نگاهی انتقادی به آموزش بزرگسالان و زنان در ایران
هدا مبصری - آیا با تأکید یک سویه بر پایگاه خانوادگی زنان به نابرابری جنسیتی و انزوای اجتماعی- اقتصادی – سیاسی زنان دامن نمیزنیم؟
« آیا با تأکید یک سویه بر پایگاه خانوادگی زنان به نابرابری جنسیتی و انزوای اجتماعی- اقتصادی – سیاسی زنان دامن نمیزنیم؟»
مدرسه فمینیستی: آموزش بزرگسالان در کشورهای توسعه یافته دارای جایگاه ویژه خود است. رویکردهای لیبرال نسبت به آموزش بزرگسالان بر بالا بردن کیفیت زندگی افراد از طریق آموزش و انسجام اجتماعی ناشی از تقویت آموزه های شهروندی تاکید دارند. از طرف دیگر رویکرد انتقادی و رادیکال نسبت به آموزش بزرگسالان توزیع نابرابر قدرت و تبعیض در انتقال و تولید دانش را مورد توجه قرار میدهد. پائولو فرره از نظریه پردازانی است که آموزش بزرگسالان در برزیل را پایه گذاری کرد. وی معتقد است آموزش یا برای انسجام بخشی اجتماعی و جذب کردن نسلها به درون نظم اجتماعی موجود بکار میرود یا برای “آزادیبخشی” و بازاندیشی انتقادی و خلاقانه نسبت به واقعیات موجود. آموزش نوع دوم افراد را برای مشارکت فعالانه در تغییر جهان آماده میکند (رجوع شود به تامپسون، 1997، صفحه 128).
در ایران آموزش بزرگسالان مفهومی جدید است و آنطور که شواهد نشان میدهند وقتی سخن از آموزش بزرگسالان به میان میآید سوادآموزی پایه به ذهنها متبادر میشود. در مواردی هم آموزشهای ضمن خدمت یا توسعه مهارتهای زندگی و ارتباطی موردنظر قرار میگیرند. گرچه در عمل آموزش بزرگسالان بهصورتی گسترده در ایران در حال شکلگیری است، اما مطالعات زیادی بر روی آموزش بزرگسالان انجام نگرفته است. از آنجا که هدف من از این نوشتار بررسی وضعیت آموزش زنان است باید اشاره کنم که مطالعات زیادی بر روی اقبال زنان به تحصیلات تکمیلی انجام گرفته است. اما آموزشهای غیر رسمی و خارج از چارچوب آموزش عالی دور از دسترس مطالعاتی به نظر میرسند. شاید بهواسطه پراکندگی و تنوع این آموزشها و تعدد متولیان آن است که بررسی آنها دشوار به نظر میرسند. البته باید تأکید کنم که تا آنجا که من بررسی کرده ام مطالعه منسجمی بر روی آموزش بزرگسالان صورت نگرفته است.
در ایران آموزش بزرگسالان توسط نهادهای دولتی و مؤسسات غیردولتی ارائه میشود. نهادهایی هم چون شهرداریها، شاخههای اجتماعی- فرهنگی برخی مؤسسات دولتی، مؤسسات مشاوره و روانشناسی خصوصی، مجامع فرهنگی و مطالعاتی، مدارس، برخی مؤسسات غیردولتی هم چون موسسه مادران امروز اقدام به ارائه آموزشهای غیررسمی مینمایند. آنچه از بررسی وب سایتها و مراجعات شخصی به برخی مؤسسات دریافتهام این است که آموزش زنان بهعنوان ابزاری برای جذب زنان در محیط خانه و خانواده مورد استفاده قرار میگیرد. از آنجا که روایات دولتی و رسمی نقش زنان را به مدیریت امور خانه و تربیت فرزندان محدود میکنند به نظر میرسد آموزشهای زنان بیشتر بر توانمندسازی آنان در عرصه خصوصی و خانواده تأکید دارد. پررنگ شدن نقش زنان در خانواده به قیمت نادیده انگاشتن حضور آنان در عرصههای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی میتواند عامل به حاشیه راندن زنان از فضای عمومی باشد. محصور شدن آموزش زنان به تربیت فرزندان، کنترل خشم، افزایش مهارتهای بین فردی و ارتباطی با شوهر، آموزشهای جنسی، آموزش آشپزی و هنرهای دستی عاملی در جذب بیشتر ایشان در فضای خصوصی است. گرچه این آموزشها به خودی خود بسیار مؤثرند و نقش مهمی در توانمندسازی زنان ایفا میکنند، اما لازم است تصویر بزرگتری از نقش و جایگاه زنان در اجتماع موردنظر قرار بگیرد. سؤال این است که آیا با تأکید یکسویه بر پایگاه خانوادگی زنان به نابرابری جنسیتی و انزوای اجتماعی- اقتصادی – سیاسی زنان دامن نمیزنیم؟ این نوشتار درآمدی است بر بازاندیشی نسبت به این موضوع. امیدوارم با نکات و انتقادات خود مرا در ابتدای مطالعاتم یاری کنید.
نظرها
نظری وجود ندارد.