ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

استیضاح وزیر؛ هدف ارشاد اسلامی است

یک بار دیگر سایه استیضاح بر سر علی جنتی افتاده است. هر کس بر مسند وزارت ارشاد تکیه دهد هدف اصلی‌اش حفظ و گسترش فرهنگ اسلامی مورد نظر نظام و عمل به وظیفه توامان حمایت از خودی‌ها و حذف غیرخودی‌هاست.

بحث بر سر استیضاح علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اگرچه دوباره بالا گرفته، اما سایه استیضاح تقریباً از همان ابتدا بر سر وزیر ارشاد اسلامی بوده یا دست‌کم، وزارتخانه او یکی از اصلی‌ترین اهداف حملات اصولگرایان منتقد دولت حسن روحانی در بیش از یک سال و نیم گذشته بوده است.

علی جنتی، وزیر ارشاد؛ حمید رسایی، نماینده مجلس

در تازه‌ترین دور تلاش نمایندگان نزدیک به جبهه پایداری و آیت‌الله محمد تقی مصباح یزدی، حمید رسایی، نایب رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی که طرح استیضاح آقای جنتی را نوشته و در حال جمع‌آوری امضاء برای این طرح است، گفته: «با توجه به اصرار آقای جنتی بر سیاست‌های غلطی که موجب اعتراض و نگرانی متدینین و دلسوزان و علما شده، بیش از این نمی‌توان مماشات کرد و بر همین اساس طرح استیضاح وی را به هیأت رئیسه مجلس تحویل می‌دهیم.»

همزمان، محمد علی پور مختار، رییس کمیسیون اصل ۹۰، از نمایش فیلم های «عصبانی نیستم» و «قصه ها» برای اعضای این کمیسیون خبر داده و تأکید کرده است اعضای کمیسیون اصل ۹۰ نسخه اصلی فیلم‌ها را تماشا می‌کنند و تا زمانی که این کمیسیون تأیید نکند، این فیلم‌ها اکران نخواهند شد.

مصباح یزدی؛ گروه‌های فشار

مشکل اصولگرایان تندرویی که معتقدند علی جنتی، در اعمال سیاست‌های نظام اسلامی برای کنترل فضای فرهنگی کشور کوتاهی کرده، تنها به دو فیلم سینمایی محدود نمی‌شود.

سید حسین نقوی حسینی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس با انتقاد از عملکرد وزارت ارشاد اسلامی، از ارسال نامه شماری از نمایندگان به حسن روحانی خبر داده و گفته است: «تک‌نوازی و خوانندگی زنان یکی از حرمت‌هایی است که در کشور شکسته شده و این موضوع ضد باورها و ارزش‌های دینی مردم ایران تلقی می‌شود، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس جمهور نسبت به رواج این موضوع مسئول بوده و باید پاسخگو باشند.»

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تقریباً از همان زمان آغاز به کار دولت حسن روحانی، به طور ویژه مورد توجه منتقدان دولت بوده است. در همان آغاز کار وزارت علی جنتی، انتشار خبرهایی مبنی بر دادن مجوز انتشار به رمان «زوال کلنل» نوشته محمود دولت‌آبادی جنجال‌ساز شد.

در آن هنگام، علی جنتی و شماری از همکاران ارشد او در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انتشار این رمان، نزدیک به سه دهه پس از نوشته شدن و نیز در پی ترجمه‌اش به زبان‌های مختلف را بدون اشکال دانستند و هواداران دولت هم با مانور بر سر آن، خبر از فضای باز فرهنگی در پی استقرار دولت «تدبیر و امید» دادند. اما نتیجه آن وعده‌ها و جنجال‌ها چیزی نبود جز آنکه این رمان همچنان در اداره ممیزی کتاب گرفتار بماند و هرگز امکان و اجازه انتشار نیابد.

در سایر حوزه‌ها هم غالباً وضعیت همین بوده است. کمتر موردی را می‌توان مثال زد که به رغم انتقادها و حملات و فشارها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دولت از خود ایستادگی نشان داده باشند و مسیری را پیموده باشند که در جریان انتخابات وعده‌اش را داده بودند.

انسداد فرهنگی؛ یا از این راه یا از آن راه

فارغ از آنکه چه کسی مسئول انسداد در فضای فرهنگی و هنری کشور و اعمال سانسور و ممیزی‌های فراگیر بر آثار هنری و ادبی بوده، در بیش از سه دهه گذشته نتیجه نهایی غالباً یکسان بوده است: جلوگیری از فعالیت آزادانه آفرینشگران هنری و ادبی مستقل از حاکمیت و قطع ارتباط آنان با مخاطب.

احمد جنتی؛ دوران سپری شده

این فرآیند البته بی فراز و فرود نبوده است. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دستگاه‌های وابسته به آن و نیز برخی نهادهای دیگر مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی، سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه هنری و ... اصلی‌ترین نهادهای حکومتی برای کنترل و هدایت حوزه فرهنگ و هنر بوده‌اند. وظیفه همزمان همه این دستگاه‌ها، بستن و یا تنگ‌تر کردن میدان برای هنزمندان مستقل از یک سو و باز کردن میدان و حمایت همه جانبه و بی حد و حصر از هنرمندان وابسته و همسو با حاکمیت بوده است.

در طول سه دهه گذشته، دستگاه‌های دولتی، و به ویژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همواره مدعی بوده‌اند که به این دو وظیفه توامان عمل کرده‌اند، با این حال، هر گاه نهادهای حاکمیتی دیگر و یا نیروهایی که خود را پیروان وفادار و راستین ولی فقیه می‌دانند به این باور رسیده‌اند که وزارت ارشاد اسلامی از مسیر اصلی خود منحرف شده و به وظایفش به درستی عمل نمی‌کند، خود راساً وارد عمل شده و با اعمال فشار کوشیده‌اند که اجازه ندهند گشایشی حتی نسبی و اندک در فضای فرهنگی و هنری کشور ایجاد شود.

بخشی از دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و اکنون دوران ریاست جمهوری حسن روحانی شاهد این وضعیت بوده است.

در چنین وضعیتی، هم مقامات رسمی و در رأس آنان آیت‌الله علی خامنه ای و به دنبالش ائمه جمعه و روحانیون و هم نیروهای امنیتی و نظامی به ویژه سپاه پاسداران و بسیج و هم گروه‌های فشار مشهور به انصار حزب‌الله عملاً چنان فضایی را پدید آورده‌اند که فارغ از خواست و نظر دولت مستقری که با وعده آزادی‌های بیشتر فرهنگی، مدنی و حتی سیاسی روی کار آمده، عرصه بر هنرمندان مستقل تنگ‌تر و شرایط کار و حتی زندگی برایشان سخت‌تر شده است.

حمله به کتابفروشی‌ها و سینماها، راهپیمایی‌های سازمان‌یافته کفن‌پوشان، حمله و فحاشی و هتک حرمت از هنرمندان، فراخواندن آنان از سوی دستگاه‌های امنیتی و قضایی، بازداشت و ممنوعیت از سفر و کار و حتی قتل، بخشی از همین فرآیند اعمال فشار بوده است.

در این فضای دوگانه، و در شرایطی که دولت مستقر حتی اگر این فرض پذیرفته شود که خواست و تمایل به مقاومت داشته، توان، امکان و اراده ایستادگی در مقابل فشارها را نداشته است. تجربه سال‌های اخیر به خوبی نشان می‌دهد که در این میان، در عمل هنرمندان بوده‌اند که قربانی شده‌اند. به ویژه آنکه همه اینها خود بخشی از منازعه سیاسی بزرگ‌تری است که برای تصاحب سهم بیشتری از قدرت جریان دارد.

در ساختار قدرت در جمهوری اسلامی، گروهی بی اعتنا و اصولاً بی نیاز به رأی مردم و افکار عمومی اهرم قدرت و ثروت را در دست دارند، در این گروه نشانی از نرمش دیده نمی‌شود. در مقابل، گروه‌های دیگری نیز هستند که ناگزیرند قدرت خود در سطوح بالای حاکمیت را با پشتوانه افکار عمومی و رأی شهروندان تثبیت کنند. این گروه‌ها بسته به فضا و موقعیت، از خود نرمش نشان می‌دهد و می‌کوشد با همسو کردن خود با آنچه مردم می پسندند، آنها را بیشتر با خود همراه کنند. به همین دلیل است که این گروه‌ها تا آنجا که به زیانشان تمام نشود به هنرمندان شناخته شده و محبوب روی می‌آورند، آنها را با لطایف‌الحیل به برنامه‌های خود می کشانند و در مقابل به آنها و دوستدارانشان وعده می‌دهند که گرهی از گره‌های فروبسته آنان خواهند گشود و فضا را برای فعالیتشان باز خواهند کرد؛ وعده‌هایی که عملاً یا تحقق نیافته‌اند یا با هزینه‌هایی سنگین برای هنرمندان عملی شده‌اند ولی در نهایت عمری بس کوتاه داشته‌اند.

از قضا، اغلب اوقات همین گروه‌ها وقتی توانسته‌اند جای پایی در قدرت بیابند، به جای مقابله و ایستادگی، با استناد به فشارها و حملات، هنرمندان و مردمی را که به آنها رأی داده‌اند مخاطب قرار می‌دهند و از آنها می‌خواهند که با در نظر گرفتن شرایط و مشکلات، صبر پیشه کنند و توقعات و مطالبتشان را پایین بیاورند.

همان در، همان پاشنه

اتفاقات ماه‌های اخیر را نیز باید در متن چنین سیاست عملی کلی، اجرا شده و موفق سالیان اخیر بررسی کرد: اقدامات موردی و مقطعی وزارت ارشاد اسلامی و واکنش‌های تند به همین تصمیمات کوچک که حتی جامه عمل هم نمی پوشند، کلیدهایی نیستند که بتوان با آنها قفلی را گشود.

حسن روحانی با آگاهی کامل از همین سیاست و پندگیری از سال‌های اصلاحات، کوشید تا با معرفی علی جنتی، فرزند آیت‌الله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان که زمانی به پدر معنوی گروه‌های فشار معروف بود، وزارت ارشاد را از رگبار انتقادها و حملاتی که وقوعشان حتمی بود در امان نگه دارد و تا آنجا که امکان دارد اجازه ندهد وقایع دوران اصلاحات تکرار شود.

این سیاست می‌توانست به تمامی راهگشا باشد اگر آیت الله جنتی هنوز در همان موقعیت سابق بود و نفوذ خود را حفظ کرده بود و در عین حال حاضر بود در موقعیت سیاسی خود، موقعیت فرزندش را نیز برخلاف سال‌های اول انقلاب در نظر بگیرد. اما اکنون، با قدرت گرفتن بیش از پیش آیت‌الله محمد تقی مصباح یزدی، گروه‌های فشار، نهادهای امنیتی و گروه‌های اصولگرای تندرو بیشتر چشم و گوش به دهان او دوخته‌اند.

آیت‌الله جنتی که سخنرانی های آتشینش در اواخر دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی، موتور محرک بسیاری از حملات گروه‌های فشار بود، در یک سال و نیم اخیر، اگر از فضای فرهنگی هم انتقاد کرده، در عین حال تذکر داده که وزارت ارشاد اسلامی هم به وظایفش عمل می‌کند.

با وجود تغییر جایگاه آیت‌الله جنتی و دست بالا یافتن گروه‌هایی نظیر جبهه پایداری، همین رابطه البته تاکنون در بقای علی جنتی بی تأثیر نبوده است، وگرنه نمایندگن اصولگرای تندرو در مجلس، همان سال پیش بیشتر دوست می‌داشتند به جای اکتفا کردن به دادن کارت زرد، او را از ورود به وزارت ارشاد منع کنند.

هرچند اینکه علی جنتی یا هر کس دیگری بر صندلی وزارت بنشیند تا آنجا اهمیت دارد که به یارگیری‌ها و داد و ستدهای سیاسی در سطح گروهی و فردی محدود باشد؛ وگرنه هنگامی که بحث از حفظ و گسترش فرهنگ اسلامی مورد نظر نظام و عمل به وظیفه توامان حمایت از خودی‌ها و حذف غیرخودی‌ها باشد، سیاست چیزی جز دستیابی به این هدف نخواهد بود؛ حال یا خود وزارت ارشاد اسلامی این‌کار را انجام می‌دهد یا آنکه دیگر دستگاه‌های حکومت از فرهنگی گرفته تا نظامی و امنیتی رأساً وارد عمل می‌شوند تا مبادا روزنه‌ای باز شود، فیلمی ساخته و نمایش داده شود، یا رمانی منتشر شود یا اثری هنری پدید بیاید و زلزه در ارکان نظام اسلامی اندازد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.