ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

سازماندهی یک جنگ محلی برای محیط زیست

سمیه خواجوندی - مدافعان محیط زیست در فرانسه که مخالف احداث یک سد هستند با تشکیل جنبشی اعتراضی به مقاومت پرداخته اما در این راه یکی از اعضای جوان خود را از دست داده‌اند.

ZAD مخفف Zone à défendre به معنی«منطقه‌ای که باید از آن دفاع کرد» عنوانی است که به مخالفانِ ساختنِ سد در منطقه‌ی سیونس درجنوب غربی فرانسه اطلاق می‌شود. مخالفانی که یکی از اعضای ۲۲ ساله خود را دراین مبارزه از دست دادند.

همان‌روزی که منطقه دفاعی ZAD در جنگل سیونس (Sivens) بار دیگر توسط پلیس تخلیه شد، مانوئل والس، نخست وزیر فرانسه، در یادداشتی در روزنامه‌ی لوموند به تاریخ هفت مارس، از «سکوت جامعه‌ی روشنفکران فرانسه» در برابر رشدِ راست افراطی در فرانسه ابراز نگرانی کرده بود. آیا این حرف‌ها از سر طنز بود؟ از منظر شهر تَرن (Tarn)، جایی‌که مخالفان ساختنِ سد سیونس در تمام ماه فوریه در معرض رفتارهایی فاشیست‌مآبانه قرار داشتند، این اظهاراتِ نخست‌‌وزیر به یک تحریکی وقیحانه می‌ماند. زیرا دولتِ مانوئل والس بخشی از راست افراطی را تکیه‌گاه خود کرده تا مبارزه علیه پروژه‌ی سدسازی را تضعیف کند و منطقه‌ی دفاع تِستِت (Testet) را تخلیه سازد. برای این‌که موضوع قابل فهم شود لازم است نگاهی اجمالی به وقایعی بیندازیم که در رسانه‌ها چندان بازتابی نمی‌یابند.

از ۳۱ ژانویه ۲۰۱۵ مسدود کردن راههای ورود به منطقه‌ی دفاعی سیونس توسط گروه‌هایی سازمان‌یافته آغاز شد تا تماس بین زادیست‌ها ،مدافعان حفاظت از سیونس، و حامیان بی‌شمارشان در منطقه قطع شود. گروه‌های یادشده بی هیچ ابایی دست به هر کاری می‌زنند: محموله‌های آذوقه برای زادیست‌ها را می‌قاپند، لاستیک ماشین‌ها را پنچر می‌کنند، خودروها را به گودال‌های اطراف جاده می‌اندازند یا آن‌ها را چپه می‌کنند. این گروه‌ها که خود را «طرفداران سدسازی» می‌نامند حامیان مخالفان سدسازی را آشکارا تهدید می‌کنند.

در چنین فضایی است که وقتی پاتریک روسی‌نیول ،شهرداِ شهرستان کوچکی در جنوب شهر تَرن، در یکم فوریه برای شرکت در یک جلسه گفت‌و‌گو درباره‌ منطقه‌ی دفاعی ZAD به سیونس می‌آید، از ترس جیم می‌شود تا خود را به مرکز شهر گایاک‌ برساند تا در جلسه‌ای شرکت کند. پس از جلسه می‌بیند که شیشه‌های ماشین‌اش را شکسته‌اند. در گزارشی که وی از این اتفاق در اینترنت پخش کرده می‌نویسد: « وقتی همراه با گروهی از فعالان شهر گایاک برای شکایت به ژاندارمری می‌روم، توسط گروهی از طرفداران سدسازی مجهز به چماق و میله‌ی آهنی مورد حمله قرار می‌گیرم؛ ژاندارم‌ها که از پنجره‌ شاهد این وقایع هستند فقط در ‌پایان ماجرا عنایت و مداخله می‌کنند.»

سراسر ماه فوریه و در حضور نیروهای انتظامی شرکت‌کنندگان در مبارزه علیه سدسازی بارها مورد تهدید و آزار و اذیت قرار گرفتند. رفتاری که در هر ساعت از شبانه‌روز با زادیست‌ها انجام می‌گیرد بی‌آن‌که شاهد و ناظری وجود داشته باشد. ژاندارم‌‌ها مأموریت می‌یابند که در اطراف منطقه‌ی دفاعی ZAD به صورت خطِ حائل مستقر شوند اما همدستی‌شان با طرفداران سدسازی به‌طور زننده‌ای آشکار است. یکشنبه یکم مارس راه را بر جوانی که سعی می‌کند شبانه خود را به ZAD برساند می‌بندند و مجبورش می‌کنند از کامیون پیاده شود. سپس در برابر چشم ژاندارم‌ها کامیون‌اش را به آتش می‌کشانند. ژاندارم‌ها می‌گویند تعدادشان کمتر از آن است که بتوانند با آن‌ها مقابله کنند، چنان‌که حتا نمی‌توانند صورت‌جلسه‌ای از ماجرا تهیه کنند!

چهارشنبه ۴ مارس نیروهای انتظامی که منطقه را محاصره کرده‌اند تا از رسیدن هر نوع کمک و آذوقه‌ای به زادیست‌ها جلوگیری کنند به طرفداران سدسازی (که در آن‌هنگام تعدادشان بیشتر شده) اجازه می‌دهند تا به اردوگاه مخالفان سدسازی یورش ببرند. شواهدِ گزارش‌شده حاکی از بگیر و ببند، تخریب و به آتش کشیدن چادرهاست تا جایی‌که حتا آلونک‌های محل نگهداری حیوانات نیز در امان نمی‌مانند.

اوج‌گیری خوفناکِ آنان نخست بدون هیچ عنوانِ سیاسی آشکاری به میان آمد، هیچ آرم و نشانه‌ای نداشت جز بازوبندهای طرفداران سدسازی که روی آن‌ها کلمه‌ی«anti-pelluts» (ضدِ گیسو بلندها) نقش بسته بود. در مطبوعات محلی این گروهک‌های ارعاب به عنوان «کشاورزان خشمگین منطقه» معرفی می‌شوند، اما کسانی‌که اعضای این گروه‌ها را از نزدیک می‌شناسند می‌گویند که آن‌ها از رأی دهندگان و حتا فعالان جبهه‌ی ملی (راست افراطی) هستند و همه‌ی آن‌ها هم کشاورز نیستند. سایت‌های اینترنتی که از اعمال این گروه‌ها دفاع می‌کنند گفتارِ راست‌گرایانه‌ی سفت و سختی دارند (ضد بیکاران، ضد خارجی‌ها) و این‌جا و آن‌جا مخالفان سدسازی را تهدید به مرگ می‌کنند. یکی از گردانندگان وبلاگِ طرفداران سدسازی از اعضای روزنامه‌ی بولوار وُلتر ( نزدیک به جبهه‌ی ملی است). ماشین‌های ۴x۴ با آرم و نشانِ جبهه‌ی ملی هم در محل می‌چرخند. فدراسیون ملی سندیکاهای بهره‌بردارانِ کشاورزی (FNSEA از تشکیلاتِ نیرومند در کشت و صنعت فرانسه با گرایش‌های دست‌راستی) که در طول چندین ماه مشوقِ عملیات این «افراطی‌ها» شده بود از تاریخ ۲ مارس با سازمان‌دهی مسدودسازی یک هفته‌ای منطقه‌ی دفاعی سیوِنس به‌طور علنی وثیقه‌ی این‌گونه اعمالِ ننگ‌آور شد. دولتِ فرانسوا اولاند و مانوئل والس نیز با محکوم‌نکردن این اعمال آن‌ها را مورد تأیید قرار دارند.

درواقع برای تمامِ کسانی که در معرض این تهاجم قرار گرفته‌اند چیزی که این وضعیت را آشفته‌تر می‌کند این است که معلوم نیست آیا پلیس حامی «طرفداران سدسازی» ملبس به لباس‌شخصی است یا این شبه‌نظامیان هستند که به پلیس کمک کرده‌اند تا این اشغالِ مکانِ تحمل‌ناپذیر را سرکوب کند، اشغالی که نه برای آقازاده‌های فرمانداری قابل تحمل است و نه برای نخست‌وزیر.

از سوی دیگر، میان شدت عمل به‌کار رفته برای واگذاری جنگل سیوِنس به بُتون‌‌کارها و خصلت وفاق‌آمیزِ استدلا‌ل‌های به‌کار رفته برای توجیه این اِعمال زور، تفاوتی خیره‌کننده وجود دارد. برای نمونه به فراخوان «کشاورزان جوان» منطقه‌ی میدی پیرِنه به کشاورزان عضو فدراسیون ملی‌گرای سندیکاهای بهره‌بردارانِ کشاورزی، توجه کنیم: «این بازی خنده‌دار بیش از حد دوام آورده است. باید از این مرحله که "افراد ضد همه چیز" می‌توانند همه چیز را مسدود کنند به مرحله‌ای گذر کنیم که توسعه‌ی مسئولانه عملی شود و همه‌ی طرح‌های اقتصادی برای توسعه‌ی مناطق ما تحقق یابند.» هیچ‌کس در طبقه‌ی حاکم با این شعار و رهنمود مخالف نیست، شاید به استثنای ژان ـ لوک ـ ملانشون (رهبر حزب چپ در فرانسه) آن‌هم وقتی که برای جلب آراء می‌رود و روحیه‌ی قدیمی تولیدگرایانه‌اش را پنهان می‌کند. مگر آندره وَلینی ،معاون دولت در امور اصلاحات سرزمین، این اواخر اعلام نکرد: «برای‌ این‌که فرانسه، فرانسه بماند، ما باید به ساختنِ فرودگاه‌ها، سدها، اتوبان‌ها، خطوط قطار سریع‌السیر ( TGV) و تجهیزات گردش‌گری ادامه دهیم.» اما این حرف می‌تواند متعلق به فرانسوا بایرو (رهبر حزبِ راست میانه‌رو)، اگزاویه بِرتران (از اعضای حزب راست فرانسه) یا مارین لوپن ( رهبر حزب راست افراطی) باشد.

این بدان معنی است که شبه‌نظامیان FN و FNSEAوقتی جوانان موبلندی را که می‌کوشند به‌طور انضمامی جهان دیگری را ممکن سازند در سرما و زیر باران به بادِ کتک می‌گیرند در واقع از منافعِ اِلیتِ سیاسی ـ اقتصادی‌ای دفاع می‌کنند که در حرف برایش آبرویی قائل نیستند. این اِلیت عموماً خود را میانه‌رو و دموکرات معرفی می‌کنند اما ظاهراً قادر است با اتکا به آدم‌های کارکشته به هر وسیله‌ای متوسل شود تا از بروز آلترناتیوها (بدیل‌ها)‌ی فکری و عملی در برابر توسعه‌ی صنعتی، جامعه‌ مبتنی بر رشد اقتصادی که پیامد ناگزیرش تاراجِ انسان و محیط زیست است جلوگیری کند.

این‌جا ما در بطن واقعیتِ تاریخی راست‌افراطی قرار داریم ـ ورای روده‌درازی‌های ملت‌پرستانه و بیگانه‌هراسانه‌ی آن، ورای آرای اعتراضی‌ای که موجب توفیق آن در انتخابات می‌شود: راست‌افراطی وقتی در جامعه ریشه می‌دواند که طبقاتِ حاکم ناگزیر می‌شوند نقش حافظِ نظم را به آن بسپارند، یعنی سرکوب جنبش‌های ضد سرمایه‌داری و استمرار امورِ جاری (یعنی که busines بتواند as usual ادامه یابد). این نقش عموماً بر عهده‌ی افراد و گروه‌هایی است که اصولاً باید با این سیستم اقتصادی دربیفتند، زیرا این سیستم آماده می‌شود تا آن‌ها را له و لورده کند، اما یک رشته دلایل شخصی و جامعه‌شناختی باعث می‌شود که آن‌ها جانب نظم را بگیرند. آن‌چه در طولِ هفته‌های اخیر طرفداران سدسازی مدام تکرار می‌کردند که «ما از دولت می‌خواهیم که قانون را اجرا کند»... البته حتا اگر این فشار به قیمتِ پایمال‌کردن بسیاری از قوانین تمام شود.

در این لحظه که دولت فرانسه واردِ عملیات غول‌پیکرِ تبلیغاتی و اطلاع‌رسانی درباره‌ی محیط زیست شده است تا در دسامبر آینده کنفرانس جهانی درباره‌ی شرایط اقلیمی را در پاریس برگزار کند برایش اهمیتی حیاتی دارد تا هر صدای مخالف را در نطفه خفه سازد، صدایی که اکنون چندین سال است در فرانسه و در جاهای دیگر ،به سختی اما با پافشاری، به‌ویژه از خلالِ مبارزات علیه پروژه‌های عظیمِ مفید برای سرمایه‌داری شنیده می‌شود: تنها توقفِ توسعه‌ی صنعتی و به دنبال آن صورت‌برداری دقیق از وضعیتِ تمدن ماشینی می‌تواند بار دیگر ما را به جهانی که از لحاظ اجتماعی و زیست‌بومی قابل زندگی باشد امیدوار سازد. و این امر مستلزم یک تغییر سیاسی عظیم است که اِلیت‌های ما می‌خواهند به هر قیمتی مانع از آن شوند و از این رو ترس‌ها و تضادهای موجود در میان مردم را بازیچه‌ی خود قرار می‌دهند.

مانوئل والس درباره‌ی کنفرانس جهانی دسامبر آینده گفته است: «همان‌طور که فرانسه‌ی دوران روشنگری توانست راهی را به جهانیان نشان دهد، الگوی زیست‌محیطی فرانسوی نیز باید الهام‌بخش جهان گردد. به عبارتی ما باید یک جهان‌شمولی جدید را پیشنهاد کنیم.» اگر حال و هوای زمانه سبک‌تر از این بود، می‌شد به این رجزخوانی خندید. با ابعادِ تازه‌ای که ستیزه‌‌ی موجود در سیوِنس به خود گرفته است و چکِ سفیدی که دولت در اختیار قرار داده است معلوم است که دیدروِ قرن بیست‌‌و‌یکم اِگزَویه بُلَن (مدیر FNSEA) نام دارد و مبنای جهان‌شمولی جدید فرانسوی این خواهد بود که استفاده از مواد شیمیایی آفت‌کش را به همان ‌مقادیری که در فرانسه به‌کار می‌رود در همه جای کره‌‌ی زمین ترغیب کند.

طنزِ گزنده بس است: برای شمار زیادی از ساکنان منطقه‌ی سیوِنس که حوادث اخیر جریحه‌دارشان کرده همان‌طور که چهار ماه پیش مرگ رِمی فِرس برایشان دلخراش بود، هنوز همه چیز تمام نشده. قرار است سد ساخته شود و بنابراین می‌توان از ساختن‌اش جلوگیری کرد. اما از این پس می‌دانیم که مدافعان احداثِ این سد حاضرند دست به هر کاری بزنند ـ وانگهی بسیاری از مقاله‌های مطبوعات درباره‌ی جلسه‌ی شورای فرمانداری گواه آن‌اند که تعدادی از نمایندگان شهرِ تَرن اصلاً قصد ندارند سدی کوچک‌تر از آن‌چه از ابتدا پیش‌بینی شده بود بسازند.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.