ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

«مرد گِلی» و هنر زنده کردن مردگان خاموش

کلاله پارسا - مسعود نیکدل در گفت‌و‌گو با «زمانه» از پشت صحنه اجرای «مرد گِلی»، قابلیت هنر محیطی در بیان مشکلات محیط زیستی و اهمیت سبک هنر اجرایی می‌گوید.

«مرد گِلی» اثر هنری مسعود نیکدل می‌خواهد درباره بحران کم آبی در ایران هشدار دهد. نیکدل در گفت‌و‌گو با رادیو زمانه پیش‌زمینه خلق این مجسمه زنده، قابلیت هنر محیطی در بیان مشکلات زیست محیطی و اهمیت سبک هنر اجرایی را در نمایاندن چنین مشکلاتی بیان می‌کند.

توجه به بحران آب در ایران از طریق هنر اجرایی، شباهتی به ژانر کارهای پیشین نیکدل به عنوان یک مجسمه‌ساز و پیکرتراش ندارد. او نمی‌توانست بحران آب را "بتراشد". چون همیشه دوست داشت که خودش مجسمه شود، تصمیم گرفت که فرم هنر اجرایی را برای بیان دغدغه‌اش برگزیند. او می‌خواست مستقیما خودش تبدیل به اثر شود، حرف بزند تا به این وسیله با مخاطب به صورت مستقیم رابطه بگیرد.

چشمان نیکدل در هنگام اجرا کاملا بسته است. مجسمه زنده‌ای که در شبکه‌های اجتماعی عنوان «مرد گِلی» را به خود گرفته در تن این مجمسه، در ذهن هنرمند، در پوست هنرمند، جایی که با فضای بیرونی رابطه می‌گیرد، نمودی احساسی پیدا می‌کند. نیکدل می‌گوید:

«با چشمان بسته، با حس شنوایی و لامسه کاملا حضور مردم را حس می‌کردم. بدن‌های مردم باد را منحرف می‌کرد و نمی‌لرزیدم و می‌فهمیدم مردم در اطرافم هستند.»

در خلال حرف‌های نیکدل می‌فهمیم که او می‌خواهد که مخاطب، این سکوت و این سکون هنر اجرایی را چونان «فریادی» درک کند و بشنود.

رابطه زیبایی‌شناختی اثر هنری نیکدل با زمین است. زمین هم تقریبا همین است. مسکوت و مسکون:

«زمین نمی‌تواند با شما صحبت کند، بگویید که من دارم از تشنگی می‌میرم. من نمی‌توانم دیگر شما را تحمل کنم. من هم در حین اجرا چنین حسی را داشتم. نمی‌توانستم حرف بزنم. کارم همانجا شکل می‌گرفت. نمی‌توانستم دیگر سکون را تحمل کنم. بدنم داشت از سرما و ضعف جسمی ناشی از ساکن بودن می‌لرزید. و من به عنوان هنرمند به تحمل زمین نسبت به این جامعه عظیم انسانی که مدام به او صدمه می‌زند، فکر می‌کردم.»

هنر اجرایی و صورت مخاطب

برای تکنیک performance art به معنای "هنر اجرایی" واکنش مخاطبان و ببیندگان نسبت به هنر به عنوان رخداد و رخداد به عنوان هنر نقشی محوری دارد. «ما با پنج دوربین واکنش‌های مردم به این هنر اجرایی را ضبط کردیم». این را نیکدل می‌گوید و توضیح می‌دهد که فضای «برج میلاد» فضایی است که مردم به آنجا می‌آیند تا در یک موقعیت زمانی و مکانی تفریحی قرار گیرند؛ «مردم در برج میلاد به دنبال شادی‌اند.»

نیکدل می‌گوید: «زمانی که مردم از پله برقی‌های برج میلاد بالا می‌آیند، قرار است با صحنه برج بدون هیچ حائلی روبه‌رو شوند. وقتی می‌بینند کسی آنجا نشسته و آغشته به گل است، در لحظه اول احساس می‌کنند که این یک پدیده تفریحی، یک سرگرمی است.»

«رفلکس‌ها» یا واکنش‌های مخاطب در تکنیک هنر اجرایی مهم است. مخاطب قرار است کنجکاو شود و پرسش کند: «این مجمسه است؟ نه دارد نفس می‌کشد! چه کاری است؟ چرا خودش را چنین آزاری می‌دهد؟ گل‌های سر و صورتش خشک شده‌اند؛ پس مدت زیادی است اینجا نشسته. برویم قلقلکش بدهیم؟» این‌ها از جمله دیالوگ‌های مخاطبان بود که نیکدل می‌شنود.

این هنرمند توضیح می‌دهد که وقتی بعد‌ها فیلم‌های گرفته شده از مردم را دیده است، دریافته که ببیندگان پس از تجربه آغازین در جریان مشاهده تغییر رفتار می‌دهند، حرکات بدنشان زبان دیگری می‌یابد و سرانجام به او به عنوان یک پدیده هنری نگاه عمیق تری می‌کنند:

«یک سری پرسش‌نامه هم بین مردم پخش شده بود، که مردم نظراتشان را بیان کنند. آن‌ها را که خواندم، دغدغه‌های مربوط به محیط زیست به بحران آب در کشور را در نوشته‌ها و نظرات مردم دیدم.» مردم پیام اثر را گرفته بودند.

«مردم وقتی از چیزی گذری رد می‌شوند، شاید توجه زیادی نکنند. اما وقتی در موقعیتی قرارشان می‌دهید که در موردش حرف بزنند یا نظرشان را اعلام کنند بعد واکنش‌ها جالب‌تر می‌شود.»

نیکدل معتقد است که روند تاثیر هنر اجرایی ادامه دار است و به لحظه دیدن مجسمه یا رابطه گیری با مجسمه ختم نمی‌شود. او می‌گوید حتی کسانی هم که با مجسمه به صورت تفریحی رابطه برقرار کرده و با آن «سلفی» گرفته‌اند رابطه‌شان با لحظه تماس با مجمسه ختم نمی‌شود. این تصاویر و این رابطه در ذهن آن‌ها می‌ماند و به مرور تاثیر خود را می‌گذارد. بعد‌ها که در شبکه‌های اجتماعی و یا هر جای دیگری این مخاطب کاری مشابه ببینند یا با محتوایی در مورد محیط زیست و بحران آب مواجه شوند، این هنر را به یاد خواهند آورد.

پس از سه ساعت اجرا در ‌‌نهایت نیکدل گرمایی را در دستش حس می‌کند. کودکی او صدا می‌زند: «عمو جون، عمو جون؟» اجرا به صورت غیر منتظره‌ای با گرمای دست کودک بر دست مجسمه، پایان می‌یابد. نیکدل که دیگر تحمل سرما، سکون و سکوت را ندارد، گرمای دست کودک را بهانه پایان این اجرا می‌کند و شروع به حرف زدن می‌کند.

بحران آب و رسالت هنرمند

نیکدل متولد کاشمر و اهل خراسان است. او به دلیل اینکه حتی تلویزیون هم ندارد از وضعیت بحران آب در کشور کاملا بی‌خبر بوده است:

«اولین برخورد من با بحران آب در یک جلسه زیست محیطی بود.»

در این جلسه دوستی به نیکدل می‌گوید که کاهش بارندگی و خشکسالی‌های مداوم موجب کاهش آب سفره‌های زیر زمینی شده و دشت مشهد نشست کرده است. خود مشهد، شهری که میزبان بسیاری از آثار هنری نیکدل بوده، اکنون یکی از شهرهای ایران است که به لحاظ کم‌آبی در بحران جدی به سر می‌برند.

شرکت در این جلسه و گفت‌و‌گو در مورد اینکه شاید حتی تعداد زیادی از شهروندان ایرانی به دلیل بحران آب ناچار شوند که کوچ و مهاجرت کنند، نیکدل را شوکه می‌کند:

«از خودم پرسیدم خود من که تا ده سال دیگر زنده‌ام باید کجا بروم؟»

نیکدل آگاهی‌رسانی از طریق انتشار اخبار زیست محیطی را تنها راه بیان نمی‌بیند:

«این اصلا جواب نمی‌داد، من را هم ارضا نمی‌کرد. وقتی من هنرمندم و به زبانی دست یافته‌ام که بهتر می‌تواند با مخاطب رابطه بگیرد، پس بهتر است حرکتی با همین زبان انجام دهم.»

برای نیکدل استفاده از هنرش برای آگاهی‌رسانی یک رسالت است:

«من یک هنرمند حرفه ای‌ام و با کارم به صورت یک حرفه‌ برخورد می‌کنم و به نظر من این وظیفه یک هنرمند است که با دغدغه‌های زمان خودش پیش برود.»

هنر محیطی و تاثیر این ژانر در بیان مشکلات زیست محیطی

نیکدل خود را پیکرتراش و مجسمه‌سازی می‌داند که شاخه برجسته کاری‌اش «هنر محیطی» است. درهنر محیطی هنرمند به طبیعت می‌رود، مواد کارش را همان‌جا می‌یابد و هنر را هم‌‌ همان‌جا در خود محیط به نمایش می‌گذارد؛ نه دریک چهاردیواری نمایشگاهی بسته. اما کار هنرمندان محیطی صرفا نمایش طبیعت در محیطی طبیعی نیست، بلکه رابطه متقابل هنر، طبیعت و تجربه زیستی هنرمند در حین خلق اثر در کنار طبیعت نیز مطرح است.

نیکدل پیش از این در حوزه رابطه طبیعت با صنعت، رابطه گیاهان با انسان‌ها پروژه‌هایی را خلق کرده است اما می‌گوید که اکنون دغدغه‌اش ژانری هنری نیست که تجربه شخصی یا خصوصی باشد و بخواهد آن را صرفا در آرشیو‌ها و فضاهای هنری نگهداری کند.

نیکدل می‌گوید:

«مشکل ما هنرمند‌ها در ایران این است که خودمان را از جامعه جدا کرده‌ایم. می‌رویم در گالری‌ها برنامه برگزار می‌کنیم. عده‌ای را دعوت می‌کنیم و آن عده کسانی هستند که ما می‌شناسیم‌شان؛ هنری‌اند، کارشان همین است و ما را درک می‌کنند.»

او بر این باور است که چنین اجراهایی با جامعه رابطه کافی برقرار نمی‌کنند. هنرمند می‌تواند به درون جامعه برود و هنرش می‌تواند قسمتی از محیط پیرامونی شود و ایجاد پرسش و کنجکاوی کند.

زنده کردن تنه مردگان خاموش

از دیگر پروژه‌های زیست محیطی - هنری مسعود نیکدل این است که درخت‌های خشک سطح شهر را با تراشیدن به مجسمه تبدیل می‌کند:

«این درختی است که سالیان سال فضا را برای ما مرطوب کرده است. آب‌های جویی‌های آب را به خود کشیده است. سایه ایجاد کرده است. ناگهان وقتی به خاطر ندانم کاری‌های ما [انسان‌ها] خشک می‌شود. سریع یک دستور ساده می‌آید که این درخت زشت است و می‌بردنش. یا از ریشه در می‌آورند و نابودش می‌کنند.»

برای نیکدل این درخت لاشه یک موجود زنده نیست، بلکه تنه‌ای از چوب است که برای انسان‌های پیرامونی ارزش احساسی و فرهنگی دارد:

«بعد فرهنگی‌اش هم این است که عده‌ای زیادی با این درخت خاطره داشته‌اند و از ریشه در آوردن و نابود کردنش نابودی خاطرات است. حتی جای درخت نهالی هم کاشته نمی‌شود. جای ریشه‌ها با را بلوک‌های سیمانی پر می‌کنند و تمام می‌شود.»

مسعو نیکدل توضیح می‌دهد که کار او در این پروژه‌های هنر محیطی این بوده که درخت‌ها را مجسمه کند به آن‌ها زندگی دوباره ببخشد و نشان دهد که این تنه‌های خشک شده همچنان ارزشمند‌اند، زنده‌اند و زنده می‌ماند.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.