ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

چرا کلاه‌‌مخملی‌ها بی‌آبرو شدند؟

یوروک آماناسیا- چند سالی است که کلاه‌مخلمی‌ها در محافل سیاسی ایران دیده می‌شوند و برخی جریان‌های سیاسی سعی در برجسته کردن آن‌ها دارند. غلامعلی حداد عادل و محمدباقر قالیباف از علاقه‌مندان پر و پا قرص این کلاه‌مخملی‌‌ها به شمار می‌روند.

تصاویر کلاه‌مخلمی‌های سبیل از بنا گوش در رفته، در صفحه‌های اجتماعی دست به دست می‌چرخد. آن‌ها که نمازگزار هم شده‌اند، این بار در قامت منتقد سیاست‌های آل‌سعود در مراسم حج ظاهر شدند.

چند سالی است که کلاه‌مخلمی‌ها در محافل سیاسی ایران دیده می‌شوند و برخی جریان‌های سیاسی سعی در برجسته کردن آن‌ها دارند. غلامعلی حداد عادل و محمدباقر قالیباف از علاقه‌مندان پر و پا قرص این کلاه‌مخملی‌‌ها به شمار می‌روند.

شاید یکی از بزرگ‌ترین گردهمایی‌های کلاه‌مخملی‌ها در طول چند سال گذشته همایش بزرگداشت عطر یاس بود که روز دوشنبه سوم اسفند ماه سال ۱۳۹۴ برگزار شد.

در این همایش انتخاباتی جناح اصولگرا، غلامعلی حداد عادل و مهرداد بذر‌پاش، نمایندگان وقت مجلس شورای اسلامی و مهدی چمران، رییس شورای شهر تهران حضور داشتند. همایشی که کلاه مخملی‌ها را شانه به شانه نمایندگان مجلس و شورای شهر در مقابل دوربین خبرنگاران نشاند تا همگان شاهد خوش و بش آن‌ها با یکدیگر باشند.

اما کلاه‌مخملی‌ها چه‌طور و چرا دوباره ظهور کرده‌اند؟

آن‌ها یک بار در اوایل انقلاب کشته دادند و هویت‌شان گرفته شد، به جای سبیل ریش گذاشتند و کت و شلوار سیاه‌شان را با پیراهن‌های کهنه و بی‌رنگ و رو عوض کردند. در ادامه و به سرعت تعداد زیادی از آن‌ها تبدیل به «حرّ انقلاب» شدند، گرچه به نظر می‌رسد قرار است این هویت بار دیگر دستاویز پیشبرد اهداف حکومتی قرار گیرد. در این میان اما خاطره و نوستالژی پهلوانان است که بعد از خدشه‌دار شدن در دوران پهلوی، در این دوران به طور کامل می‌میرد.

پهلوانان و ضد پهلوانان

پیش از دوران رضاشاه و ورود رسمی ایران به جامعه مدرن، پهلوانان در فرهنگ‌ زورخانه‌ای و جامعه محلی ایران نقش مهمی به عهده داشتند. آن‌ها بازوی ایجاد امنیت در جامعه محلی به شمار می‌رفتند. گاهی همچون عیاران بودند، گاهی در نقش اپوزیسیون و طرفدار گروه‌های مردمی جلوه می‌کردند. از این پهلوانان نام‌های بسیاری در متون ادبی و تاریخی ایران به جا مانده است: سمک عیار، پوریای ولی و ....

پهلوانان زورخانه‌ای در دوران ناصرالدین شاه جایگاه و مقام و مرتبه‌ای بلند پیدا کردند. آیین‌های زورخانه‌ای شکل گرفت و زورخانه‌های بسیاری ایجاد یا بازگشایی شد. زورخانه‌ها در عین حال نوعی سوپاپ اطمینان هیجانات اجتماعی نیز بود.

زورخانه همزمان در نقش حامی مظلومان و پاسبان حکومت ظاهر شده بود تا این‌که با شروع حکومت پهلوی‌ و ورود به دنیای مدرن بر بستری که مشروطه‌طلبان پیش از آن پهن کرده بودند، جا و مجال پهلوانان و عیاران برای عرضه خود تنگ شد. گرچه همچنان محلات به بازوان قوی خود اعتقاد داشتند و به نوعی آن‌ها را در مقابله با دیکتاتوری حکومتی می‌دیدند.

زمانی که برگزاری دسته‌های عزاداری و تعزیه‌خوانی در ملاء عام ممنوع شد، این گروه‌ها بیش از پیش از سوی مردم تقویت شدند. این نیروها با کمک روحانیون و اتکا به مذهب خیلی زود توانستند پایگاه مردمی محکمی پیدا کنند.

هویت تازه‌یافته به تدریج در میان محله‌ها چنان قوام گرفت و پیش رفت که جزیی جدا نشدنی از هویت محله‌ای و مردمی شد؛ چنان‌که انگار همیشه بوده است. آرام آرام سبیل‌کلفت‌هایی هم شکل گرفتند که در واقع به نوعی آنتی‌تز تز اصلی به شمار می‌آمدند.

نمونه‌ای از این سبیل‌کلفت‌ها در داستان «داش آکل» صادق هدایت به طور کامل شرح داده شده است. پهلوانان و ضد پهلوانانی که از دل نبود قانون و حکومت دموکراتیک بیرون زده‌اند.

بی‌مخ‌ها دیگر محله ندارند

در دوران محمدرضا شاه، کارکرد تازه سیاسی‌ای بر شانه‌های پهلوانانی که دیگر با کلاه‌های مخملی‌شان شناخته می‌شدند قرار گرفت. شعبان بی‌مخ، طیب، رمضون یخی‌، هفت کچلون و ... از قاب محدود محله‌هایی که پیشتر تعیین کرده بودند، بیرون آمدند و نام‌شان بر صدر روزنامه‌ها نشست. کودتای ۱۳۳۲ بزرگ‌ترین صحنه استفاده از این افراد شد که اگر چه بی‌مخ بودند، اما در محله خود اسم و رسم و اصالتی داشتند.

بازی پشت بازی آن‌قدر ادامه پیدا کرد تا انقلاب شد. انقلاب اما در برخوردی متفاوت ابتدا به جای سبیل به کلاه‌مخملی‌ها ریش داد و کلاه‌ و کت و شلوار خاص آن‌ها را گرفت و در ادامه هویت و شخصیت جدیدی برای‌شان ساخت.

رضا حقیقت‌نژاد، روزنامه‌نگار مقیم ترکیه، چندی پیش در صفحه فیس‌بوک خود درباره این کلاه‌مخملی‌ها نوشته بود:«شاهرخ ضرغام قطعا به اندازه طیب حاج‌رضایی مشهور نیست. "شاهرخ سبیل" اسم مشهورش بود و لات بود ولی فرمانده سپاه شد و شهید جنگ. مثل طیب به او هم می گویند "حرّ انقلاب اسلامی". انقلاب از این حرها باز هم داشته، لات‌ها، جاهل‌ها و لوطی‌ها هم از این دوگانه‌ها بسیار داشته‌اند. دست بالاتر، دوگانه شعبان جعفری (شعبون بی مخ)-‌طیب حاج‌رضایی همیشه در حاشیه دوگانه شاه‌-‌خمینی حاضر و موثر بوده‌اند. این تنها خمینی نبود که طیب را لات خودش می‌دانست. بروجردی هم آخوند لاتی مثل شیخ علی لر را داشت و در دفتر شریعتمداری هم آشیخ غلامرضا برای خودش یلی بود. شاید اگر کسی برود تاریخچه هیات‌های مذهبی تهران را هم در بیاورد، اسم خیلی از لات‌ها را بشنود و بتواند به پیوند لات‌ها و بازار هم پی ببرد. پس از ۵۷، انقلاب که شد، بازار لات‌کشی گرم بود».

مساله اما این بود که این بازیگرهای ناوارد به یک‌باره به دنیای دیگری پا گذاشتند و به همین خاطر اولین قدم برای آن‌ها این بود که اسم‌های‌شان را از علی گاوی و مصطفی دیوونه و ...، به اسم‌های آبرومندی تبدیل کنند. از طرفی زمان به پیش می‌رفت و محلات شکل و هویت خود را از دست می‌دادند و دیگر آن‌ها بازوان امنیت محلی نبودند، بلکه تنها اجازه داشتند که در دسته‌های عزاداری شرکت کرده و در ایام محرم عرض اندامی بکنند. نه بمیرند و نه زنده بمانند، شاید روزی به درد بخورند.

پهلوانان مرده‌اند

تلویزیون ایران اگر چه با ساخت سریالی در سال‌های دور قصد داشت بگوید «پهلوانان زنده‌اند»، اما این امید تبدیل به یاس و ناامیدی بزرگی شد، برای این‌که مردم به خوبی دریافته بودند در زندگی مدرن و تغییر ساز و کارهای قانونی و مردمی دیگر این پهلوانان جایی ندارند. آن‌چه از سمک عیار انتظار می‌رفت دیگر با وجود قانون و دولت مدرنی که قرار بود همه را به یکسان نگاه کند مسخره و مضحک به نظر می‌رسید. در ادامه همین مسیر است که این روزها با کوبیدن ساختمان‌های محله‌های قدیمی و سربرآوردن برج‌ها و مراکز خرید، ساکنان جدیدی‌ آمده‌اند که اصرار دارند نام لات‌ها و لوطی‌ها و پهلوانان قدیمی را از سر در محله خود پاک کنند. این در حالی است که دیگر هم‌محله‌ای بودن مفهوم سابق را ندارد.

عده‌ای نیز گرچه هنوز معتقدند شعبون بی‌مخ‌ها دست‌کم ضد دین و ایمان نبودند، اما قادر به حل تناقض بزرگ اعتبار محله و ننگ بازیگری کلاه‌مخملی‌ها در نمایش‌های خیابانی سیاسی نیستند.

برای بسیاری از افراد نقش‌آفرینی کلاه مخملی‌ها، پهلوانان یا لوطی‌ها در بهبود سرنوشت ملت قابل هضم نیست. مردمی که وارد دنیای مجازی شدند و مدام با شکلک‌های مجازی با هم حرف می‌زنند دیگر حاضر به پذیرفتن کلاه‌مخملی‌ها به عنوان پیشرو و راهبر خود نیستند حتی اگر شهرداری مدام برنامه‌هایی تدارک ببیند که زنان و مردان در برج میلاد با کلاه‌مخملی‌ها عکس بگیرند و در اینستاگرام خود بگذارند.

در نهایت امروز کلاه‌مخملی‌ها چیزی جز سرگرمی فنا شده‌ای نیستند که خیلی زود جای‌شان را به سرگرمی‌های دیگری می‌دهند. پهلوانان برای مردم مرده‌اند.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.