ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

کمی بهار؛ شهرنوش پارسی‌پور – ۱۵۴

شهرنوش پارسی‌پور- لعیا احساس مى‌کند غلامحسین دشت سرخى را دوست دارد. غلامحسین اما فقیر است و نمى‌تواند به فرانسه برود. لعیا تصمیم به بازگشت به ایران مى‌گیرد.

رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز می‌شود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنه‌ای‌ است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم می‌خورد.

خانم پارسی‌پور در این رمان می‌خواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز می‌شود. «کمی بهار» همانطور که به‌تدریج نوشته می‌شود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار می‌گیرد.

شماره ۱۵۴ از این مجموعه را می‌توانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:

لعیا در فرانسه در خانه بدرى خواهر بزرگ خود زندگى مى‌کند. بدرى همسر یک بازرگان موفق و پولدار است. نام لعیا را در انستیتوى زبان فرانسه وابسته به دانشگاه سوربن مى‌نویسند. لعیا در کافه‌اى با یک نقاش جوان به نام بوریس آشنا مى‌شود که در اصل اهل روسیه است که پس از انقلاب اکتبر خانواده‌اش به فرانسه مهاجرت کرده‌اند. بوریس در فرانسه به دنیا آمده و از طریق نقاشى کردن زندگى مى‌کند. طرح چهره لعیا را مى‌کشد و به او هدیه مى‌کند. آن‌ها به دوستان خوبى تبدیل مى‌شوند. لعیا با غلامحسین دشت سرخى نیز در ارتباط است و احساس مى کند او را دوست دارد. از آنجایى که غلامحسین فقیر است و نمى‌تواند به فرانسه برود لعیا تصمیم به بازگشت به ایران مى‌گیرد و...

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.