ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

آوازهای شهر ما «بیاتِ تهران»

<p>فرهنگ کسرائی- به&zwnj;راستی پیشینه&zwnj;ی &laquo;بیاتِ تهران&raquo; برای کسی، چه بسا نیز برای هنرمندان بزرگی هم که پژوهش&zwnj;های ژرف و ارزنده&zwnj;ای درباره&zwnj;ی موسیقی ما داشته&zwnj;اند، پیدا نیست. همین اندازه می&zwnj;توان گفت، که مانند یادگارهائی از زمان&zwnj;های دور در راه خویش با افت و خیزهائی که داشته، پیوسته جریان یافته، سینه به سینه گشته و در دلِ مردمان جای گرفته است تا جائی&zwnj;که فرهیختگان و دانشمندان را واداشته به&zwnj;ناچار پذیرای آن شوند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>آواز &laquo;بیات تهران&raquo; بازگوکننده&zwnj;ی ناکامی&zwnj;ها، غم&zwnj;ها، رنج&zwnj;ها و افزون بر آن&zwnj;ها دلداگی&zwnj;های مردم جنوبِ شهرِ تهران بوده و با رخنه در فرهنگ و بینش و آئین مردم با بیداد و داد آنان پیوند خورده است؛ آن&zwnj;چنان&zwnj;که با همه&zwnj;ی بیمهری&zwnj;ها و بی&zwnj;پروائی&zwnj;هائی که به آن روا داشته&zwnj;اند، هنوز جایگاه راستین خود را نزدِ&zwnj;&zwnj; همان مردم از دست نداده است.</p> <p>&nbsp;</p> <p>تا این زمان دو گونه&zwnj;ی &laquo;بیان&raquo; در بیاتِ تهران شناخته شده است. یکی شیوه&zwnj;ی &laquo;بنا&zwnj;ها&raquo; و دیگری شیوه&zwnj;ی &laquo;مشدی&zwnj;ها&raquo; است که تنها در چگونگی &laquo;بیان&raquo;، این دو شیوه را می&zwnj;توان از هم جدا کرد. &laquo;بیاتِ تهران&raquo; از آغاز پیدایش و شناختِ آن کم کم با گذشتِ زمان با نام&zwnj;های &laquo;لاتی&raquo;، &laquo;لـَشی&raquo;، &laquo;کوچه باغی&raquo; و &laquo;غزل&raquo; سر&zwnj;شناس شده است. کسانی ندانسته &laquo;خراباتی&raquo; را با &laquo;بیاتِ تهران&raquo; در یک جایگاه می&zwnj;نشانند، که درست نیست. به گفته&zwnj;ی &laquo;مرتضی احمدی&raquo;:&zwnj;&zwnj; همان بهتر که خراباتی در خرابات مدفون بماند و جایگاهِ بیاتِ تهران در موسیقی اصیلِ زادگاهِ خودمان ماندگار.</p> <p>&nbsp;</p> <p>در گذشته نآم&zwnj;آور&zwnj;ترین خوانندگانِ آن &laquo;رضا باباشملی&raquo;، &laquo;اصفرننه&raquo;، &laquo;ابرام غزلخون&raquo;، &laquo;حسین کبابی&raquo; و &laquo;آقارضا کور&raquo; بودند. از اینان حسین کبابی با صدای زیبایش از همه سرتربوده و آقا رضاکور از بهترین خوانندگانِ شیوه&zwnj;ی بنا&zwnj;ها. او در جوانی با گرفتاری به بیماری آبله بینائی خودش را از دست می&zwnj;دهد و می&zwnj;گویند با آنکه نابینا بوده، ولی همه&zwnj;ی شعرهای دیوانِ حافظ را از بر می&zwnj;دانسته است. او با خواندنِ آواز بیاتِ تهران کمک&zwnj;های زیادی از مردم می&zwnj;گرفت که با آن درآمد از کودکانِ بی&zwnj;سرپرست نگهداری می&zwnj;کرد.<br /> <br /> &laquo;بیاتِ تهران&raquo; در سال ۱۳۱۴ (۱۹۳۵) یا ۱۳۱۶ (۱۹۳۷) کسانی از فرهیختگان و پژوهشگران ِ موسیقی و نوازندگان را به خود کشانید و به آن روی آوردند. بنابر پیشنهادِ شادروان &laquo;اشرف&zwnj;الدین حسینی&raquo; (نسیم شمال) در نشستی با &laquo;ذکاءالملک فروغی&raquo;، &laquo;مرتضی نی&zwnj;داوود&raquo;، &laquo;ملک&zwnj;الشعرا بهار&raquo;، &laquo;موسی معروفی&raquo;، &laquo;ابوالحسن صبا&raquo;، &laquo;مرتضی محجوبی&raquo; و &laquo;ادیب خوانساری&raquo; این شیوه &laquo;بیاتِ تهران&raquo; نامگذاری می&zwnj;شود و پس از سال&zwnj;ها هستی راستینش آشکار می&zwnj;گردد و با همین نام برای نخستین بار با صدای استاد &laquo;جواد بدیع&zwnj;زاده&raquo; همراه با قره&zwnj;نی &laquo;حسینعلی وزیری&zwnj;تبار&raquo; خوانده می&zwnj;شود. ولی باز از سال ۱۳۱۸ (۱۹۳۹) تا پایان سال ۱۳۲۲ (۱۹۴۳) فراموش می&zwnj;گردد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>به گفته&zwnj;ی مرتضی احمدی: در اواخر بهار سال ۱۳۲۳ (۱۹۴۴) عشق و علاقه وادارم کرد که از بیاتِ تهران در بینِ پیش&zwnj;پرده&zwnj;ها استفاده کنم. بالاخره با اصرار و پافشاری من و موافقت استاد &laquo;حسن رادمرد&raquo;، آقای &laquo;تفکری&raquo; و آقای &laquo;پرویز خطیبی&raquo; درنهایتِ احتیاط و آن هم در سانس اول روز جمعه در تآ&zwnj;تر &laquo;فرهنگ&raquo; اجرا شد که به&zwnj;شدت نظر همگان را جلب کرد و چند سال به&zwnj;&zwnj; همان سبک ادامه یافت و خوانندگان با ارزش رادیو آن را به بالا&zwnj;ترین حدِ محبوبیت رسانیدند که متأسفانه باز هم گـَردِ بی&zwnj;مهری چهره&zwnj;ی درخشانِ گوشه&zwnj;ای از موسیقی ملی ما را به کدورتِ زمان نزدیک کرد. اولین شعری که با صدای من به گوش تماشاچی&zwnj;ها رسید ابیاتِ زیر بود:</p> <p><br /> سوزد و گرید و افروزد و نابود شود هرکه چون شمعْ بخندد به شبِ تارِ کسی<br /> بی&zwnj;گام دست در آغوشِ نگارش بِبَرند هر که بوسه رباید ز لبِ یار ِ کسی</p> <p>&nbsp;</p> <p>مرتضی احمدی در جائی دیگر می&zwnj;گوید: تاکنون کسی جز من به دلایل خاصِ خودش قادر به اجرای درست و اصیل ترانه&zwnj;های سنتی شناخته نشده است. این خودگوئی و خودستائی نیست، واقعیتی است بس تلخ و دردناک. زیرا ترانه&zwnj;های سنتی تهران را شخص یا اشخاصی می&zwnj;توانند با توجه با اصالت و زیبائی آن و بهره&zwnj;گیری از صدای خوش اجرا کنند و زنده نگه دارند، که حداقل شصت هفتاد سال پیش در محله&zwnj;های قدیمی و معروف تهران، کنار دروازه&zwnj;هایش، توی خیابان&zwnj;های خاکی&zwnj;اش، در خانه&zwnj;های خشت و گلی&zwnj;اش، روی پشتِ بام&zwnj;های کاهگلی&zwnj;اش و بالاخره توی خاک و خـُل&zwnj;هایش و در بین&zwnj;&zwnj; همان مردم، با فرهنگِ حاکم خاص ِ خودشان متولد شده، لولیده و رشد کرده باشد. امروز با جابجائی بسیار، همه چیز غیر ممکن شده. تهران دیگر آن تهران نیست. فقط اسمی از آن مانده&zwnj; است. بچه&zwnj;های اصیلِ تهران یا مُرده&zwnj;اند یا عطای زادگاه&zwnj;شان را به مهمان&zwnj;های ناخوانده&zwnj;اش بخشیده و کوچ کرده&zwnj;اند، یا در اثر ازدواج بچه&zwnj;هایشان با تازه واردین، شهروندی خود را به رایگان از دست داده&zwnj;اند. پس اگر می&zwnj;گویم واقعیتی است بس تلخ و دردناک به بیراهه نرفته&zwnj;ام. با مرگِ من این هنر اصیل خدا می&zwnj;داند با چه سرنوشتی مواجه خواهد شد. چون من ِ کوچک، اخرین بازمانده&zwnj;ی آن قومِ از دست رفته هستم که رفته&zwnj;اند و دیگر برنمی&zwnj;گردند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>از آخرین کسانی&zwnj; که در تهرانِ پیش از انقلاب هنوز &laquo;بیات تهران&raquo; می&zwnj;خواند و به&zwnj;نام بود &laquo;حسن شهرستانی&raquo; یا &laquo;حسن خشتک&raquo; را می&zwnj;توان نام برد. به گفته&zwnj;ی تهرانی&zwnj;ها بچه&zwnj;ی محله&zwnj;ی نارمک و جولانگاهش اطراف میدان فوزیه بود. کسانی هم می&zwnj;گویند او بچه&zwnj;ی خیابان شهرستانی از خیابان&zwnj;های فرعی میدان فوزیه بوده است. او با صدای خوشی که داشت در تکیه&zwnj;های ماه محرم نوحه می&zwnj;خواند و به&zwnj;ویژه در ماه رمضان و در دوره&zwnj;های &laquo;تـُرنا&raquo; بازی که می&zwnj;گذاشت آواز هم می&zwnj;خواند. به گفته&zwnj;ی علی کامرانی (هنرپیشه و ترانه&zwnj;سرا): اسم حسن شهرستانی از وقتی سر ِزبان&zwnj;ها افتاد و شناخته شد که سال ۱۳۴۹ در نمایشنامه&zwnj;ی &laquo;آسد کاظم&raquo; نوشته&zwnj;ی &laquo;محمود استادمحمد&raquo; و به کارگرانی &laquo;هوشنگ توزیع&raquo; بازی کرد. (در این نمایش علی کامرانی هم بازی می&zwnj;کرد) این نمایشنامه ماه&zwnj;ها روی صحنه بود. بعد دوباره در سال ۱۳۵۰ با کارگردانی نویسنده یک بار دیگر روی صحنه رفت. از آن به بعد حسن شهرستانی معروفیتی پیدا کرد و حتی چندین بار به تلویزیون دعوت شد و آواز خواند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>اما امروز آواز بیات تهران چه جایگاهی دارد؟ آیا به فراموشی سپرده شده است؟ آیا هنوز حسن شهرستانی می&zwnj;خواند؟ آیا شاگرد&zwnj;ها و یا به گفته&zwnj;ی تهرانی&zwnj;ها نوچه&zwnj;هایش پی کارهای او را گرفته&zwnj;اند؟ آیا این نغمه&zwnj;های اصیلِ تهران هنوز در گوش مردمان جاری است؟ آیا جوانان یا نوجوانانِ ایرانی این نغمه&zwnj;ها را می&zwnj;شناسند، شنیده&zwnj;اند، می&zwnj;شنوند یا خواهند شنید؟با سپاس از مرتضی احمدی هنرمند بزرگوار و تلاش&zwnj;های او در گردآوری ترانه&zwnj;های محلی تهرانی، همواره تندرست و پیروز و شاد باد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>[غزل بیات تهران با صدای ایرج]<br /> &nbsp;</p> <div class="eminline-wrapper"> <div class="emvideo emvideo-video emvideo-youtube"> <div class="media-youtube" id="media-youtube-1"> <div id="emvideo-youtube-flash-wrapper-"><object height="350" width="425" type="application/x-shockwave-flash" data="/sites/all/libraries/audio-player.org/audio-player/player.swf" id="1"> <param value="/sites/all/libraries/audio-player.org/audio-player/player.swf" name="movie" /> <param value="image=http%3A%2F%2Fimg.youtube.com%2Fvi%2FFHc9GPPOnqY%2F0.jpg&amp;type=youtube&amp;file=http%3A%2F%2Fwww.youtube.com%2Fv%2FFHc9GPPOnqY%26amp%3Brel%3D1%26amp%3Bcolor1%3D0xdce6e9%26amp%3Bcolor2%3D0x91c9db%26amp%3Bborder%3D1%26amp%3Bhd%3D1%26amp%3Bshowinfo%3D0%26amp%3Benablejsapi%3D1%26amp%3Bplayerapiid%3Dytplayer&amp;autostart=false" name="flashvars" /> <param value="transparent" name="wmode" /><img height="350" width="425" src="http://img.youtube.com/vi/FHc9GPPOnqY/0.jpg" alt="See video" title="See video" /></object></div> </div> </div> </div> <p>&nbsp;</p>

فرهنگ کسرائی- به‌راستی پیشینه‌ی «بیاتِ تهران» برای کسی، چه بسا نیز برای هنرمندان بزرگی هم که پژوهش‌های ژرف و ارزنده‌ای درباره‌ی موسیقی ما داشته‌اند، پیدا نیست. همین اندازه می‌توان گفت، که مانند یادگارهائی از زمان‌های دور در راه خویش با افت و خیزهائی که داشته، پیوسته جریان یافته، سینه به سینه گشته و در دلِ مردمان جای گرفته است تا جائی‌که فرهیختگان و دانشمندان را واداشته به‌ناچار پذیرای آن شوند.

آواز «بیات تهران» بازگوکننده‌ی ناکامی‌ها، غم‌ها، رنج‌ها و افزون بر آن‌ها دلداگی‌های مردم جنوبِ شهرِ تهران بوده و با رخنه در فرهنگ و بینش و آئین مردم با بیداد و داد آنان پیوند خورده است؛ آن‌چنان‌که با همه‌ی بیمهری‌ها و بی‌پروائی‌هائی که به آن روا داشته‌اند، هنوز جایگاه راستین خود را نزدِ‌‌ همان مردم از دست نداده است.

تا این زمان دو گونه‌ی «بیان» در بیاتِ تهران شناخته شده است. یکی شیوه‌ی «بنا‌ها» و دیگری شیوه‌ی «مشدی‌ها» است که تنها در چگونگی «بیان»، این دو شیوه را می‌توان از هم جدا کرد. «بیاتِ تهران» از آغاز پیدایش و شناختِ آن کم کم با گذشتِ زمان با نام‌های «لاتی»، «لـَشی»، «کوچه باغی» و «غزل» سر‌شناس شده است. کسانی ندانسته «خراباتی» را با «بیاتِ تهران» در یک جایگاه می‌نشانند، که درست نیست. به گفته‌ی «مرتضی احمدی»:‌‌ همان بهتر که خراباتی در خرابات مدفون بماند و جایگاهِ بیاتِ تهران در موسیقی اصیلِ زادگاهِ خودمان ماندگار.

در گذشته نآم‌آور‌ترین خوانندگانِ آن «رضا باباشملی»، «اصفرننه»، «ابرام غزلخون»، «حسین کبابی» و «آقارضا کور» بودند. از اینان حسین کبابی با صدای زیبایش از همه سرتربوده و آقا رضاکور از بهترین خوانندگانِ شیوه‌ی بنا‌ها. او در جوانی با گرفتاری به بیماری آبله بینائی خودش را از دست می‌دهد و می‌گویند با آنکه نابینا بوده، ولی همه‌ی شعرهای دیوانِ حافظ را از بر می‌دانسته است. او با خواندنِ آواز بیاتِ تهران کمک‌های زیادی از مردم می‌گرفت که با آن درآمد از کودکانِ بی‌سرپرست نگهداری می‌کرد.

«بیاتِ تهران» در سال ۱۳۱۴ (۱۹۳۵) یا ۱۳۱۶ (۱۹۳۷) کسانی از فرهیختگان و پژوهشگران ِ موسیقی و نوازندگان را به خود کشانید و به آن روی آوردند. بنابر پیشنهادِ شادروان «اشرف‌الدین حسینی» (نسیم شمال) در نشستی با «ذکاءالملک فروغی»، «مرتضی نی‌داوود»، «ملک‌الشعرا بهار»، «موسی معروفی»، «ابوالحسن صبا»، «مرتضی محجوبی» و «ادیب خوانساری» این شیوه «بیاتِ تهران» نامگذاری می‌شود و پس از سال‌ها هستی راستینش آشکار می‌گردد و با همین نام برای نخستین بار با صدای استاد «جواد بدیع‌زاده» همراه با قره‌نی «حسینعلی وزیری‌تبار» خوانده می‌شود. ولی باز از سال ۱۳۱۸ (۱۹۳۹) تا پایان سال ۱۳۲۲ (۱۹۴۳) فراموش می‌گردد.

به گفته‌ی مرتضی احمدی: در اواخر بهار سال ۱۳۲۳ (۱۹۴۴) عشق و علاقه وادارم کرد که از بیاتِ تهران در بینِ پیش‌پرده‌ها استفاده کنم. بالاخره با اصرار و پافشاری من و موافقت استاد «حسن رادمرد»، آقای «تفکری» و آقای «پرویز خطیبی» درنهایتِ احتیاط و آن هم در سانس اول روز جمعه در تآ‌تر «فرهنگ» اجرا شد که به‌شدت نظر همگان را جلب کرد و چند سال به‌‌ همان سبک ادامه یافت و خوانندگان با ارزش رادیو آن را به بالا‌ترین حدِ محبوبیت رسانیدند که متأسفانه باز هم گـَردِ بی‌مهری چهره‌ی درخشانِ گوشه‌ای از موسیقی ملی ما را به کدورتِ زمان نزدیک کرد. اولین شعری که با صدای من به گوش تماشاچی‌ها رسید ابیاتِ زیر بود:

سوزد و گرید و افروزد و نابود شود هرکه چون شمعْ بخندد به شبِ تارِ کسی
بی‌گام دست در آغوشِ نگارش بِبَرند هر که بوسه رباید ز لبِ یار ِ کسی

مرتضی احمدی در جائی دیگر می‌گوید: تاکنون کسی جز من به دلایل خاصِ خودش قادر به اجرای درست و اصیل ترانه‌های سنتی شناخته نشده است. این خودگوئی و خودستائی نیست، واقعیتی است بس تلخ و دردناک. زیرا ترانه‌های سنتی تهران را شخص یا اشخاصی می‌توانند با توجه با اصالت و زیبائی آن و بهره‌گیری از صدای خوش اجرا کنند و زنده نگه دارند، که حداقل شصت هفتاد سال پیش در محله‌های قدیمی و معروف تهران، کنار دروازه‌هایش، توی خیابان‌های خاکی‌اش، در خانه‌های خشت و گلی‌اش، روی پشتِ بام‌های کاهگلی‌اش و بالاخره توی خاک و خـُل‌هایش و در بین‌‌ همان مردم، با فرهنگِ حاکم خاص ِ خودشان متولد شده، لولیده و رشد کرده باشد. امروز با جابجائی بسیار، همه چیز غیر ممکن شده. تهران دیگر آن تهران نیست. فقط اسمی از آن مانده‌ است. بچه‌های اصیلِ تهران یا مُرده‌اند یا عطای زادگاه‌شان را به مهمان‌های ناخوانده‌اش بخشیده و کوچ کرده‌اند، یا در اثر ازدواج بچه‌هایشان با تازه واردین، شهروندی خود را به رایگان از دست داده‌اند. پس اگر می‌گویم واقعیتی است بس تلخ و دردناک به بیراهه نرفته‌ام. با مرگِ من این هنر اصیل خدا می‌داند با چه سرنوشتی مواجه خواهد شد. چون من ِ کوچک، اخرین بازمانده‌ی آن قومِ از دست رفته هستم که رفته‌اند و دیگر برنمی‌گردند.

از آخرین کسانی‌ که در تهرانِ پیش از انقلاب هنوز «بیات تهران» می‌خواند و به‌نام بود «حسن شهرستانی» یا «حسن خشتک» را می‌توان نام برد. به گفته‌ی تهرانی‌ها بچه‌ی محله‌ی نارمک و جولانگاهش اطراف میدان فوزیه بود. کسانی هم می‌گویند او بچه‌ی خیابان شهرستانی از خیابان‌های فرعی میدان فوزیه بوده است. او با صدای خوشی که داشت در تکیه‌های ماه محرم نوحه می‌خواند و به‌ویژه در ماه رمضان و در دوره‌های «تـُرنا» بازی که می‌گذاشت آواز هم می‌خواند. به گفته‌ی علی کامرانی (هنرپیشه و ترانه‌سرا): اسم حسن شهرستانی از وقتی سر ِزبان‌ها افتاد و شناخته شد که سال ۱۳۴۹ در نمایشنامه‌ی «آسد کاظم» نوشته‌ی «محمود استادمحمد» و به کارگرانی «هوشنگ توزیع» بازی کرد. (در این نمایش علی کامرانی هم بازی می‌کرد) این نمایشنامه ماه‌ها روی صحنه بود. بعد دوباره در سال ۱۳۵۰ با کارگردانی نویسنده یک بار دیگر روی صحنه رفت. از آن به بعد حسن شهرستانی معروفیتی پیدا کرد و حتی چندین بار به تلویزیون دعوت شد و آواز خواند.

اما امروز آواز بیات تهران چه جایگاهی دارد؟ آیا به فراموشی سپرده شده است؟ آیا هنوز حسن شهرستانی می‌خواند؟ آیا شاگرد‌ها و یا به گفته‌ی تهرانی‌ها نوچه‌هایش پی کارهای او را گرفته‌اند؟ آیا این نغمه‌های اصیلِ تهران هنوز در گوش مردمان جاری است؟ آیا جوانان یا نوجوانانِ ایرانی این نغمه‌ها را می‌شناسند، شنیده‌اند، می‌شنوند یا خواهند شنید؟با سپاس از مرتضی احمدی هنرمند بزرگوار و تلاش‌های او در گردآوری ترانه‌های محلی تهرانی، همواره تندرست و پیروز و شاد باد.

[غزل بیات تهران با صدای ایرج]
 

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.