ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

چطور با دختربچه‌ها حرف بزنیم؟

هفته پیش مهمان دوستی قدیمی بودم. دختر پنج ساله‌اش را اولین بار می‌دیدم. زیبا بود، موهای قهوه‌ای روشن و فری داشت و پیراهن پرچین پولک‌دار صورتی. خواستم فریاد بزنم: «وای! تو چقدر نازی» اما این کار را نکردم.

هفته پیش، شام مهمان دوستی قدیمی بودم. دختر پنج ساله‌اش را برای اولین بار می‌دیدم. مایا مثل همه بچه‌ها زیبا بود، موهای قهوه‌ای روشن و فری داشت با چشم‌هایی تیره. یک پیراهن پرچین و پولک‌دار صورتی هم پوشیده بود و من یک لحظه دلم می‌خواست از خوشی دیدن این کودک فریاد بزنم که «وای بچه! تو چقدر نازی. به خودت نگاه کن. مثل یک سوپر مدل متفاوت از همه کسانی که دور و اطرافت هستند!»

اما من این کار را نکردم و سعی کردم مثل همیشه خوددار باشم. انگشت شستم را فشار کوچکی دادم به نشانه اینکه یادم بیاید نباید این‌طور واکنش نشان بدهم، درست مثل همه وقت‌هایی که دختربچه‌های زیبای دیگری را دیده بودم و چیزی راجع به خوشگلی، نازی، زیبایی، وقار، متنانت، خوش‌پوشی و آراستگی نگفته بودم.

چه چیزی در معیارهای فرهنگی ما باعث می‌شود که تمجید از آدم‌ها را به ویژه در زنان و به طور مشخص در دختربچه‌ها، محدود به تعریف از زیبایی صورت، آراستگی لباس و نازی کنیم؟ یک دختربچه ملوس و ناز! آیا این کار به زن‌ها اعتماد به نفس می‌دهد؟ چون جذابیت و زیبایی خیلی مهم است و ما باید به آن اولویت بدهیم؟

کمی صبر کنید. اول باید به این مورد اشاره کنم:

خبری در ای‌بی‌سی نیوز خواندم درباره این‌که نیمی از دختران شش ساله نگران چاقی‌شان هستند. همچنین بین ۱۵ تا ۱۸ درصد دختران ۱۲ ساله دائم به آرایش فکر می‌کنند و از ریمل، خط چشم و رژ لب استفاده می‌کنند. اختلال خوردن رو به افزایش است و اعتماد به نفس در دختران نوجوان بسیار پایین‌تر از پسرهاست. آمار دیگری دیده بودم درباره این موضوع که زنان جوان آمریکایی بیشتر برنده بهترین مدل‌های آمریکایی شده‌اند؛ آماری که دربرابر موفقیت زنان در جوایز صلح و آزادی مثل نوبل بسیار بسیار بالاتر است.

در یک پژوهش جالب و قابل ملاحظه دیگر، زنان تحصیلکرده آمریکایی در توصیف خودشان از واژه جذاب استفاده کرده‌اند و کمتر اشاره‌ای به هوش و ذکاوت‌شان داشته‌اند. زنانی هستند که در حین عمل زیبایی جان‌شان را از دست داده‌اند یا دچار مشکلات ظاهری فراوانی شده‌اند فقط به خاطر این‌که سعی می‌کردند خوشگل شوند.

از این دست خبرها، آمارها و پژوهش‌ها فراوان است و هر روز هم گسترده‌تر می‌شود. یک معضل جهانی که متناسب با فرهنگ هر جامعه‌ای به شکل‌های مختلف بروز پیدا می‌کند. وقتی به این چیزها فکر می‌کنم به شدت پریشان می‌شوم. نمی‌توانم ساده از روی این موضوع حتی به عنوان یک شهروند معمولی در یک گوشه از جهان بگذرم و بی‌توجه باشم.

وقتی به دختران یاد می‌دهیم که بیش از هر چیزی به ظاهرشان توجه کنند، آنها این پیام را به خوبی دریافت می‌کنند که «ظاهر من از هر چیز دیگری در وجودم مهم‌تر است.» این باعث می‌شود که دختر پنج ساله به فکر اضافه وزن و چاقی باشد، در ۱۱ سالگی همه دغدغه‌اش آرایش کردن صورت باشد و  در ۱۷ سالگی به فکر پیدا کردن بهترین جراح بینی و در ۲۳ سالگی به دنبال بوتاکس.

مهم‌ترین مساله فکری بیشتر دختر‌های نوجوان جذابیت است. اگر از آنها درباره راهکارهای «چگونه جذاب‌تر باشیم» بپرسید، اطلاعات گسترده‌ای در اختیارتان می‌گذارند. اما  فقط این نیست. در جمع‌های زنانه مثل همین مهمانی هفته گذشته، من هیچ‌کس را خیلی خوشحال نمی‌بینم. همه خیلی خوشگل شده‌اند، بوهای خوب، اندام‌های فرم گرفته و موهای رنگ‌شده جالب، اما گویا همه در وضعیتی ناراحت هستند. مشکل این زن‌ها کجاست؟ من فکر می‌کنم خیلی از زن‌ها مشکلاتی اساسی در تعریف معنای زندگی، سبک زندگی، هویت فردی و ارزش‌گذاری‌های اجتماعی دارند.

من آن شب با مایا خیلی حرف زدم:

«مایا! از دیدنت خیلی خیلی خوشحالم.»

«منم همین‌طور.»

او خیلی مودب بود و با صدای زنانه‌ای حرف می‌زد.

«داری چی می‌خوانی؟ من هم خیلی کتاب دوست دارم.»

به چشم‌هایش نگاه می‌کردم و اجازه دادم اشتیاقم را برای کاری که می‌کند در چشم‌هایم ببیند.

چشم‌هایش گرد و درشت شد. اما سعی کرد رفتار محترمانه‌اش را حفظ کند و جلوی هیجانش را بگیرد. فکر کنم به اقتضای سنش کمی از غریبه‌ها خجالت می‌کشید.

گفتم:« من عاشق کتابم. تو چی؟»

به نظر من همه بچه‌ها کتاب خواندن را دوست دارند.

«منم خیلی دوست دارم و الان می‌توانم بعضی از کلمه‌ها را هم بخوانم.»

فوق‌العاده بود که یک بچه در پنج سالگی بتواند حروف را بخواند و از هم تشخیص بدهد. تحسینش کردم.

از او راجع به کتاب مورد علاقه‌اش پرسیدم و او فورا رفت و کتابش را آورد و من فهمیدم که دلش می‌خواهد برایم کتاب بخواند. کتاب درباره رنگ‌ها بود و هر رنگ در قالب یک داستان معرفی می‌شد. دختر پیراهن صورتی، داستان‌های کتاب را برایم خواند و من سعی کردم گفت‌وگویم را با او ادامه بدهم. برایش از رنگ‌های مورد علاقه‌ام گفتم و توضیح دادم چرا رنگ سبز و بنفش را دوست دارم و هر رنگی را برای چه نوع وسیله‌ای انتخاب می‌کنم.

ما توانسته بودیم با هم وارد مکالمه شویم، بدون این‌که من راجع به موهای فر، گل سر هلوکیتی و خوشگلی صورت و پیراهن پولکی‌اش حرف بزنم یا برای شروع مکالمه‌ام نیازی به تعریف از ظاهر او داشته باشم. ما هر دو توانسته بودیم یک مکالمه را بدون اشاره به این موارد برای شناسایی بیشتر پیش ببریم.

به او گفتم که روزنامه‌نگارم و درباره شغلم برایش حرف زدم. او با اشتیاق گوش می‌داد تا این‌که بالاخره در میان شلوغی جمع، مکالمه ما تمام شد. وقت رفتن به مایا قول دادم که دوباره با هم کتاب خواهیم خواند و من منتظرم که او یک کتاب داستان جدید را بخواند.

یک باور کوچک اما مخالف با باورهای عرفی یا جمعی، می‌تواند پیامی را که به زنان و مردان رسیده تغییر بدهد. یک اشاره کوچک می‌‌تواند همه ارزش‌های خوب و بد را جابه‌جا کند. یک لحظه توجه می‌تواند الگوها را تغییر بدهد. من با کمی توجه به مایا فقط به اندازه یک ساعت از یک مهمانی شام و حرف زدن به شیوه‌ای متفاوت، توانستم وارد رابطه و گفت‌وگویی متفاوت بشوم. من و مایا یک گفت‌وگوی متفاوت داشتیم.

یک بار این گفت‌وگوی متفاوت را با یک دختر بچه تجربه کنید. هیجان و تعجب را در چشم‌هایش خواهید دید. او ممکن است کمی نامطمئن باشد چون پرسش‌های شما برای ورود به یک مکالمه دوستانه با چیزی که او درباره اولین مکالمه‌های آشنایی یاد گرفته است، بسیار متفاوت است. اما شما به این مکالمه ادامه بدهید. از او درباره چیزی که می‌خواند، چیزی که دوست دارد یا ندارد و دلایل علاقه‌مندی‌هایش بپرسید.

در چنین گفت‌وگوهایی شما به هوش، ذکاوت و شعور یک زن توجه می‌کنید. با دخترهای کمی بزرگ‌تر می‌توانید درباره موضوعات روزمره و جاری زندگی حرف بزنید. این موضوعات می‌توانند ربطی به اندام و زیبایی یک خواننده، آخرین حراج یک برند و مد تابستانی و روش‌های برنزه کردن نداشته باشد. آلودگی هوا، بودجه دولت برای آموزش، شرکت در انتخابات، وضعیت تورم، بحران محیط زیست، محتوای یک فیلم، محتوای یک ترانه و هزاران موضوع قابل بحث دیگر هم وجود دارند.

راستی اصلا هیچ‌وقت به جز این‌که از ظاهر یک دختر شش ساله تعریف کنید یا در نهایت او برای‌تان شعر بخواند، با او راجع به موضوع دیگری حرف زده‌اید؟

تا به حال با هیچ دختر نوجوانی یک گفت‌وگوی طولانی درباره یک مساله اجتماعی، یک رخداد سیاسی یا فرهنگی و هنری داشته‌اید؟

  • لیزا بلوم، نویسنده، وکیل و روزنامه‌نگار آمریکایی است که جوایز زیادی در زمینه روزنامه‌نگاری دریافت کرده. او فرزند فمینیست و مدافع حقوق زنان معروف «گلوریا آلرد» است و  در برنامه‌های تلویزیونی زیادی درباره مسائل خانواده، زنان و کودکان به عنوان کارشناس حضور داشته است.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • آرمین

    اگر کسی از دوستان مطالبی مشابه دارد ؛ لطفا منتشر کند یا آدرسش را به ما بدهد .

  • آرمین

    مطلبتان فوق العاده بود . باز هم از این مطالب بنویسید . ... متاسفانه ؛ فمینیستهای عزیز ما (که خودم جزوشان هستم ) و دوستشان دارم . در 90 درصد اوقات ؛ به ذکر مصیبت و انتقاد مشغولند و کمتر راهنمائی های اینجنینی را مینویسند و منتشر می کنند .

  • آرمین

    این مطلب فوق العاده مهم و عالی و خواندنی بود ؛ در صفحه فیس بوکم آن را به اشتراک گذاشتم . اتفاقا خودم خیلی با این موضوع مواجه شدم. .. دختر بچه ای در خانواده داشتیم که خیلی دوستش داشتم , هنوز مدرسه نمی رفت اما شعرهای خوب و ساده ای از مولانا و حافظ و سهراب سپهری را برایش می خواندم و میفهمید و لذت هم می برد . ... بارها با او در مورد سوسیالیسم ؛ سرمایه داری و شیوه های حکومت داری بحث میکردم و او هم نظراتی داشت و در بحث شرکت میکرد . حتی خیلی شدید طرفدار سیاستهای کاهش جمعیت بود . یادم هست که به خانه فرد کم درامدی رفته بود که بچه های زیادی داشت و مدتها با شدت از این صحبت میکرد که چرا فقرا بیشتر بچه می آوردند ؟ .. در آن سن هنوز در اوایل دبستان بود . در مورد متافیزیک و دین مفصلا صحبت میکرد و نظراتی داشت . دانش انگلیسی خوبی داشت اما توانائی صحبت کردن نداشت . برایش میکروفون واقعی میبردم و به سیستم صوتی وصل میکردم و با او به زبان انگلیسی مصاحبه میکردم . عمدا از موضوعاتی مثل شنا و وزشهای آبی و گربه ها که موضوعات مورد علاقه اش بودند صحبت میکردم که وسوسه و مشتاق صحبت کردن شود و همینطور هم شد . همان باعث شد که در سن کم توانست به خوبی انگلیسی صحبت کند . همیشه تا من را میدید ؛ خودش میکروفون را میآورد که بیا با من مصاحبه کن و خودش مبحث جدیدی را مطرح میکرد . ... میل شدیدی به نوشتن داشت . از خردسالی با خط عجیب و بی معنائی مثلا نامه مینوشت و وقتی نوشتن یاد گرفت مرتب نامه مینوشت و به من هم که در شهر دیگری زندگی میکردم نامه می نوشت و جوابش را هم میدادم . نوشتن در خانواده آنها موروثی بود و چند نویسنده بزرگ و مهم ایران از اقوام نزدیکشان هستند . ... بیست سال از آن ماجرا گذشت ؛ او الان بیست و پنج ساله و فوق لیسانس است اما تبدیل شده به مدل بی مغذی از گرانترین برند های موبایل و لباس و ..... همه صحبتش در مورد آدمها در مورد خوشگلی آنهاست . باورتان نمیشود ؛ حتی در مورد فلان کارگردان سینما (سمیرا مخملباف ) هم میگفت خیلی دوستش دارم ؛ خیلی خوشگله ! ... اینها رو در مورد دختر بجه های 10 -15 ساله میفهمم اما نه دیگر در مورد خانم مهندس های 25 ساله و فوق لیسانس ! ... افسوس . همه اش تقصیر اطرافیان و مادر بی فکر و ابلهی بود که مدام فکر و ذکرش خوشگلی بود ! هزار افسوس

  • عليرضا

    راستش به نظرم كمى ارتباط ها در اين مقاله به انحراف رفته اند . به واسطه شغلم و مدتى كه بيشتر با بچه ها بودم . تفاوتى نمى كرد پسر باشد يا دختر ، اما هميشه از او تعريف مى كردم همراه با تشويق . اين ظلمى است كه پسر ها مى شود نه به دختر ها ! زاويه ديد اينگونه است كه دنياى كودكى لطيف است پس بايد از زيبايي فردى كودك تعريف كرد ! مثل چه پسر مرتبى ، تميزى ، چه دندانهايي ، چه لباس زيبايي ، چقدر شما خوشتيپى ، چقدر مودبى ، آفرين و.... براى دختر هم چقدر زيبايي ، چه موهايي چه چشمايي ، چقدر شما باهوشى ، چقدر همه چيز رو خوب مى دونى ، چه خانم با وقارى و در ادامه تعريفها حتماً به او مى گويم حتماً خوب درس مى خوانى و مى خواهى شغل خوبى داشته باشى و او هر شغلى را بگويد جواب من يكى است "چه عالى!" هميشه سعى مىكنم از لباس و متعلقت تعريف نكنم تا بچه اصالت را به خود بدهد . اصلا هم اهميتى ندارد كه او چاق است لاغر است لباسش خوب است يا حتى رفتارش كمى نا مناسب . اما با شنيدن اين جملات او شوق بهتر بودن پيدا مىكند وبه هدف دوران كودكيش اميدوار تر . از تجربه فرديم بايد بگويم كودكان نيز بسيار خوب درك مى كنن و منطق مى دانند ، بارها آزموده ام .

  • میلاد

    متاسفانه این یه واقعیت تلخه که از نگاه مردان قسمت اعظم جذابیت زنا مربوط به ظاهر اونها میشه و خصوصیاتی مثل هوش، تحصیلات، دانش و آگاهی، شوخ طبعی، سخت کوشی، خلاقیت، اخلاق و رفتار، وفاداری، ... اهمیت کمتری دارن. در واقع فیلتر اولیه ی مردان برای انتخاب همسر/دوست، ظاهر شخص هست، به این معنی که مردان از بین دخترانی که ظاهر خوبی داشته باشن به دنبال دختر باهوش و ... میگردن و افراد با ظاهر متوسط در همون ابتدا حذف میشن. توجه بیش از حد دخترا نسبت به ظاهرشون هم یه امر نرمال و در راستای تکامل و بقاست چونکه داشتن یه صورت و بدن مصنوعی زیبا به مراتب شانس بیشتری برای داشتن همسر مناسب به اونها میده تا خوندن تمام آثار ادبی طلایی ملل!

  • مهتاب

    این مساله به نظر من منحصر به زیبایی نیست. وقتی که ما بچه بودیم همه در مورد تیز هوشیمون یا اینکه چه قدر درسمون خوبه حرف می زدند. نتیجه اش این بود که با یک کم نمره پایین تر یا در رقابت های درسی همیشه احساس کمبود اعتماد به نفس داشتیم. به طور کلی تقلیل یک انسان به ظاهر، هوش یا یک جنبه از شخصیتش باعث استرس دایمی میشه.

  • محمد قصابی

    جالب بود. در مورد طرز برخورد با کودکان مطالب بیشتری منتشر کنید.

  • لیسا

    بسیار عالی بود.همیشه سعی کردم این باور رو به اطرافیانم منتقل کنم اما شیوه ی سخنش رو بلد نبودم چراکه همه بجای پذیرش گارد میگرفتند درمقابلم.من همیشه درگیرم با برادرم که به ظاهر من گیر میده وتوقع داره بعنوان زن بظاهرم بیشتر از مردان برسم اما باید این باید اشتباه از پیش تعیین شده را نادیده گرفت.زنها فکر میکنند که سرگرم کردن خودشون با ظاهرشون در تمام طول عمر بهشون احساس خوبی میده اما غافل ازینکه این ترفند مردانه ایی است تا اونها رو از تفکر حقیقی ورشد دور کنه

  • روزبه

    مرسی خیلی آموزنده بود در فیس بوک به دوستانم توصیه خواندش را کردم.

  • زهرا

    بسیار زیبا بود. با جان و دل موافق هستم.