ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

«ترور قاسملو، هدف‌گرفتن قلبی که برای صلح می‌تپید»

عبدالرحمن قاسملو روز ٢٢تیرماه ١٣۶٨ در وین به همراه عبدالله قادری آذر کشته شد.

«دکتر عبدالرحمان قاسملو»، ۲۲ دسامبر سال ۱۹۳۰ میلادی برابر با یکم دی‌ماه ۱۳۰۹ شمسی در یکی از روستاهای توابع شهرستان ارومیه مرکز استان آذربایجان غربی متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را ابتدا در ارومیه و سپس در تهران به پایان رسانید.
قاسملو در سال ۱۳۲۴ فعالیت سیاسی خود را با تشکیل اتحادیه‌ی جوانان دمکرات کردستان در شهر ارومیه آغاز کرد. سال ۱۳۲۵ جمهوری کردستان در مهاباد سقوط کرد. متعاقب آن وی نیز جهت تحصیل راهی تهران گشت و در سال ۱۳۲۷ برای ادامه تحصیل به پاریس، پایتخت فرانسه رفت. در مدت اقامت خود در فرانسه با همکاری چند تن دیگر از دانشجویان کرد انجمن دانشجویان کرد در اروپا را تاسیس کرد. قاسملو به عنوان اولین بورسیه ایرانی اتحادیه بین‌المللی دانشجویان به پراگ پایتخت چکسلواکی رفت.
طی مدتی که در پراگ مشغول تحصیل بود در فعالیتهای اتحادیه‌ی بین‌المللی دانشجویان نیز شرکت داشت. سال ۱۳۳۰ به نمایندگی از سوی دانشجویان ایرانی در دومین کنگره‌ی آن سازمان که در شهر پراگ برگزار گردید شرکت کرد. در همان مدت به عنوان نماینده‌ی ایران در بیشتر گردهمایی‌ها و کنفرانس‌های فدراسیون جهانی جوانان در شهر بوداپست، پایتخت مجارستان شرکت می‌کرد.

در سال ۱۳۳۱ در زمان حکومت دکتر مصدق، دکترقاسملو بعد از این‌که در دانشگاه پراگ موفق به اخذ لیسانس علوم اجتماعی و سیاسی شد، به ایران بازگشت. قاسملو پس از شش ماه فعالیت در تهران به مهاباد برگشت و در آن‌جا مسوولیت کار حزبی را به عهده گرفت. بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ ناچار شد به فعالیت مخفی روی آورده و مخفیانه در تهران و کردستان مشغول فعالیت حزبی شود. در این فاصله سرپرستی روزنامه ‌ی کوردستان ارگان مرکزی حزب دمکرات کردستان ایران را بر عهده داشت که تنها پنج شماره آن مخفیانه به چاپ رسید و نیز در همین مدت بود که یک کمیته سراسری جهت فعالیتهای حزب دمکرات کردستان به سرپرستی وی تشکیل شد.
عبدالرحمن قاسملو پس از پنج سال فعالیت سیاسی در ایران و بویژه در کردستان، سال ۱۳۳۶ بار دیگر به چکسلوواکی رفت. سال ۱۳۴۱ در دانشگاه پراگ به اخذ درجه دکترا در رشته علوم اقتصادی نایل آمد و تا سال ۱۳۴۹ در آن دانشگاه درس «اقتصاد سرمایه‌داری و اقتصاد سوسیالیستی و تئوری رشد اقتصادی» را تدریس می‌کرد.
دکتر قاسملو چند کتاب و جزوه را در رابطه با مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به رشته تحریر درآورد که معروفترین آنها کتاب کردوکردستان می‌باشد . این کتاب که در اصل به زبان چکی به رشته تحریر درآمده‌است تاکنون به زبانهای انگلیسی، اسلواکی، لهستانی، عربی، کردی، فارسی و بخش‌هایی از آن نیز به فرانسه ترجمه و منتشر شده‌است.. قاسملو با زبان‌های کردی، فارسی، ترکی، عربی، فرانسه، انگلیسی، چکی و روسی آشنایی کامل داشت.
در کنگره سوم حزب که در خردادماه سال ۱۳۵۰ برگزار شد، دکتر قاسملو به عضویت کمیته‌ی مرکزی و سپس به دبیرکلی حزب دمکرات کردستان انتخاب شد و از آن به بعد در همه‌ی کنگره‌های حزبی به عنوان دبیرکل برگزیده شد.

عبدالرحمن قاسملو روز ٢٢تیرماه ١٣۶٨ در حالی که برای دستیابی به راه‌حل مسالمت آمیز مسئله‌ی کرد در ایران با تنی چند از نمایندگان حکومت جمهوری اسلامی در وین بر سر میز گفتگو برای مذاکرات صلح نشسته بود، به همراه عبدالله قادری آذر به دست نمایندگان دولت کشته شد.
به گفته مخالفان جمهوری اسلامی، هاشمی رفسنجانی از برخی چهره‌های بین‌المللی از جمله رییس جمهور وقت الجزایر برای وساطت و برقراری ارتباط برای ملاقات استفاده کرده بود. به گفته این منابع، ترورویست‌ها با پوشش دیپلماتیک وارد اتریش شده و با همکاری سفارت ایران پس از ترور خاک اتریش را ترک کردند.

در ادامه مصاحبه علی اصغر فریدی با حسن شرفی سخنگو و معاون دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران در رابطه با ترور عبدالرحمن قاسملو آمده است. با توضیح این نکته که
این مصاحبه ابتدا در ٢٢ تیر ماه سال ١٣٩٢  در تارنمای رادیو کوچه منتشر شده است.

علی اصغر فریدی - با تشکر از شما آقای حسن شرفی سخنگو و معاون دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران برای شرکت در این گفتگو؛ آقای شرفی پس از ٢۴ سال که از ترور دکتر قاسملو می‌گذرد به صورت رسمی دولت اتریش کسی یا کسانی را به عنوان عامل یا آمران معرفی نکرده است.چرا و چه دلیلی می‌تواند داشته باشد؟

عرض کنم زمانی که این ترور درسیزدهم ژوییه‌ی ١٩٨٩ در وین پایتخت اتریش روی داد مناسبات دولت اتریش آن زمان با جمهوری اسلامی ایران روابط بازرگانی و تجاری بسیار چشم‌گیری بود و دولت اتریش مشکل بود که بتواند این مساله را به گونه‌ای واقعی منعکس بکند و اجازه بدهد که روند دادگستری اتریش کار خودش را تا پایان ادامه بدهد و مانع بشود از این‌که منافعی که در ارتباط با جمهوری اسلامی دارد از دست برود. متاسفانه دولت وقت اتریش نه تنها این اجازه را نداد بلکه به انحای مختلف سعی کرد که در کار دادگاه و وزارت کشور کارشکنی بکند. آن موقع من خودم با خانم نسرین قاسملو، نماینده حزب و رفقایمان در اتریش به وزارت کشور و دادگستری در اتریش مراجعه کردم و با آن‌ها در این رابطه صحبت کردیم.
منافع و مصالح سیاسی بازرگانی و اقتصادی و روابط بین جمهوری اسلامی و اتریش مانع شد این پرونده تا به آخر ادامه پیدا کند و نتیجه نهایی آن اعلام بشود
وزارت کشور خیلی با صراحت گفت که شهربانی و وزارت کشور کار خودش را کرده و مسائل روشن است ولی این آقای اسموک وزیر خارجه است که مانع اعلام این نتایج یا ادامه کار دستگاه قضایی یا پلیس شده است. بنابراین اتریشی‌ها خیلی متاسف هستند در حالی که خودشان را یک کشور دموکراتیک معرفی می‌کنند و در حالی که ادعا می‌کنند از حقوق بشر طرفداری می‌کنند و با ترور در هر شکلش مخالف هستند، این ترور علنی را که قاتلانش مشخص بود و حتی یکی از آن‌ها که فرار کرده بود دولت ایران از اتریش خواست که او را برگرداند. یکی از تروریست‌ها هم که زخمی شده بود و تیر یکی از تروریست‌های خودشان به او اصابت کرده بود و در بیمارستان بود، او را هم بدون این‌که در این رابطه از او تحقیقات و سوالاتی بکنند بر اثر اصرار جمهوری اسلامی با اسکورت به تهران بازگرداندند. در حالی که اگر جمهوری اسلامی مدعی بود این ترور را انجام نداده است یا اتریش اگر منافعی را در این زمینه برای خودش مشاهده نمی‌کرد حداقل به عنوان شاهد می‌بایستی آن فردی را که در بیمارستان اتریش بستری بود برای تحقیقات و بازجویی نگه می‌داشتند که متاسفانه این کار را نکردند. در واقع می‌توانم بگویم که منافع و مصالح سیاسی بازرگانی و اقتصادی و روابط بین جمهوری اسلامی و اتریش مانع شد این پرونده تا به آخر ادامه پیدا کند و نتیجه نهایی آن اعلام بشود.
من مطمئن هستم که اگر دولت اتریش به سان دولت آلمان که در ترور میکونوس که در آن دبیرکل ما دکتر صادق شرفکندی ترور شد، اگر اجازه می‌داد دادگاه کار خودش را مستقل انجام بدهد و نتیجه را علام بکند که بعد از آن تقریبا به ترورهای جمهوری اسلامی در اروپا پایان داده شد، اگر اتریش هم این کار را می‌کرد ما دیگر شاهد ترورهای دیگر جمهوری اسلامی از جمله ترور میکونوس نمی‌بودیم. ولی متاسفانه سازش، نرمش و منافع سیاسی باعث شد که دولت اتریش کار اساسی خودش را رابطه با تروریسم و افشای حقایق انجام ندهد. در نتیجه جمهوری اسلامی در ادامه ترورهایش در کشورهای اروپایی و سایر نقاط جهان جری‌تر شد. من مطمئنم اتریش می‌توانست این کار را بکند و نه تنها این کار را نکرد بلکه بعدها و حالا هم در بازگشایی پرونده و ادامه این روند جلوگیری می‌کند.


ما بارها سعی کرده‌ایم این پرونده باز بشود. آماده بودیم علی رغم فشار مالی که یک حزب سیاسی می‌تواند داشته باشد هزینه‌اش را هر چقدر باشد بپردازیم به شرطی که پرونده باز بشود و روند دادگاه از سر گرفته بشود که دولت اتریش متاسفانه با این هم موافقت نمی‌کند
ما بارها سعی کرده‌ایم این پرونده باز بشود و ادامه پیدا کرده و روند قانونی خودش را طی بکند. آماده بودیم علی رغم فشار مالی که یک حزب سیاسی می‌تواند داشته باشد هزینه‌اش را هر چقدر باشد بپردازیم به شرطی که پرونده باز بشود و دوباره روند دادگاه از سر گرفته بشود که دولت اتریش متاسفانه با این هم موافقت نمی‌کند. چیز دیگری که در این رابطه باید اشاره بکنم این است که این ترور زمانی روی داد که تقریبا بعد از جنگ ایران و عراق بود. دولت اتریش قانونا نمی تواند به دو کشوری که با هم در حال جنگ هستند حق فروش اسلحه ندارد اما دولت وقت این کار خلاف قانون را انجام داده بود و مورد انتقاد احزاب سیاسی درون اتریش قرار گرفته بود. دولت اتریش از این هم نگران بود که در صورت ادامه پرونده و افشای حقیقت در رابطه با ترور سیستماتیک دکتر قاسملو، عبدالله قادری و دکتر فاضل، انجام داده بود باعث شد جمهوری اسلامی در این رابطه افشاگری کرده و سند ارائه بدهد که دولت اتریش به هر دو طرف یا حداقل به جمهوری اسلامی که یکی از طرفین جنگ بود کمک تسلیحاتی کرده و این افشاگری‌ها باعث سقوط دولت وقت اتریش بشود.
به هر حال مسائل متفاوتی چه از لحاظ سیاسی و ملاحظاتی که دولت اتریش داشت و چه بحث فروش اسلحه و نگرانی از افشای آن مانع شد که دستگاه قضایی اتریش روند کارش را تا نتیجه نهایی و افشای حقایق ادامه بدهد.

علی اصغر فریدی - آقای شرفی آیا تروریست‌ها خود مذاکره‌کننده‌ها بودند یا آن‌گونه که می‌گویند از خارج ساختمان وارد جلسه مذاکره شده‌اند؟ در هر دو صورت آیا این بی‌احتیاطی حزب دموکرات نبود که باید دولت اتریش یا پلیس اتریش را از این مذاکرات مطلع می کرد؟

مساله جوانب مختلفی دارد. قبل از ظهر همان روزی که این ترور اتفاق افتاده دکتر قاسملو با وزارت کشور قرار بوده که دیدار داشته باشد و مراجعه کرده است که این دیدار به وقت دیگری موکول می‌شود که این خود سوال برانگیز است.

علاوه بر این نمایندگان و اعضای برجسته ما وقتی به هر کشوری سفر می‌کنند پلیس آن کشور را در جریان می‌گذارند. از لحاظ دیگری رفقای ما هم که هدف ترور واقع شدند وقتی متوجه شدند وزارت کشور ملاقات را به وقت دیگری موکول کرده است یا پلیس در کار خودش تاخیر و سهل انگاری می‌کند می‌بایستی این دیدار را انجام نمی‌دادند یا به وقت دیگری که زمینه‌های محافظت فراهم بشود موکول بشود. شاید این تصور وجود داشت که جمهوری اسلامی وقتی به جنگ با یک کشور بعد از هشت سال پایان می‌دهد و پای میز مذاکره می‌نشیند شاید در سیاست خودش در ترور مخالفینش هم تجدید نظر کرده باشد. به هر حال قضیه جوانب مختلف دارد.

علی اصغر فریدی- در مصاحبه‌ای که خانم نسرین قاسملو داشتند گفتند که بعد از قضیه ترور میکونوس و ترور رهبران کرد در آلمان حزب دموکرات نتوانسته روند بازگشایی پرونده ترور دکتر قاسملو را پی‌گیری بکند و حزب اعلام کرده که ما دیگر توان پرداخت هزینه های مالی برای به جریان انداختن پرونده را نداریم و ما باید تمام انرژی‌مان را باید روی پرونده میکونوس بگذاریم. شما اعلام کردید که با توجه به اینکه از لحاظ مالی در مضیقه هستیم اما آمادگی این را داریم که هزینه‌های لازم برای به جریان افتادن پرونده را پرداخت کنیم. قضیه از دید شما چگونه است؟

آن بحثی را که خانم نسرین قاسملو بیان کرده‌اند زمانی بود که مساله پرونده ترور میکونوس هم در جریان بود. با توجه به اینکه احساس ما این بود که دولت آلمان در این مورد جدی‌تر و دستگاه قضایی آلمان مستقل بودن خود را حفظ کرده است؛ و در این رابطه می‌توانیم سریع‌تر وشفاف‌تر به نتیجه برسیم همّ ما این بود که در وهله اول از طریق آلمان و دستگاه قضایش که مستقل عمل می‌کرد و زیر فشار دولت ایران و حتی دولت آلمان که می‌خواست ملاحظه دولت ایران را بکند نرفت، بنابراین ما می‌بایستی به جای اینکه در دو پرونده هم زمان کار بکنیم روی یک پرونده بیشتر تمرکز کنیم و آن به نتیجه برسیم و نتیجه آن گشایشی بشود و مجالی درست بکند که پرونده دیگرمان به جریان بیفتد. اما بعد از آن بارها اقدام کردیم و الان هم حاضریم که هر موقع دولت اتریش این امکان را بدهد پی‌گیری کنیم.

دولت اتریش اعلام می‌کند که این پرونده بسته شده است و هیچ راهی برای باز شدن و ادامه تحقیقات وجود ندارد. بنابراین حزب دموکرات هر کاری بکند تا زمانی که دولت اتریش به این نتیجه نرسد که این پرونده باید بازگشایی و روند قانونی را طی کند حزب دموکرات کردستان ایران و هیچ قدرت دیگری نمی‌تواند هیچ کار فوق العاده دیگری انجام بدهد. آن زمانی که خانم نسرین قاسملو این حرف را زده‌اند پرونده میکونوس در جریان بود که خوشبختانه به نتیجه رسید و دستگاه قضایی توانست کار خودش را بکند.
آن چیزی که به عنوان مذاکره و حل مساله کرد در آنجا صورت می گرفت در واقع از نظر جمهوری اسلامی نقشه یک ترور سیاسی بوده که پی‌ریزی و عمل شده است
نتیجه این بود که علاوه بر اینکه حقایق در مورد ترور دکتر شرفکندی معلوم شد و تروریست‌ها و آمران آن به دنیا معرفی شدند و باید از دستگاه قضایی آلمان تقدیر کرد ولی حتی این هم باعث نشد که دولت اتریش از رو برود و اجازه بدهد که این پرونده بازگشایی بشود. به هر حال ما هر زمان احساس بکنیم که اقدامات ما منجر به این می‌شود که دولت اتریش با قاطعیت از بازگشایی پرونده جلوگیری نکند آماده‌ایم این پرونده را دنبال بکنیم و در این مورد هر کاری از دستم بر بیاید و در توانمان باشد انجام بدهیم. چون این هم به نفع حزب دموکرات کردستان ایران است و هم وظیفه‌ای است که در قبال دکتر قاسملو به عنوان کسی که فدای تروریسم دولت جمهوری اسلامی شده و هم اینکه دولت اتریش هم تا اندازه‌ای می تواند آبروی رفته خود را باز پس بگیرد. الان هم می‌گویم دولت اتریش، هر نیروئی، هر حزبی هر شخصیتی اگر احساس می‌کند دریچه‌ای باز شده است که دولت اتریش در مورد بازگشایی پرونده دکتر قاسملو انعطاف نشان بدهد و مثل سابق ممانعت به عمل نیاورد ما همواره آماده‌ایم این فعالیت را در این زمینه از سر بگیریم.

علی اصغر فریدی - سوال قبلی من دو قسمت بود. آیا مذاکره کننده ها خودشان این ترور را انجام داده‌اند یا این‌که افرادی از بیرون ساختمان وارد شده و این کار را انجام داده‌اند؟

عرض کنم هر دو هست. آن سه نفری که نشسته‌اند اصل ترور را انجام داده اند. یکی از آن‌ها بیرون رفته و دوباره برگشته است. این ترور چون از سوی جمهوری اسلامی سازمان یافته بوده هم در بیرون و هم در جلو درب محل نشست زمینه فرار را فراهم کرده بودند. اصلا آن چیزی که به عنوان مذاکره و حل مساله کرد در آنجا صورت می گرفت در واقع از نظر جمهوری اسلامی نقشه یک ترور سیاسی بوده است که پی‌ریزی و عمل شده است. اگر مذاکره کننده واقعا تروریست نبودند و افرادی از بیرون آمده بودند همان مذاکره کنندگان باید در اتریش می‌ماندند و برای پی‌گیری و دور کردن اتهامات در دادگاه و محاکمی که در اتریش قضیه را پی‌گیری می‌کردند حضور می‌یافتند. ولی فرار کردند. یکی از آن‌ها فرار و بعد از دو روز به ایران رسید. صحرارودی هم دولت اتریش باعث شد به تهران بازگردد. نخیر. خود همان کسانی که ظاهرا به عنوان دیپلمات و برای مذاکره امده بود عامل اجرایی این طرح ترور بودند و مسلما آمرانش هم مسئولین تراز اول جمهوری اسلامی بودند.

ببیند آن‌چه که در اتریش بعد از ترور کشف شد از جمله آن موتور سیکلتی که خریداری شده بود، اسلحه‌ای که آنجا بوده، دستکشی که بوده، کاپشنی که بوده این‌ها را در یک زباله‌دانی در نزدیکی‌های محل حادثه پیدا کرده‌اند. همه آن چیزی که در اتریش معلوم بود حتی در ترور دکتر شرفکندی در آلمان این اشاره‌ها و نشانه‌های ترور وجود نداشت اما چون جدی بودند به نتیجه رسید. متاسفانه دولت اتریش بسیار سهل انگاری کرد و حقوق یک ملت و جان یک رهبر و جان چند نفر را فدای مصالح اقتصادی، سیاسی و روابط و ملاحظات خودش کرد. عرض کردم نشانه‌هایی در اتریش وجود داشت که در آلمان وجود نداشت. بنابراین ترور را همان‌هایی انجام دادند که در نشست حضور داشتند.

علی اصغر فریدی - آیا بعد از ترور سران حزب دموکرات از لحاظ تشکیلاتی دچار بحران یا خلایی شد؟ اساسا ترور دکتر قاسملو چه ضررهایی توانست به حزب دموکرات ایران بزند؟

دکتر قاسملو از شخصیت‌های بسیار برجسته ایرانی و از رهبران مبارزات ملت کرد بود. شخصیت فرهیخته‌ای بود. کسی بود که در احیا و سازماندهی و مدرن کردن حزب دموکرات کردستان ایران نقش به سزایی داشت. مسلما ترور همچین شخصیتی و در آوردن همچین رهبری از آغوش مبارزات یک ملت ضربه بسیار بزرگی می‌زند اما به دلیل این‌که یکی از کوشش‌های دکتر قاسملو که آن را در حزب جا گرفته بود که حزب دموکرات کردستان ایران وابسته به یک شخصیت نباشد. این را بارها خودشان می گفتند که الان حزب به جایی رسیده که اگر الان من هم نباشم و یکی دیگر هم نباشد با این رهبری جمعی که به شکل یک فرهنگ درآمده و اعمال می شود ضربه کاری که باب میل دشمنان باشد به حزب وارد نخواهد شد.
همان کسانی که ظاهرا به عنوان دیپلمات و برای مذاکره امده بود عامل اجرایی این طرح ترور بودند و مسلما آمرانش هم مسئولین تراز اول جمهوری اسلامی بودند
همینطور هم شد. جای دکتر قاسملو بسیار آسان برای حزب و مردم کردستان پر نشده و پر نمی‌شود اما به دلیل اینکه رهبری جمعی دارد بعد از ترور دکتر شرفکندی و بعد از اینکه عده زیاد دیگری از رهبران رفتند یا الان در جریان مبارزه نیستند یا متاسفانه آن‌ها هم به دلایلی ترور شدند باز هم می بینیم که حزب دموکرات کردستان ایران به مبارزات دموکراتیک و روال خودش ادامه می‌دهد و هنوز هم در صحنه مبارزات و در عرصه سیاسی ایران و در بین محافل اپوزسیون واقعی نقش محوری، کلیدی و اساسی ایفا می کند. این کاملا بر همه مردم ایران و جمهوری اسلامی هم روشن است.

اگر حزب دموکرات این موقعیت و توانایی ها را در مبارزه علیه دیکتاتوری نداشت، جمهوری اسلامی بیش از هر حزب و هر کس دگیری حزب دموکرات و رهبران آن را آماج تروریسم خود قرار نمی‌داد.

علی اصغر فریدی - شایعاتی هست که این مذاکرات با وساطت رییس جمهوری وقت الجزایر که از طرف هاشمی رفسنجانی پیامی را به دکتر قاسملو اعلام کرده است. رییس جمهوری الجزایر بوده که این قرار ملاقات را ترتیب داده است. این قضیه چقدر می تواند صحت داشته باشد؟

در این‌که ایشان قبل از این حادثه نفع داشته و واسطه بوده یا خواسته با گفتگو و مذاکره مشکلی را حل کند تردیدی نیست. ولی طبیعتا آن هم از ماهیت جمهوری اسلامی و دشمنی‌اش با دموکراسی و دموکراسی‌خواهان تا این حد مطلع نبوده است و نمی‌دانسته در ورای اقداماتی که او انجام می‌دهد چه نقشه‌هایی دارند. اما در قضیه دکتر قاسملو ایشان در آن جلسه حضور نداشته‌اند.

علی اصغر فریدی - شخصی به نام دکتر فاضل که گویا از طرف اتحادیه میهنی کردستان در این مذاکرات حضور داشته است هم ترور می شود. نقش دکتر فاضل چه بوده و چگونه می‌شود شخصی که عضو بخش دیگری از کردستان و مربوط به کردستان عراق است در این مذاکرات حضور داشته است؟

الان که متاسفانه دکتر قاسملو هم قربانی تروریسم جمهوری اسلامی شده خب نمی‌شود اتهامی به ایشان (دکتر فاضل) وارد کرد که در جریان بوده یا نبوده یا چه حد از این جریان مطلع بوده است. ولی چیزی که هست ایشان برای حزب دموکرات کردستان ایران به عنوان حزب زیاد شخصیت شناخته‌شده‌ای نبوده و روابط چندانی با حزب نداشته است. ولی همان زمان با جمهوری اسلامی و شخص آقای بنی صدر روابط و همکاری‌هایی داشته است. ولی در عین حال نسبت به قضیه کرد و کردستان ایران هم تمایلاتی داشته و تلاش می‌کرده از طریق مذاکره حل بشود و شاید فکر می‌کرده خدمتی انجام می‌دهد و در این رابطه قدم برداشته است. ولی می‌بینیم که خود ایشان هم ترور شده است. البته ترور ایشان شاید بیشتر به این دلیل باشد که از این حادثه زنده جان به در نبرد و هیچ شاهدی به جا نماند. در مورد ایشان با قاطعیت چه مثبت و منفی نمی توان اظهار نظر کرد.

علی اصغر فریدی - با تشکر از شما آقای شرفی به خاطر وقتی که به رادیو کوچه دادید.

من هم تشکر می‌کنم و امیدوارم که راهی که دکتر قاسملو در پیش گرفته بود و شاگردان دکتر قاسملو باز هم بر مشی سیاسی او در طول مبارزاتی که او علیه دیکتاتوری انجام داده بود ثابت قدم باشند و به تحقق آرزوهای دکتر قاسملو کوشا باشند و با تحقق این آرزوها روح ایشان را شاد و روح همه قربانیان تروریسم و شهدای مبارزه برای آزادی را شاد کنند.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • rahnam

    حکومت ولایت فقیه، یک نظام جدید بود. خمینی و پیروانش شعارهای دمکراتیک را به عاریت موقتی گرفته بود و وانمود می کرد نظام جمهوری اسلامی، مردم سالار است و ارزش های جهانی شده آن و ساختارهای برگرفته از جمهوریت و دمکراسی همچون حقوق شهروندی، حاکمیت قانون، آزادی بیان، عدم تفتیش عقاید، آزادی رسانه، آزادی اخزاب و فعالیت های مدنی... اما کمی که گذشت، غرب و جهان دموکراتیک به غفلت پی برد! اما خطر شوروی تا دهه 1980 میلادی بود. شاید غرب تصور می کرد اسلام مد نظر خمینیست ها، در حد اسم جمهوری اسلامی پاکستان است ولی جلوی نفوذ شوروی را می گیرد! شاید آنها غافل گیر شدند. وقتی دیدند بینادگراهای شیعی ولایی، به سرعت سکولار و لیبرال ها و ملی-مذهبی های میانه رو به کنار بزنند! شاه غرب گرا و متحد آنها بود، بخشی مهم فروپاشی نظام شاه تقصیر خود او بود که ناشی از بیماری جسمانی و روحی اش بود. همچنین غرب میتوانست از کودتایی دیگر حمایت کند، ولی فریب خمنیستها خورده احتمالا! اتفاقا قیمت نفت در سر سه سرنگونی (شاه، صدام، قذافی) قیمتش بالا رفت. نظام ولایی در ایران همواره از حامیان افزایش قیمت نفت بوده است، هم زمان شدیدترین دشمنی با غرب و امریکا و اسرائیل کرده است. ضربات جدی نظام ایران به اسرائیل غیر قبل انکار است و این به دلیل ایدئولوژی اش که اساسا می خواهد نظام از قرائت خاص خودش شیعه در جهان حکم فرما کند و فلسطین و قدس بهانه است. ترس از نفوذ شوروی موجب میدان دادن به جریان های مذهبی کشورهای غرب گرای منطقه شد که طبیعتا با کمونیست و الحاد ناسازگار می نمود، اما بینادگرهای اسلام گرا علیه غرب اغلب برخاستند و شگفتانه با نظام های الحادی چون کره شمالی روابط نزدیک برقرار کردند برای به دست آوردن سلاح!!

  • هدایت

    جناب "Farid " من هم بارها چنین نظراتی در فضای مجازی خوانده ام، که صورت مسئله یک خطی و ساده بیان میکنند! هر چند کامنت مجال تشریح قضایای سیاسی چند دهه اخیر ندارد. ولی این طورها نیست. هرچند غرب ابرقدرت هایی دارد چون کشور امریکا و مرکز و محل تجمع علم و ثروت دنیا و از نشانه های بارزش خرد جمعی در نظام مردم سالار است، به نظرم غربیان هم- بنابر ذات انسان- عاری از خظا و اشتباه نیستند. احتمالا تسهیلات و حتی شیطنت هایی از طرف دول غربی در بروز اسلام سیاسی و بنیادگرایی اسلامی در منطقه شد و منم معتقدم غرب حمایت جدی نکرد از شاه و خطر بنیادگراهای اسلامی را به درستی درک نکرده. اما احتمال میدهم غرب در محاسباتش دچار اشتباه شد، مجال دادن به اسلام گرایی سیاسی، در واقع پاسخی بود در مقابل خطر نفوذ بلوک شرق که ایدئولوژی الحادی تبلیغ میکرد. این ابزار اسلام گرایی، بعدا علیه منافع مردم منطقه و همچنین غرب شد! هر چند ویژگی مشترک دیکتاتوری در شاه ایران و صدام و قذافی بود، اما ماهیت نظام های این سه تفاوت های اساسی داشت. نظام شاهنشاهی شکل رفورمیک سطلنیسم بود که با مشروطه ناقص به سمت شبه سکولاریسم میرفت و کورسوی امیدی به حداقل هایی از جامعه مدرن غربی بود/هر چند مداخلات خارجی بویژه وابستگان به شوروی و ارتجاع سنتی-مذهبی داخلی و دیکتاتوری نظام این روند را کند کرده بود!، ولی رژیم های صدامی و قذافی، التقاط های سوسیالسی-نژادپرستی پان عربیستی بودند. این گونه نظام التقاطی با دیکتاتوری جنون آمیزی آمیخته شده بودند. نظام صدام حتی از استفاده از سلاح کشتار جمعی علیه مردم غیرنظامی ابائی نداشت!

  • Farid

    دیگر همه میدانند که حکومت اسلامی تحفه بی بی سی و جیمی کارتر وکیسینجر بوده تا شاه و صدام وقذافی را برکنار کنند و اوپک را نابود کنند و کنترل منطقه را بدست گرفته و منطقه را دودستی بحکومتهای اسلامی ایران و داعش داده فروش نفت فراوان و ارزان را تضمین کنند و پترو دلارها بعداز فروش صدها میلیاردی اسلحه به خزانه شان برگردد!

  • یکنفر

    میدانم افراد موسوم به هویت طلب و حتی انهایی که متهم به تجزیه طلب هستند، تفسیر دیگری از ملیت دارند و مدعی اند که ملیت بر اساس مفهوم قومیت/زبان برابر ملیت است چیزی که در اروپای قرون گذشته بعد رنسانس رواج یافت. ولی من ملیت/ناسونال در مفهوم مدرن ترش در مفهوم شبیه امریکایی میدانم، که بجای تقسیم کشور بر اساس جغرافیای زبانی یا قومی، میخواهد تکثر/پلوریسم را در جغرافیای معقول انسانی-اخلاقی تری معنا کند. این جغرافیای فدرال دموکراسی در امریکا و مشابهش، حقوق زبانی وقومی و امثالهم را به رسمیت می شناسد و از آن حمایت میکند، ولی معنای پیشرفته تر از فدرالیسم و دموکراسی میدهد، هر چند نقایصی در اجرا دارد مثل دو حزب برتر و نحوه انتخابات که نقطه ضعفض است. فدارل دموکراسی میتواند بر واحدهای شهرستان ها فعلی باشد با حفط استانهای فعلی در حد واحد بزرگ هماهنگی، چون برخی از این استان ها از نام دیرینه برخودارند مثلا خراسان یا آذربایجان...، نبایست طوری عمل شود که برخی گمان کنند هدف از فدرال دموکراسی کانتون/شهرستان ها، انکار هویت تاریخی این استانها باشد! واحد کانتون/شهرستان، حد تعادلی برقرار میکند عدالت میان هویت های جمعیت کمتر را در برابر جمعیت بزرگتر حفظ می کند. یعنی حقوق اقلیت و اکثریت، برابر تامین می شود. نظام قدرال دمکراسی بر پایه لیبرال/سکولاریسم بهترین شیوه برای کشور ما و مشابه است. که همه مردم را در اداره کشور در پوشش احزاب و نهادهای انتخاباتی و دموکراتیک مشارکت می دهد. د رکنار رعایت حقوق بشری و دیگر موارد حقوق شهروندی.

  • یکنفر

    من بعنوان یک ایرانی که زبان فارسی دری یک زبان ملی (منظور از ملی یعنی زبان سراسری برای اتباع یک کشور و ملیت یعنی اتباع/همه شهروندان یک کشور در مفهوم شبیه امریکایی آن) میدانم، هویتهای تحت ملیت کشوری، از هر انچه مردم دوست دارند و مایلند بنامند، موافقم و حق طبیعی میدانم. ملیت ایرانی نه به معنای برتری گروهی مثلا فارسی زبان است، نه! بلکه مشابه همان نیشن/ناسونال در زبان انگلسی در مفهوم نظام فدرال امریکایی که حقوق متکثر هویتی تحت یک کشور را رعایت بشود. خوشبختانه از قدیم تاکنون آحاد مردم ایرانی هویت کُرد و اجزای آن مثل نام هایی چون کرمانجی و... را مانند سایر هویت ها، بعنوان هویت قومی وز بانی و فولکلوریک پذیرفته اند و هیچگاه منکر وجود آنها نشدند. حتی در همین نظام تمامیت خواه و استبدادی فعلی هم نام های کُرد و کردستان یا کرمانجی استفاده رسمی می شود در تقسیمات کشور یا رسانه های به نام کُرد یا کرمانجی وجود دارد. چرا که اساسا فارسی زبان و دیگر هم خانواده ایرانی مثل گیلکی و لری و کُردی و بلوچی همه اعضای یک خانواده بزرگ زبانهای ایرانی هستند. حتی آذری ها و ترک ها مورد قبول هستند و زبان ترکی به عنوان مثال در اصل قانون اساسی برده شده و همگی ایرانی اند و حقوق شهروندی برابر باید داشته باشند. هر چند تفاسیر از این اصل هست ولی منظور بیشتر مثال بوده و نه اینکه فقط در ایران هفت زبان داشته باشد،نه! بلکه زبانها و گویش های ایرانی به دهها مورد می رسد و همگی حقوق برابر دارند ولی برای برقراری ارتباط میان مردم و تسهیل امور آموزشی و اداری و قضایی... برای همه مردم یک زبان به نام فارسی که دیرینگی این نقش طی قرون متمادی داشته بعنوان زبان میانجی معرفی شده است. البته با استقرار یک نظام فدرال دموکراسی بر پایه لیبرال و سکولاریسم باشد، تضمین ها و شرایط بهتری برای حقوق مردمان ایرانی فراهم خواهد شد که نیاز به اقدام متحدانه همه ایرانیان دارد.

  • وطن

    چه ميتوان گفت ؟ به جز افسوسى كه براى از دست دادن چنين مرد شريف و فرهيخته و نخبه وطنمان براى ما باقى مانده. هميشه به يادت هستيم.