ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

افزایش جمعیت و رویای بازگشت به دهه ۶۰

امید رضایی- مدیر‌کل دفتر سلامت، جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت، خبر از اجرای برنامه‌ای با عنوان «پیشگیری از تک‌فرزندی» داده است.

محمد اسماعیل مطلق، مدیر‌کل دفتر سلامت، جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت، خبر از اجرای برنامه‌ای با عنوان «پیشگیری از تک‌فرزندی» داده است.

به گفته مطلق، نرخ باروری در کشور ۱.۸ است، در حالی که نرخ جایگزینی، ۲.۱ است. این شرایط به معنی آن است که در صورت ادامه این وضعیت، جمعیت کشور کاهش خواهد یافت.

مسئولان می‌گویند تنها در سیستان و بلوچستان نرخ باروری بالای ۲.۱ دارند و در برخی استان‌ها مانند گیلان، مازندران، مرکزی و اصفهان نرخ باروری کمتر از ۱.۸ است.

تغییر یک‌ شبه در سیاست‌های جمعیتی

از روزی که علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، در سخنرانی در میان مردم بجنورد، موضع‌گیری سال‌های قبلش در قبال کنترل جمعیت را اشتباه خواند و از خدا خواست او را ببخشد، کمتر از سه سال می‌گذرد.

تا پیش از سخنرانی رهبر ایران در بجنورد، اصرار بر افزایش جمعیت در انحصار محمود احمدی‌نژاد، رییس‌جمهور‌ی سابق ایران و همراهان و همفکرانش بود.

پس از آن اما سیاست‌های جمعیتی جمهوری اسلامی ناگهان تغییر کرد و افزایش جمعیت به یکی از دغدغه‌های مقام‌های حکومتی در ایران تبدیل شد. حتی سر کار آمدن حسن روحانی به عنوان رییس جمهوری که طبقه متوسط ایران را نمایندگی می‌کند (طبقه‌ای که در سبک زندگی، اغلب خواهان بچه کمتر هستند)، خللی در این سیاست به وجود نیاورد و روحانی عملا به مجری آن تبدیل شده است.

برنامه‌های کنترل جمعیت از سال ۱۳۴۸ به طور جدی در ایران آغاز شد که در اثر آن، رشد جمعیت به ۱.۳ درصد در سال‌های آخر حکومت پهلوی رسید. اما با سرکار آمدن روحانیون در سال ۵۷، مراجع تقلید با ادامه آن سیاست مخالفت کردند و آغاز جنگ بهانه‌ای شد برای فقهای شیعه تا هرچه بیشتر بر طبل افزایش جمعیت بکوبند.

روحانیونی که سودای «جنگ جنگ تا پیروزی» در سر داشتند، متولدین دهه ۶۰ را لشکر بالقوه اسلام علیه کفر می‌پنداشتند. بیش از ۳۳ هزار دانش‌آموز ایرانی در جنگ هشت‌ ساله ایران و عراق کشته شدند.

رهبر وقت جمهوری اسلامی، صراحتا طرفدار حضور نوجوان‌ها و کودکان در جنگ بود و اگر جنگ ادامه پیدا می‌کرد، انبوه متولدین دهه ۶۰ قرار بود مصداق جمله معروف او باشند که گفته بود: «رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله‌ای است كه با قلب كوچک خود كه ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ‌تر است، با نارنجک، خود را زير تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد.»

با ادامه آن سیاست‌ها و جنگ، در سال ۱۳۶۵ رشد جمعیت ایران به ۳.۲ درصد رسید و جمعیت از ۳۳ میلیون نفر در سال ۵۵، به ۵۰ میلیون نفر در سال ۶۵ رسید.

همزمان با پایان جنگ و مرگ روح‌الله خمینی و سرکار آمدن دولت اکبر هاشمی رفسنجانی و آغاز دوران سازندگی، روحانیون حاکم از پس بیش از ۱۰ سال زمامداری انقلابی، دریافتند که منابع کشور، پاسخگوی تعداد بی‌نهایت امت مسلمان نخواهد بود و به این ترتیب بار دیگر مساله ضرورت کنترل جمعیت مطرح شد.

حاکمان اسلام‌گرا البته در آن زمان نه اعتراف به اشتباه کردند و نه طلب بخشش از خدا و تاریخ چون جنگ بهانه خوبی برای افزایش جمعیت امت اسلامی بود.

سیاست‌های کنترل جمعیت اما از سال ۶۷ دوباره در ایران آغاز شد. توزیع رایگان کاندوم در مراکز بهداشت شهری و روستایی، انجام رایگان عمل وازکتومی و حذف بسته‌های تشویقی برای فرزند سوم به بعد از طرفی و تبلیغات مداوم و گسترده و بازگشت به شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر»، سیاست کنترل جمعیت را به یکی از معدود سیاست‌هایی تبدیل کرد که در حدود چهار دهه حاکمیت نظام دینی در ایران، با موفقیت و به شکلی درست اجرا شده است.

رشد جمعیت در سال ۱۳۷۵ به ۱.۲ رسید و علیرضا مرندی، وزیر بهداشت وقت، به‌خاطر اجرای موفقیت‌آمیز این برنامه، از سازمان بهداشت جهانی جایزه گرفت.

چرخش از کجا شروع شد؟

چرخش در سیاست‌های جمهوری اسلامی، ابتدا با سخنان پراکنده محمود احمدی‌نژاد، رییس‌جمهوری سابق ایران، آغاز شد. تا پیش از حمایت‌های رهبر ایران اما کمتر کسی حرف‌های او را جدی می‌گرفت و اظهارنظرهای او در خصوص افزایش جمعیت، بخشی از روش و منش خاص او به‌ نظر می‌آمد که حتی دستمایه شوخی و خنده بود.

اما در تابستان سال ۹۱، علی خامنه‌ای هم به میدان آمد و گفت که هر گونه اقدام برای تحدید جمعیت باید پس از رسیدن جمعیت کشور به ۱۵۰ میلیون نفر انجام شود. پس از این اظهارات خامنه‌ای، کبری خزعلی، از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، در حاشیه همایشی با عنوان «کنترل جمعیت، توطئه صهیونیستی» که در سازمان تبلیغات اسلامی قم برگزار شد، گفت که ایران حتی ظرفیت ۴۰۰ میلیون نفر را دارد.

خامنه‌ای نهایتا در ۱۹ مهر ماه ۱۳۹۱ برای اولین بار -و تا کنون آخرین بار- در نزدیک به سه دهه زمامداری خود، اعتراف کرد که گاهی ممکن است اشتباه کند و گفت: «یکی از خطاهایی که خود ما کردیم این بوده که تحدید نسل از اواسط دهه ۷۰ به این طرف باید متوقف می‌شد. مسئولان کشور در این‌باره اشتباه کردند و خود بنده هم سهیم هستم. این را خدای متعال و تاریخ بر ما ببخشد.»

شخص اول قدرت در ایران البته نه از مردم عذرخواهی کرد و نه به خود زحمت داد که دلایل اشتباه خواندن این سیاست‌ها را تبیین کند. مسئولان اما با سخنرانی او به مثابه حکم حکومتی برخورد کردند و تنها یک هفته بعد، رییس‌جمهوری وقت، جزییات ابلاغیه خود برای افزایش جمعیت را رسانه‌ای کرد. در این برنامه حمایتی، اعطای سکه و زمین و ارائه بن رایگان لبنیات و برنج به عنوان تشویق برای فرزندآوری در نظر گرفته شد.

در این ابلاغیه رسمی و دولتی هم که قاعدتا نه یک فتوای دینی که یک سند اجرایی است، هیچ توضیحی در خصوص ضرورت افزایش جمعیت داده نشد و رییس‌جمهوری تنها به «متناسب شدن نرخ رشد جمعیت با آموزه‌های اسلامی و اقتضائات راهبردی کشور» به عنوان دلایل این تصمیم اکتفا کرد.

افزایش جمعیت، رویای دور از ذهن

جمهوری اسلامی یک بار در ابتدای انقلاب توانست روند رشد جمعیت را آن‌طور که دلخواه و تضمین‌کننده منافعش بود، تغییر دهد. پیش‌بینی فقها این بود که ممکن است جنگ ادامه پیدا کند و تصورشان این بود که جمعیت بیشتر، متضمن پیروزی در جنگ است. اتفاقی که البته در عمل نیفتاد و در روزهای آخر، رهبر وقت ایران، "جام زهر" را نوشید.

بازگشت به آرمان «جمعیت بیشتر، قدرت بیشتر»، چنان‌که یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌گوید، پس از اعتراض‌های گسترده سال ۸۸، در رأس سیاست‌های نظام قرار گرفته است.

حذف توزیع رایگان وسایل پیشگیری از بارداری، اعمال محدودیت‌های شدید بر جراحی‌های پیشگیری از بارداری (وازکتومی و توبکتومی)، در نظر گرفتن بسته‌های تشویقی برای فرزندآوری و هم‌اکنون اجرای طرح «پیشگیری از تک‌فرزندی»، در دورانی در دستور کار وزارت بهداشت قرار گرفته که حتی روزنامه محافظه‌کار و حکومتی جام‌جم، وابسته به رادیو و تلویزیون دولتی ایران، می‌نویسد: «[دغدغه افزایش جمعیت ماه‌هاست که در کشور مطرح می‌شود]، اما بدنه جامعه به دلیل محدودیت‌های اقتصادی و البته تغییر نگرش نسبت به فرزندآوری، کمتر زیر بار پذیرش این بحث‌ها می‌رود.»

حاکمان ایران در حالی رویای انفجار جمعیت و بازگشت به نرخ رشد بیش از سه درصد را در میانه دهه ۹۰ در سر می‌پرورانند که واقعیت‌های عینی -به‌خصوص شرایط اقتصادی- و ذهنیت عمومی جامعه، علیه افزایش جمعیت است.

افزایش آگاهی عمومی نسبت به تربیت فرزند و تبعات بچه‌دار شدن خارج از کنترل، بالا رفتن سن ازدواج و افزایش میزان فردگرایی، امکان فرزندآوری مورد نظر حاکمان ایران را کم کرده است.

یک جمعیت‌شناس ساکن ایران، در این‌باره به رادیو زمانه می‌گوید: «از آن‌جا که مدت زیادی از اجرای سیاست‌های جدید افزایش جمعیت نمی‌گذرد، فعلا امکان تحلیل آماری این سیاست‌ها و سنجش تاثیر آن‌ها وجود ندارد.»

هر چند نرخ موالید در بین سال‌های ۸۹ تا ۹۳ نسبت به سال‌های ۸۴ تا ۸۸، به میزان ۴۰۰ هزار تولد افزایش پیدا کرده است، اما یک جامعه‌شناس مقیم ایران هم معتقد است که «می‌توان گفت این آمارها لزوما توفیق سیاست‌های افزایش جمعیت را نشان نمی‌دهند و این افزایش ممکن است به دلیل افزایش ازدواج‌ها در این سال‌ها، سن مادران و رسیدن پیک جمعیتی متولد دهه ۶۰ به سن ازدواج و فرزندآوری در این چند سال اخیر بوده باشد.»

این جامعه‌شناس و فعال زنان به رادیو زمانه می‌گوید: «با تغییر پیدا کردن ارزش‌های جامعه و همچنین نگاه انسان معاصر به زندگی و به خصوص کیفیت آن، فرزندآوری بسیار بیشتر از زمان‌های گذشته به پدیده‌ای "فرهنگی" بدل شده تا یک پدیده صرفا زیستی که فقط از عوامل اقتصادی یا بهداشتی نشأت بگیرد. ضمن این که فرزندآوری برای خانواده‌ها یک پروسه طولانی مدت است، نه یک پروژه کوتاه مدت که صرفا در دوران بارداری و زایمان خلاصه شود.»

هدف سیاست‌های افزایش جمعیت اما نه طبقه متوسط شهری (که به واسطه افزایش آگاهی عمومی، از تبعات فرزندآوری آگاه است و بعید است کیفیت را قربانی کمیت کند)، که بیشتر آن بخش از جامعه است که از سرمایه فرهنگی بی‌بهره است.

به نظر می‌رسد فقها اگر در دهه ۶۰ به دنبال افزایش جمعیت امت اسلامی در برابر استکبار جهانی بودند، هم‌اکنون به دنبال افزایش جمعیت «امت حزب‌الله» در برابر مخالفان و منتقدان وضع موجود هستند. یکی از گروه‌های هدف سیاست‌های افزایش جمعیت، بخشی از جامعه است که به واسطه رانت‌خواری‌های بی‌حد‌ و حصر نزدیکان به کانون‌ قدرت در سال‌های پس از انقلاب و به‌خصوص ۱۰ سال اخیر، از نظر اقتصادی در موقعیتی فرادست قرار دارند، اما به واسطه وابستگی ایدئولوژیک به دستگاه حاکم، سرمایه فرهنگی چندانی ندارند و پیرو آموزه‌های دینی هستند.

کودکان این گروه اجتماعی روند تربیتی ایدئولوژیک و فرادستی را طی می‌کنند و قرار است نسل بعدی حاملان و وفاداران ایدئولوژی حاکم باشند.

دیگر گروهی که ممکن است تحت تاثیر سیاست‌های تازه جمعیتی قرار بگیرد، آن بخش از جامعه است که به دلیل فقر و محرومیت گسترده، فاقد آن میزان از سرمایه فرهنگی است که اولویت کیفیت تربیت را بر کمیت آن ترجیح دهد. افزایش جمعیت در میان این گروه، به معنای افزایش فقر و کاهش دسترسی به فرهنگ و نهایتا شکل نگرفتن آگاهی جمعی‌ است که در آینده می‌تواند گریبان‌گیر حاکمان به عنوان مسببان وضع موجود باشد.

بچه‌دار شدن: مکانیکی یا فرهنگی؟

حاکمیت در ایران در شرایطی که بحران بی‌آبی منطقه را فراگرفته و بیش از دو میلیون کودک از تحصیل محروم هستند، سودای جمعیت ۱۵۰ میلیونی در سر دارند. به نظر می‌رسد آن‌ها نه تنها به زیرساخت‌ها بی‌توجهند، که به گفته یک جامعه‌شناس دیگر در ایران، «رویکردشان به مساله فرزندآوری، کاملا مکانیکی است که فقط خود عمل فرزندآوری را یک پروژه تصور کرده و برای همین مقطع کوتاه، نه تمهیدات، بلکه تهدیدهایی ایجاد کرده تا خانواده‌ها برای کنترل موالید و جلوگیری از بارداری با مشکل روبه‌رو شده و ناچار به فرزندآوری بیشتر روی بیاورند.»

او می‌گوید که حتی تلاش برای افزایش نرخ بارداری، ممکن است با افزایش تولد فرزندان ناخواسته و افزایش سقط جنین همراه شود. به گفته این جامعه‌شناس، «برای این پدیده فرهنگی، هیچ تمهید فرهنگی‌ای نیندیشیده‌اند. ما در این مدت نه خبری از تسهیلات پزشکی برای زنان و مادران شنیده‌ایم، نه ممانعت از ازدواج‌های زیر سن قانونی که فرزندآوری را تهدیدی برای سلامتی مادران نوجوان می‌کند، نه افزایش مرخصی‌های زایمان برای پدر و مادران، نه بهبود وضعیت مراکز نگهداری از کودکان مانند مهدکودک‌ها، نه تضمینی برای امنیت شغلی مادرانی که فرزندآوری بیشتر را انتخاب کنند و نه دیگر مواردی که از دید خانواده‌ها "پروسه‌ فرزندآوری" را با حمایت‌هایی از جانب دولت همراه کند و تسهیلاتی برای آن فراهم آورد.»

به نظر می‌رسد برای حاکمان ایران، مردم وسیله‌ای هستند برای افزایش تعداد مسلمانان در برابر کفار و زنان وسیله‌ای برای تولید امت حزب‌الله، گرچه بعید نیست نسل برآمده از این نگاه و سیاست‌های افزایش جمعیت، خود بلای جان حاکمیت شوند.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • سامان

    اینهایی که در دهه شصت جمعیت را با دستور خمینی زیاد کردند اغلب خانواده های فرودست یا مذهبی هایی بودند که پیش از انقلاب هم به سیاست فرزندآوری حکومت سابق تمکین نمی کردند . وگرنه طبقات متوسط شهری معمولا در دهه شصت کمتر از دهه پنجاه بچه داشتند .انهایی هم که در دوره جنگ بچه های کم سنشان را به جنگ می فرستادند ایضا از همان قشرهای فقیر یا مذهبی بودند .

  • پنجاه و هفتی

    این شصتیها واقعا پدر ما رو هم در اوردند .بجز جمعیت زیادشون که در همه دوره های زندگی ضررش به ما که حوالی شون بدنیا اومده بودیم رسید ، از دست روضه های روزانه شون هم دیوانه شدیم! سه برابر جمعیت دارند اما به اندازه جمعیت کم دهه چهلی ها مثمرثمر نبودند برای مملکت . همه شون تنبل و تن پرور و نازپرورده.قرار بود لشگر امام زمان بشن ، ولی نهایتا شدند بچه ننرهای غرغرو .دیگه چه برسه به بچه های امروزی که بخوان زیاد بشن . جوونیمون که در حوالی این شصتیها بودیم و پدرمون در اومد ، پیری مون هم بیافتیم زیر دست یه مشت دهه نودی؟! رحم کنید تو رو بخدا !

  • اشکان

    دقیقا همانطور که هموطن گرامی  m  نوشته,حیات آخوند در جهل است .جهل هم در فقر است فقر هم در نبود امکانات اولیه زندگی است.چه چیز برای فقیر کردن مردم بهتر از اینکه جمعیت از حد توان اکوسیستم بالاتر باشد و مردم به جای همزیستی و مهربانی به فکر رقابت برای بقا باشند؟در این صورت همه به جای اتحاد یا به فکر دشمنی و رقابت و یا در از سر ناامیدی مطلق دست به دامن نذر و نیاز میشوند. «دستانی که از زمین ناامید شوند رو به آسمان خواهند آورد و چه چیز بهتر از این  میتواند باشد برای کارگزاران زمینی آسمان!»

  • m

    همانطور که قبلا نوشته شد حیات آخوندها و نیروهای سرکوبگر آنان وابسته مطلق به جهل و وحشت مردم است و اگر جهل و ترس مردم از بین برود پایانی حتمی بر حیات آخوندها و نیروهای سرکوبگرشان خواهد بود. آخوندها بخوبی این را میدانند و تمام تلاش خود را انجام داده اند و میدهند که جهل و وحشت را گسترده تر و نهادینه کنند. آنها آثار باستانی را از بین میبرند(نابود کردن تاریخ ایران و همین کار را داعش هم ایدئولوژی آنها با تاریخ سرزمینهای دیگر انجام میدهد). کشتن و مثله کردن انسانها بخصوص در معابر و مقابل چشمان انسانهای دیگر(نهادینه کردن وحشت). ساختن بیشمار امامزاده ها و مساجد برای جلوگیری کردن از تکامل خرد و آگاهی در انسانها. وادار کردن مردم به افزایش جمعیت(برای گسترش شدید فقر و تکثیر انسانهایی که بعلت فقر و در کنار آن جهل برای تضمین تداوم حیات آخوندها). انباشته کردن زندانها از انسانهای آگاه و سربه نیست کردن آنها (برای جلوگیری از گسترش آگاهی و خطر برای هستی آخوندها). غارتهای بسیار عظیم و ویران کردن کشور در راستای به فقر کشاندن اکثریت جامعه( مردمی که انرژی کافی به اندازه کافی دریافت نمیکنند و یا شبانه روز بفکر سیر کردن شکم خود و رفع احتیاجات اولیه روزمره اشان هستند قادر یه اندیشیدن و مبارزه با عامل بدبختی هایشان نخواهند بود). آخوندها و اسلاگرایانی چون داعش،طالبانها،القاعده و غیره موجودات بینهایت هولناکی هستند. آنها خطری عظیم برای بشریت و تکامل او میباشند.  آنها چگونه موجودیت یافته اند؟ چگونه تکثیر پیدا کرده اند؟ و راه مبارزه بشریت با آنها و خطر آنها چیست؟ تکامل آگاهی و رشد خرد جهل را از بین میبرد و با نابودی جهل و ترس آخوندها برای همیشه ناپدید خواهند شد.