ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

کمی بهار؛ شهرنوش پارسی‌پور – ٦٨

شهرنوش پارسی‌پور - فروغ و خانم لقا به قم مى‌روند و مقيم يك خانه زوارى مى‌شوند. شب‌ها به زيارت امامزاده مى‌روند و در آرامش زندگى مى‌كنند.

رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز می‌شود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنه‌ای‌ است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم می‌خورد.

خانم پارسی‌پور در این رمان می‌خواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز می‌شود. «کمی بهار» همانطور که به‌تدریج نوشته می‌شود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار می‌گیرد.

شماره ٦٨ از این مجموعه را می‌توانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:

فروغ و خانم لقا به قم مى‌روند و مقيم يك خانه زوارى مى‌شوند. شب‌ها به زيارت امامزاده مى‌روند و در آرامش زندگى مى‌كنند. كم‌كم فروغ به حالت عادى بازمى‌گردد. نزيك به دو ماه بعد دكتر با ماشين خود به قم آمده و آنها را به تهران مى‌برد. در راه درباره خدا حرف مى‌زنند. دكتر روشن مى‌كند كه به خدا اعتقادى ندارد. خانم لقا كه پياده مى‌شود فروغ از دكتر مى پرسد منوچهر كجاست. منوچهر همان مردى‌ست كه بايد پدر كوروش باشد. دكتر منوچهر را در بازار تهران به فروغ نشان مى‌دهد كه شاگرد يك بزازى است. از نظر فروغ دوستى يك پزشك با يك شاگرد بزاز عجيب به نظر مى‌رسد. بعد از دكتر مى‌پرسد آيا كريم را او كشته است؟

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.