ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● مجموعه ویژه

ماندگارترین ترانه‌های سبز

از آرشیو زمانه

برجسته‌ترین ترانه‌های اعتراضی در نهضت سبز گذشته را با حسرت می‌نگرند، ولی از آینده ناامید نمی‌شوند: آینده‌ای که باید جانشین گذشته شود. برخی از ماندگارترین این ترانه‌ها به گزینش محمود خوشنام.

ترانه‌های اعتراضی را که به سبب همراهی با جنبش سبز، «سبز» نام گرفته است، از نظر محتوایی می‌توان عمدتاً به دو گروه تقسیم کرد: آن‌ها که چشم حسرت به گذشته دارند و به آنچه که از دست داده‌اند و آن‌ها که آرزومندانه به آینده می‌نگرند و جهان آرزویی که در آن آسوده نفس بکشند.

برجسته‌ترین ترانه‌های اعتراضی اما هر دو نگاه را با خود دارند. گذشته را اگر با حسرت می‌نگرند، ولی از آینده ناامید نمی‌شوند؛ آینده‌ای که باید جانشین گذشته شود. ترانه‌ای که فقط از گذشته بنالد، هر انقلاب و جنبشی را از انگیزه وجودی خود تهی می‌کند.

گزیده‌ای از برخی از ماندگارترین ترانه‌های سبز در سالگرد خیزشی که «نهضت سبز» نام گرفت:

در آغاز امید‌ها بسیار بود و ترانه‌های برانگیزاننده در کار. همه معناهای سبز در خیابان‌ها جاری بود: جوانی، طراوات، خشم و فریاد، آرزوی آزادی، که در هیچ برهه‌ای از تاریخ ایران برآورده نشده بود، در فضا موج می‌زد. با این‌همه خطری بزرگ جنبش خودجوش را تهدید می‌کرد که از نبود رهبری برمی‌خاست. کسی نبود که بتواند این سیل فراگیر را به بستر رودخانه برساند. در چنین شرایطی ترانه نیرومند‌ترین پشتوانه وحدت جنبش به‌شمار می‌رفت.

شجریان در گام نخست از صدا و سیمای جمهوری اسلامی خواسته بود از پخش سرودهای انقلابی او در برنامه‌های تبلیغاتی خود خودداری کند و بعد هم در جریان تظاهرات چند میلیونی جنبش سبز در پاسخ یاوه‌بافی رییس جمهور که مردم را «خس و خاشاک» نامیده بود، فریاد اعتراض خود را بلند کرد: «صدای من صدای همین خس و خاشاک است. همیشه هم چنین خواهد ماند.» او همچنین گفت: «صدای من در صدا و سیما جایی ندارد. من هر وقت صدایم را از صدا و سیما می‌شنوم احساس شرم می‌کنم.» سرانجام هم جنگ مغلوبه شد و بلندگوهای رژیم او را مهره استعمار و وطن‌فروش خواندند.

در جنبش سبز، کارگزاران امنیتی از هر وسیله‌ای استفاده کردند تا جوانان را بترسانند و از پیوستن به جنبش برحذر دارند. اما آنچه که برخاسته بود با شگردهایی مانند ایجاد ترس و هراس و بگیر و ببند و شکنجه فرونمی‌نشست. جوانان در تظاهرات میلیونی علیه خودکامگی شعار می‌دادند و ترانه می‌خواندند. از جمله در ترانه‌ای با متن ایرج جنتی عطایی و با صدای داریوش پاسخ تهدیدها و هشدارهای امنیتی‌ها را می‌دادند.

گوگوش و آکادمی‌اش در جریان جنبش سبز فعال شدند و به ترانه‌های اعتراضی پرداختند. در میان ترانه‌های اعتراضی هم‌صدا با جنبش، ترانه «مادر ما ایران» حس و حال عاطفی ویژه‌ای را به‌وجود می‌آورد. در متن این ترانه که گویا از رها اعتمادی است، گوگوش از زبان مادری حرف می‌زند که بیمار و رنجور در ایران مانده، ولی فرزندانش همه از دوزخ اسلامی گریخته‌اند. گلایه مادر با این سطر آغاز می‌شود: «منو از یاد بردین، من همون ایرانم».

همان شباهتی که در جنبش‌ها وجود دارد سبب شده بود که ترانه‌های زمان انقلاب ۵۷ که بی‌جا و به خطا به کار رفته بود، اینک در جای درست خود مورد استفاده قرار گیرد.
یکی از مشهورترین این ترانه‌ها که با سرود پهلو می‌زند، بازتاب واقعه خیابان ژاله در ۱۵ شهریور ۱۳۵۷ است. این ترانه نتیجه پیوند شعری است برانگیزاننده از سیاوش کسرایی و آهنگسازی حسین علیزاده. جمهوری اسلامی بیشترین استفاده تبلیغاتی را از این ترانه کرد، ولی در جنبش سبز بود که جایگاه واقعی خود را به‌دست آورد.

ترانه‌های سبز غالباً با شتاب و هیجان پدید آمده و از نظر فنی و ادبی تراش‌نخورده است. لنگی‌های موجود در آن‌ها را باید به دیده اغماض نگریست. آنچه مهم است، محتوای ملی و آزادیخواهانه آن‌هاست. در جنبش سبز از اینگونه ترانه‌های خام و تراش‌نخورده زیاد به گوش می‌خورد و خیلی هم در برانگیختن مردم و به ویژه جوانان کارگر می‌افتاد. در یکی از این ترانه‌ها با عنوان «میهنی آباد بسازیم» دقیق می‌شویم که آکنده از شور سازندگی است.

در جنبش سبز بیشتر ترانه‌ها صادق و صمیمی و شفاف بودند ولی در ساخت و پرداخت‌شان به‌خصوص از نظر فنی اشکالاتی وارد بود. گاه شعر و موسیقی با هم جذب و اُخت نشده بودند؛ گاه واژه‌ای در معنای درستش به کار نرفته بود، یا ملودی پرورده نشده بود و عیب‌های کوچک و بزرگ دیگر. ولی همه این‌ها را می‌توان و باید به دیده اغماض نگریست به جبران صداقتی که در بیان درون خود دارند و در برابر مددی که به جنبش رساندند.

کار ستایش از جنبش ایستادگی مردم ایران در رسانه‌ها بالا گرفت و هر روز قطعات بی‌کلام و با کلام تازه‌ای به بازار آمد. حتی یک خواننده جوان ژاپنی به نام «کاوهی» با صدایی ظریف و لطیف، قطعه‌ای را با اندیشه بلند خواند و به جنبش مردم ایران تقدیم کرد. جامعه ایرانیان برونمرزی نیز که بیش از همه حیرت‌زده شده بود، چند روزی که گذشت دست به قلم برد و مقاله‌های روشنگرانه و ترانه‌های برانگیزاننده بیرون داد. وطنیه‌ سالار عقیلی می‌رویم که در تهران انتشار یافته و با ارکس‌تر بزرگ اجرا شده، چنین ترانه‌ای است.

یک نمونه برجسته از کشف شادی در غم را می‌توان در سرود «ای ایران» ساخته روح‌الله خالقی پیدا کرد؛ آهنگی در دشتی که با شعر حسین گل‌گلاب پیوند خورده و نیروی برانگیزاننده‌اش در اوج است.

این سرود مدت‌ها مورد طرد و تکفیر ملایان قرار گرفته بود، اما به‌زودی چنان تأثیری پیدا کرد که نه تنها از بایگانی درآمد که عملاً به سرود ملی ایران تبدیل شد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • saman

    با سلام واحترام ،انتظار داریم تعداد ترانه های اعتراضی خیلی خیلی بیشتری ارائه بدید

  • Mohammadreza

    درود به شما و تشکر از مطالب خوبتان البته تعجب کردم تو لیست ترانه های سبز،ترانه ی آخرین سنگر سکوته با صدای داریوش نبود..

  • کارو

    ترانه های جنبش سبز اصالت و هویت ندارند. نمی توان بسیاری از آن ها را حتی موسیقی اعتراضی نامید. این در مورد ترانه هایی است که به مناسبت همین جنبش ساخته شده اند؛ وگرنه بیشتر ترانه هایی که معترضان سبز استفاده می کردند، اصلاً ربطی به این جنبش نداشت و نسخۀ اصلی یا بازخوانی ترانه های انقلاب بهمن و یا ترانه های دیگر بود. مثلا نم یتوان نادیده گرفت که همه جنبش سبز را با «آفتابکاران»ی می شناسند که اصلا ربطی به جنبش سبز ندارد و به هیچ عنوان هم «تفنگ و گل و گندم» نمیتواند هویت موسیقایی این جنبش را نشان بدهد. این سرود در اصل متعلق به کارگاه هنر ایران وابسته به سازمان چریک های فدایی خلق ایران بود و هویت انقلاب 57 را نشان میدهد و نه جنبش اصلاح طلبانۀ سبز را. ژاله خون شد هم ربطی به به سبز نداشت. به جز دو ترانۀ شجریان و ناظری، و چند ترانۀ لس آنجلسی جنبش سبز چیزی در موسیقی برای عرضه ندارد، و به همین دلیل هم نمی توان این جنبش و به طور کلی اصلاح طلبی را دارای گفتمان مشخصی در هنر و فرهنگ دانست.

  • آریا آرام نژاد

    “برای لمس آزادی” آهنگی از آریا آرام نژاد میباشد که به شهید مظلوم هاله سحابی تقدیم شده است. بذار خاکستری باشم، بکش آتیش به تقدیرم منو سانسور نکن این بار، میخوام رو صحنه بمیرم بپوش پوتینت و دیره، بزن عقلم سر جاشه برادر، پای من گیره، بکش دستات رو ماشه برای لمس آزادی، تنم بدجوری می خواره تمومِ فکر و ذکر من، فقط یک گلوله کم داره تو از چشمای خوش رنگِ، زنای شهر بیزاری بزن! خالی شه این عقده، بزن…، آره تو حق داری بهشت پاداش دستاته، یه کاری کن که توش جاشی بزن! که پیش سجادت، دوباره روسفید باشی بزار تسبیح و تو جیبت، تو پشتت گرم باتومه بزن! که خواهرم تنهاست، بزن. پرونده مختومه برای لمس آزادی، تنم بدجوری میخواره تمومِ فکر و ذکر من، فقط یک گلوله کم داره تو از چشمای خوش رنگِ، زنای شهر بیزاری بزن! خالی شه این عقده، بزن، آره تو حق داری …