نقد دیدگاه سلطهی ژورنالیسم پوپولیستی و شعر محافظهکار بر عرصهی ادبی
<p>وحید والی‌زاده- رامتین کریمی در مقالاتی که پیش از این در صفحات ادبی رادیو زمانه منتشر شد، به آنچه که «سلطه‌ی ژورنالیسم پوپولیستی و شعر محافظه‌کار بر عرصه‌ی ادبی» می‌نامد پرداخته و ضمن تلاش برای نشان دادن پویایی‌های منفی این سلطه‌ی جدید ادبی، به دفاعی پرشور از آنچه که او «آوانگاردیسم و تجربه‌گرایی شعر دهه‌ی ۷۰» نامیده دست می‌زند. من در این مقاله می‌کوشم نشان دهم که شعر دهه‌ی ۷۰ و گفتمان انتقادی مرتبط با آن نقشی مهم در شکل‌گیری چهارچوب نوینی در روشنفکری ادبی ایران داشت که از نظر سیاسی محافظه‌کار، و از نظر فکری درغلتیدن به روزنامه‌نویسی در تقابل با خلاقیت ادبی است.</p> <!--break--> <p> </p> <p> </p> <p><strong>نشریه‌های ادبی و مهم‌ترین جریان‌های ادبی روز در سال‌های دهه‌ی ۷۰ </strong></p> <p><br /> در سال‌های دهه‌ی ۷۰ هنوز تضادی میان روشنفکران از یک‌سو و کلیت جمهوری اسلامی از سوی دیگر وجود داشت. پاسخ اخوان به خامنه‌ای هنوز در خاطره‌ها بود. شاملو زنده بود. پایگاه روشنفکران چند مجله‌ی فرهنگی بود که پس از حل مسئله جنگ و حل خون‌آلود مسأله‌ی زندانیان سازمان‌های سیاسی مخالف، رخصتی برای انتشار یافته بودند. در آن دوره جریان‌های مهم ادبی فرهنگی را می‌شد در همین مجلات ردیابی کرد و این نشریات تقریباً رسانه‌ی جریان روشنفکری ایران بودند،و اگر چه انتشارشان به شدت محدود بود اما به دلیل اعتبار تاریخی خود، وزنه‌ای قابل ملاحظه در شکل‌دهی به جریان اندیشه در ایران داشتند. مهم‌ترین این مجلات آدینه، دنیای سخن، فرهنگ و توسعه، بایا، عصر پنجشنبه‌ها، تکاپو، و برخی عناوین دیگر بودند. به عنوان رسانه‌ی دیگر روشنفکری مستقل می‌توان به کتاب اشاره کرد که البته قادر نبود به میزان مجلات به روز باشد، و بر ضربان روز فرهنگی اجتماعی کشور تاثیر فوری بگذارد. از درون همین مجلات فرهنگی ادبی به‌سرعت جریان ادبی پرسروصدا و به ظاهر رادیکالی برآمد که داعیه‌ی شورشگری علیه تمام قدرت‌ها و دیکتاتوری‌ها را داشت.</p> <p><br /> <strong>موجود عجیب و غریبی که شعر دهه‌ی ۷۰ نام گرفت</strong></p> <p><br /> شعر دهه‌ی ۷۰ که همدستان خود را در دیگر عرصه‌های تولید فرهنگی و نیز نقادی داشت، به‌سرعت در صفحات نشریات ادبی فرهنگی نشت کرد و گسترده‌تر شد؛ موجی که خود را آخرین دستاورد تحولات ادبی دنیا می‌دانست اما در واقع بیان دوباره‌ی فرمالیست‌های روسی دهه‌ی ۲۰ و شعر زبان دهه‌ی ۷۰ آمریکا بود، البته خامدستانه و تا حدی ناآگاه از پیشینه‌اش، به رویارویی تمام‌عیار با جامعه‌گرایی در هنر و ادبیات پرداخت. پیشگامان این موج، ادبیات معاصر در سال‌های دهه‌ی ۴۰ و ۵۰ را مقاله‌نویسی و خفه کردن ادبیت اثر در زیر بار درون‌مایه‌ی اجتماعی سیاسی آن ارزیابی کرده، و ستایشگر و مروج ادبیاتی شدند که نه روی به بیرون و اجتماع، بلکه روی به درون و به زبان داشت. در حالی که دیکتاتوری بیرون از کتاب‌ها و در زندگی روزمره و فضاهای عمومی جامعه بیداد می‌کرد، موج نوین ادبی‌نویسان به شدت روی کشف دیکتاتوری و تک‌صدایی در درون متن‌های ادبی که تا آن زمان منتشر شده بودند متمرکز بودند. جست‌وجوگری نقادان شعر دهه‌ی ۷۰ به سرعت به ثمر نشست. در تفسیر آنها از متن ادبی، معنا [درون‌مایه‌ی یک متن ادبی و پیام اثر] دیکتاتور اعظم بود که راه را بر بازیگوشی سیال دال‌ها در متن می‌بست. معنای اثر و پیوند آن با تاریخ و جامعه، هدفمندی و جهت‌گیری سیاسی در متن، و بسیاری دیگر از اجزای اثر ادبی که می‌توانست ذهنیت مخاطب را پرورش دهد و با او ارتباط برقرار کند، سلاخی شد، تا موجود عجیب و غریبی خلق شود که شعر دهه‌ی ۷۰ نام گرفت.</p> <p> </p> <p><strong>شعر دهه‌ی ۷۰: گسست با مخاطب</strong></p> <p><br /> شعر دهه‌ی ۷۰ در پس ظاهر رادیکال و شورشی‌اش که ادعای رهایی‌بخشی ادبیات و نویسنده از تمام قیدو بندهای تحمیلی را داشت، نتایج و پیامدهای ناگواری برای نهاد ادبیات و نهاد روشنفکری ایرانی داشت. آثار تولید شده در شعر دهه‌ی ۷۰ تقریباً به‌کل رابطه‌شان را با جامعه قطع کرده بودند. درواقع هیچ کس جز حلقه‌ی کوچکی از فعالان شعر دهه‌ی ۷۰ این اشعار را نمی‌خواند چرا که به شدت بی‌معنا بودند. فعالین شعر دهه‌ی ۷۰ اما خطر بزرگ منفصل شدن از جامعه را درک نمی‌کردند. آنان که شعر‌هایشان توسط جامعه خوانده نمی‌شد، به درون خود بیشتر فرو رفتند. خوانندگانی که قادر به ارتباط با آثار ادبی نبودند خرید کتاب و مجله را کم کم به کناری می‌نهادند. نهاد روشنفکری ایران می‌رفت که استقلال خود را وانهد.</p> <p> </p> <p><strong>ادبیات و روشنفکری به‌عنوان یک نهاد اجتماعی</strong></p> <p> </p> <p>ادبیات و روشنفکری همواره یک نهاد اجتماعی بوده است و در ارتباط چند سویه‌ای با جامعه و قدرت سیاسی قرار دارد. روشنفکری ایران در سال‌های دهه‌ی ۷۰ با گفتمان زدودن مفاهیم سیاسی و اجتماعی از ادبیات خلاق به‌قصد رسیدن به ادبیت ناب، دخل خود را آورد. قدرت سیاسی که روشنفکران مستقل و غیرمذهبی را همواره خاری در چشم می‌دید، برای آنان نیز راه حلی نهایی‌ تدارک دیده بود. سال‌های پایانی دهه‌ی ۷۰ سال‌های فرومردن مجلات و برآمدن روزنامه‌هاست. نشریات ادبی و روشنفکری توقیف شدند یا از ادامه‌ی انتشار بازماندند. وقتی مخاطبی برای ادبیات جدی و مستقل باقی نمانده بود، نه نشریه‌ی تازه‌ای ظهور کرد و نه ناشری به نشر کتاب‌های نوپدید رغب داشت. به جای این سازوکارهای متعارف نهاد روشنفکری، روزنامه‌های پرتیراژ ظهور کردند. از توس و جامعه گرفته تا شرق. روزنامه‌هایی که با سرمایه‌های بسیار کلان، و در چهارچوب سیاست‌های جناح‌های قدرتمند جمهوری اسلامی شکل گرفتند.</p> <p> </p> <p>این روزنامه‌ها کارکردهای نشریه‌های ادبی در محاق افتاده را به عهده گرفتند. با این تفاوت که تملک و سیاست‌گذاری آن در دستان قدرتمندان سیاسی بود. با آب شدن و محو شدن رسانه‌های قدیمی روشنفکران، این روزنامه‌ها تنها رسانه‌های میانجی میان جامعه و نویسندگان شدند. در نتیجه صفحات فرهنگی ادبی این روزنامه‌ها به سرعت به مراجع تعیین‌کننده‌ی حیات فکری و فرهنگی جامعه بدل شدند.</p> <p> </p> <p>همچنین نویسندگانی که تمایلی به همکاری با روزنامه‌های اصلاح‌طلبان نداشتند، به تدریج از حیات فرهنگی جامعه حذف شدند. نیز برای نخستین بار در تاریخ معاصر ایران، پدیده‌ی تازه‌ای ظهور کرد: روشنفکرانی که علیه قدرت نبودند، با جناحی از قدرتمندان در جمهوری اسلامی وارد مراوده شده، و به آن‌ها وابسته شدند. روشنفکری ایران از زمان هدایت و بزرگ علوی تا انقلاب ۵۷ و تا دهه‌ی ۷۰، همواره نهادی مخالف حاکمان بود. دهه‌ی ۷۰ این رویه‌ی شکست و در میان روشنفکران ایرانی شکافی بزرگ ایجاد شد. از بین رفتن رسانه‌های کوچک و مستقل روشنفکران نقش مهمی در این دگرگونی داشت. اگر چه جمهوری اسلامی نیز نقش مهمی در تعطیلی مجلات ادبی روشنفکری در ایران داشته است، اما مسئله‌ی مهمی که عمدتاً مغفول مانده، آن است که جامعه دیگر متقاضی آن‌ها نبود. وقتی مردم و کتابخوانان چیز معناداری در مجلات و کتاب‌ها نیافتند، جز شکلک‌های غریب نامفهومی که حتی بدون شنیدن صدای شاعر، کسی قادر به خواندن آن‌ها نیز نبود، ادبیات جدی روز را به کناری گذاشته و منابعی دیگر جایگزین آن‌ها کردند.</p> <p><br /> <strong>شعر دهه‌ی ۷۰ و واژگونی فرهنگی</strong></p> <p><br /> آنچه امروز رامتین کریمی به‌درستی ژورنالیسم پوپولیستی و شعر محافظه‌کار می‌نامد، محصول یک پروسه‌ی پیچیده‌ است که اتفاقاً شعر دهه‌ی ۷۰ با تمام رهبران و دست‌اندرکارانش، تأثیر فراوانی بر آن داشتند. روزنامه‌های میلیاردی، شعر ستیزه‌جو ترویج نمی‌کند. برای آنکه یک انتقال عظیم در ایران صورت بگیرد، و کلمه‌ی روشنفکر که با نام‌هایی چون هدایت، شاملو، بهرنگی، جلال آل احمد، ساعدی، آریان‌پور، فروغ و غیره تداعی می‌شد، با نام‌هایی چون گنجی، خاتمی، سروش، فرهادپور، و غیره تداعی شود، می‌بایست یک پرش بزرگ فرهنگی صورت می‌گرفت. شعر دهه ۷۰ و گفتمان نقادی آن سهم مهمی در این واژگونگی فرهنگی ایفا کرد.</p>
وحید والیزاده- رامتین کریمی در مقالاتی که پیش از این در صفحات ادبی رادیو زمانه منتشر شد، به آنچه که «سلطهی ژورنالیسم پوپولیستی و شعر محافظهکار بر عرصهی ادبی» مینامد پرداخته و ضمن تلاش برای نشان دادن پویاییهای منفی این سلطهی جدید ادبی، به دفاعی پرشور از آنچه که او «آوانگاردیسم و تجربهگرایی شعر دههی ۷۰» نامیده دست میزند. من در این مقاله میکوشم نشان دهم که شعر دههی ۷۰ و گفتمان انتقادی مرتبط با آن نقشی مهم در شکلگیری چهارچوب نوینی در روشنفکری ادبی ایران داشت که از نظر سیاسی محافظهکار، و از نظر فکری درغلتیدن به روزنامهنویسی در تقابل با خلاقیت ادبی است.
نشریههای ادبی و مهمترین جریانهای ادبی روز در سالهای دههی ۷۰
در سالهای دههی ۷۰ هنوز تضادی میان روشنفکران از یکسو و کلیت جمهوری اسلامی از سوی دیگر وجود داشت. پاسخ اخوان به خامنهای هنوز در خاطرهها بود. شاملو زنده بود. پایگاه روشنفکران چند مجلهی فرهنگی بود که پس از حل مسئله جنگ و حل خونآلود مسألهی زندانیان سازمانهای سیاسی مخالف، رخصتی برای انتشار یافته بودند. در آن دوره جریانهای مهم ادبی فرهنگی را میشد در همین مجلات ردیابی کرد و این نشریات تقریباً رسانهی جریان روشنفکری ایران بودند،و اگر چه انتشارشان به شدت محدود بود اما به دلیل اعتبار تاریخی خود، وزنهای قابل ملاحظه در شکلدهی به جریان اندیشه در ایران داشتند. مهمترین این مجلات آدینه، دنیای سخن، فرهنگ و توسعه، بایا، عصر پنجشنبهها، تکاپو، و برخی عناوین دیگر بودند. به عنوان رسانهی دیگر روشنفکری مستقل میتوان به کتاب اشاره کرد که البته قادر نبود به میزان مجلات به روز باشد، و بر ضربان روز فرهنگی اجتماعی کشور تاثیر فوری بگذارد. از درون همین مجلات فرهنگی ادبی بهسرعت جریان ادبی پرسروصدا و به ظاهر رادیکالی برآمد که داعیهی شورشگری علیه تمام قدرتها و دیکتاتوریها را داشت.
موجود عجیب و غریبی که شعر دههی ۷۰ نام گرفت
شعر دههی ۷۰ که همدستان خود را در دیگر عرصههای تولید فرهنگی و نیز نقادی داشت، بهسرعت در صفحات نشریات ادبی فرهنگی نشت کرد و گستردهتر شد؛ موجی که خود را آخرین دستاورد تحولات ادبی دنیا میدانست اما در واقع بیان دوبارهی فرمالیستهای روسی دههی ۲۰ و شعر زبان دههی ۷۰ آمریکا بود، البته خامدستانه و تا حدی ناآگاه از پیشینهاش، به رویارویی تمامعیار با جامعهگرایی در هنر و ادبیات پرداخت. پیشگامان این موج، ادبیات معاصر در سالهای دههی ۴۰ و ۵۰ را مقالهنویسی و خفه کردن ادبیت اثر در زیر بار درونمایهی اجتماعی سیاسی آن ارزیابی کرده، و ستایشگر و مروج ادبیاتی شدند که نه روی به بیرون و اجتماع، بلکه روی به درون و به زبان داشت. در حالی که دیکتاتوری بیرون از کتابها و در زندگی روزمره و فضاهای عمومی جامعه بیداد میکرد، موج نوین ادبینویسان به شدت روی کشف دیکتاتوری و تکصدایی در درون متنهای ادبی که تا آن زمان منتشر شده بودند متمرکز بودند. جستوجوگری نقادان شعر دههی ۷۰ به سرعت به ثمر نشست. در تفسیر آنها از متن ادبی، معنا [درونمایهی یک متن ادبی و پیام اثر] دیکتاتور اعظم بود که راه را بر بازیگوشی سیال دالها در متن میبست. معنای اثر و پیوند آن با تاریخ و جامعه، هدفمندی و جهتگیری سیاسی در متن، و بسیاری دیگر از اجزای اثر ادبی که میتوانست ذهنیت مخاطب را پرورش دهد و با او ارتباط برقرار کند، سلاخی شد، تا موجود عجیب و غریبی خلق شود که شعر دههی ۷۰ نام گرفت.
شعر دههی ۷۰: گسست با مخاطب
شعر دههی ۷۰ در پس ظاهر رادیکال و شورشیاش که ادعای رهاییبخشی ادبیات و نویسنده از تمام قیدو بندهای تحمیلی را داشت، نتایج و پیامدهای ناگواری برای نهاد ادبیات و نهاد روشنفکری ایرانی داشت. آثار تولید شده در شعر دههی ۷۰ تقریباً بهکل رابطهشان را با جامعه قطع کرده بودند. درواقع هیچ کس جز حلقهی کوچکی از فعالان شعر دههی ۷۰ این اشعار را نمیخواند چرا که به شدت بیمعنا بودند. فعالین شعر دههی ۷۰ اما خطر بزرگ منفصل شدن از جامعه را درک نمیکردند. آنان که شعرهایشان توسط جامعه خوانده نمیشد، به درون خود بیشتر فرو رفتند. خوانندگانی که قادر به ارتباط با آثار ادبی نبودند خرید کتاب و مجله را کم کم به کناری مینهادند. نهاد روشنفکری ایران میرفت که استقلال خود را وانهد.
ادبیات و روشنفکری بهعنوان یک نهاد اجتماعی
ادبیات و روشنفکری همواره یک نهاد اجتماعی بوده است و در ارتباط چند سویهای با جامعه و قدرت سیاسی قرار دارد. روشنفکری ایران در سالهای دههی ۷۰ با گفتمان زدودن مفاهیم سیاسی و اجتماعی از ادبیات خلاق بهقصد رسیدن به ادبیت ناب، دخل خود را آورد. قدرت سیاسی که روشنفکران مستقل و غیرمذهبی را همواره خاری در چشم میدید، برای آنان نیز راه حلی نهایی تدارک دیده بود. سالهای پایانی دههی ۷۰ سالهای فرومردن مجلات و برآمدن روزنامههاست. نشریات ادبی و روشنفکری توقیف شدند یا از ادامهی انتشار بازماندند. وقتی مخاطبی برای ادبیات جدی و مستقل باقی نمانده بود، نه نشریهی تازهای ظهور کرد و نه ناشری به نشر کتابهای نوپدید رغب داشت. به جای این سازوکارهای متعارف نهاد روشنفکری، روزنامههای پرتیراژ ظهور کردند. از توس و جامعه گرفته تا شرق. روزنامههایی که با سرمایههای بسیار کلان، و در چهارچوب سیاستهای جناحهای قدرتمند جمهوری اسلامی شکل گرفتند.
این روزنامهها کارکردهای نشریههای ادبی در محاق افتاده را به عهده گرفتند. با این تفاوت که تملک و سیاستگذاری آن در دستان قدرتمندان سیاسی بود. با آب شدن و محو شدن رسانههای قدیمی روشنفکران، این روزنامهها تنها رسانههای میانجی میان جامعه و نویسندگان شدند. در نتیجه صفحات فرهنگی ادبی این روزنامهها به سرعت به مراجع تعیینکنندهی حیات فکری و فرهنگی جامعه بدل شدند.
همچنین نویسندگانی که تمایلی به همکاری با روزنامههای اصلاحطلبان نداشتند، به تدریج از حیات فرهنگی جامعه حذف شدند. نیز برای نخستین بار در تاریخ معاصر ایران، پدیدهی تازهای ظهور کرد: روشنفکرانی که علیه قدرت نبودند، با جناحی از قدرتمندان در جمهوری اسلامی وارد مراوده شده، و به آنها وابسته شدند. روشنفکری ایران از زمان هدایت و بزرگ علوی تا انقلاب ۵۷ و تا دههی ۷۰، همواره نهادی مخالف حاکمان بود. دههی ۷۰ این رویهی شکست و در میان روشنفکران ایرانی شکافی بزرگ ایجاد شد. از بین رفتن رسانههای کوچک و مستقل روشنفکران نقش مهمی در این دگرگونی داشت. اگر چه جمهوری اسلامی نیز نقش مهمی در تعطیلی مجلات ادبی روشنفکری در ایران داشته است، اما مسئلهی مهمی که عمدتاً مغفول مانده، آن است که جامعه دیگر متقاضی آنها نبود. وقتی مردم و کتابخوانان چیز معناداری در مجلات و کتابها نیافتند، جز شکلکهای غریب نامفهومی که حتی بدون شنیدن صدای شاعر، کسی قادر به خواندن آنها نیز نبود، ادبیات جدی روز را به کناری گذاشته و منابعی دیگر جایگزین آنها کردند.
شعر دههی ۷۰ و واژگونی فرهنگی
آنچه امروز رامتین کریمی بهدرستی ژورنالیسم پوپولیستی و شعر محافظهکار مینامد، محصول یک پروسهی پیچیده است که اتفاقاً شعر دههی ۷۰ با تمام رهبران و دستاندرکارانش، تأثیر فراوانی بر آن داشتند. روزنامههای میلیاردی، شعر ستیزهجو ترویج نمیکند. برای آنکه یک انتقال عظیم در ایران صورت بگیرد، و کلمهی روشنفکر که با نامهایی چون هدایت، شاملو، بهرنگی، جلال آل احمد، ساعدی، آریانپور، فروغ و غیره تداعی میشد، با نامهایی چون گنجی، خاتمی، سروش، فرهادپور، و غیره تداعی شود، میبایست یک پرش بزرگ فرهنگی صورت میگرفت. شعر دهه ۷۰ و گفتمان نقادی آن سهم مهمی در این واژگونگی فرهنگی ایفا کرد.
نظرها
نظری وجود ندارد.