ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

• دیدگاه

چرا نظام اسلامی نمی‌تواند ترورهای پاریس را محکوم کند؟

کاوه کوهیار- نظام اسلامی حاکم بر ایران، تنها به محکوم کردن اقدام تروریستی پاریس به شکلی مشروط بسنده کرده و در مقابل، بر محکومیت انتشار کاریکاتورهای توهین‌آمیز تأکید بیشتری کرده است.

در حالی که موج محکومیت حمله به دفتر مجله شارلی ابدو و ترور کاریکاتوریست‌های این نشریه جهان را فراگرفته، نظام اسلامی حاکم بر ایران، تنها به محکوم کردن این اقدام تروریستی به شکلی محتاطانه و مشروط بسنده کرده و در مقابل، بر محکومیت انتشار آنچه آن را کاریکاتورهای توهین‌آمیز به مقدسات اسلامی خوانده، تأکید بیشتری کرده است.

در حالی که مسأله اصلی ترور شماری روزنامه‌نگار و کاریکاتوریست بود که طبق قوانین کشوری که در آن زندگی و فعالیت می‌کردند مرتکب خلافی نشده بودند، رهبران نظام اسلامی با تغییر صورت مسأله، از محکومیت صریح، شفاف و قاطع این اقدام تروریستی به طور مشخص سر باز زدند تا بتوانند در جهت دلخواه خود حرکت کنند.

سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی، بنیانگذار تشکیلات اسلامی - تروریستی

ابتدا مرضیه افخم، سخنگوی وزارت امور خارجه به طور کلی و مبهم «هرگونه اقدام تروریستی علیه انسان‌های بی‌گناه را با تعالیم اسلام بیگانه دانست»، اما بلافاصله و به طور مشخص در نکوهش قربانیان گفت: «سوءاستفاده از آزادی بیان و تندروی فکری و ترور شخصیت‌‌های مورد احترام ادیان و ملت‌ها، توهین به ادیان الهی و ارزش‌ها و نمادهای مورد احترام این ادیان محکوم و غیرقابل قبول است.»

کمی بعد، حسن روحانی نیز در تداوم همین نگاه گفت: «ما افراط، خشونت و تروریسم را محکوم می‌کنیم چه در فلسطین باشد چه در لبنان، چه در شام باشد چه در عراق، پاریس و یا آمریکا.»

طبیعی است که محتوا و پیام اصلی این موضع‌گیری که با تأخیر نیز صورت گرفت، نه از نگاه دولت فرانسه و دیگر کشورهای غربی پنهان می‌ماند و نه اصولاً همچون یک پیام همدردی و همراهی درک و فهمیده خواهد شد.

در این میان، شاید تند‌ترین موضع‌گیری را برخلاف انتظار، احمد خاتمی، امام جمعه موقت و از چهره‌های تندرو اصولگرایان انجام داد. او در خطبه‌های نماز جمعه به طور مشخص به ترورهای پاریس پرداخت و گفت: «ما حمله تروریستی در فرانسه را به شدت محکوم می‌‌کنیم.»

اما او نیز بلافاصله منظور خود را توضیح داد تا این سوء‌تفاهم شکل نگیرد که این‌بار برخلاف انتظاری که می‌رفت نه میانه‌روهای مدبر، بلکه اصولگرایان هستند که حملات تروریستی پاریس را محکوم می‌کنند.

احمد خاتمی با تشریح دیدگاهش که در روزهای بعد نیز به عنوان خط اصلی تحلیلی رسانه‌های اصولگرا تکرار شد، گفت: «اسلام اجازه کشتن بی‌گناهان را نمی‌‌دهد. این بی‌گناهان چه در پاریس، سوریه، عراق، یمن، پاکستان و افغانستان باشند، فرقی نمی‌ کند.»

او غرب را مسئول اصلی پیدایش گروه‌هایی مانند داعش دانست و گفت: «سلاح‌های این تروریست‌‌ها را دلارهای آمریکا، پوند انگلیس، یورو اتحادیه اروپا تأمین می‌‌کند. شما این جانوران و مار‌ها را در آستین پروراندید. این تروریست‌‌ها دست‌‌پرورده شما هستند. این تروریست‌‌ها را حمایت‌‌های سیاسی شما و هم ‌پیمانان‌ شما ایجاد کرده است.»

در این میان، واکنش رسانه‌های ایران نیز به عنوان تابعی از سیاست‌های دولت و نظام قابل بررسی است. روزنامه‌های نزدیک به دولت، بر خلاف رویکرد رسانه‌های جهان، توجه چندانی به حملات تروریستی پاریس نشان ندادند.

می‌توان حدس زد ماهیت قربانیان، نقشی تعیین‌کننده در چنین واکنشی که حتی از موازین حرفه‌ای نیز به دور است، داشته است. بیم آنکه، پرداختن مفصل به موضوع و محکوم کردن حملات تروریستی به منزله همدلی و همراهی با کاریکاتوریست‌هایی قلمداد شود که با اتهام سنگین توهین به پیامبر اسلام مواجه هستند، دست و پای روزنامه‌نگارانی را که ناگزیرند برای بقا احتیاط پیشه کنند، بسته است.

شدت کنترل واکنش‌ها تا آنجا بود که حتی از تجمع شماری از روزنامه‌نگاران برای ابراز همدردی با روزنامه‌نگاران فرانسوی و محکوم کردن ترور کاریکاتوریست‌های مجله شارلی ابدو جلوگیری شد.

مقایسه واکنش این رسانه‌ها و یا حتی اجازه دادن به مردم برای نشان دادن احساسات خود در قبال حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر بهتر می‌تواند این نکته را روشن کند.

جلوه بر محراب و منبر

شمع برافروختن‌های شماری از شهروندان ایرانی به یاد قربانیان ۱۱ سپتامبر، تاثیری فوق‌العاده بر افکار عمومی مردم و دولتمردان آمریکا داشت، اما چرا در حالی که دولت حسن روحانی به شدت محتاج تأثیرگذاری مشابهی است، نتوانست و یا نخواست از این موقعیت استفاده کند؟

در عملیات ۱۱ سپتامبر، به صراحت از دلیلی مانند توهین به مقدسات اسلامی و پیامبر اسلام نام برده نشده بود. به همین دلیل موضع‌گیری در قبال آن و محکوم کردنش برای دولت وقت آسان‌تر بود؛ اما در موقعیتی که شماری به دلیل «گناه نابخشودنی» توهین به مقدسات اسلامی به «مجازات» لازم رسیده‌اند، ماجرا یکسره متفاوت است.

نظامی که خود با همین استدلال و رویکرد، هم شهروندانش و هم شهروندان دیگر کشور‌ها را به مرگ محکوم کرده، چگونه قادر است اقدامی مشابه را به طور واقعی محکوم کند؟

ترور همچون عمل ضروری دین

از قضا، ترور و حذف فیزیکی کسانی که به زعم مومنان نظام اسلامی به مقدسات اسلامی توهین کرده‌اند در ایران سابقه‌ای به مراتب طولانی‌تر از عمر گروه‌هایی مانند القاعده و داعش دارد. دست‌کم در تاریخ معاصر، سابقه‌اش به ۲۰ اسفند سال ۱۳۲۴ می‌رسد؛ روزی که احمد کسروی ۵۷ ساله و منشی‌اش محمد تقی حدادپور، در اتاق بازپرسی ساختمان کاخ دادگستری تهران به ضرب گلوله و ضربه چاقوی فدائیان اسلام ترور شدند.

بعد از این ترور، آیت‌‌الله العظمی حسین قمی – از بزرگ‌ترین مراجع تقلید وقت، از نجف به احمد قوام نخست وزیر، تلگراف زد تا نگرانی‌اش را به او تفهیم کند که چرا دولت از شجاعت ضاربین کسروی تقدیر نکرده است.

او گفت که برای کشتن کسروی نیازی به هیچ فتوایی نبوده و کار فداییان اسلام برابر با اعمال ضروری دین مانند نماز و روزه بوده است.

آیت‌‌الله قمی، همچنین خواستار آزادی سریع تروریست‌ها شد؛ امری که اندکی بعد و با ادامه فشار رهبران مذهبی تحقق یافت.

یک سال پیش از ترور احمد کسروی، آیت‌الله روح‌الله خمینی در کتاب «کشف الاسرار» در پاسخ به کتاب «اسرار هزار ساله» نوشته علی اکبر حکمی‌زاده که خود تحت تأثیر کسروی بود، چنین نوشته بود: «یکی از چیزهایی که نیازمند به اصلاح است، همین روزنامه‌ها و مجلات و هفتگی‌ها است که امروز به این صورت اسف‌آور است و در حقیقت بعضی از آن‌ها را باید کانون پخش فساد اخلاق و فحشا گفت. برای نشر بی‌عفتی‌ها و افسارگسیختگی‌ها، هیچ چیز امروز بیشتر از این اوراق ننگین کمک نمی‌کند.»

او در ادامه نوشته بود: « (...) نوک قلم اینان صد‌ها مقابل مسموم‌تر و بد‌تر است از نوک سوزن آمپول احمدی‌ها... اگر احساسات میهن‌دوستی و شرفخواهی نمرده بود، خوب بود اوراق این روزنامه‌ها و هفتگی‌ها در میدان شهرستان‌ها آتش زده شود تا نویسندگان برای همیشه تکلیف خود را بفهمند. فسوسا که همه چیز ما را بردند و از همه بد‌تر بردن حس دینداری بود که همه شرف‌ها و فضایل در سایه آن محفوظ بود.»

بکشید تا دیگران بترسند

آیت‌‌الله خمینی زمانی که کشف الاسرار را نوشت و منتشر کرد هنوز مرجع تقلید نبود و فقط به سوزندان نشریات بسنده کرده بود، اما هنگامی که به قدرت رسید و بر مسند ولایت مطلقه فقیه نشست، دیگر بستن دهان‌ها و سوزاندن نشریات و شکستن قلم‌ها را کافی ندید تا آنجا که به عنوان نمونه در سال ۱۳۶۷ حکم به ارتداد و اعدام سلمان رشدی، نویسنده بریتانیایی هندی‌تبار و اعدام ناشران کتاب او داد.

آیت‌‌الله خمینی در فتوای خود نوشت:

«: باسمه تعالی
انّا لله و انّا الیه راجعون،
به اطّلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می‌ رسانم، مؤلّف کتاب «آیات شیطانی» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم شده‌ است، همچنین ناشرین مطّلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می‌‌باشند. از مسلمانان غیور می‌ خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آن‌ها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرئت نکند به مقدّسات مسلمین توهین نماید و هر کس که در این راه کشته شود، شهید است ان شاءالله؛ ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاتة.
روح‌الله الموسوی الخمینی
۲۹ بهمن ۱۳۶۷ / ۱۷ رجب

از کسروی تا سهیل اعرابی

برای جلوگیری از طولانی شدن این نوشتار، تنها به این دو مورد اکتفا می‌شود، هرچند می‌توان نمونه‌های به مراتب بیشتری از کشتن انسان‌ها به دلیل ارتداد آن‌ها، یا به اتهام توهین به مقدسات اسلامی در نظام اسلامی به دست داد؛ به ویژه آنکه با استقرار نظام اسلامی، این موضوع دیگر جنبه قانونی نیز پیدا کرده بود.

براساس ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی، «هر کس به مقدسات اسلام و یا هر یک از انبیاء عظام یا ائمه طاهرین (ع) یا حضرت صدیقه طاهره (س) اهانت نماید، اگر مشمول حکم سب النبی باشد اعدام می‌شود و درغیر این صورت به حبس از یک تا پنج سال محکوم خواهد شد.»

با چنین تفاصیلی، رهبران نظام اسلامی، که تردید ندارند کاریکاتورهای منتشر شده در مجله شارلی ابدو، توهین به پیامبر اسلام یا سب‌النبی است چگونه می‌توانند کشتار پاریس را محکوم کنند؟ آیا اگر این کاریکاتوریست‌ها در ایران بودند، یا دست رهبران نظام اسلامی به آن‌ها می‌رسید، خود حکم اعدام آن‌ها را صادر و اجرا نمی‌کردند؟ حال که کسانی دیگر، هرچند با اختلاف نظر در برداشت‌هایشان از اسلام، زحمت اجرای حکم اسلامی را تقبل کرده‌اند، چرا و چگونه می‌توان این اقدام را محکوم کرد؟

در شرایطی که به عنوان نمونه سهیل اعرابی، به اتهام توهین به مقدسات در زندان و در انتظار اعدام به سر می‌برد، آیا می‌توان گروهی دیگر را به دلیل اجرای حکمی مشابه سرزنش و محکوم کرد؟

جایگاه‌های اشتباهی و توجیه تئوریک

رهبران نظام اسلامی در مقابل محکومیت قاطع و همیشگی «توهین به مقدسات»، تنها گهگاه و آن هم به دلیل شرایط جامعه جهانی و مصلحت نظام، به شکلی مبهم، دوپهلو و کلی خشونت و ترور اسلامگرایان متهم به ترور اهانت‌کنندگان به مقدسات را محکوم می‌کنند.

در چنین وضعیتی، شگفت‌انگیز‌تر آن است که عده‌ای از نویسندگان، روشنفکران و فعالان سیاسی که خود را سکولار، دموکرات و مدافع حقوق بشر می‌خوانند هم در عمل و چه بسا ناخواسته وظیفه توجیه تئوریک سانسور و نقض آزادی بیان را بر عهده گرفته‌اند.

در واکنش‌های این گروه، ترورهای پاریس محکوم می‌شود، اما در عین حال و مهم‌تر از آن، نه تنها کشیدن و انتشار کاریکاتوری از پیامبر اسلام یا نوشتن رمانی مانند «آیه‌های شیطانی» محکوم می‌شوند، بلکه نویسندگان، هنرمندان و روزنامه‌نگارانی که این آثار را خلق کرده‌اند به عنوان مسببان اصلی وضعیت کنونی معرفی می‌گردند و نظام‌های سیاسی و حقوقی که اجازه چنین آزادی عملی را داده‌اند به باد انتقاد گرفته می‌شوند.

چنین کاری، تنها همسویی و اتفاق نظر با نظام اسلامی نیست؛ بلکه تأیید کلیت آن نظام و بنیان‌های فکری آن و به رسمیت شناختن سانسور و حق حکومت و حاکمان یا دین و دینمداران در محدود کردن آزادی بیان است.

در این نگاه، ابتدا صورت مسأله تغییر می‌یابد و ناگزیر پاسخی به پرسش داده می‌شود که شنیدنش از فرد یا جریانی غیرمذهبی انتظار نمی‌رود. در این نگاه، مسأله اصلی دیگر این نیست که چرا به یک نوشته یا تصویر باید یا می‌توان با گلوله و چاقو پاسخ داد، بلکه مسأله این است که چرا اصولاً به آن نویسندگان، روزنامه‌نگاران و هنرمندان از ابتدا اجازه داده شده که چنین اثری بیافرینند.

آیا جایگاه‌ها عوض شده‌اند و مرز‌ها در هم ریخته‌اند؟ این دیدگاه، اگر حاکم شود در قانونگذاری و اجرا چه تفاوتی با نظام اسلامی خواهد داشت؟ به موجب اصل بیست و چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی، «نشریات‏ و مطبوعات‏ در بیان‏ مطالب‏ آزادند مگر آنکه‏ مخل‏ به‏ مبانی‏ اسلام‏ یا حقوق‏ عمومی‏ باشد. تفصیل‏ آن‏ را قانون‏ معین‏ می‌‏ کند.»

تفصیل این اصل‌‌ همان طور که گفته شده به عنوان مثال در ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی آمده است: «هر کس به مقدسات اسلام و یا هر یک از انبیاء عظام یا ائمه طاهرین (ع) یا حضرت صدیقه طاهره (س) اهانت نماید، اگر مشمول حکم سب النبی باشد اعدام می‌شود و درغیر این صورت به حبس از یک تا پنج سال محکوم خواهد شد.»

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • nader

    اینها خودشان قبلا کارهای تروریستی زیادی در پاریس داشته اند. باید هم از تروریستها حمایت کنند!!

  • hasani

    ویدیویی در فضای اینترنت منتشر شده که نشان می‌دهد شماری از نمازگزاران، در مسجد فاتح ترکیه، برای روح سعید و شریف کواشی، عاملان حمله به نشریه فرانسوی طنز «شارلی ابدو»، نماز می‌خوانند. این ویدیو نشان می‌دهد که این افراد پلاکاردی در دست گرفته‌اند که یک طرف آن عکس اسامه بن لادن رهبر سابق القاعده و در طرف دیگر آن عکس سعید و شریف کواشی چاپ شده است!! http://vid.alarabiya.net/2015/01/16/istanbul_1601/turkey-1601-video.mp4

  • شوکت

    اگر کسی دینی را قبول نداشته باشد حتما یا معقد است پیامبر آن دین دروغگو بوده یا روانپریش .حال اگر این را توهین حساب کنیم هر کسی که به دینی معتقد نیست نظر توهین آمیزی نسبت به پیامبر آن دین دارد.چه فرقی میکند آن را به زبان بیاورد یا نه.پس همه باید همه را بکشند

  • farid

    اگر کسانی از روزنامه ای خوششان نمیاید لطفا بجای ترور٫ فقط روزنامه را نخرند!!

  • محمد

    اولا جواب توهین باید دندان شکن باشه وگرنه توهین کننده جرئت بشتری پیدا میکنه ثانیا داعشو گرو های مثل داعش ساخته همینmi6 وcia استکه بتون با این حرکات زشت و تروریستی چهره خشنی از اسلام ب دنیا نشون بدن

  • nasim

    گروه «انصار حزب الله» ایران از راه نشریه خود که «یالثارات الحسین» نام دارد، حملات اخیر در پاریس را که با حمله مسلحانه به دفتر نشریه طنز «شارلی ابدو» آغاز شد، تبریک گفت. !! این نشریه در صفحه نخست خود با تبریک به کسانی که «امت محمدی» نامید، شعری درج کرد که در بیت دوم آن آمده است: «دشمن هتاک نبی روانه ور شد.» «یالثارات الحسین» سپس نوشته است: «اجرای کیفر مشروع سب النبی ربطی به عمل تروریستی و داعش ندارد.» این نشریه این سوال را مطرح کرد که «عادلانه است حکم فلان محکمه پیزوری غرب لازم الاجرا باشد اما حکم جعفر صادق بر زمین بماند.؟» «انصار حزب الله» افزوده است: «عملیات کیفر سب النبی از ماه‌ها قبل طراحی و با فریاد ما انتقام پیامبر را می‌گیریم اجرایی شد

  • ایرانی

    آقای کوهیار واقعا دقیق و عمیق موضوع را تحلیل کرده است. نگاهی به شماره جدید یالثارات الحسین درستی تحلیل ایشان را نشان می دهد http://goo.gl/tE7fiE

  • موسی

    تقدس و دین زاییده تفکر انسانها هست ! انسانهایکه از درک خیلی از مسایل این جهان عاجز بودند و هستند! کشتن یک انسان به هیچ دلیلی قابل قبول نیست!کشتن یک انسان بعنوان توهین به مقدسات به نظر من نشانی از جاهلیت و بیمار بودن ان تفکر است! کشتن یک انسا ن مثل کشتن همه انسانهاست! همانطوریکه بطور مثال دین مسیحی قرنها بخاطر دین انسانهای منتقد را سوزاند و نابود کرد و در اخر به اجبارتن به ازاد ی انسانها وقوانین بشری داد و دین اسلام هم به اجبار این راه را طی خواهدکرد! غیر از این به نابودی و از بین رفتن خود دین اسلام منجر خواهد شد! به نظر من طی کردن این راه طولانی و تا چهار صد سال طول خواهد کشید! موسی

  • کاوه آهنگر

    به این دلیل اجازه محکومیت به خود نمی‌دهد که قرار است همین مجله سه میلیون نسخه با توهین به پیامبر اسلام منتشر کند

  • faryad

    فرمان ترور سلمان رشدی و قتلهای زنجیره‌یی و اعدام و زندان های متعدد تحت عنوان ارتداد و دگراندیشان و شکنجه شدید و قتل وبلاگ نویس ها مثل ستار بهشتی ها٬ مبین همین تفکر و اندیشه وحشیانه و قرون‌وسطایی ترور است.....

  • rozbeh

    صد در صد با نظرات نویسنده موافقم. به علاوه اسلام سیاسی. به عنوان یک ایدولوژی سیاسی افراطی تفاوتی با تروریسم آنارشیستی یا تروریسم کمونیستی یا تروریسم یهودیان پیش از تاسیس اسرائیل یا عملیات تروریستی گروهای فلسطینی یا تروریسم نازیستها یا فاشیست ها یا نا سیونالیستهای افراطی ندارد . جامعه جهانی در صده گذشته اشکال گوناگون تروریسم را شاهد بود ه و بر آنان غالب شده مسلما بر این آخری هم پیروز خواهد شد. به امید دیدن آن روز.

  • parisa

    چرا نمی توانند محکوم کنند؟ خب مثل روز روشن است. آدم چطور خودش می تواند خودش را محکوم کند؟ اینها در ذات هیچ فرقی با هم ندارند. اختلافاتشان جزیی است و رقابتی داخلی است برای داشتن قدرت و ثروت بیشتر. همه اینها معتقدند که تنها جواب کسی که به خیالشان توهین کرده کشتن است. از آن مرحله تاریخی نتوانسته اند جلوتر بیایند. هنوز با دیگر دستاوردهای بشریت مثل دیالوگ و منطق و شکایت و دادگاه آشنا نشده اند.

  • بیژن

    درست برخلاف نظر آقای احمد، این تشیع و روحانیون شیعه بوده اند که غول افراطی گری اسلامی را از چراغ بیرون آورده اند. دهه ها قبل از اینکه سنی ها دست به کار حذف و ترور شوند، این آقایون کارشان را شروع کرده بودند. ضمن اینکه الان مساله این است چرا ایران نمی تواند کنار بقیه جهان بایستد و ترور روزنامه نگاران را محکوم کند؟ با جواب آقای کوهیار، از نطر تاریخی و فکری کاملا موافقم

  • مژده

    آقای کوهیار کاملا درست دیده و توضیح داده است که مشکل رهبران جمهوری اسلامی چقدر جدی است که حتی برای حفظ ظاهر در روابط دیپلماتیک هم که شده قادر به محکوم کردن اقدامی تروریستی نیستند.

  • مژده

    آقای احمد، فکر می کنم شما خود را به خواب زده اید و به همین دلیل بیدار بشو نیستید. اتفاقا آقای کوهیار کاملا درست دیده و توضیح داده است که مشکل رهبران جمهوری اسلامی چقدر جدی است که حتی برای حفظ ظاهر در روابط دیپلماتیک هم که شده قادر به محکوم کردن اقدامی تروریستی نیستند.

  • احمد

    با نظر کاوه کوهیار به شدت مخالفم. چه ربطی بین تشیع و سلفی گری وجود دارد. تشیع با تسنن که خواستگاه وهابیت و سلفی گری است از اساس متفاوت است. در مورد حکم سلمان رشدی هم باید توجه کرد که یک مقام صالح دینی فتوا داده است؛ درست مثل اینکه یک قاضی دادگاه حکمی بدهد. امام خمینی قبلا هم حکم های مشابه داده بودند مثلا در مورد اعدام منافقین. یعنی ایشان در مقام ولی فقیه حق صدور حکم قضایی دارد. بنابراین نمی توان ترورهای پاریس را با حکم اعدام سلمان رشدی مقایسه کرد.

  • Majid

    "احمد خاتمی با تشریح دیدگاهش که در روزهای بعد نیز به عنوان خط اصلی تحلیلی رسانه‌های اصولگرا تکرار شد، گفت: «اسلام اجازه کشتن بی‌گناهان را نمی‌‌دهد. این بی‌گناهان چه در پاریس، سوریه، عراق، یمن، پاکستان و افغانستان باشند، فرقی نمی‌ کند.»" حقا که احمد خاتمی به همان قدر ایرانی است که جناب کاوه آهنگر (ببخشید کوهیار) نویسنده مقوله بالا تشریف دارند. از ذکر نام خدا و اینکه وجود ناچیز هر دو از او منشا شده و در کنترل کامل امور دنیاست فراری اند و بیزار. بطور مثال در تشریح دید گاه احمد آقا این اسلام!؟! است که اجازه دهنده است و نه خدای رحمان. و بیگناهی افراد را هم همچنین ایشان تعیین میفرمایندو نه خالق عالمیان!!! تشریح کوهبار اسلامی ـ  تروریستی!؟!  کاوه خان هم که تکرار مکررات ملال آور تاریخ آهنگران و ضحاکان ایرانی است و بدون ارتباطی به خدا و دین خالص او.