ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

هیلا صدیقی و ذهن‌های خوشبین خوگرفته به قافیه

حسین نوش‌آذر - از دل نهضت سبز دو شاعر برآمده: محمد رضا عالی پیام و هیلا صدیقی. هر دو را زندانی کرده‌اند. شعر آن‌ها شعر بازگشت به دوران مشروطه است یا متأثر از فرهنگ مداحی؟

از دل نهضت سبز دو شاعر برآمده: محمد رضا عالی پیام و هیلا صدیقی. پیش از این عالی‌پیام را در اردیبهشت ۹۴بازداشت و راهی اوین کردند. این بار دومین شاعر شناخته شده نهضت سبز هم هنگام بازگشت به کشورش در فرودگاه «امام» بازداشت و راهی زندان شد. هر دو این شاعران در شعرشان به معنی توجه دارند، شاعران صحنه‌اند و شعرهای قافیه‌دار می‌گویند. شعر آن‌ها آیا شعر بازگشت به دوران مشروطه است یا متأثر از رویدادهای روز درآمیخته با تأثیراتی از فرهنگ مداحی و خوشبینی ذهن‌های خوگرفته به قافیه؟

هیلا صدیقی، شاعر

هیلا صدیقی یک شاعر خانه‌نشین نبود. او در سال ۱۳۸۵ ستاد انتخاباتی «باران» را تأسیس کرد و به لحاظ سیاسی از اصلاح‌طلبان حمایت می‌کرد. در سال ۱۳۸۸ هم گروهی از شاعران را برای حمایت از میرحسین موسوی گرد خود جمع کرد. تأسیس انجمن ادبی نیستان و برگزاری جلسات شعرخوانی و همچنین تأسیس کانون کیماداران جوان برای صیانت از میراث فرهنگی ایران یکی از جلوه‌های فعالیت اجتماعی و فرهنگی اوست.

نام او اما در اعتراضات مردمی در سال ۱۳۸۸ بر سر زبان‌ها افتاد. یک بار هم در سال ۱۳۸۹ او را بازداشت و به مدت یک ماه از او سین‌جیم کردند.

دو شاعر آزادی

همانگونه که بهار، فرخی یزدی، میرزاده عشقی و عارف قزوینی محصول دوران مشروطه بودند، هیلا صدیقی و محمد رضا عالی‌پبام برآمده از دوران نهضت سبز ایران‌اند. بدون آنکه به لحاظ ادبی بخواهیم کیفیت غزلیات این دو شاعر آزادی‌خواه معاصر را با چهار شاعر آزادیخواه عصر مشروطه مقایسه کنیم، باید بگوییم ویژگی مشترک همه این شاعران توجه آنان به معنی است.

شاعر در شعر معناگرا هرگونه توصیف، تشریح و تصویرگری و مجموعه موسیقی کلام را در خدمت معنی قرار می‌دهد با این امید که در خواننده و شنونده شعرش اثرگذارتر باشد.

موسیقی کلام همواره در اشعار خوب یکی از عوامل رسانگی بوده است و اگر اهمیت آن از خیال بیشتر نباشد، در همان حد است.

شعر دو شاعر آزادی ما – عالی‌پبام و صدیقی - هرچند از پرده‌های خیال بهره چندانی نبرده، اما موسیقی دارد و همین موسیقی است که بسیاری از شنوندگان و خوانندگان این اشعار را برمی‌انگیزاند.

محمد رضا شفیعی کدکنی در اهمیت موسیقی شعر می‌نویسد: «اصولاً توقعی که آدمی از یک شعر دارد این است که بتواند آن را زمزمه کند و علت این که یک شعر را بیش از یک قطعه نثر آدمی می‌خواند همین شوق به زمزمه و آوازخوانی است که در ذات آدمی نهفته است. گرچه مسأله تخییل [یعنی تخیل کردن] را از وزن جدا کرده‌اند اما هرگز نمی‌توان پیوند ایندو را با یکدیگر نادیده گرفت.» [۱]

به همین اعتبار می‌توان گفت که اشعار اجتماعی و انتقادی هیلا صادقی ابتدایی‌ترین توقع ما از شعر را برآورده می‌کند. سطرهایی مانند سطرهای زیر هنگامی که به شکل یک پرفورمانس اجرا شوند، در شنونده اثرگذار است، به ویژه آنکه شنونده کنایه‌ها را با توجه به رویدادهای روز درک کند:

من و تو نسل بی‌پرواز بودیم
اسیرِ پنجه‌هایِ باز بودیم

همان بازی که با تیغِ سرانگشت
به پیش چشم‌های من تو را کشت

این نوع تأثیرگذاری بر شنونده و خواننده شعر فارسی البته پیشینه درازی دارد. عارف، از شاعران مشروطه هم تار به دست می‌گرفت و اشعارش را با نغمه تار برای مخاطبانش اجرا می‌کرد. سعید نفیسی که به عارف قزوینی ارادت داشت، در خاطراتش می‌نویسد: «عارف برای هر کنسرتی غزل تازه‌ای و آهنگ و ترانه جدیدی می‌ساخت و با ارکستری که از بهترین هنرمندان معروف آن زمان فراهم می‌کرد خود می‌خواند. (...) در ترانه‌سرایی نیز چندان پابست به الفاظ و گاهی هم پابست به معنای شاعرانه نبود، اما ربایندگی و فریبندگی الحان و نغمات وی چنان بود که پرده بر روی الفاط می‌کشید و عذر آن‌ها را می‌خواست.» [۲]

در شعر هیلا صدیقی هم همه این ویژگی‌ها را می‌توان سراغ گرفت: پایبند به لفظ نیست، اما لحن و نغمه فریبنده‌ای دارد، چنان‌که به تعبیر سعید نفیسی عذر لفظ را می‌خواهد و ذهن فافیه‌پسند ما را در پی شعر خود می‌برد.‌

شاعر گلایه‌مند اما برونگرا

شعر صدیقی بر خلاف شعر محمد رضا عالی‌پبام که از یک سویه طنز تلخ و قوی اجتماعی برخوردار است، از قلمرو «شکوائیه» می‌آید.

شکوائیه شعری است که شاعر در قبال ناملایمات و محرومیت‌های خاص و عام بسراید و بازتاب‌دهنده ناکامی و تیره‌روزی مردم باشد. شعری که صدیقی در وصف آخرین لحظات زندگی یک محکوم به اعدام سروده یا شعر او در وصف پدری که به قتلش رسانده‌اند و اکنون شهر بوی تن او را گرفته، همه در قلمرو شکوائیه جای می‌گیرند.

شکوائیه‌ها در شعر کهن بیشتر چنین است که شاعر از مصیبت روزگار می‌نالد و به حال خود دل می‌سوزاند و در آن میان از فضایلش یاد می‌کند، در حالی که شکوه‌های هیلا صدیقی شخصی نیست؛ شکایت از بلا و مصیبتی‌ست که بر همنوعان او عارض کرده‌اند. به این ترتیب یکی دیگر از مشخصات شعر او همین بیرون آمدن از پیله شاعرانه و بیرون زدن از چهاردیواری خانه و درگیر شدن با مشکلات اجتماعی است. بهایی که شاعر برای برون‌گرایی خویش می‌پردازد این است که شعرش از ژرفای اشعار شاعرانی مانند نیما و شاملو و اخوان و نصرت رحمانی بی‌بهره می‌ماند. اما او از نسل دیگری‌ست: نسلی که به شعر اجتماعی قبل از نیما نظر دارند.

نیما در یادداشت‌هایش در نکوهش نصیحت می‌نویسد:

«احمق‌تر از همه خود من و شما هستیم هنگامی که توقع داشته باشیم در روز با حرکات و اعمال و حرف‌های احمقانه مردم روبرو نشویم.» [۳]

درونگرایی نیما و بیزاری او از حماقت مردم شگفت‌انگیز نیست. او شاعر مشروطه نبود، بلکه مشروطه در شعر او به ثمر نشست.

انقلاب بهمن ۵۷ محصول شکست نهضت مشروطه بود، اما با پیروزی انقلاب نه تنها مشروطه ثمر نداد، بلکه بسیاری از دستاوردهای مدنی آن نیز به چالش کشیده شد. طبعاً شاعری که محصول این دوران باشد، به پیش از نیما نظر دارد. هنوز راه زیادی مانده است به بازگشت به عصر نیما و شکوفایی دوباره شعر فارسی. به یک معنا ما می‌بایست راه نیمه‌پیموده مشروطه را یک بار دیگر طی کنیم. هیلا صدیقی محصول این دوران گذار است: دوران مداحی و شاعران مداح مانند علی موسوی گرمارودی که در ۱۳۹۱ در مدح آیت‌الله علی خامنه‌ای سروده بود:

بزرگ‌مرتبه یارا! مرا مراتب مهر
درون سینه ز ایام پیش پایا بود
کنون به پای تو، این چامه برکشید فراز
هر آنچه را که در این جانِ ناشکیبا بود

در چنین حال و هوایی و نه الزاماً در مقایسه با شاعران مشروطه و شاعران بزرگ بعد از مشروطه ما شعر هیلا صدیقی را بررسی می‌کنیم.

چند کوچه تا بهار

حسن یوسفی اشکوری درباره شعر «گل مریم» که نخستین بار در سال ۸۷ منتشر شد، می‌نویسد: «هیلا صدیقی در واقع برای ترک کشور و زیستن در تبعید خودخواسته هیچ بهانه‌ای را نمی پذیرد. او از نگاه یک شاعر می‌سراید که گرچه ابرهای آسمان میهن تیره است و فسرده و گرفته و عبوس اما در عین حال بهاری تازه و هوایی دلنشین و آسمانی صاف و خورشیدی روشن در پیش است و حتی تا آغاز آستانه بهار "چند کوچه"‌ای بیش نمانده است.» [۴]

مشکل بزرگ شعر اجتماعی که در متن حوادث سیاسی و در پاسخ به نیازهای روز سروده شده باشد، همین خوشبینی بیش از حد است. به تجربه دریافتیم که تا «بهار» بیش از «چند کوچه» راه باقی مانده است. تاریخ این خوشبینی را که با خوش‌باوری پهلو می‌زند به شعر هیلا صدیقی و همنسلان او تحمیل کرده است. آن جسارت و صراحت و استقامتی که در بیان شاعران مشروطه بود، در بیان شاعران آزادی در دوران ما به خدمت سیاست روز درآمده است. ممکن است در شبکه‌های اجتماعی هیجانی برانگیزد، اما به هیچ‌وجه متضمن ماندگاری آن‌ها نیست.

فراموش نکنیم که هیچ خبری کهنه‌تر از خبر دیروز نیست و هیچ شعری هم کهنه‌تر از شعری نیست که بر اساس خبر امروز سروده شده باشد.

پانویس:

خبر جدید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • پَرآسه

    حسین نوش آذر تحلیل گری نادرستی از شعر هیلا صدیقی نموده است البته انتقاد آزاد است، بشرط اینکه همه سخن نوشته شود. خواهش می کنم انتقاد مرا بر این مطلب بنویسید. هیلا شاعری است که در ایما و توصیف و استعاره موفق است. جالب است تکه شعری که از هیلا نقل میکند سرشار از صنایع ادبی است. در نقد دیگران، بخصوص شاعران نازک خیال و بویژه زنان هنرمند و اندیشمند و راست قامت ایرانی، دقیق تر و آرام تر قدم برداریم که مبادا "ترک بردارد، چینی" خیال انگیز افکارشان. با سپاس از رسانه ها و زحمات گرانقدرشان پَرآسه

  • neda

    دختران خردسال ایرانی در انتظار اعدام.. و جهان خاموش است دهها دختر خردسال ایرانی در زندانهای این کشور در انتظار اعدام بسر می برند، در حالیکه جرم آنها متناسب با حکم اعدام نیست. جرائمی همچون دزدی و فرار از خانه با مردی غریبه از جمله جرائمی است که آنها را به پای چوبه دار کشانده است. و این در حالی است که جهان خاموش نظاره گر کشتار این دختران در زندانهای ایران است. روزنامه بریتانیایی گاردین موفق شده تا هویت این دختران را در زندانها و بازداشتگاههای ایران شناسایی کرده و تصاویر آنها را منتشر کند. قوانین بین المللی حقوق انسان اعدام مجرمان خردسال، چه مرد و چه زن، را ممنوع کرده است، و سازمانهای حقوق بشر از دولتها می خواهند تا جلوی این اعدامها را بگیرند. روزنامه گاردین داستانهای ترسناکی از این دختران زندانی در گزارش خود آورده، و از آن میان داستان یک دختر 17 ساله است که با دوست پسر خود فرار کرده، زیرا پدرش به او اجازه ازدواج با او را نداده، و او اکنون به این خاطر در انتظار اعدام بسر می برد. مورد دوم در گزارش گاردین، یک دختر 15 ساله است که او را "خواهر" می خوانند. این دختر بخاطر سرقت مسلحانه از مغازه ای در تهران دستگیر شده، در حالیکه دوست پسر او سارق اصلی بوده، و در هنگام حمله پلیس او موفق به فرار می شود و این دختر دستگیر می شود. حکم اعدام این دختر خردسال صادر شده و او منتظر رسیدن به سن 18 است تا اعدام شود. داستان غم انگیز "سوگند" سومین مورد در داستان گاردین است که فقط 16 سال سن دارد. او هنگامی که پلیس به خانه آنها حمله کرد و 250 کیلو مواد مخدر را ضبط کرد در خانه تنها بود. این مواد هیچ ارتباطی با این دختر نداشت و متعلق به پدر او بوده که در زمان حمله پلیس در خانه نبوده است، و احتمالا این دختر شاید هیچ اطلاعی از آن هم نداشته است. اما چون او در خانه تنها بوده به عنوان مجرم دستگیر شده و اکنون در انتظار اعدام بسر می برد. زنان زندانی می توانند فرزندان خود را تا سن 2 سالگی در زندان بزرگ کنند، اما بعد از آن کودکان از مادران خود جدا می شوند. زهرا نام زندانی است که در 14 سالگی ازدواج کرده و 2 فرزند دارد. زهرا اکنون 17 سال سن دارد و هنوز در زندان است و جرم او دزدیدن تلفن موبایل می باشد. در میان دختران خردسال در زندانهای ایران، داستان خاطره شاید از همه غم انگیز تر باشد. او 13 ساله بود که توسط عمویش مورد تجاوز قرار می گیرد و به همین دلیل از خانه فرار می کند. اما در تهران و در یکی از پارکها مورد تجاوز گروهی قرار می گیرد و در حالیکه از حال رفته بود توسط پلیس دستگیر و پس از مداوا او را به زندان می فرستند!

  • Bahram

    سعید مرتضوی آن دزد آدمکش و صد‌ها دیگر مثل او آزاد میگردند و شاعر آزاده را به قفس میندازند.شرمتان با د مسلمانان محمدی.

  • كشكساب

    با درود بر همه ايرانيان . ضمن احترام به نگارنده و منتشر كننده و خوانندگان گرامي ، و با پوزش ، عرض ميكنم ، البته اشعار ادعايي صوفي گرايانه و به اصطلاح عرفاني كه خواننده را در خلصه ميبرد و از دوروز بودن دنيا و كم ار زشي آن ميگويد و دست صيادان و دزدان با چراغ آمده را براي تاراج كشور و در زنجير كردن مردم باز ميگذارد ، چنانچه در تاريخ ميهنمان شواهد بسيار داريم ، مر دود است ولي براي مني كه ( خود را ناتوان از انجام هراقدامي ) در برابر شكنجه گران ميبينم و اميدي به رهايي ندارم ، كمي اميد. ر اشعار اين عزيز و وهمتايان ، برايم دا روي تحركبخش است و اين است علت و العلل برخوردهاي شديد حكومت بشدت اسلامي با اينگونه شاعران . پاينده ايران ، سربلند ايراني

  • ناهید رویایی

    سلام بر مسئولان محترم رادیو زمانه، دیشب پس شنیدن خبر بازداشت شاعر جوان و با استعداد خانم هیلا صدیقی، مقاله " هیلا صدیقی و ذهن‌های خوشبین خو گرفته به قافیه" را در تارنمای شما خواندم و از تحلیل ادبی اشعار ایشان و محمدرضاعالی پیام بسی آموختم. در پایان اظهار نظر خواننده‌ای توجهم را جلب کرد که مقاله را " فضل‌فروشانه" توصیف کرده بود، نظری غیر منصفانه به باور من. پس یادداشت کوتاهی در زیر آن به شرح زیر نوشتم: "از قضا در وضعیتی که دستگیری و اسارت شهروندان توسط نیروهای امنیتی به هنجاری روزمره تبدیل شده است، نوشتن درباره سبک شعر و محتوای اجتماعی و متعهدانه اشعار هیلا صدیقی و محمدرضا عالی پیام، ستیزه‌جویی حکومت‌گران با هنرمندان را بهتر و شفاف‌تر نشان می‌دهد. پیام نوشته , آگاهی رسانی است, نه فضل فروشی." چند لحظه پیش که اظهار نظرهای جدید را می‌خواندم، یادداشت خودم را در میان آنها ندیدم. آیا یادداشت مرا دریافت نکرده‌اید؟ یا دلایلی برای انتشار ندادن آن وجود دارد؟ پیشاپیش از دریافت پاسخ شما سپاسگزارم ناهید رویایی

  • میترا

    ذهــن‌هــای خــوگــرفــتــه به قــافــیــه ؟ ؟ ذهــن هــای خــوشــبــیــن خــوگــرفــتــه بــه قــافــیــه ! !

  • Firoz

    تحلیل بسیار جالبیست فقط حیف دکتر بادکوبه ای ا ز یاد بردید.

  • ناهید رویایی

    از قضا در وضعیتی که دستگیری و اسارت شهروندان توسط نیروهای امنیتی به هنجاری روزمره تبدیل شده است، نوشتن درباره سبک شعر و محتوای اجتماعی و متعهدانه اشعار هیلا صدیقی و محمدرضا عالی پیام، ستیزه‌جویی حکومت‌گران با هنرمندان را بهتر و شفاف‌تر نشان می‌دهد. پیام نوشته , آگاهی رسانی  است, نه فضل فروشی. 

  • reza

    so what...??? خانه از پاى بند ویران است خواجه در بند نقش ایوان است فعلأ کسی را که معترض بوده گرفته و ازحقوق خویش محرومش ساختند ؛ حالا شما چسبیده اید به شعرنیمایی و مشروطه... پس زیر سئوال بردن نقش دیکتاتوری دراین بگیروببند ها چه شد؟؟؟ حمایت از آزادی بیان واندیشه را یکباره فروختید به آوای شعرنیمایی؟؟؟ حالا موقع فضل فروشی ست؟؟؟