ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

کمی بهار؛ شهرنوش پارسی‌پور – ۱۴۷

شهرنوش پارسی‌پور - الیاس خان یک میهمانى مردانه داده و دوستان پان ایرانیست و چند نفرى را که با مجله ایران آزاد همکارى دارند و با آن کار مى‌کنند دعوت کرده است.

رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز می‌شود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنه‌ای‌ است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم می‌خورد.

خانم پارسی‌پور در این رمان می‌خواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز می‌شود. «کمی بهار» همانطور که به‌تدریج نوشته می‌شود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار می‌گیرد.

شماره ۱۴۷ از این مجموعه را می‌توانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:

الیاس خان یک میهمانى مردانه داده و دوستان پان ایرانیست و چند نفرى را که با مجله ایران آزاد همکارى دارند و با آن کار مى‌کنند دعوت کرده است. آرین اشکانى که از منحل شدن حزب توده بسیار شاد است حرف‌هاى زیادى درباره نژاد فرهیخته آریایى مى‌زند و از نابود شدن حزب توده ابراز خوشوقتى مى‌کند. عبدالله اما مخالف این مسئله است و به نظرش مى‌رسد که چون کمونیسم یک مفهوم جهانى است پس لاجرم در ایران نیز کمونیست‌هایى وجود دارند که اکنون با منحل شدن حزب توده به زیر زمین مى‌روند و دیگر مهار کردن آنها غیر ممکن مى‌شود. او توصیه مى‌کند که باید کمونیست‌هایى همانند خلیل ملکى را حمایت کرد تا بتوان نوعى کمونیسم ایرانى به وجود آورد. الیاس خان اما مى‌گوید که چون جمع کمونیست نیست نیابد نگران مفهوم کمونیسم باشد و کار کمونیست‌ها را باید به خدا واگذار کرد.
ایرج اغیار نیز دلش مى‌خواهد حرف بزند، اما نگران است که دوستانش متوجه بشوند که برادرش مادرش را کشته است و...

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • Jeiran

    با سلام به نظر من هفته اي دوبار بهتر است داستان چاپ بشود زيرا هيجان داستان از بين ميرود با يك هفته فاصله و زيادي طولاني! با سپاس