نشان بدهند که با وجود تحریم‌های جهانی‌ اقتصادی پیشرفت وجود دارد. سپاه پاسداران عملا گفت است که به پروژه‌های کمتر از ۱۰۰ میلیارد تومان وارد نمی‌شود، و کمتر از این میزان را فقط در اختیار پاسداران ملبس به لباس شخصی‌ کنترل میکنند که به ظاهر شرکت‌های خصوصی هستند، و از کنار اینها این افراد بوجود آمده‌اند. والّا در ایران هیچ شرایطی برای یک اقتصاد سالم وجود ندارد که بشود آنقدر تولید کرد که سود آنچنانی‌ بوجود بیاد. منبع درامد اصلی‌ ایران فقط نفت هست، وقتی‌ پلیس ایران میلیون‌ها بشکه نفت می‌گیرد که بفروشد تا بتواند حقوق کارمندانش را بپردازد، نشان میدهد که کل نظام با شبکه‌های مافیایی در جهان تماس کامل و مستقیم دارد که ارگان پلیس میتواند به راحتی‌ با این گروه‌ها تماس بگیرد.

  • یلییبل

    بهتر است به جای واژه " بیت المال " واژه " مال مردم " یا " خزانه کشور" را به کارببرید. چون بیت المال خانه ای است با بن مایه اسلامی h.

  • ladanmokhtari

    به نقل از نادر فتوره چی که همان چیزی را گفته که من هم می خواهم بگویم و چون جامع است و قبلاً چاپ شده, همان را به عنوان نظر خودم منتشر می کنم: «عکس سلفی» با خونِ دیگران نوکیسگان و «بچه سردار»ها و فرزندان پاک نهاد «بخش خصوصی نازنین» و کارآفرینان «مظلوم»، ما را به تماشای زرادخانۀ تسلیحاتِ براّق شان فرا می‌خوانند به ما می‌گویند:«ما این صفحه را ایجاد کردیم تا نشان دهیم زندگی در ایران همیشه هم بد نیست» آنها نمی‌دانند که پیش از این، بارها گفته شده «وقتی می گوییم "همیشه هم بد نیست"؛ بلافاصله باید بپرسیم برای چه کسی؟» آنان غارت سازمان یافتۀ «لشگر مخلص» و «پدران خدوم» شان را در هیات «سلفی با حمام کریستال» و «ساعت مچی نگین کاری» و «پورشه پلنگ نشان» و انواع و اقسام عملیات جراحی پلاستیک در اقصی نقاط بدن و ....، با دیگران به «اشتراک» گذاشته اند آنها هم می‌خواهند دیده شوند سهم شان از سور ِ «تولد تصویر و مرگ ایماژ » را می‌خواهند آنان مدام می‌خواهند، بیشتر می‌خواهند، بیشتر، بیشتر می‌خواهند جبروت پوکِ برساخته از رانت «دولت عدالت گستر و حامی پابرهنگان» را تماشا و تحسین کنیم آنهم درست در دورانی که سقوط به زیر خط فقر به یک تار مو وصل است: به هزینه یک شیمی درمانی، به جمع کردن یک جهیزیه، به قیام و قعود دلالان و سفته بازان در دفاتر املاک بر سر رشد قیمت اجاره خانه، و حتی به تغییر شبانۀ بهای یک قرص نان ... در اینجاست که انسان‌ وسوسه می‌شود، ایدۀ احیای انقلاب ژاکوبنیِ «روبسپیر نفوذ‌ناپذیر» را بی‌اعتناء به اتهام «خشونت طلبی»ِ‌ صلح طلبان اخته، از نو فرا بخواند و جملۀ تاریخ ساز المپ دوگوژ را که گفت «اگر زنان می توانند با گیوتین گردن زده شوند؛ پس می‌توانند نماینده پارلمان هم باشند» را این گونه بازخوانی کند:« اگر می‌توان با خون و سهم و حق و سرنوشت و ناکامی دیگران، دراستخرها و ماشین‌ها و پنت هاوس‌ها عکس سلفی گرفت، پس می‌توان از پلکان گیوتینِ "از کجا آورده اید؟" هم بالا رفت» درست همانطور که نوجوانان بیست ساله را به خاطر دزدی 70 هزار تومان، قبل از طلوع آفتاب، از جرثقیل‌ها به دار می‌کشند ... این ایده‌ها، با دیدن فراخوان ضیافت ِ «لایک» نوکیسگان، به ذهن هر آنکس که تاریخ را همواره از دل یک مرزبندی می‌فهمد، ناخواسته خطور می‌کند: مرزبندی با «کثافت» حتی اگر «وادادگان» و «پروانه ای‌ها» از خون تنیده در گوشت کلمات و بافتار ایده‌ها، به رعشه بیافتند و بگویند «خیریه که هست؛ چرا نفرت می پراکنید؟»

  • شهروز

    بدون توجيه اقتصادي منطقي, ره صدساله را يك شبه بيمودن, جيزي جز دزدي را در اذهان متبادرنميكند_ بيل كيتس شركت مايكروسافت را بناكرد كه هزاران كارمند درسراسرجهان ازطريق آن كسب روزي ميكنند وميليونها نفرهم از محصول اين شركت درزندكيشون استفاده ميكنند_ اما اينان جه غلطي كرده اند جز رانت خواري و جباول بيت المال ?

  • !!!!!

    «بچه پولدار‌های تهران» در صفحه‌شان گفته بودند یکی از انگیزه‌های‌شان این است که نشان دهند ایران می‌تواند جای خوبی برای زندگی باشد. احمقانه س. معلومه آدمهای کوته فکری هستن که نمیفهمن فقط معدودی تو ایران میتونن زندگی خوب داشته باشن.