ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

همجنسگرایانه زندگی‌کردن

<p>همجنسگرا بودن یعنی چی؟ سکس&zwnj;داشتن با مردهای دیگر؟ شاید. شاید هم نه. درباره&zwnj;ی زندگی همجنسگرایانه چه باید گفت؟ شاید زندگی همجنسگرایانه یک&zwnj;نوع رویکرد به زندگی باشد؛ رویکردی که ربطی به گرایش جنسی ندارد؛ این برای شما دگرجنسگراها خبری خوبی است: شما هم می&zwnj;توانید زندگی همجنسگرایانه داشته باشید.</p> <!--break--> <p>آن&zwnj;چه در زیر می&zwnj;آید توضیحی درباره&zwnj;ی تعریف همجنسگرایی و تعریف زندگی همجنسگرایانه است. این توضیح را از اندیشه&zwnj;های فوکو گرفته&zwnj;ام.</p> <p>&nbsp;</p> <p>خیلی&zwnj;خب. بیایید شروع کنیم. ما از قبل می&zwnj;دانیم که فوکو به شیوه&zwnj;های تازه&zwnj;ی اندیشیدن علاقه&zwnj;ی زیادی داشت، و شیوه&zwnj;های تازه&zwnj;ی اندیشیدن را پی&zwnj;آمد شیوه&zwnj;های تازه&zwnj;ی زندگی&zwnj;کردن می&zwnj;دانست.</p> <p>&nbsp;</p> <p>اجازه بدهید با این پیش&zwnj;فرض بنیادین شروع کنیم؛ هنجارهای اجتماعی هویت را شکل می&zwnj;دهند (با برقراری هنجارهای اجتماعی، زندگی ما تولید می&zwnj;شود و از طریق هنجارهاست که ما سوژه [ذهن شناسنده] می&zwnj;شویم، یعنی چیزی می&zwnj;شویم که جامعه از ما انتظار دارد). هنجارهای اجتماعی، هویت را مشخص می&zwnj;سازند؛ و البته فرقی نمی&zwnj;کند که ما با هنجارها موافق باشیم یا نباشیم؛ در هر دوی این حالت&zwnj;ها، هنجار اجتماعی مهم است. فوکو می&zwnj;گوید یکی از حوزه&zwnj;هایی که ما در آن تبدیل به سوژه می&zwnj;شویم امور جنسی است. یعنی امورجنسی نقش تعیین&zwnj;کننده&zwnj;ای در شکل&zwnj;گیری هویت ما دارد؛ نقش تعیین&zwnj;کننده&zwnj;ای در شکل&zwnj;گیری خویشتن&zwnj;های اجتماعی ما دارد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>میل جنسی ما از ما همان&zwnj;چیزی را می&zwnj;سازد که هستیم: یک دگرجنسگرای بهنجار و نرمال یا یک همجنسگرای بهنجار و نرمال.میل همجنسگرایانه، فرد را همجنسگرا می&zwnj;سازد (یعنی هویت اجتماعی او را &laquo;همجنسگرا&raquo; می&zwnj;سازد). این همجنسگرایی از نظر جامعه چیز خرابکار و ویرانگری نیست؛ یعنی در جامعه معنی شده است و آشناست. حالا چه&zwnj;طور می&zwnj;توانیم از این هویت خارج شویم، از این هویتی که بر اساس تمایل جنسی ما شکل گرفته است؟ یکی از راه&zwnj;ها تغییردادن سیاست&zwnj;های هویتی است؛ یعنی معنی اجتماعی همجنسگرابودن را تغییر دهیم.</p> <p>&nbsp;</p> <p>اما فوکو به سیاست&zwnj;های هویتی علاقه&zwnj;ای نداشت؛ او بیشتر به این علاقه&zwnj;مند بود که راه دیگری پیدا کند. یعنی میل جنسی را رها کند. وقتی میل جنسی محلی برای نیروها و فشارهای هویت&zwnj;های اجتماعی است، پس باید میل جنسی را رها کرد. فوکو اولین قدم برای این کار را جایگزین&zwnj;کردن لذت (pleasure) با میل جنسی (desire) و [جایگزین&zwnj;کردن] بدن (body) با سوژه (یا هویت) می&zwnj;داند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>لذت، چیزی نیست که جامعه آن را تعریف&zwnj; کرده باشد، ولی می&zwnj;توان تصور کرد که با سکس (و رابطه&zwnj;ی جنسی) ارتباط داشته باشد (یا نداشته باشد).بدن، تضاد سفت و سختی با سوژه (یا ذهن) دارد؛ بدن، دستخوش تعریف&zwnj;های اجتماعی نشده است، اما می&zwnj;تواند لذت را بگیرد و بدهد.</p> <p>فوکو رابطه&zwnj;ی بین بدن&zwnj;ها (صرف نظر از این&zwnj;که درگیر سکس باشند یا نه) را &laquo;همجنسگرایانه زندگی&zwnj;کردن&raquo; می&zwnj;داند.</p> <p><br /> پس از دید فوکو، تعریف همجنسگرایی و دگرجنسگرایی ربطی به تمایل جنسی ندارد، بلکه صرفاً با شیوه&zwnj;های سازمان&zwnj;دادن روابط انسانی درگیر است.هدف دگرجنسگرایی، سکس است، و جامعه ساختار روابط را تعیین کرده است (مثلن معاشقه و هم&zwnj;بستری).</p> <p>&nbsp;</p> <p>هدف همجنسگرایی، دوستی است، و ساختار روابط&zwnj; آن هنوز تعیین نشده بلکه باید ابداع شود.</p> <p>پس همجنسگرایانه زندگی&zwnj;کردن همان دوستی است. می&zwnj;توانیم رابطه&zwnj;ی بین دو مرد که فاصله&zwnj;ی سنی زیادی از هم دارند و از جایگاه&zwnj;های اجتماعی مختلفی برخوردار هستند را به&zwnj;عنوان مثالی برای همجنسگرایانه زندگی&zwnj;کردن بیاوریم. در رابطه&zwnj;ی دگرجنسگرایانه، برعکس، شما از سکس شروع می&zwnj;کنید و بعد واقعاً نمی&zwnj;دانید که با یکدیگر چه&zwnj; کنید؛ یعنی جامعه برای این نوع موقعیت هیچ الگو و دستوری ندارد. بنابراین فرد مجبور می&zwnj;شود که خودش الگو را ابداع کند؛ و از آن&zwnj;جایی که سکس هدف نیست (چون قبلاً انجام شده) دوستی هدف می&zwnj;شود.</p> <p>&nbsp;</p> <p>پس همجنسگرایی، حقیقتی نیست که درباره&zwnj;ی یک فرد گفته می&zwnj;شود، همجنسگرایی هویت ذاتی نیست، همجنسگرایی یک موقعیت استراتژیک است:</p> <p>همجنسگرایی، حقیقت یا رازی نیست که درباره&zwnj;ی میل جنسی کسی باشد، همجنسگرایی همانا امکان ایجاد رابطه&zwnj;ی جدید و غریب فراتر از سکس یا پس از داشتن سکس است؛ همجنسگرایی ابزاری است برای ابداع روابط متفاوت با دیگران؛ همجنسگرایی همانا متحقق&zwnj;کردن روابط فرضی و مجازی است: &laquo;همجنسگرایی، موقعیتی تاریخی است برای بازگشایی بالقوه&zwnj;ها و مجازهای موثر و رابطه&zwnj;ای. این بازگشایی از طریق کیفیت غریزی همجنسگرایی رخ نمی&zwnj;دهد، بلکه از طریق مخالفت&zwnj;کردن با موقعیتی که فرد اشغال&zwnj;اش کرده است رخ می&zwnj;دهد؛ تا آن&zwnj;جا که جامعه به فرد اجازه می&zwnj;دهد فرد می&zwnj;توند مجازها و بالقوه&zwnj;ها را متحقق سازد&raquo; (فوکو، ۱۹۹۷، ص ۱۳۸)</p> <p>&nbsp;</p> <p>پس سکس داشتن با هم&zwnj;جنس شما را خراب&zwnj;کار یا متفاوت از دیگر اعضای جامعه نمی&zwnj;سازد. بلکه سکس&zwnj;داشتن با هم&zwnj;جنس شما را در جایگاه ویژه&zwnj;ای قرار می&zwnj;دهد (انگ می&zwnj;زند و برچسب می&zwnj;زند). شما می&zwnj;توانید با تعاریف همجنسگرایی (کونی، مخنث، ...) مبارزه کنید و معنی آنها را تغییر دهید، و بعد این هویت&zwnj;ها را برای ماجراجویانه&zwnj;کردن زندگی روزانه&zwnj;ی خودتان (نه به&zwnj;عنوان هویت که به&zwnj;عنوان یک موقعیت استراتژیک) اختیار کنید و بکوشید که روابط خودتان را خارج از قوانین و قواعد مشخص شکل دهید.</p> <p>فوکو این را خیلی مهم می&zwnj;داند که در تله و دام زندگی روزمره گرفتار نشویم &ndash; همیشه شیوه&zwnj;های تازه&zwnj;ای از رابطه&zwnj;برقرار&zwnj;کردن با دیگران داشته باشیم؛ نه این&zwnj;که بکوشیم در این رابطه&zwnj;ها خودمان را پیدا کنیم، برعکس، بکوشیم تا خودمان را گم کنیم و از نو خودمان را تعریف کنیم و این&zwnj;جاست که می&zwnj;توانیم بگوییم؛ همجنسگرایی نقطه&zwnj;ی شروع خوبی برای این کار است.</p> <p>&nbsp;</p>

همجنسگرا بودن یعنی چی؟ سکس‌داشتن با مردهای دیگر؟ شاید. شاید هم نه. درباره‌ی زندگی همجنسگرایانه چه باید گفت؟ شاید زندگی همجنسگرایانه یک‌نوع رویکرد به زندگی باشد؛ رویکردی که ربطی به گرایش جنسی ندارد؛ این برای شما دگرجنسگراها خبری خوبی است: شما هم می‌توانید زندگی همجنسگرایانه داشته باشید.

آن‌چه در زیر می‌آید توضیحی درباره‌ی تعریف همجنسگرایی و تعریف زندگی همجنسگرایانه است. این توضیح را از اندیشه‌های فوکو گرفته‌ام.

خیلی‌خب. بیایید شروع کنیم. ما از قبل می‌دانیم که فوکو به شیوه‌های تازه‌ی اندیشیدن علاقه‌ی زیادی داشت، و شیوه‌های تازه‌ی اندیشیدن را پی‌آمد شیوه‌های تازه‌ی زندگی‌کردن می‌دانست.

اجازه بدهید با این پیش‌فرض بنیادین شروع کنیم؛ هنجارهای اجتماعی هویت را شکل می‌دهند (با برقراری هنجارهای اجتماعی، زندگی ما تولید می‌شود و از طریق هنجارهاست که ما سوژه [ذهن شناسنده] می‌شویم، یعنی چیزی می‌شویم که جامعه از ما انتظار دارد). هنجارهای اجتماعی، هویت را مشخص می‌سازند؛ و البته فرقی نمی‌کند که ما با هنجارها موافق باشیم یا نباشیم؛ در هر دوی این حالت‌ها، هنجار اجتماعی مهم است. فوکو می‌گوید یکی از حوزه‌هایی که ما در آن تبدیل به سوژه می‌شویم امور جنسی است. یعنی امورجنسی نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری هویت ما دارد؛ نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری خویشتن‌های اجتماعی ما دارد.

میل جنسی ما از ما همان‌چیزی را می‌سازد که هستیم: یک دگرجنسگرای بهنجار و نرمال یا یک همجنسگرای بهنجار و نرمال.میل همجنسگرایانه، فرد را همجنسگرا می‌سازد (یعنی هویت اجتماعی او را «همجنسگرا» می‌سازد). این همجنسگرایی از نظر جامعه چیز خرابکار و ویرانگری نیست؛ یعنی در جامعه معنی شده است و آشناست. حالا چه‌طور می‌توانیم از این هویت خارج شویم، از این هویتی که بر اساس تمایل جنسی ما شکل گرفته است؟ یکی از راه‌ها تغییردادن سیاست‌های هویتی است؛ یعنی معنی اجتماعی همجنسگرابودن را تغییر دهیم.

اما فوکو به سیاست‌های هویتی علاقه‌ای نداشت؛ او بیشتر به این علاقه‌مند بود که راه دیگری پیدا کند. یعنی میل جنسی را رها کند. وقتی میل جنسی محلی برای نیروها و فشارهای هویت‌های اجتماعی است، پس باید میل جنسی را رها کرد. فوکو اولین قدم برای این کار را جایگزین‌کردن لذت (pleasure) با میل جنسی (desire) و [جایگزین‌کردن] بدن (body) با سوژه (یا هویت) می‌داند.

لذت، چیزی نیست که جامعه آن را تعریف‌ کرده باشد، ولی می‌توان تصور کرد که با سکس (و رابطه‌ی جنسی) ارتباط داشته باشد (یا نداشته باشد).بدن، تضاد سفت و سختی با سوژه (یا ذهن) دارد؛ بدن، دستخوش تعریف‌های اجتماعی نشده است، اما می‌تواند لذت را بگیرد و بدهد.

فوکو رابطه‌ی بین بدن‌ها (صرف نظر از این‌که درگیر سکس باشند یا نه) را «همجنسگرایانه زندگی‌کردن» می‌داند.

پس از دید فوکو، تعریف همجنسگرایی و دگرجنسگرایی ربطی به تمایل جنسی ندارد، بلکه صرفاً با شیوه‌های سازمان‌دادن روابط انسانی درگیر است.هدف دگرجنسگرایی، سکس است، و جامعه ساختار روابط را تعیین کرده است (مثلن معاشقه و هم‌بستری).

هدف همجنسگرایی، دوستی است، و ساختار روابط‌ آن هنوز تعیین نشده بلکه باید ابداع شود.

پس همجنسگرایانه زندگی‌کردن همان دوستی است. می‌توانیم رابطه‌ی بین دو مرد که فاصله‌ی سنی زیادی از هم دارند و از جایگاه‌های اجتماعی مختلفی برخوردار هستند را به‌عنوان مثالی برای همجنسگرایانه زندگی‌کردن بیاوریم. در رابطه‌ی دگرجنسگرایانه، برعکس، شما از سکس شروع می‌کنید و بعد واقعاً نمی‌دانید که با یکدیگر چه‌ کنید؛ یعنی جامعه برای این نوع موقعیت هیچ الگو و دستوری ندارد. بنابراین فرد مجبور می‌شود که خودش الگو را ابداع کند؛ و از آن‌جایی که سکس هدف نیست (چون قبلاً انجام شده) دوستی هدف می‌شود.

پس همجنسگرایی، حقیقتی نیست که درباره‌ی یک فرد گفته می‌شود، همجنسگرایی هویت ذاتی نیست، همجنسگرایی یک موقعیت استراتژیک است:

همجنسگرایی، حقیقت یا رازی نیست که درباره‌ی میل جنسی کسی باشد، همجنسگرایی همانا امکان ایجاد رابطه‌ی جدید و غریب فراتر از سکس یا پس از داشتن سکس است؛ همجنسگرایی ابزاری است برای ابداع روابط متفاوت با دیگران؛ همجنسگرایی همانا متحقق‌کردن روابط فرضی و مجازی است: «همجنسگرایی، موقعیتی تاریخی است برای بازگشایی بالقوه‌ها و مجازهای موثر و رابطه‌ای. این بازگشایی از طریق کیفیت غریزی همجنسگرایی رخ نمی‌دهد، بلکه از طریق مخالفت‌کردن با موقعیتی که فرد اشغال‌اش کرده است رخ می‌دهد؛ تا آن‌جا که جامعه به فرد اجازه می‌دهد فرد می‌توند مجازها و بالقوه‌ها را متحقق سازد» (فوکو، ۱۹۹۷، ص ۱۳۸)

پس سکس داشتن با هم‌جنس شما را خراب‌کار یا متفاوت از دیگر اعضای جامعه نمی‌سازد. بلکه سکس‌داشتن با هم‌جنس شما را در جایگاه ویژه‌ای قرار می‌دهد (انگ می‌زند و برچسب می‌زند). شما می‌توانید با تعاریف همجنسگرایی (کونی، مخنث، ...) مبارزه کنید و معنی آنها را تغییر دهید، و بعد این هویت‌ها را برای ماجراجویانه‌کردن زندگی روزانه‌ی خودتان (نه به‌عنوان هویت که به‌عنوان یک موقعیت استراتژیک) اختیار کنید و بکوشید که روابط خودتان را خارج از قوانین و قواعد مشخص شکل دهید.

فوکو این را خیلی مهم می‌داند که در تله و دام زندگی روزمره گرفتار نشویم – همیشه شیوه‌های تازه‌ای از رابطه‌برقرار‌کردن با دیگران داشته باشیم؛ نه این‌که بکوشیم در این رابطه‌ها خودمان را پیدا کنیم، برعکس، بکوشیم تا خودمان را گم کنیم و از نو خودمان را تعریف کنیم و این‌جاست که می‌توانیم بگوییم؛ همجنسگرایی نقطه‌ی شروع خوبی برای این کار است.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • لیدا

    <p>متن جالبی بود و تقریبا با دیدگاه من به مسئله همجنس گرائی نزدیک است. بنظر من هم همجنس گرائی دو منشاء دارد یکی محدود کردن روابط طبیعی یا منطقی , و یا افراط کردن از این مرز<br /> البته به اعتقاد من دلیل اعتراض و تقبیح ادیان به رابطه های همجنسگرایانه این بوده است که روابط کودکی متولد نخواهد شد . و با شیوع این رابطه طرفداران آن مذهب خاص کم و کمتر خواهد شد .بنظر من همجنسگرائی نباید تقبیه اجتماعی نباید داشته باشد. فقط پدیده ائی نو و جا نیوفتاده ایست که باید با بیشتر بحث کردن در مورد آن, آن را کمرنگ و قابل قبول برای اذهان نمود.</p>