ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

در نقد تعصب

نشستن روی صندلی مزین به نمادهای عاشورا چه ایرادی دارد؟

نسیم روشنایی − آیا تعصب داشتن یعنی ما به عقیده‌ای با ارج ویژه پایبندیم؟ درنهایت، اگر عقیده ما از سوی دیگران نقد یا به طنز کشیده شود باید احساس کنیم که به ما، عقیده و هویت ما توهین شده است؟

« هرچه می‌گذرد بیشتر ترجیح می‌دهم که از انسان‌های «دوآتشه» فاصله بگیرم، با آنها بحث نکنم. گفت‌وگو با آنها هیچ فایده‌ای ندارد و فقط وقت و انرژی آدم را هدر می‌دهند. فرقی نمی‌کند مسلمان دوآتشه باشند یا مسیحی دوآتشه، فمینیست دو آتشه، آتئیست دوآتشه، لیبرال دوآتشه، کمونیست دوآتشه، آنارشیست دوآتشه، ناسیونالیست دوآتشه، علم گرای دوآتشه، گیاه‌خوار دوآتشه، آدم‌های خیلی سنتی و کلا تمام دوآتشه‌ها. تکلیف شیوه تعامل اجتماعی با مذهبی‌های دوآتشه خیلی زودتر برایم روشن شد. اطرافم از مذهبی‌های دوآتشه و بی‌منطق خالی نبود که سعی داشتند همه را قانع کنند مثل آنها فکر کنند. اما سال‌ها زمان لازم داشتم که یاد بگیرم چگونه باید با انواع دیگر دوآتشه‌ها سر کنم. کلا دوآتشه‌ها موجودات عجیبی هستند. در عقیده، مذهب یا سنت چنان ذوب می‌شوند که گویی برای دیدن باقی نقطه‌نگاه‌ها و عقاید کور شده‌اند. یکی از ویژگی‌هایشان هم این است که خیلی نارسیستی، عقیده یا مذهب خود را برترین می‌دانند و متعاقب آن خودشان را! اغلب می‌خواهند دیگران را تغییر دهند و در قالبی که آنها به آن اعتقاد دارند، جای دهند. اگر در قالب آنها جا نشوی واکنش‌های هیستریک نشان می‌دهند...».

یک شیوه دفاع از عقیده
یک شیوه دفاع از عقیده

هفته گذشته مطلب کوتاهی در فیسبوک شخصی‌ام منتشر کردم درباره «دوآتشه بودن». این بخشی از آن نوشته بود. در پی این نوشته واکنش‌های متفاوتی دریافت کردم و بعضی از واکنش‌ها بسیار عصبانی به نظر می‌رسیدند. گویا تعدادی از فعالین سیاسی چپگرا نوشته را توهین به عقاید خود تلقی کرده بودند و سعی داشتند نویسنده به فلان و بهمان متهم کنند.

بسیار اتفاقی، شادی صدر، هفته گذشته در فیس‌بوک و اینستاگرام شخصی خود عکسی منتشر کرد که او را بر روی یک مبل با طرح‌ها و نمادهای عزاداری عاشورا نشان می‌داد و جامی نیز به دست گرفته بود. به گفته این وکیل و فعال مدنی، از هفته گذشته تاکنون بیش از ۳۲ هزار کامنت فحاشی، کلمات رکیک جنسی و تهدید به قتل از سوی افسران جنگ نرم و ارتش سایبری در زیر این عکس در اینستاگرام نوشته شده است.

کسانی که واکنش‌های منفی نشان داده‌اند ادعا می‌کنند که او به مقدسات مذهبی آنان توهین کرده است. رسانه‌های داخلی نیز به این موج دامن زده‌اند. برخی روشنفکران نیز این عکس را «توهین و بی‌احترامی به باورهای عمومی» مردم ایران دانسته‌اند و به گفته آنان شادی صدر با این عکس اعتقادات میلیون‌ها ایرانی را که به «امام حسین» ارادت دارند به سخره گرفته است.

واقعا فکر می‌کنید آن نوشته فیس‌بوکی یا عکسی که شادی صدر منتشر کرده بود توهین به عقاید سیاسی و مذهبی مردم بود؟ آیا نقد و بازنگری یا به طنز کشیدن باورهای مذهبی یا سیاسی، بی‌احترامی به گروهی است که این باورها را دارند؟ آیا کسانی که هرگونه نقد و نظر مخالف با عقیده‌شان را بی‌احترامی و توهین برداشت می‌کنند، به عقیده خود تعصب ندارند؟ و آیا تعصب داشتن یعنی ما به عقیده‌ای با ارج ویژه پایبندیم؟ درنهایت، اگر عقیده ما از سوی دیگران نقد یا به طنز کشیده شود باید احساس کنیم که به ما، عقیده و هویت ما توهین شده است؟ اگر عقیده ما به نقد و طنز کشیده شود حتما باید از کوره در برویم، فحاشی و مقابله‌به‌مثل کنیم، یا مرگ و نابودی دیگری را بخواهیم که ثابت کنیم عقیده ما برحق است؟

پس از انتشار آن نوشته در فیس‌بوک یکی از دوستان بحثی را آغاز کرد درباب تعصب. او معتقد بود که تعصب چیز بدی نیست و درحال حاضر اگر قرارست چارچوب فکری داشته باشیم، باید تعصب داشته باشیم. به نظر او چارچوب فکری ما با تعصب یکی است. هرچه سعی کردم که استدلال کنم تعصب داشتن با داشتن یک چارچوب فکری متفاوت است، به ثمر ننشست و بحث نیمه رها شد.

از واکنش‌های عصبی بسیاری از مردم نسبت به عکس شادی صدر و این نوشته فیس‌بوکی نیز چنین به نظر می‌رسد که کم نیستند افرادی که عقیده به دین یا باور سیاسی خود را با تعصب داشتن در باور مذهبی و سیاسی خود یکی می‌دانند.

اما تعصب با عقیده داشتن تفاوت دارد. تعصب به این معنی است که ما قادر نباشیم به عقیده خود به طور انتقادی نگاه کنیم و اگر کسی به عقیده ما انتقاد کرد، بسیار عصبانی می‌شویم گویی به ما توهین شده است و سعی می‌کنیم از خودمان دفاع کنیم. برعکس، وقتی ما به باوری بدون تعصب عقیده داریم، به عقیده خود نگاه می‌کنیم، نقدش می‌کنیم و اگر به این نتیجه رسیدیم که عقیده‌مان دیگر با واقعیت یا استدلال‌هایمان همسویی ندارد، بازنگری‌ یا رهایش می‌کنیم.

تعصب روح پرسش‌گر را می‌کشد

یکی از مضرات تعصب داشتن این است که روح پرسش‌گری را از انسان می‌گیرد و او را به پاسبانی تبدیل می‌کند که باید از یک باور به هرقیمتی محافظت کند. درحالی‌که، روح پرسش‌گر انسان است که باعث می‌شود رشد کند و ببالد و مرزهای تازه را در خود و دنیای بیرونش کشف کند. بدون روح پرسش‌گر انسان مانند رباتی است که برای فکر کردن و رفتار کردن به شیوه خاصی برنامه‌ریزی شده‌است.

جلال ستاری در گفت‌و‌گویی با ناصر فکوهی در کتاب «فرهنگ و زندگی روزمره» می‌گوید:

«آن چه امروز در میان جوانان وجود ندارد، پرسش‌گری است. جوانان آن قدر که پاسخ دارند، پرسش ندارند! »

جلال ستاری به نکته درستی اشاره کرده است اما این تنها به جوانان محدود نمی‌شود. آنچه امروز در میان بسیاری از مردم ایران وجود ندارد، پرسش‌گری است و این مسئله تاحدی به این بازمی‌گردد که بسیاری از ما به باورهای خود تعصب داریم. این تعصب ناشی از زیستن در جامعه‌ای با حکومتی استبدادی-مذهبی است که از بدو تولد می‌کوشد روح پرسش‌گر را در شهروندانش بکشد و به جایش باورهای اسلامی مورد تأیید خود را جایگزین کند.

جامعه به ما یاد می‌دهد که متعصب باشیم و تنفس در خفقان خواه ناخواه نفس کشیدن آزاد را از یادمان می‌برد. با این‌حال، اگرچه نمی‌توان تأثیر وضعیت استبدادی موجود بر شکل‌گیری عقایدمان را نادیده گرفت، اما اگر به چرایی رفتار و عقایدش آگاه شویم، می‌توانیم خود را تاحدی از بار آموزش‌های ‌نادرست پیشین رها کنیم و خود را دوباره و دوباره بنویسم. چراکه ما ربات نیستیم.

در همین زمینه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • Nima

    انسان‌ها حق دارند که این یا آن باور دینی، سیاسی و یا اجتماعی را داشته و یا نداشته باشند. از سویِ دیگر، نقد باوری و اعتقادی هم حق هر انسانی‌ است. در تنظیم رابطه ی این حقوق، نکته‌ها ی ظریفی‌ وجود دارد که توجه به آن‌ها لازم است. ما به باور و اعتقادات دینی، سیاسی و اجتماعی انسان‌ها احترام نمی‌‌گذاریم بلکه از آن جا که انسان و حقوق او مورد احترام اکید است این خلط مبحث پیش می‌‌آید که احترام به حقوق انسان‌ها به معنای احترام به عقاید و باور‌ها هم هست. در حالی‌ که این طور نیست چرا که در صورت احترام به باور‌ها و اعتقادات، حق نقد از انسان سلب می‌‌شود که این امر ناقض حق نقد باوری و اعتقادی است. پس باید این دو نکته ی ظریف را در نظر گرفت که در اجرای نقد، حق داشتن عقیده و یا باور مورد خدشه یا بی‌ احترامی قرار نگیرد، همان گونه که باورمندان به عقیده‌ای اگر فضای حق نقد را زیرِ فشار احترام به حق باور قرار دهند، حق نقد باوری و اعتقادی انسان‌ها را نقض خواهند کرد.

  • کامبیز رمضانی

    من فقط همین رو بگم که الان مثلا یک بسیجی اگه روی یک صندلی به قول شما مزین به عکس سهراب اعرابی یا ندا آقا سلطان بنشیند ، در کمتر از یک ثانیه هر چی فحش و بد و بیراه است نصیبش خواهد شد، متاسفانه ***پس از تحولات اخیر سیاسی در ایران و جهان ، احساس ***شدن بهشون دست داده و به توهین کردن متوصل شدن تا از *** شدن خودشون جلوگیری کنند، اینجاست که ریاکاری این فعال به اصطلاح حقوق بشر خودش رونشون می ده و واقعیت مسئله که ایشون هم در حقیقت دلال حقوق بشر هستند و نه فعال حقوق بشر!