ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

نقادی شعر محافظه‌کار

<p>رامتین کریمی - از اوایل دهه&zwnj;ی کنونی نوعی محافظه&zwnj;کاری و عامه&zwnj;پسند&zwnj;نویسی در شعر فارسی موقعیتی هژمونیک کسب کرده است. در دهه&zwnj;ی ۷۰، برعکس، چیزی را که مشخصه&zwnj;ی اصلی شعر فارسی بود می&zwnj;توان در انواع گوناگون تجربه&zwnj;گرایی و آوانگاردیسم مشاهده کرد. چنین چرخشی در وجه غالب ژورنالیسم شعری از برآیند دلایل مختلفی به&zwnj;وجود آمده است که پیش از این بار&zwnj;ها به آنها اشاره شده است.</p> <!--break--> <p>&nbsp;</p> <p>مهم&zwnj;ترین دلیل اما، سیطره&zwnj;ی پوپولیسم در فرهنگ ایرانی، به معنای گسترده&zwnj;ی آن است. نگاهی سر&zwnj;دستی به وضعیت ادبیات، چه شعر و چه قصه&zwnj;ی کوتاه و رمان، سینما و وضعیت نقد هر&zwnj;دوی اینها، نشان می&zwnj;دهد که شرایط حاکم بر کلیت ادبیات و سینما بیش از هر چیزی، دلالت بر پوپولیسم دارد. نمود سیاسی-اجتماعی این سیطره در نتیجه&zwnj;ی انتخابات ریاست&zwnj;جمهوری سال ۸۴ خود را نشان داد. جدا از مسأله&zwnj;ی عام پوپولیسم می&zwnj;توان به شکل خلاصه به دیگر دلایل عقب&zwnj;گرد وجه غالب شعر فارسی اشاره کرد. در این یادداشت صرفاً به دو مسأله&zwnj;ی اجتماعی&zwnj;ـ&zwnj; مطبوعاتی اشاره می&zwnj;شود که سهم مهمی در برقراری پوپولیسم داشته&zwnj;اند، دلایل دیگر، بنا به موضوع بحث، در یادداشت&zwnj;های دیگر برشمرده خواهند شد:<br /> <br /> <img hspace="8" height="163" align="left" width="200" vspace="8" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/rkarimin01.jpg" alt="" />- سرخورده&zwnj;گی شاعران و شعر&zwnj;خوانان کهنسال از رویکرد&zwnj;های تجربه&zwnj;گرا، به&zwnj;طوری که آنان از هر فرصتی برای تمسخر و سرکوب نمایند&zwnj;گان (شاعران و منتقدانی که با بخشی از تجربه&zwnj;گرایی همدلی داشتند یا خود بخشی از آن بودند) شعر تجربه&zwnj;گرا استفاده می&zwnj;کردند. برای نمونه منوچهر آتشی و م. آزاد در همه&zwnj;ی مصاحبه&zwnj;هاشان در دهه&zwnj;ی ۷۰، بی&zwnj;درنگ، حتی اگر موضوع مصاحبه ربطی به آن نداشت، در مقابل براهنی و دیگران موضع می&zwnj;گرفتند و شروع به بد&zwnj;گویی می&zwnj;کردند. آتشی بعد از مرگ زنده&zwnj;یاد گلشیری صفحات شعر کارنامه را به&zwnj;دست گرفت و این روحیه را در کارنامه نیز پیش برد. مهم&zwnj;ترین دلیل سرخورده&zwnj;گی مذکور نه انتقاد زیبایی&zwnj;شناسانه و فنی کهنسالان از شعر&zwnj;های پیشروی دهه&zwnj;ی ۷۰، که احساس خطر آنها از کنار&zwnj;گذاشته&zwnj;شدن از سوی جوانانی بود که در آن مقطع بخش مهمی از ژورنالیسم شعری را در دست داشتند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>- توقیف فله&zwnj;ای مطبوعات تا جایی&zwnj;که تنها یکی- دو روزنامه وجود داشت که صفحات ادبی آنها را فقط سه روزنامه&zwnj;نگار مشخص اداره می&zwnj;کردند. این سه روزنامه&zwnj;نگار، جدا از آنکه برآمده از نهاد&zwnj;های فرهنگی برساخته&zwnj;ی حکومت بودند و به این ترتیب فعالیت&zwnj;شان غرق در نوعی محافظه&zwnj;کاری و سانسور بود، هیچکدام نه سر&zwnj;رشته&zwnj;ای در مسائل شعری داشتند (بخش پیشروی شعر فارسی را درک نمی&zwnj;کردند) و نه دیدگاه مثبتی درباره&zwnj;ی تجربه&zwnj;گرایی. به این ترتیب وقتی قرار بود صفحاتشان را با بحث&zwnj;های شعری پر کنند، بی&zwnj;درنگ سراغ آنهایی می&zwnj;رفتند که یا اسم&zwnj; و رسم و سن&zwnj;و&zwnj;سالی داشتند یا خالق آثاری بودند که به سلیقه&zwnj;ی گرداننده&zwnj;ی صفحات خوش آمده باشد؛ که در هر &zwnj;دوی موارد آنچه پیش گذاشته می&zwnj;شد، ضدیت با تجربه&zwnj;گرایی و تمسخر آن بود. البته برخی روزنامه&zwnj;نگاران جوان توانستند در مقاطعی بر&zwnj;خلاف نظم جاری عمل کنند و صفحات و ستون&zwnj;هایی را به شعر تجربه&zwnj;گرا که کم&zwnj;کم به حاشیه رانده شده بود، اختصاص دهند.</p> <p>&nbsp;</p> <p><img hspace="8" height="151" align="right" width="200" vspace="8" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/rkarimin03.jpg" alt="" />یک مقایسه&zwnj;ی تاریخی درباره&zwnj;ی شعر محافظه&zwnj;کار و عامه&zwnj;پسند برآمده در دهه&zwnj;ی ۸۰، راه&zwnj;گشا است: در دهه&zwnj;های ۳۰ و ۴۰، پس از آن&zwnj;که شعر نیمایی مقبولیت (نه مقبولیت عام، که در میان شاعران و شعر&zwnj;خوانان) یافته بود و شاعران بسیاری بودند که خود را مشخصاً ادامه&zwnj;دهنده&zwnj;ی کار شاعری نیما می&zwnj;دانستند، عده&zwnj;ای محافظه&zwnj;کار و عامه&zwnj;پسند&zwnj;نویس نیز سر&zwnj;برآوردند که تا حدودی از قالب شعر نیمایی هم استفاده می&zwnj;کردند، اما شعر&zwnj;های ایشان از نظر مضمون و محتوا، و نیز مشخصه&zwnj;های تکنیکی و فرمی، قرن&zwnj;ها کهن&zwnj;تر از شعر نیما بود و از نظر ارزش شعری، &zwnj;مایه&zwnj;ی کمترینی داشت. در آن زمان کار آنها را نو&zwnj;قدمایی یا نئو&zwnj;کلاسیک می&zwnj;خوانند و جالب اینجاست که همین محافظه&zwnj;کار&zwnj;ها بیشتر خوانده می&zwnj;شدند و مخاطب عام داشتند. فریدون توللی، هوشنگ ابتهاج، فریدون مشیری و نادر نادرپور مهم&zwnj;ترین شاعران آن نسل بودند. البته چنانچه قبلاً نیز اشاره شد همه&zwnj;ی آنها در یک سطح نبودند؛ نادرپور محافظه&zwnj;کار بود، اما شعر&zwnj;های درخشانی در&zwnj; همان سبک و سیاق محافظه&zwnj;کارانه&zwnj;اش خلق کرد و آثار او اصلاً با عامه&zwnj;پسند&zwnj;نویس&zwnj;هایی مثل توللی و مشیری قابل قیاس نیست؛ هر&zwnj;چند که همگی آنها نسبت به شعر پیشرو و حقیقی آن دوره، شعر&zwnj;های اخوان&zwnj;ثالث و شاملو و فرخ&zwnj;زاد و رؤیایی و آتشی و براهنی و...، محافظه&zwnj;کار و گذشته&zwnj;گرا تلقی می&zwnj;شوند. محافظه&zwnj;کاران برآمده در دهه&zwnj;ی ۸۰ نیز گروهی همگن نیستند و مخلوطی از شعر&zwnj;های مبتذل، عامه&zwnj;پسند و محافظه&zwnj;کارانه را تولید می&zwnj;کنند. ژورنالیسم شعری دهه&zwnj;ی کنونی شاعرانی را پیش گذاشته است که همگی آنها را می&zwnj;توان با خیالی آسوده محافظه&zwnj;کار نامید؛ اما نباید از نظر دور داشت که ژورنالیسم مذکور ژورنالیسمی است بدون نقد، فاقد سویه&zwnj;ای انتقادی و مهم&zwnj;ترین مشخصه&zwnj;ی آن &laquo;غیاب منتقد&raquo; است.</p> <p>&nbsp;</p> <p><img hspace="8" height="237" align="left" width="180" vspace="8" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/rkarimin02_0.jpg" alt="" />در فرایند غالب&zwnj;شدن محافظه&zwnj;کاری و ارتجاع در زمان کنونی، نقد ادبی هیچ نقشی (به شکلی پیگیر و سازمان&zwnj;یافته)، له یا علیه این ارتجاع، به عهده نگرفته است. آنچه باعث شد نومحافظه&zwnj;کاران دهه&zwnj;های ۳۰ و ۴۰ به&zwnj;درستی شناسانده شوند و در&zwnj; همان زمان جذابیتشان را (لااقل در ذهنیت عام شاعران و مخاطبان پی&zwnj;گیر و آگاه شعر) به&zwnj;سرعت از دست بدهند، چیزی جز عمل نقادانه نبود. رضا براهنی، مهم&zwnj;ترین منتقد آن زمان، چنان به&zwnj;طریقی پلمیک به آثار آنان پرداخت که جز نادرپور، که براهنی او را یکی از پنج شاعر مهم آن نسل می&zwnj;داند، عامه&zwnj;پسند&zwnj;نویسان و محافظه&zwnj;کاران همگی با حقیقت نوشته&zwnj;هایشان مواجه شدند و به&zwnj;ناچار آن را پذیرفتند. همین مسأله، خود مهم&zwnj;ترین دلیل پرداختن به شعر محافظه&zwnj;کار و عامه&zwnj;پسند امروز است؛ هدف دریدن هاله&zwnj;ی دروغینی است که &laquo;ژورنالیسم پوپولیستی&raquo; پیرامون این شعر بر&zwnj;کشیده است و چنین کاری جز در قالب &laquo;ژورنالیسم انتقادی&raquo; امکان&zwnj;پذیر نیست.</p>

رامتین کریمی - از اوایل دهه‌ی کنونی نوعی محافظه‌کاری و عامه‌پسند‌نویسی در شعر فارسی موقعیتی هژمونیک کسب کرده است. در دهه‌ی ۷۰، برعکس، چیزی را که مشخصه‌ی اصلی شعر فارسی بود می‌توان در انواع گوناگون تجربه‌گرایی و آوانگاردیسم مشاهده کرد. چنین چرخشی در وجه غالب ژورنالیسم شعری از برآیند دلایل مختلفی به‌وجود آمده است که پیش از این بار‌ها به آنها اشاره شده است.

مهم‌ترین دلیل اما، سیطره‌ی پوپولیسم در فرهنگ ایرانی، به معنای گسترده‌ی آن است. نگاهی سر‌دستی به وضعیت ادبیات، چه شعر و چه قصه‌ی کوتاه و رمان، سینما و وضعیت نقد هر‌دوی اینها، نشان می‌دهد که شرایط حاکم بر کلیت ادبیات و سینما بیش از هر چیزی، دلالت بر پوپولیسم دارد. نمود سیاسی-اجتماعی این سیطره در نتیجه‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۴ خود را نشان داد. جدا از مسأله‌ی عام پوپولیسم می‌توان به شکل خلاصه به دیگر دلایل عقب‌گرد وجه غالب شعر فارسی اشاره کرد. در این یادداشت صرفاً به دو مسأله‌ی اجتماعی‌ـ‌ مطبوعاتی اشاره می‌شود که سهم مهمی در برقراری پوپولیسم داشته‌اند، دلایل دیگر، بنا به موضوع بحث، در یادداشت‌های دیگر برشمرده خواهند شد:

- سرخورده‌گی شاعران و شعر‌خوانان کهنسال از رویکرد‌های تجربه‌گرا، به‌طوری که آنان از هر فرصتی برای تمسخر و سرکوب نمایند‌گان (شاعران و منتقدانی که با بخشی از تجربه‌گرایی همدلی داشتند یا خود بخشی از آن بودند) شعر تجربه‌گرا استفاده می‌کردند. برای نمونه منوچهر آتشی و م. آزاد در همه‌ی مصاحبه‌هاشان در دهه‌ی ۷۰، بی‌درنگ، حتی اگر موضوع مصاحبه ربطی به آن نداشت، در مقابل براهنی و دیگران موضع می‌گرفتند و شروع به بد‌گویی می‌کردند. آتشی بعد از مرگ زنده‌یاد گلشیری صفحات شعر کارنامه را به‌دست گرفت و این روحیه را در کارنامه نیز پیش برد. مهم‌ترین دلیل سرخورده‌گی مذکور نه انتقاد زیبایی‌شناسانه و فنی کهنسالان از شعر‌های پیشروی دهه‌ی ۷۰، که احساس خطر آنها از کنار‌گذاشته‌شدن از سوی جوانانی بود که در آن مقطع بخش مهمی از ژورنالیسم شعری را در دست داشتند.

- توقیف فله‌ای مطبوعات تا جایی‌که تنها یکی- دو روزنامه وجود داشت که صفحات ادبی آنها را فقط سه روزنامه‌نگار مشخص اداره می‌کردند. این سه روزنامه‌نگار، جدا از آنکه برآمده از نهاد‌های فرهنگی برساخته‌ی حکومت بودند و به این ترتیب فعالیت‌شان غرق در نوعی محافظه‌کاری و سانسور بود، هیچکدام نه سر‌رشته‌ای در مسائل شعری داشتند (بخش پیشروی شعر فارسی را درک نمی‌کردند) و نه دیدگاه مثبتی درباره‌ی تجربه‌گرایی. به این ترتیب وقتی قرار بود صفحاتشان را با بحث‌های شعری پر کنند، بی‌درنگ سراغ آنهایی می‌رفتند که یا اسم‌ و رسم و سن‌و‌سالی داشتند یا خالق آثاری بودند که به سلیقه‌ی گرداننده‌ی صفحات خوش آمده باشد؛ که در هر ‌دوی موارد آنچه پیش گذاشته می‌شد، ضدیت با تجربه‌گرایی و تمسخر آن بود. البته برخی روزنامه‌نگاران جوان توانستند در مقاطعی بر‌خلاف نظم جاری عمل کنند و صفحات و ستون‌هایی را به شعر تجربه‌گرا که کم‌کم به حاشیه رانده شده بود، اختصاص دهند.

یک مقایسه‌ی تاریخی درباره‌ی شعر محافظه‌کار و عامه‌پسند برآمده در دهه‌ی ۸۰، راه‌گشا است: در دهه‌های ۳۰ و ۴۰، پس از آن‌که شعر نیمایی مقبولیت (نه مقبولیت عام، که در میان شاعران و شعر‌خوانان) یافته بود و شاعران بسیاری بودند که خود را مشخصاً ادامه‌دهنده‌ی کار شاعری نیما می‌دانستند، عده‌ای محافظه‌کار و عامه‌پسند‌نویس نیز سر‌برآوردند که تا حدودی از قالب شعر نیمایی هم استفاده می‌کردند، اما شعر‌های ایشان از نظر مضمون و محتوا، و نیز مشخصه‌های تکنیکی و فرمی، قرن‌ها کهن‌تر از شعر نیما بود و از نظر ارزش شعری، ‌مایه‌ی کمترینی داشت. در آن زمان کار آنها را نو‌قدمایی یا نئو‌کلاسیک می‌خوانند و جالب اینجاست که همین محافظه‌کار‌ها بیشتر خوانده می‌شدند و مخاطب عام داشتند. فریدون توللی، هوشنگ ابتهاج، فریدون مشیری و نادر نادرپور مهم‌ترین شاعران آن نسل بودند. البته چنانچه قبلاً نیز اشاره شد همه‌ی آنها در یک سطح نبودند؛ نادرپور محافظه‌کار بود، اما شعر‌های درخشانی در‌ همان سبک و سیاق محافظه‌کارانه‌اش خلق کرد و آثار او اصلاً با عامه‌پسند‌نویس‌هایی مثل توللی و مشیری قابل قیاس نیست؛ هر‌چند که همگی آنها نسبت به شعر پیشرو و حقیقی آن دوره، شعر‌های اخوان‌ثالث و شاملو و فرخ‌زاد و رؤیایی و آتشی و براهنی و...، محافظه‌کار و گذشته‌گرا تلقی می‌شوند. محافظه‌کاران برآمده در دهه‌ی ۸۰ نیز گروهی همگن نیستند و مخلوطی از شعر‌های مبتذل، عامه‌پسند و محافظه‌کارانه را تولید می‌کنند. ژورنالیسم شعری دهه‌ی کنونی شاعرانی را پیش گذاشته است که همگی آنها را می‌توان با خیالی آسوده محافظه‌کار نامید؛ اما نباید از نظر دور داشت که ژورنالیسم مذکور ژورنالیسمی است بدون نقد، فاقد سویه‌ای انتقادی و مهم‌ترین مشخصه‌ی آن «غیاب منتقد» است.

در فرایند غالب‌شدن محافظه‌کاری و ارتجاع در زمان کنونی، نقد ادبی هیچ نقشی (به شکلی پیگیر و سازمان‌یافته)، له یا علیه این ارتجاع، به عهده نگرفته است. آنچه باعث شد نومحافظه‌کاران دهه‌های ۳۰ و ۴۰ به‌درستی شناسانده شوند و در‌ همان زمان جذابیتشان را (لااقل در ذهنیت عام شاعران و مخاطبان پی‌گیر و آگاه شعر) به‌سرعت از دست بدهند، چیزی جز عمل نقادانه نبود. رضا براهنی، مهم‌ترین منتقد آن زمان، چنان به‌طریقی پلمیک به آثار آنان پرداخت که جز نادرپور، که براهنی او را یکی از پنج شاعر مهم آن نسل می‌داند، عامه‌پسند‌نویسان و محافظه‌کاران همگی با حقیقت نوشته‌هایشان مواجه شدند و به‌ناچار آن را پذیرفتند. همین مسأله، خود مهم‌ترین دلیل پرداختن به شعر محافظه‌کار و عامه‌پسند امروز است؛ هدف دریدن هاله‌ی دروغینی است که «ژورنالیسم پوپولیستی» پیرامون این شعر بر‌کشیده است و چنین کاری جز در قالب «ژورنالیسم انتقادی» امکان‌پذیر نیست.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • آذر

    <p>نام نویسنده مقاله کریمی است، اما صدای آن از آن براهنی است و با همان شیوه های کهن هم میخواهد ثابت کند که شعر برحق از آن اوست.<br /> بجای محکوم کردن به اصطلاح کهن سالان یا اهمیت ندادن به نظر خوانندگان در کل، بد نیست یکی دو تا از آن شعرهای به اصطلاح تجربه گرا را بیاورید و توضیح دهید معنی آنها چیست.</p>

  • علی ن

    <p>آفرین بر رامتین کریمی. رویکرد بسیار به جا و شایسته ای را در پیش گرفته ای. مشتاق خواندن بخشهای دیگر این جستار.</p>

  • داريوش معمار

    <p>خوب بود آقاي كريمي مشخصاً مي گفتند آيا منظورشان همان كتاب طلا در مس است كه اگر اينطور باشد منتقد محترم آقاي براهني در آنجا جزء مهمترين منتقدان آن آوانگارديسمي هستند كه ايشان نقطه اوجي برايش در دهه هفتاد قائل شده اند.يعني موج نويي كه در اواخر دهه چهل شكل گرفت و در سالهاي دهه پنجاه ادامه يافت و ميراث آن به صورت گريز از هرگونه وزن و پيچيده نويسي و ذهني گرائي به شاعران در نيمه دوم دهه هفتاد رسيد و به همراه چند برداشت اشتباه -كه بيشتر نتيجه نبود منابع نظري مشخص بود- از اصطلاحاتي مانند ساختار شكني،آشنائي زدائي، شكست روايت، چند صدائي و از اين دست در كنار ادعاي تجربه گرائي، سانتيمانتاليزمي شكننده را براي آن دهه بار آورد<br /> آن مولف منتقد و شاعر دهه هفتاد هم كه جناب كريمي در موردشان نوشته اند همگي شامل همين ميانسالاني هستند كه اتفاقاً بخش مهمي از شعرهايشان در ابتداي دهه هشتاد و نيمه دوم آن منتشر شده و امروز هم مجموعه هايشان در دست ناشران مختلف در حال انتشار است و چهره هاي مشخص جريان هاي شعري دهه گذشته همچنان در مطبوعات نيز حضوري فعال دارند، مثلاً شمس آقاجاني،هوشيار انصاري فر،محمد آزرم،پگاه احمدي(مدتي است ايران را ترك كرده)و ... يا علي باباچاهي،حافظ موسوي،ابوالفضل پاشا،بهزاد خواجات،مسعود احمدي،مهرداد فلاح،علي عبدالرضائي،افاق شوهاني،مهرنوش قربانعلي و بسياري ديگر خوب بعضي از اينها در دهه هشتاد چندين كتاب چاپ كرده اند مقالات متعددي منتشر ساخته اند و در جلسات متعددي به گواهي مطبوعات حاضر بوده اند ضمن آنكه اتفاقاً در دهه هشتاد بسياري از شاعراني كه تحت تاثير شارلاتانيزم ادبي رايج در دهه هفتاد در انزوا بودند به مد فراگير تر شدن اينترنت در ايران از انزوا خارج شدند و مخاطبان پيگيري هم پيدا كردند.<br /> اما بايد يادآور شوم در ميان بيش از صد نام از شاعران جوان دهه هفتاد سانتي مانتاليزم ادبي و فكري بسيار مشهود تر و مشخص تر از شعر اين دهه است. انديشه در مجموعه شعر هاي منتشر شده در اين دهه تشخص بيشتري دارد، زبان شعر ها در فرم و ساختار جافتاده تر است.<br /> معتقدم بايد بر اساس كتاب هاي منتشر شده در اين دو دهه به قضاوت پيرامون شرايط تجربه گرائي و شكوفائي شعر بپردازيم وگرنه طرح كلياتي از اين دست كه در مقاله فوق آمده بيشتر فرافكني مبهم است كه هيچ كمكي به شناخت وضعيت فعلي شعر نوفارسي نمي كند.<br /> براي مثال فراموش نكنيم انتشار بيش از 5 عنوان كتاب در تحليل جامعه شناختي شعر نو فارسي و جريان هاي وابسته به آن از ابتدا تا امروز در دهه هشتاد كه برابر با كل عناوين كتاب هاي منتشر شده در اين زمينه طي سابقه 90 ساله شعر نو بوده ،خود نشانه شكوفائي و جدي شدن حضور انديشه تحقيقي و انتقادي در اين دهه است.</p>