ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

یادبود بیستمین سال خاموشی سید مرتضی پسندیده

جمهوری اسلامی از منظر برادر بزرگتر بنیانگذار

محسن کدیور- سید مرتضی پسندیده شش سال از برادرش روح الله خمینی بزرگتر بود، و هفت سال بعد از او هم از دنیا رفت. پسندیده دقیقا یک قرن عمر کرد. او با سه سلسله معاصر بود.

سید مرتضی پسندیده (متولد ۱۳ فروردین ۱۲۷۵ و متوفی ۲۲ آبان ۱۳۷۵) شش سال از برادرش سید روح الله موسوی خمینی (متولد ۱ مهر ۱۲۸۱، متوفی ۱۳ خرداد ۱۳۶۸) بزرگتر بود، و هفت سال بعد از او هم از دنیا رفت. پسندیده دقیقا یک قرن عمر کرد. او با سه سلسله معاصر بود: سه دهه آخر قاجار، تمام دوره پهلوی، و ۱۸ سال اول دوره ولایت فقیه؛ و دوران زمامداری هفت نفر را درک کرد: مظفرالدین شاه، محمد علی شاه، احمد شاه، رضا شاه، محمد رضا شاه، برادرش آقای خمینی و آقای خامنه ای.

خاطرات قبل از انقلاب پسندیده منتشر شده است. (۱) او قبل و بعد از انقلاب یکی از وکلای مالی اصلی آقای خمینی در حوزه علمیه قم بود. اما خاطرات پس از انقلاب آقای پسندیده منتشر نشده، و بعید است به این زودی ها هم منتشر شود! به مناسبت بیستمین سالگرد خاموشیش اسناد اندک باقیمانده از دوران بعد از انقلاب وی را مرور می کنم.

اجمالا سید مرتضی پسندیده از أوضاع بعد از انقلاب راضی نبوده است. عدم رضایت او حداقل سه محور داشته است: اول سوء مدیریت و ادامه ظلم  حکومت‌های قبل از انقلاب نسبت به مردم توسط زمامداران جمهوری اسلامی، خصوصا مصادره‌ها، دستگیری‌ها، حصرها و اعدامها؛ دوم بی تدبیری اولیاء امور در سیاست خارجی؛ و سوم نزدیکی خط مشی وی با زنده یاد دکتر محمد مصدق، جبهه ملی و نهضت آزادی و به اصطلاح ملی‌گراها و لیبرال‌ها. آقای پسندیده روحانی آزاده ای بود از جنس آقا سید رضا موسوی مجتهد زنجانی.

در این مجال هشت سند که نشان‌دهنده خط مشی متفاوت او با برادرش آقای خمینی است نقل و مختصرا تحلیل می کنم. به این امید که در فرصت بعدی این مجموعه تکمیل شود. این اسناد به ترتیب زمانی است. در انتهای هر سند مشخصات منبع آن آمده است. (۲)

سند اول. سال ۱۳۵۷

به گواهی کتاب صحیفه امام بین آقای خمینی و برادر بزرگتر علاوه بر مراوادات وجوه شرعیه نامه هایی رد و بدل می شده است. دو مورد آن قابل توجه است، البته نامه پسندیده درج نشده، اما از پاسخ برادر کوچکتر می توان موضع برادر بزرگتر را به راحتی استخراج کرد.

الف. «اینجانب نمی ‏توانم از جبهه‌‏ای‌ها‫‪ [جبهه‌ی ملی] و نه از بزرگشان [محمد مصدق] اسمی ببرم و ترویجی بکنم؛ راه آنها با ما مختلف است». (۳)

ب. «از قرار مسموع مصاحباتی با خبرنگاران داخلی و خارجی می‏فرمایید؛ این امر بسیار بر خلاف مصلحت است زیرا اگر مطالب اینجانب صریحاً گفته شود حتماً به شما صدمه‏ای وارد می‏کنند، و لااقل تبعید، و این نباید بشود و اگر مثل دیگران باشد مورد اشکال دوستان و جناحهای دیگر می‏شود. حضرتعالی نه با خبرنگار خارجی و نه داخلی مصاحبه نفرمایید.» (۴)

اجمالا مشی سیاسی دو برادر بسیار متفاوت بوده است. یکی از محورهای اختلاف نظر درباره جبهه ملی و خصوصا دکتر محمد مصدق بوده است، که نکات بیشتری در اسناد هفتم و هشتم خواهد آمد.

سند دوم. سال ۱۳۵۸

آقای پسندیده از مخالفان حزب جمهوری اسلامی روابط حسنه ای با ابوالحسن بنی صدر و صادق قطب زاده داشته است. وی در انتخابات دور اول ریاست جمهوری از بنی صدر حمایت کرد. در جریان انتخابات نخستین دوره مجلس (۲۴ اسفند ۱۳۵۸) پسندیده مشاهدات خود را از انتخابات خمین در نامه ای سرگشاده به رئیس جمهور منتشر کرد. او نامه اعتراضی خود را به برادرش رهبر جمهوری اسلامی یا  شورای انقلاب اسلامی یا رئیس دیوان عالی کشور ارسال نکرده، و این بسیار معنی دار است. متن نامه:

«ساحت محترم حضرت آقای بنی صدر رئیس جمهوری اسلامی ایران

مطابق شکایات و اطلاعات واصله، در خمین انتخابات با تقلب و تزویر و کمک ارگان های شهر و فرهنگیان و تهدید به نفع کاندیدای [حزب] جمهوری اسلامی انجام یافته و حتی قاضی و دادستان و … با ارعاب و زندان جمعی و کشتار در روز رای گیری، انتخابات را از جریان طبیعی خارج نموده اند. هرگاه قادر باشید بازرسی فهمیده و مطلع و بی طرف که سابقه اداری داشته باشد، با قدرت فورا اعزام، تا جریان را مشاهده و رسیدگی و اگر تخلفی شده، مجرم و مرتکب را شناسایی نمایند و طبق قانون عمل فرمائید. متاسفم بگویم در هیچ دوره به این نحو عمل نشده. مردم از حکومت اسلامی انتظار ظلم فاحش نداشته اند.

با تجدید احترامات فائقه

سید مرتضی پسندیده [۲۷ اسفند ۱۳۵۸]» (۵)

بررسی: وی عملکرد مسئولین محلی جمهوری اسلامی را اینگونه توصیف کرده «تقلب، تزویر، تهدید، ارعاب، زندان جمعی، کشتار، خارج کردن انتخابات از جریان طبیعی» و در انتهای نامه نظام جمهوری اسلامی را با رژیمهای قبل از انقلاب مقایسه کرده است: «متاسفم بگویم در هیچ دوره به این نحو عمل نشده. مردم از حکومت اسلامی انتظار ظلم فاحش نداشته اند.»

اما پاسخ رئیس جمهور:

«حضرت آیت الله پسندیده دامت برکاته

مرقومه‌ی حضرت عالی درباره ی انتخابات خمین، مسرت وصول ارزانی بخشید، نظیر شکایاتی که از این انتخابات حضور شما عرض شده اند، از آن شهر و شهرهای دیگر نیز به ابن جانب شده اند. شخصیت های بسیاری نامه و تلگراف فرستاده اند. قرار است موضوع در شورای انقلاب طرح شود و امیدوارم شورا با توجه به اهمیت سلامت انتخابات مجلس در پیدایش ثبات در کشور، تصمیم لازم برای رسیدگی جدی به همه شکایات واصله اتخاذ کند.
این‌جانب می‌دانم که قاطعیت در اداره، یک جانبه نمی تواند باشد. لازم است همه جانبه باشد و الا بی تاثیر می شود. وضع بحرانی کشور قاطعیت همه جانبه ای را در اداره ی امور کشور ایجاب می کند و تا وقتی اسباب و شرایط اعمال این قاطعیت فراهم نشود، سامان دادن به امور کشور میسر نمی شود. بنابراین نمی توانم نسبت به عدم سلامت انتخابات لاقید بمانم و یقین بدانید در این باره با قاطعیتی به تمام عمل خواهم کرد.

با تبریکات صمیمانه به مناسبت نوروز

ابوالحسن بنی صدر ، ۲۸ اسفند ۱۳۵۸» (۶)

البته رئیس جمهور بنی صدر نتوانست کاری بکند و پانزده ماه بعد در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ خود او نیز حذف و متعاقب آن مجبور به خروج از ایران شد.

سند سوم. سال ۱۳۵۹

روز ۱۶ آبان ۱۳۵۹ صادق قطب‌زاده از مقامات ارشد نخستین سال استقرار جمهوری اسلامی، پس از شرکت در یک مناظره تلویزیونی با حکم اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب اسلامی تهران توسط پاسداران دادسرای انقلاب اوین به اتهام «طرح مسائل اختلاف‌انگیز و ایجاد جو تشویش و بدبینی» بازداشت شد. «قطب‌زاده ضمن برشمردن نارسایی‌های موجود سازمان در زمان تصدی خود و نیز در حال حاضر گفت: اعمال نظرهای شخصی و گروهی مانع اجرای برنامه خوب و مردمی از صدا و سیمای جمهوری اسلامی شده است. این وضع باعث شده است که اخبار صحیح به گوش مردم نرسد و هر روز به تعداد کسانی که گوش به رادیوهای بیگانه برای کسب خبر صحیح می‌دهند افزوده شود. آنچه که در رادیو و تلویزیون می‌گذرد وضع آشفته‌ای که بر این سازمان حاکم است شبیه وضعی است که در دیگر سازمان‌ها و نهادهای کشور حاکم است.» (۷)

به طرفداری از قطب زاده تظاهراتی در قم و تهران برگزار شد. ۳۶ نماینده مجلس خواستار آزادی وی شدند. سه نفر از رجال دینی و ملی نیز شدیدا به این بازداشت اعراض کردند: آقایان مهندس مهدی بازرگان در بیانیه عمومی (۸)، شیخ الفقهاء بهاء الدین محلاتی از شیراز در تلگراف به آقای خمینی (۹)، و سید مرتضی پسندیده.

بیانیه ۱۹ آبان ۱۳۵۹ سیدمرتضی پسندیده: «وسیله جناب آقای مهندس مهدی بازرگان، مجلس شورای اسلامی ایران، با عرض معذرت، بازداشت جناب آقای [صادق] قطب‌زاده که در جمهوری اسلامی ایران وزیر خارجه، عضو شورای انقلاب، و رییس صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، و از ارکان مملکت، و مورد علاقه اکثریت ملت است، موجب تاسف و تعجب است، و استخلاص فوری و معذرت و اعاده حیثیت مشارالیه مورد تقاضا است. استدعا دارم بعدا بازداشت و احضار و بازپرسی هرکسی با مراعات موازین اسلامی و حفظ بی طرفی و ضوابط بین المللی باشد تا موجب نابسامانی و اختلافات فراهم نشود.» (۱۰) وی در ادامه بار دیگر با حمایت از رئیس جمهور بنی صدر و نظامیان مشغول جنگ با صدام، همگان را به رفع اختلافات و همگامی دعوت می کند.

بررسی: پسندیده این بار نیز به جای نامه به برادر (رهبر جمهوری اسلامی) یا رئیس دیوان عالی کشور یا دادستان کل کشور یا دادستان انقلاب کل کشور بیانیه سرگشاده عمومی خطاب به نمایندگان مردم در مجلس از طریق مهدی بازرگان (دبیرکل نهضت آزادی ایران و نماینده وقت مردم تهران در مجلس اول) صادر کرد. تاکید وی بر «مراعات موازین اسلامی و حفظ بی طرفی و ضوابط بین المللی» در دادرسی برای همگان «دعوت به حکومت قانون» است. دو روز بعد قطب زاده از زندان آزاد شد.

سند چهارم. سال ۱۳۶۲

سید مرتضی پسندیده در مقدمه خاطراتش توضیح داده: «… پس از سقوط دولت پهلوی و انقراض سلطنت و دولت و مجلس نیز در ممالک غربی بدست متصدیان و با بدست  ایرانیان وابسته یا شکست خورده یا فرصت طلب روزنامه ها و نشریات و کتب یا به نام نامه سرگشاده حقایق را معکوس و با انتشارات دروغ خود بازار و اجناس قلب را به جای اجناس اصیل در معرض دید عمومی قرار داده و بعضی را به من نگارنده (سید مرتضی پسندیده) نسبت دادند و پدران و مادران ما را بر خلاف حقیقت معرفی کردند، بنابراین من مکلف شدم که شرح حال پدر و جد و مادر و جده و خود و برادرها و خواهرها و عمه ها و عمو وغیره را مطابق قباله جات موجود و مهرنامه ها با ذکر القاب و عناوین و روابط  و بعضی اقوام را بطور اختصار برای جواب و کشف حقایق مسلم بنویسم…» (۱۱)

فردی خارج از کشور با سوء استفاده از انتقادات پسندیده از جمهوری اسلامی مطالب سراپاکذبی را به وی و خانواده آقای خمینی نسبت داده بود. (۱۲) پسندیده با نگارش این خاطرات اطلاعات صحیحی را درباره اجداد خود و برادرش تنظیم و منتشر کرد.

اما مهمترین سند بعد از انقلاب سید مرتضی پسندیده نامه به برادرش آقای خمینی رهبر جمهوری اسلامی است. توصیف این نامه به روایت وبگاه «تاریخ ایرانی» (۱۳):

«هرچند آیت‌الله پسندیده در سال‌های پس از انقلاب فعالیت سیاسی خاصی نداشت، اما در برخی مقاطع حساس تاریخی آنچنان که خود می‌گفت «به حکم وظیفه شرعی و ملی» با ارسال نامه‌هایی برای امام و برخی دیگر از مسئولان کشوری نکاتی را که «به صلاح مملکت» می‌دانست، یادآور می‌شد. از آن جمله می‌توان به نامه ایشان خطاب به ابوالحسن بنی‌صدر رییس‌جمهوری وقت پس از انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی اشاره کرد. نامه‌ای که در آن آیت‌الله پسندیده به برخی تخلفات روی داده در انتخابات حوزه انتخابیه خمین اعتراض کرده بود. بیانیه اعتراض به بازداشت صادق قطب‌زاده در سال ۵۹، نامه به امام در انتقاد از اوضاع جاری کشور در سال ۶۲ و درخواست برای آزادی یکی از چهره‌های ملی‌گرا نزدیک به نهضت آزادی در اواخر دهه ۶۰ که با واکنش سیداحمد خمینی مواجه شد، از جمله فعالیت‌های ارشادی آیت‌الله پسندیده در دوران پس از انقلاب بود.» (۱۴)

بنابراین محرز است که آقای پسندیده «نامه ای به امام در انتقاد از اوضاع جاری کشور در سال ۶۲» نوشته است. در فضای اینترنت نامه ای به عنوان نامه یادشده منتشر شده است. (۱۵) علیرغم تفحص فراوان تا کنون به دست‌خط این نامه بسیار مهم دسترسی پیدا نکرده ام. احتیاط علمی در عدم انتشار متن یادشده است. به مجردی که به نسخه مطمئنی از این نامه تاریخی دسترسی پیدا کنم، متن کامل و مصحح آن را  همراه با مقدمه و تعلیقات منتشر خواهم کرد. فرصت را مغتنم داشته از «دفتر تنظیم و نشر آثار امام خمینی» و خانواده آقای پسندیده که نسخه اصلی آن را در اختیار دارند، یا هر کسی که دست خط این نامه را در اختیار دارد، در انتشار این سند تاریخی در خواست مساعدت دارم.

سند پنجم. سال ۱۳۶۴

اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات روزنوشت خود مطلب زیر را نوشته است: «در تنفس [نخستین اجلاس دوره اول مجلس خبرگان رهبری] آقای [محمد علی] فیض گیلانی گفت که آقای [سید مرتضی] پسندیده [برادر بزرگ امام خمینی] خیلی عصبانی است. چون حکم استرداد زمین‌هایش در خمین توسط آقای [سید محمد موسوی] خوئینی‏ها [دادستان کل کشور] راکد شده و فرزندش رضا را بازداشت کرده ‏اند و از خانه اخراج نموده‏ اند. آقای پسندیده می‏خواهد شکایت کند و اعلامیه بدهد. شب از احمد آقا [خمینی] خواستم که آمد منزل ما و راجع به این موضوع صحبت کردیم. قرار شد حق شرعیش پرداخت و دلجویی شود.» (۱۶)

بررسی: از گزارش فوق میزان مخالفت پسندیده با نظام جمهوری اسلامی هویداست. تعرض نظام به زمینهای مردم شکایت قاطبه علمای آن دوره است: آقایان سید محمد رضا موسوی گلپایگانی، شیخ بهاء الدین محلاتی، سید حسن طباطبائی قمی، سید ابوالفضل موسوی مجتهد زنجانی، عبدالرحیم ربانی شیرازی، سید مرتضی پسندیده و …. بسیاری از این تصرفات نه مبنای شرعی داشته نه مبنای قانونی. نمی توان گفت که این اعتراضات همگی برخاسته از خصلت فئودالی آقایان یا همنشینی و هم کاسه بودن با ملّاکان بزرگ بوده است. تفصیل این مهم مجال و مقال دیگری می طلبد.

سند ششم. سال ۱۳۶۶

اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطره دیگری نوشته است: «ساعت هشت صبح خدمت ‌امام [خمینی] رفتم و وضع جنگ را گفتم. امام تاکید کردند که جنگ باید تا سقوط صدام ادامه داشته باشد. در مورد آمدن چند مهندس اروپائی برای تعمیر فونیکس‌ها توسط آلبرت حکیم پرسیدم؛ موافقت کردند. قبلاً نخست وزیر [میر حسین موسوی] سئوال را مبهم کرده بود و قرار شد در جلسه سران قوا مطرح شود و با رأی آنها عمل کنیم. می‌خواستم درباره حزب جمهوری اسلامی سئوال کنم که آقای [سید مرتضی] پسندیده، اخوی بزرگ امام آمد. حرف را قطع کردم و به وقت دیگری موکول شد.
… جلسه سران قوا در منزل آقای [سید عبدالکریم] موسوی اردبیلی [رئیس دیوان عالی کشور] بود. با دستور امام درباره استفاده از مهندسان معرفی شده از سوی آلبرت حکیم برای فونیکس‌ها بحث شد و به تصویب رسید.» (۱۷)

بررسی: آقای پسندیده از شاخص ترین منتقدان حزب جمهوری اسلامی بوده و هاشمی رفسنجانی با ورود او گفتگویش را با آقای خمینی نیمه کاره رها می کند. پسندیده به دلیل انتقادات صریحش از نظام جمهوری اسلامی و نظر مساعدش درباره ملّیّون محرم سران نظام نبود.

هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۹۱: «آیت‌الله پسندیده یا عضو جبهه ملی بود یا هوادار خیلی جدی آنها و مایل هم بودند امام در جناح اینها باشند.» (۱۸) البته پسندیده نه عضو جبهه ملی یا نهضت آزادی بود نه هوادار ایشان، اما او از مدافعان جدی دیانت و وطن دوستی دکتر محمد مصدق بود و از حقوق قانونی اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی ایران و دیگر خادمان استقلال، آزادی و آبادانی وطن دفاع می کرد. دو سند بعدی در همین زمینه است.

سند هفتم. سال ۱۳۶۹

حدود یک سال بعد از درگذشت آقای خمینی، آقای پسندیده برای آزادی یکی از افراد نزدیک به نهضت آزادی ایران (۱۹) که توسط ماموران امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شده بود، نامه ای به برادرزاده خود سید احمد خمینی می نویسد. سید احمد خمینی به نامه عموی خود پاسخ می دهد. پاسخ احمد خمینی بعد از درگذشتش منتشر می شود. در اینجا متن کامل پاسخ سید احمد خمینی را نقل می کنم. به اصل نامه آقای پسندیده دسترسی ندارم. انتشار نامه پسندیده خدمتی به تاریخ معاصر کشورمان خواهد بود. (۲۰)  اما پاسخ سید احمد خمینی به حدی شفاف است که از آن می توان خطوط کلی نامه پسندیده را با اطمینان حدس زد. به علاوه شهادتهای احمد خمینی درباره مواضع پدرش در مورد نهضت آزادی ایران و دکتر محمد مصدق حائز اهمیت است. تاریخ دقیق نامه سید احمد خمینی به عمویش هم معلوم نیست. قدر مسلم این پاسخ در سال ۱۳۶۹ نوشته شده است.

«خدمت حضرت آیت الله آقای [سید مرتضی] پسندیده عمّ بزرگوار و عزیزم دامت برکاته

با عرض سلام و ارادات و دعا برای سلامتی وجود مبارک

حضرت‌عالی خود بهتر از هرکسی می دانید که چقدر به شما علاقمندم. من خود را فرزند کوچک جناب‌عالی می دانم و دوست دارم همیشه در کنار شما [بوده] و از شما استفاده معنوی بنمایم. حال که مرادم و جان جانانم حضرت امام [خمینی] سلام الله علیه تنهایم گذاشته است، بعد از خدا تنها شما را دارم و بس.

نامه حضرت‌عالی در مورد آزادی یکی از ملی گراها به دستم رسید. چند جمله مزاحمت می کنم، اولاً به اطلاعات کشور، نظر شما و خود را منتقل می کنم و امیدوارم فرد مذکور آزاد گردد تا به وظیفه ای که بر گردنم نهادید، عمل کرده باشم. ثانیاً این نکته را گوشزد می نمایم که مسأله ملی گراها مسأله ای خطرناک است. ملی گرایی در مقابل اسلام گرایی است و اسلام گرایی خط محکم و استوار امام [خمینی] است. ملی گراها بهای اول برایشان میهن است و به انقلاب و نظام و اسلام یا اهمیتی نمی دهند و یا اهمیت بسیار ناچیزی برایشان دارد. اینها اصل و اساس برایشان ریاست است. اگر به میهن هم علاقه دارند، میهنی است که رئیسش آنان باشند. اگر بعضی از آنان به اعمال فردی در چارچوب اسلام پایبند باشند ولی وقتی پای منافعشان پیش بیاید، از هیچ دروغ و تهمت و ناسزا فروگذار نیستند.

آنان بعد از انقلاب لحظه ای در کنار امام [خمینی] نماندند. متلک و فحش و ناسزا به امام از کارهای رایج این از خدا بی خبران بود. تنها یکی از کارهای آنها را برایتان می فرستم، تا خود قضاوت فرمایید. اینان اعلامیه ای را که امام [خمینی] (قدس سره) با خط مبارکشان خطاب به آقای [علی اکبر] محتشمی [پور] نوشته اند، مجعول دانسته و در عین اینکه نسبت جعل را مستقیماً به من نداده اند ولی با قراردادن خط من بالای نامه امام به آقای محتشمی، جعل را از من دانسته اند و خطی از امام که شعر: «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم» است را آورده اند و ادعا کردند که خط امام این است، در صورتی که حضرت امام (قدس سره) در موقع قدم زدن شعر می گفتند و خط مذکور، خط امام در موقع راه رفتن و یا ایستاده است. از این گذشته اینقدر خط امام روشن است که احتیاج به این حرفها ندارد. من یک صفحه از وصیت نامه امام و نامه مورد بحث را می فرستم، خود قضاوت فرمایید آیا من اینقدر بی دین و بی عقل هستم که چیزی، آن هم چنین مسأله مهمی را به امام نسبت دهم و از آتش قهر خدا در دنیا و آخرت نترسم. اگر من بناست بدین خاطر جهنمی شوم چرا چیزی را که به نفع خودم است به امام نسبت ندهم؟

عموی بزرگوار و عزیزم! قربانتان گردم! من معتقدم که حق با امام راحلمان است آن مرد بزرگی که با هوش و استعداد سرشار خود عمق ماهیتهای کثیف ضد انقلاب را بسیار عالی تشخیص می داد. نامه ای را نهضت آزادی برای فرار از تنبیه ملت شریف ایران به این‌جانب نسبت داده است و فکر می کرده بعد از وفات امام، من دست به چنین خیانتی زده ام، در زمان حیات امام و با دستور ایشان برای آقایان [سید علی] خامنه ای، [اکبر] هاشمی [رفسنجانی]، [سید عبدالکریم] موسوی اردبیلی، [میر حسین] موسوی نخست وزیر، [و محمد محمدی] ری شهری وزیر اطلاعات وقت فرستاده شد. فقط اجازه ندادند که در همان موقع منتشر کنیم. فرمودند این برای بعد از مرگ من است تا اگر آنها خواستند ایران را به سوی غرب به خصوص آمریکا سوق دهند، منتشر کنید. من این نامه را برایتان فرستادم تا معلومتان گردد اینها از چه قماشی هستند و برای رسیدن به دنیا حاضرند به هرکسی هر تهمتی بزنند و از خدا باکی نداشته باشند.

از شما تقاضا دارم برای دفاع از امام و آرمانهای پاک او و برای خاطر دفاع او از اسلام عزیز و به خاطر تحمل رنج و زحمت و مرارتهای بسیاری که از آخوندهای درباری و متحجرین و مقدس نماها و ملی گراها و چپها و منافقین کشید، حضرت‌عالی طی نامه ای آنان را محکوم کرده و صحت خط امام و پیشوای ملی و دینی‌مان را اعلام فرمایید و روح بزرگ امام را از خودتان شاد کنید و مطمئن باشید که با این کار اجر بزرگی را خواهید داشت، و نامه را من منتشر نمی کنم ولی برای ثبت در تاریخ نگه می دارم.

آنان که این نامه را جعلی می دانند، از همه بهتر می دانند که این خط امام است، ولی آنها چند مطلب را با این کار دنبال می کنند، که مهمترین آن این است که فکر می کردند نفوذ امام در بین مردم از بین رفته است، و امام محبوبیتی ندارد، و با رفتن او نظام می پاشد و آنان روی خون و اجساد مطهر شهدا و اسلام به حکومت می رسند. بعد از ارتحال امام (قدس سره) بیش از ده میلیون نفر امام را بدرقه کردند و مرقد و حرم آن بزرگوار پناه محرومان شد؛ و کسانی که با این امام بد بودند، مسلماً مورد نفرت هستند، لذا آنها با دادن نسبت جعل به من، خود را و گروه خود را می خواهند از این مغلطه نجات دهند. هرچه از درگذشت امام عزیز می گذرد، مردم بهتر می فهمند که چه گوهر گرانبهایی را از دست داده اند. این شبها، حرم امام دیدنی است.

مسأله دیگری که نهضت آزادی دنبال می کند، این است که اعتماد مردم را نسبت به امام کم کنند، بدین معنا که هرچه از امام باشد، مردم احساس کنند که این از امام نیست بلکه از اطرافیان امام و یا کسی دیگر است و این خط و امضا امام نیست، بلکه خط و امضا امام را جعل کرده اند. القای این مطلب بسیار خطرناک است و خداوند کسی را که اینگونه حرکت می کند، هرگز نمی بخشد. می بینید که اگر این مسأله جا بیافتد که عده ای بوده اند و هستند که خط امام را جعل می کردند و یا امروز می کنند، چه ضربه هولناکی به اسلام و انقلاب و آرمانهای اسلامی امام عزیزمان خواهد خورد. دیگر فتواهای تاریخی امام رنگ می بازد، مبارزات امام زیر سئوال می رود و حیثیت رهبر انقلاب بزرگ جهان اسلام ضربه می خورد.

آیا نهضت آزادی و مصدقی ها هنوز آدمهای درستی هستند که بعد از ارتحال ملکوتی برادر عزیزتان امام بزرگ فرمودید آنها که می گفتند امام محبوب نیست تشییع جنازه امام را دیدند و فهمیدند اشتباه می کنند. ملی گراها با برادر، امام، مرجع تقلید و رهبر شما سر ناسازگاری داشتند و دارند. اینها دل امام راحلمان را خون کرده اند و آدمهای بی دینی هستند، که در قالب دین به اسلام و مسلمین ضربه می زنند. مقصودم از دین، دین امام است نه دین مخالفان امام، که یزید و معاویه هم داشتند، اما دینِ مقابل دینِ امام حسین علیه السلام. تقاضایم این است که شما در مقابل آنان بایستید و از آرمانهای امام دفاع کنید و از تمامی مصدقی ها که امام آنان را مسلمان نمی دانست، تبری جویید و دل امام را شاد فرمایید.

از اینکه نامه ام طولانی شد معذرت می خواهم، من حضرتعالی را شدیداً دوست می دارم و بسیار شما را عزیز می دانم، خداوند بزرگ شما را برای فامیل حفظ فرماید، و اگر خدای ناکرده رنجشی پیدا کردید معذرت می خواهم. در مورد ملی گراها حرف بسیار است ولی نه وقت من اجازه این حرفها را دارد و نه حوصله شما. بار دیگر از شما تقاضامندم که اگر این نامه یعنی نامه امام به آقای محتشمی خط امام است که هست مرقوم فرمایید و کسانی که به دروغ چنین نسبتی را به من داده اند، خائن بدانید.

با احترام

مخلص شما احمد خمینی» (۲۱)

بررسی:

یک. سید احمد خمینی دیدگاه رسمی جمهوری اسلامی و پدرش درباره اعضای نهضت آزادی (لیبرالها و ملی گراها) را بیان کرده است. این نظر در محورهای ذیل قابل گزارش است:

الف. «ملی گرایی در مقابل اسلام گرایی است. ملی گراها بهای اول برایشان میهن است و به انقلاب و نظام و اسلام یا اهمیتی نمی دهند و یا اهمیت بسیار ناچیزی برایشان دارد.»

ب. «اینها اصل و اساس برایشان ریاست است. اگر به میهن هم علاقه دارند، میهنی است که رئیسش آنان باشند.»

پ. «اگر بعضی از آنان به اعمال فردی در چارچوب اسلام پایبند باشند ولی وقتی پای منافعشان پیش بیاید، از هیچ دروغ و تهمت و ناسزا فروگذار نیستند. آنان برای رسیدن به دنیا حاضرند به هرکسی هر تهمتی بزنند و از خدا باکی نداشته باشند.»

ت. «اینها آدمهای بی دینی هستند، که در قالب دین به اسلام و مسلمین ضربه می زنند. مقصودم از دین، دین امام است نه دین مخالفان امام، که یزید و معاویه هم داشتند، اما دینِ مقابل دینِ امام حسین علیه السلام.»

ث. «آنان بعد از انقلاب لحظه ای در کنار امام [خمینی] نماندند. متلک و فحش و ناسزا به امام از کارهای رایج این از خدا بی خبران بود.»

ج. «آنها با امام سر ناسازگاری داشتند و دارند. اینها دل امام راحلمان را خون کرده اند. »

بررسی: توصیفات سید احمد خمینی از نهضت آزادی ایران:

أولا کاملا خلاف واقع و بی پایه است.

ثانیا فرافکنی است، یعنی عملکرد هیأت حاکمه ایران برازنده صفات فوق است نه برعکس. نهضت آزادی ایران خصوصا نسل اول آن نظرا و عملا از مهمترین رقبای منش و روش رسمی جمهوری اسلامی بود، و این گونه تهمت‌ها و افتراها نشان از دو امر دارد: یکی جدی بودن رقیب، و دیگری عدم تعهد اخلاقی زمامداران جمهوری اسلامی.

دو. بخش اعظم نامه سید احمد خمینی به عمویش در اثبات اعتبارِ نامه منسوب به آقای خمینی خطاب به سید علی اکبر محتشمی پور (وزیر وقت کشور) بر علیه نهضت آزادی است. (۲۱) احمد خمینی متهم به جعل نامه شده است. اما وی مدعی است: أولا نامه مذکور به خط آقای خمینی است. ثانیا این نامه در زمان حیات آقای خمینی و به دستور ایشان برای سران قوای ثلاثه، نخست وزیر و وزیر اطلاعات فرستاده شد. «فقط اجازه ندادند که در همان موقع منتشر کنیم. فرمودند این برای بعد از مرگ من است تا اگر آنها خواستند ایران را به سوی غرب به خصوص آمریکا سوق دهند، منتشر کنید.»

بررسی: در این زمینه به ذکر دو نکته مختصر اکتفا می کنم:

أولا دو نقل قول از معتمدین آقای خمینی در همین زمینه بدون شرح به حد کافی گویاست:

الف. سید‌حسین موسوی تبریزی (دادستان اسبق کل انقلاب و همسایه سید احمد خمینی در جماران): «احمد [خمینی] آقا خودش به من گفت … این نامه [در مورد نهضت آزادی، اسفند ۱۳۶۶] به خط من است و امام امضا کرده،‌ و نه تنها این نامه که نامه‌های اخیر را غالبا امام نمی‌نوشت. من [احمد خمینی] می‌نوشتم و امام امضا می‌کرد.» (۲۲)

ب. سیدهاشم رسولی محلاتی (عضو دفتر امام خمینی): «چند علت داشت که ما باید آنها [پیامهای امام خمینی] را بازنویسی می کردیم: اولا ایشان پیامها را در کاغذهائی با قطع‌های مختلف می‌نوشتند و بسیار به‌دوری از اسراف اهمیت می‌دانند و لذا از کاغذهای مختلفی که به دستشان می‌رسید، با جنسها و رنگهای مختلف استفاده می کردند. در فواصل نوشتن پیام ،گاهی مطالبی را خط می‌زدند و مطالب جدیدی را اضافه می‌کردند، گذشته از این در اواخر عمر دستشان کمی می‌لرزید و ضرورت ایجاب می‌کرد که پیامها بازنویسی شوند. مثلا یادم هست پیام گورباچف را من نوشتم. …. گاهی هم آقای [محمد حسن] رحیمیان که خط خوبی دارند، پیامها را می نوشتند…. خط احمد آقا [خمینی] هم خوب بود، ولی خیلی به خط امام شبیه نبود. برای همین گاهی می‌آمد بالای سر من می‌ایستاد و سؤال می‌کرد که چطور می‌نویسید که این‌قدر شبیه خط امام است؟! تمرین هم زیاد می‌کرد، به‌طوری که این اواخر خطشان تا حدودی شبیه خط امام شده بود…. امام گاهی برای تسریع در کارها پیامها را بدون نقطه و سریع می‌نوشتند و به‌من می دادند که بازنویسی کنم….. احمد آقا نمی‌توانستند خیلی شبیه به امام بنویسند. کسی که شبیه امام می نوشت، من بودم!» (۲۳)

ثانیا آقای خمینی در «وصیت‌نامه‌ی الهی سیاسی» خود که در ۲۶ بهمن ۱۳۶۱ نوشته و در ۱۹ آذر ۱۳۶۷ آن را ویرایش کرده و چند ساعت بعد از وفاتش رسما قرائت شد صریحا نوشته است: «اکنون که من حاضرم، بعضی نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست مگر آن‌که صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.» (۲۴) آقای خمینی شرط کرده مکتوباتی که بعد از حیاتش به وی نسبت داده می شود «باید با خط و امضای وی باشد با تصدیق کارشناسان». این نامه یقینا به خط آقای خمینی نیست. کارشناسان مستقل حتی امضای نامه را هم تایید نکرده اند! مطابق وصیت اقای خمینی نامه قابل انتساب به وی نیست.

سه. سید احمد خمینی از عموی خود در نامه مذکور سه امر ذیل را درخواست کرده است:

الف. «از شما تقاضا دارم برای دفاع از امام و آرمانهای پاک او و برای خاطر دفاع او از اسلام عزیز و به خاطر تحمل رنج و زحمت و مرارتهای بسیاری که از آخوندهای درباری و متحجرین و مقدس نماها و ملی گراها و چپها و منافقین کشید، حضرت‌عالی طی نامه ای آنان را محکوم کرده و صحت خط امام و پیشوای ملی و دینی‌مان را اعلام فرمایید و روح بزرگ امام را از خودتان شاد کنید و مطمئن باشید که با این کار اجر بزرگی را خواهید داشت، و نامه را من منتشر نمی کنم ولی برای ثبت در تاریخ نگه می دارم.»

ب. «تقاضایم این است که شما در مقابل آنان [ملی گراها: نهضت آزادی‌ها و مصدقی‌ها] بایستید و از آرمانهای امام دفاع کنید و از تمامی مصدقی ها که امام آنان را مسلمان نمی دانست، تبری جویید و دل امام را شاد فرمایید.»

ج. « بار دیگر از شما تقاضامندم که اگر این نامه یعنی نامه امام به آقای محتشمی [برعلیه نضت آزادی] خط امام است، که هست، مرقوم فرمایید، و کسانی که به دروغ چنین نسبتی را به من داده اند، خائن بدانید.»

بررسی: آیا آقای پسندیده درخواستهای مؤکد برادرزاده را اجابت کرد؟ خیر!

أولا وی هرگز از ملی گراها، یعنی مصدقی‌ها و نهضت آزادی‌ها تبری نجست.

ثانیا برعکس دو سال قبل از وفاتش تمام قد از دکتر محمد مصدق و مسلمانی وی دفاع کرد، که به عنوان سند هشتم خواهد آمد.

ثالثا وی هرگز صحت نامه مورد بحث (خطاب به محتشمی پور منسوب به آقای خمینی بر علیه نهضت آزادی) را تایید نکرد، و از احمد خمینی در برابر اتهام جعل این نامه حمایت نکرد، و شاکیان از وی را خائن ندانست.

سند هشتم. سال ۱۳۷۴

نشریه «افتخارات ملی» (۲۵) طی دو شماره پی در پی مطلبی مرتبط با آقای پسندیده و از وی درج کرد:

الف. «دکتر مصدق مسلمان بود، و مسلمان از دنیا رفت، و حکومت‌داری و اعمالش اسلامی بود. … یک خاطره کوچک دال بر تایید تیتر بالا را با دست‌خط حضرت آیت الله العظمی حاج آقا سید مرتضی پسندیده خمینی برادر ارشد حضرت امام خمینی رحمه الله علیه که یک مرتبه در همین روزنامه در ضمن درج مرقومه های حضرت آیت الله پسندیده درباره تاریخ خاندان بزرگوار امام (ره) که منحصرا به این نشریه ارسال و چاپ می شد درج شده است، مجدداد درج کردیم، تا تجدید خاطره بر ما و خوانندگان گرامی بشود.» (۲۶)

ب. بخشی از دست‌خط سید مرتضی پسندیده مورخ ۱۱ مهر ۱۳۷۲ (احتمالا آخرین اظهار نظر وی):

«قدرت خواندن در این سن صد سالگی ندارم. فقط راجع به مرحوم دکتر [محمد] مصدق تصدیع می دهم. علاوه بر تمام اخلاق و رفتار خوب ملاقاتهای مکرر که در محل ایشان داشتم، و ایشان همیشه در بستر خوابیده بود، و اطلاعاتم را به عرض می رسانم. ایشان علاوه بر خدمات خوب اسلامی و درست که داشتند، شخصا متدین و اخلاق اسلامی رفتار می نمود، و وصیت نامه‌ی ایشان به خط خودشان نزد این‌جانب بود که برای مکه و عتبات و واجبات اسلامی به خط خود وصیت داشتند، در خدمات به اسلام و مسلمین و احکام اسلام در مملکت ایران یک نفره بودند، در تمام اعمال و رفتارشان خوب و اسلامی بود، و نامه وصیت‌ نامه مکه و زیارات و احکام بسیار کوشش داشت، که بنده دیانت و اخلاق ایشان هرکسی برخلاف بنویسد نمی تواند ثابت نماید. ایشان صلاحیت دینی و ایمانی و اسلامی و مملکتی را داشتند، و إعلام خلافْ ناصحیح و جایز نیست. انشاء الله رحمت دائم به ایشان واصل گردد. حقیر در صد سالگی قادر به گفتن و شنیدن و نوشتن نیستم.» (۲۷)

بررسی:

اول. سید مرتضی پسندیده در آخر عمر شهادت می دهد که:

الف. «وی با مصدق رفت و آمد داشته است.»

ب. «مصدق متدین و مقید به اخلاق اسلامی و اهل خدمت به اسلام و مسلمین و احکام اسلام بوده است.»

پ. «وصیت نامه‌ی ایشان به خط خودشان نزد این‌جانب بود که برای مکه و عتبات و واجبات اسلامی به خط خود وصیت داشتند.»

ت. «ایشان [مصدق] صلاحیت دینی و ایمانی و اسلامی و مملکتی را داشتند.»

ث. «هرکسی برخلاف بنویسد، نمی تواند ثابت نماید.»

ج. «إعلام خلافْ ناصحیح و جایز نیست.»

پسندیده مطالب خود از جمله خاطراتش را به طور اختصاصی در این نشریه‌ی مدافع محمد مصدق منتشر کرده است.

دوم. شهادت پسندیده بر مسلمانی محمد مصدق در اعتقادات و مناسک پاسخ به دعاوی برادر کوچکترش آقای خمینی است. آقای خمینی درباره مصدق گفته بود:

الف. « ما چقدر از این ملّیّت سیلی خوردیم. آن آدم که این همه از او تعریف می کنند [مصدق]، به اسلام سیلی زد.» (۲۸)

ب. « یک گروهى [جبهه ملی] که از اولش باطل بودند، من از آن ریشه‌هایش مى‌دانم، یک گروهى که با اسلام و روحانیت اسلام سرسخت مخالف بودند، از اولش هم مخالف بودند، اولش هم وقتى که مرحوم آیت الله [سید ابوالقاسم] کاشانى دید که اینها خلاف دارند مى‌کنند و صحبت کرد، اینها کارى کردند که یک سگى را نزدیک مجلس عینک به آن زدند اسمش را آیت الله گذاشته بودند. این در زمان آن بود که اینها فخر مى‌کنند به وجود او [محمد مصدق]، او هم مسلم نبود.» (۲۹)

سوم. مقایسه اظهارات دو برادر در باره محمد مصدق به وضوح نشان می دهد که آقای خمینی گفته أولا مصدق مسلمان نبود، ثانیا مدعی شده او در زمان صدارت خود به اسلام سیلی زده است. آقای پسندیده در نقد این دو مدعا می گوید: من شخصا با مصدق رفت و آمد داشتم، وصیت نامه‌ی مصدق با دست‌خط خود وی نزد من است. او متدین، اهل مناسک، حج و زیارت بود. او در زمان ریاستش اهل خدمت به اسلام و مسلمین بود. و از همه مهمتر «هرکسی برخلاف بنویسد، نمی تواند ثابت نماید. إعلام خلافْ ناصحیح و جایز نیست.» و آن که بر خلاف قواعد مسلم فقه اسلامی بدون بینه و شاهد، مسلمانی را نامسلمان اعلام کرد آقای خمینی بود. مسلمانی مصدق طبق اصل بود. منکر مسلمانی او باید بیّنه بیاورد. پسندیده شرعا، اخلاقا و قانونا درست می گفت و برادرش آقای خمینی بر خلاف شرع ادعای نادرستی کرده بود. پسرش سید احمد خمینی هم در سال ۱۳۶۹ از عمویش می خواهد: «تقاضایم این است که شما در مقابل آنان [ملی گراها: نهضت آزادی‌ها و مصدقی‌ها] بایستید و از آرمانهای امام دفاع کنید و از تمامی مصدقی ها که امام آنان را مسلمان نمی دانست، تبری جویید و دل امام را شاد فرمایید.» آقای پسندیده در آخر عمر حجت را بر همه تمام کرد و حقیقت را – به شکلی که نقل شد – گفت و از دنیا رفت. خدایش رحمت کند.

خاتمه

آقای سید علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی به مناسبت درگذشت آقای پسندیده پیام تسلیتی فرستاد. (۳۰) در این پیام کوتاه سه نکته قابل تأمل است:

یک. رهبر جمهوری اسلامی در خانواده آقایان پسندیده و خمینی کسی را صالح نیافته تا پیام تسلیت خطاب به وی صادر شود، نه از فرزندان سید مرتضی پسندیده (مشخصا سید رضا پسر بزرگتر متوفی) و نه از فرزندان سید مصطفی خمینی (پسر ارشد: سید حسین) یا فرزندان سید احمد خمینی (پسر ارشد: سید حسن).  لذا پیام تسلیت فاقد مخاطب است!

دو. آقای خامنه ای در پیام تسلیت خود روحانی متوفّی را با دو درجه تنزّلِ مقام «جناب حجت‌‏الاسلام آقای حاج سیدمرتضی پسندیده» خوانده است. آقای خمینی برادر خود را – که سمت استادی هم بر وی داشته (۳۱) – حتی قبل از انقلاب «حجت الإسلام والمسلمین» خطاب کرده که در عرف حوزوی معادل آیت الله است: «مُهر و امضای حضرت مستطاب حجت‏الاسلام والمسلمین آقای حاج سید مرتضی پسندیده ـ دامت برکاته ـ اخوی معظم اینجانب و وکیل من در این امور، به منزلۀ مُهر و امضای این‌جانب است.» (۳۲) در حالی که آقای خمینی برای آقای خامنه ای تا لحظه وفات از عنوانی بالاتر از «حجت الإسلام» استفاده نکرده است! (۳۳) آقای خمینی  در استعمال القاب حوزوی دقیق و سخت گیر بود. آقای منتظری نیز همواره از مرحوم پسندیده این گونه یاد کرده است: «جناب مستطاب آیت الله آقای حاج سید مرتضی پسندیده دام عزه و توفیقه» (۳۴)

سه. آقای خامنه ای در پیام تسلیت، نسبت مرحوم پسندیده  با برادر کوچکترش آقای خمینی را این گونه توصیف کرده است: «این روحانی شریف و امین و شجاع و صادق، برای امام کبیر ما در یک دوره همچون پدر و سرپرستی مهربان و دلسوز و مصلحت‌‏اندیش، و در یک دوره همچون برادر و وکیل و معاونی مؤتمن و رشید و خستگی‌ناپذیر، و بالاخره در یک دوره همچون رعیّت و پیروی مؤمن و فرمان‏پذیر و مطیع بود.» این سه دوره عبارت اند از: دوره اول دوران کودکی و نوجوانی آقای خمینی، دوره دوم دوران قیام و تبعید یعنی سالهای ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۷، و دوره سوم دوران زمامداری از بهمن ۱۳۵۷ تا خرداد ۱۳۶۸. بحث در دوران سوم است. آقای خامنه ای رابطه مرحوم پسندیده با برادر کوچکترش در این دوره را «همچون رعیت و پیروی مؤمن و فرمان‏پذیر و مطیع» ترسیم کرده است. این توصیف مطمئنا خلاف واقع است. آقای پسندیده شئون زمامداری برادر بزرگتر را محترم می داشت، اما هرگز رابطه «رعیت، پیرو مؤمن، فرمان‌پذیر و مطیع» با برادر زمامدار خود نداشت، برعکس اگر انتقادی به نظرش می رسید با صراحت کتبا یا شفاها مطرح می کرد. اسناد هشت‌گانه همین مقاله بهترین مدرک نادرستی ادعای آقای خامنه ای است. اگر ایشان کمترین تردیدی در این نکته دارند، کافی است نامه سال ۱۳۶۲ آقای پسندیده به آقای خمینی را منتشر بفرمایند!

یادداشت‌ها

۱.  از خاطرات قبل از انقلاب سید مرتضی پسندیده سه روایت در دست است:

الف. به صورت پاورقی به طور اختصاصی در نشریه «افتخار ملی» در دهه شصت (توضیح صاحب امتیاز و مدیر مسئول نشریه دکتر جلال غنی زاده در شماره ۳۸۵ مورخ ۴ تیر ۱۳۷۴ افتخار ملی).

ب. خاطرات آیت الله پسندیده، ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ م‍ح‍م‍دج‍واد م‍رادی‌ن‍ی‍ا، ت‍ه‍ران‌، س‍ازم‍ان‌ ت‍ب‍ل‍ی‍غ‍ات‌ اس‍لام‍ی‌، ح‍وزه‌ ه‍ن‍ری‌: ن‍ش‍ر ح‍دی‍ث‌‏‫، ۱۳۷۴، ۱۴۱ صفحه؛ چاپ چهارم: خاطرات آیت الله پسندیده، برادر ام‍ام‌ خ‍م‍ی‍ن‍ی‌(ره‌)، خ‍ان‍دان‌ ام‍ام‌ خ‍م‍ی‍ن‍ی‌، گ‍وش‍ه‌ه‍ای‍ی‌ از ت‍اری‍خ‌ م‍ع‍اص‍ر ای‍ران، شرکت انتشارات سوره مهر‏‫، ۱۳۸۸، ۱۸۱ صفحه.

ج. خ‍اطرات‌ آی‍ت‌ ال‍ل‍ه‌ پ‍س‍ن‍دی‍ده‌ (گ‍ف‍ت‍ه‌ه‍ا و ن‍وش‍ت‍ه‌ه‍ا)، ت‍ه‍ی‍ه‌ و ت‍ن‍ظی‍م‌ م‍ع‍اون‍ت‌ پ‍ژوه‍ش‍ی‌ م‍وس‍س‍ه‌ ت‍ن‍ظی‍م‌ و ن‍ش‍ر آث‍ار ام‍ام‌ خ‍م‍ی‍ن‍ی‌، ت‍ه‍ران‌ : م‍وس‍س‍ه‌ ت‍ن‍ظی‍م‌ و ن‍ش‍ر آث‍ار ام‍ام‌ خ‍م‍ی‍ن‍ی‌، ۱۳۸۴، ۳۱۲ صفحه.

مقایسه این سه روایت مجال و مقال دیگر می طلبد.

۲. در همین جا از همه کسانی که اسنادی از دوران پس از انقلاب مرحوم سید مرتضی پسندیده در اختیار دارند دعوت می کنم یا خود این اسناد را منتشر کنند، یا برای راقم این سطور ارسال کنند تا منتشر کنم.

۳. صحیفه امام، جلد سوم، نامه مورخ ۲۰ مرداد ۱۳۵۷، نجف، پاسخ به یازده پرسش مختلف و از آن جمله تبعید آقای پسندیده، جبهۀ ملی و پرهیز از مراجعه به دستگاههای رژیم شاه، بند ششم. توضیح ‫‪ «جبهه‌ی ملی» برای «جبهه‌‏ای‌ها »، و «محمد مصدق» برای «بزرگشان» برگرفته از پاورقی صحیفه امام در همین صفحه است.

۴. پیشین، صحیفه امام جلد چهارم، فاقد تاریخ [۱۳۵۷]، نوفل لوشاتو، توصیه به اجتناب ازمصاحبه باخبرنگاران، وجوه شرعیه، رسیدگی به زندانیان‏سیاسی، بند دوم.

۵. روزنامه اطلاعات، ۲۸ اسفند ۱۳۵۸.

۶. پیشین.

۷. روزنامه کیهان، ۱۷ آبان ۱۳۵۹.

۸. پیشین، ۱۸ آبان ۱۳۵۹.

۹. پیشین، ۱۹ آبان ۱۳۵۹.

۱۰. پیشین، صفحه اول.

۱۱. مقدمه سید مرتضی پسندیده مورخ ۸ آبان ۱۳۶۲، کتاب خ‍اطرات‌ آی‍ت‌ ال‍ل‍ه‌ پ‍س‍ن‍دی‍ده‌ (گ‍ف‍ت‍ه‌ه‍ا و ن‍وش‍ت‍ه‌ه‍ا)، ت‍ه‍ی‍ه‌ و ت‍ن‍ظی‍م‌ م‍ع‍اون‍ت‌ پ‍ژوه‍ش‍ی‌ م‍وس‍س‍ه‌ ت‍ن‍ظی‍م‌ و ن‍ش‍ر آث‍ار ام‍ام‌ خ‍م‍ی‍ن‍ی‌، ت‍ه‍ران‌، م‍وس‍س‍ه‌ ت‍ن‍ظی‍م‌ و ن‍ش‍ر آث‍ار ام‍ام‌ خ‍م‍ی‍ن‍ی‌، ۱۳۸۴، ص ز.

۱۲. کتاب وارث ملک کیان، نوشته دکتر حمید خواجه نصیری (پرند)، ژانویه ۱۹۸۳ (دی ۱۳۶۱)، لس انجلس. درباره این کتاب دو سند زیر قابل ذکر است:

الف. «جریان کتاب “وارث ملک کیان”: ضمنا فردی ایرانی به نام دکتر حمید خواجه نصیری (پرند) نیز کتابی به نام “وارث ملک کیان” تالیف کرده و در لوس آنجلس آمریکا در ژانویه ۱۹۸۳ میلادی آن را به چاپ رسانده که سرتاسر کتاب عبارت است از اکاذیب و تهمتهای ناروا و نسبتهای رکیک و وقیح نسبت به مرحوم امام و خانواده ایشان و نیز نسبت به من و مرحوم محمد و بعضی دیگر; و چنین وانمود کرده که من شوهر خواهر مرحوم امام می‎باشم، و برادر ایشان آقای پسندیده بر حسب اختلاف با ایشان و اختلاف مالی با من به پاریس فرار کرده و تصادفا به آقای پرند که با یکدیگر در شهر محلات سابقه داشته اند برخورد نموده و همه دروغهای شاخدار و اراجیف و نسبتهای وقیح از زبان آقای پسندیده تراوش کرده، در صورتی که همه می‎دانیم نه آقای پسندیده به پاریس فرار کردند و نه من شوهر خواهر ایشان می‎باشم; و این امر بسیار ننگ است که مبارزه سیاسی بر اساس دروغ و تهمتهای ناروا و نسبتهای وقیح و رکیک پایه ریزی شود، و چون بر حسب تقریظی که بر کتاب نوشته شده کتاب آقای پرند به عنوان یک شاهکار ادبی معرفی شده، باید به ایشان گفت که حیف است زبان شیرین فارسی و ادبیات نغز را انسان به فحاشی و نسبتهای رکیک و ناروا آلوده کند. متاسفانه ایشان در ضمن کتاب به خدا و مقدسین و مقدسات دینی نیز اهانت کرده است، بجاست -اگر ایشان در قید حیات است – آخر عمر توبه کند و این گناه بزرگ خود را جبران نماید.» (خاطرات آیت الله العظمی منتظری، کتاب الکترونیکی، ۱۳۷۹، جلد اول، صفحه ۵۶۲)

ب. «تمام‌ روز در خانه‌ بودم‌. بخشی‌ از کتاب‌ جدیدی‌ را که‌ شخصی‌ به‌ نام‌ پرند نوشته‌ و ظاهرا به‌کمک‌ آمریکا، با چاپ‌ بسیار زیبا، منتشر شده‌ و برای‌ شخصیتها فرستاده‌اند، خواندم‌. نویسنده‌، سخت‌ ضدانقلاب‌ و نوکر اجانب‌ و بی‌پروا است‌. تقریبا تمام‌ مطالب‌ کتاب‌، دروغ‌ و جعلی‌ است‌. ازقول‌ آقای‌ [مرتضی‌] پسندیده‌ برادر امام‌، نقل‌ می‌کند؛ همه‌ مقدسات‌ انقلاب‌ و اسلام‌ و رهبر و فامیل‌رهبر و همه‌ فرازهای‌ مقدس‌ تاریخ‌ نهضتهای‌ صدساله‌ اخیر اسلامی‌ ایران‌ را متهم‌ به‌ فساد ومحصول‌ و مخلوق‌ انگلیسی‌ و… کرده‌ است‌. تا به‌ حال‌، من‌ کتابی‌ که‌ سر تا پا مثل‌ این‌ دروغ‌ و….باشد، ندیده‌ام‌. مطمئنا در دنیا کسی‌ پیدا نمی‌شود که‌ باور کند.» (کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۲ اکبر هاشمی رفسنجانی: آرامش و چالش، تهران، نشر معارف انقلاب، ۱۳۸۱، ص۲۵۷-۲۵۸، خاطره پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۶۲)

۱۳. سید محمد صادق خرازی سفیر و معاون نمایندهٔ دائم ایران در سازمان ملل متحد (۱۹۸۹ تا ۱۹۹۵)، سفیر ایران در فرانسه (۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶)، موسس و مدیرمسئول وب‌گاه‌های دیپلماسی ایرانی و اقتصاد ایرانی. (برگرفته از وبگاه وی) خرازی فرزند سید محسن خرازی عضو متنفذ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، برادرزاده دکتر سید کمال خرازی وزیر اسبق خارجه و برادر عروس سیدعلی خامنه ای است (خواهرش همسر مسعود خامنه‌ای می باشد). «خرازی مؤسس و مدیر مسئول وبگاه تاریخ ایرانی است. این وبگاه در سال ۱۳۹۰ تاسیس شده است.» (وبگاه خرازی)

۱۴. وبگاه تاریخ ایرانی، [تاریخ انتشار: بین ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲]: «۲۲ آبان: آیت الله پسندیده درگذشت».

۱۵. نسخه ای از این نامه در وبگاه زیر قابل مراجعه است: «مدار شریعت: یادنامه آیت الله العظمی سید کاظم شریعتمداری» با عنوان «وصیت و وداع آیت الله پسندیده خطاب به برادرش». عبارت ابتدائی نامه: «ناله ها از هر سو به گوش می رسد و نفرینش به ارباب عمایم عالمی را گرفته است. براساس آنچه هر روز مشاهده می کنیم و آن چیزهایی که به گوش ما میرسد و خودمان احیانا در جریان آن قرار می گیریم، مردم هر ساعت دست به آسمان دارند و آرزوی بازگشت اوضاع گذشته را می کنند. آیا این ناله ها را شما می شنوید؟ یا ماشاالله با حصاری که دور شما کشیده اند، شما هم حکایت آن چوپان را دارید که گرگ به گله اش زده بود ولی او بی خبر مشغول دوشیدن میش مورد علاقه اش بود و هیچ از جای نجنبید تا لحظه ای که گرگ سراغ خودش آمد. اول‪ میش او را به پنجه ای درید بعد هم خودش را…» عبارت انتهایی نامه: «اسمش را هم گذاشته اند حکومت جمهوری اسلامی، و مسرورید که حکم خدا را در زمین اجرا کرده اید. خوشا به سعادت آنها که همان روزهای نخست رفتند و این روزها را ندیدند.
من نیز دیر و زود می روم، تنها وحشتم برای شماست. خداوند همه را به راه راست هدایت کند. ۲۵ شوال ۱۴۰۳ قمری، ۱۵ مرداد ۱۳۶۲، قم، مرتضی پسندیده». در حد اطلاع راقم سطور از سوی دفتر تنظیم و نشر آثار امام خمینی یا خانواده مرحوم پسندیده این متن تکذیب نشده است.

۱۶. اکبر هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۴: امید و دلواپسی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۸۷، خاطره ۱۸ آبان ۱۳۶۴، ص۳۱۷.

۱۷. اکبر هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۶: دفاع و سیاست، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب،  ۱۳۸۹، خاطره ۹ اردیبهشت ۱۳۶۶، ص۸۸. پاورقی همین صفحه: «آلبرت حکیم از جمله افرادی است که در ماجرای مک فارلین نقش داشته است. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید ← کتاب ماجرای مک فارلین: فروش سلاح، آزادی گروگان ها، محسن هاشمی، حبیب الله حمیدی، دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۸۸».

۱۸. روزنامه شرق، ۳ تیر ۱۳۹۱، شماره ۱۵۵۹: گفت و گوی بنیاد شهید [سید محمد] بهشتی با [اکبر هاشمی] رفسنجانی: بهشتی به روایت هاشمی.

۱۹. «درخواست برای آزادی یکی از چهره‌های ملی‌گرا نزدیک به نهضت آزادی در اواخر دهه ۶۰ که با واکنش سید احمد خمینی مواجه شد.» وبگاه تاریخ ایرانی: «۲۲ آبان: آیت الله پسندیده درگذشت».

۲۰. بار دیگر از «دفتر تنظیم و نشر آثار امام خمینی»، خانواده آقای پسندیده و هرکسی که نسخه ای از نامه آقای پسندیده به سید احمد خمینی در اختیار دارد تقاضا می کنم نسخه ای این سند تاریخی را منتشر کند یا برای انتشار به راقم این سطور بسپارد.

۲۱. روایتهای این نامه:

الف. مجموعه آثار یادگار امام (ره)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، اسفند ۱۳۷۴، جلد اول ص ۶۳۳-۶۳۲. پنج موضع آن نقطه چین […] شده است.

ب. در یکی از اطلاعیه‌های نهضت آزادی در تاریخ ۷ بهمن‌ ۱۳۷۸ با عنوان “پاسخ به اظهارات آقای محتشمی‌پور در خصوص نامه منسوب به رهبر فقید انقلاب اسلامی” آمده است: «در اسفند سال ۱۳۷۴ نشریه هنگام با مسؤلیت آقای ری‌شهری نامه‌ای از حاج احمدآقا به آیت‌الله پسندیده برادر رهبر فقید انقلاب منتشر ساخته است.» (خبرگزاری تسنیم، اسفند ۱۳۹۲)

ج. ماهنامه بصائر، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، شماره ۲۷، ربیع الاول ۱۴۳۰، [احتمالا فروردین ۱۳۸۸]، متن کامل.

۲۱. متن نامه مورد بحث و تصویر دستخط آن هفت ماه بعد از درگذشت آقای خمینی ابتدا در ماهنامه پاسدار اسلام در دی ماه ۱۳۶۸ منتشر شد. چند سال بعد نامه به صحیفه امام راه پیدا کرد: صحیفه امام، جلد ۲۱، صفحات ۴۸۱-۴۸۲:

«جناب حجت الاسلام آقای محتشمی، وزیر محترم کشور- ایّده الله تعالی‏

در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی مسائل فراوانی است که بررسی آن محتاج به وقت زیاد است. آنچه باید اجمالاً گفت آن است که پرونده این نهضت و همین طور عملکرد آن در دولتِ موقتِ اولِ انقلاب شهادت می‏دهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به امریکا است، و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است؛ و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید امریکای جهانخوار را، که هر چه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطه او دارند از ستمکاری اوست، بهتر از شوروی ملحد می‏دانند. و این از اشتباهات آنها است.

در هر صورت، به حسب این پرونده‏های قطور و نیز ملاقات‌های مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان، و چه در سفارت امریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها، که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند ملت‌های مظلوم بویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال امریکا و مستشاران او دست و پا می‏زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران می‏خورد که قرنها سر بلند نمی‏کرد، و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند؛ و ضرر آنها، به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بی مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویل‌های جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهک‌های دیگر، حتی منافقین (این فرزندان عزیز مهندس بازرگان) بیشتر و بالاتر است.

«نهضت آزادی» و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند. از این جهت، گفتارها و نوشتارهای آنها که منتشر کرده‏اند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولی‌الموالی امیر‌المؤمنین را در نصب وُلات و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی بر خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است، بر خلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را – نعوذ باللَّه- تخطئه [نمایند]، بلکه مرتد بدانند! و یا آنکه همه این امور را از وحی الهی بدانند که آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است.

نتیجه آنکه نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بی‏اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند می‏گردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود، و نباید رسمیت داشته باشند.

والسلام علی من اتبع الهدی.

توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستارم.

روح الله الموسوی الخمینی»

۲۲. ماه‌نامه‌ فرهنگی تاریخی یادآور، سال اول، شماره اول، خرداد ۱۳۸۷، ص۷۷: امام‌زدائی در خاطره نگاری های اخیر، زمینه‌ها و اهداف در گفت‌وگو با سیدحسین موسوی تبریزی.

۲۳. پیشین، ص۵۸: «کانالهای خبری امام در گفت‌وگو با سیدهاشم رسولی محلاتی». محمدرضا ناصری و محمدحسن رحیمیان در میزگرد مکتبی با محکمات روشن، مشخصات خط امام در همین مجله ص ۴۵ نکات دیگری گفته‌اند.

۲۴. صحیفه امام، ج۲۱ ص ۴۵۱، بند یک تذکرات ذیل وصیت نامه.

۲۵. این نشریه از سال ۱۳۳۰ به مدیریت مرحوم دکتر جلال غنی‌زاده (متوفی ۲۷ آبان ۱۳۷۸، نزدیک به جبهه ملی) در تبریز منتشر می‌شد.

۲۶. افتخارات ملی، شماره ۳۸۵، یکشنبه ۴ تیر ۱۳۷۴، «مصدق مسلمان بود، و مسلمان از دنیا رفت، و حکومت داری و اعمالش اسلامی بود»، [به قلم دکتر جلال غنی زاده].

۲۷. افتخارات ملی، شماره ۳۸۶، ۱۱ تیر ۱۳۷۴، «دست‌خط حضرت آیت الله العظمی پسندیده خمینی».

۲۸. «ما چقدر سیلی از این ملیت خوردیم. من نمی خواهم بگویم که در زمان ملیت، در زمان آن کسی که این همه از آن تعریف [می کنند] چه سیلی به ما زد آن آدم [مصدق]؛ من نمی خواهم بگویم که طلبه های مدرسه فیضیه را به مسلسل بستند در آن زمان، همان طور که در زمان پهلوی بستند.» (صحیفه نور، بیانات مورخ ۲۹ تیر۱۳۵۹ در جمع اعضای شورای عالی قضائی، جلد ۱۲ ص ۲۵۶)

۲۹. صحیفه نور، بیانات مورخ ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ در جمع اقشار مختلف مردم، جلد ۱۵ ص ۱۵.

۳۰. «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم‏. انا لله وانا الیه راجعون. ‏برادر بزرگ و بزرگوار امام راحل عظیم‏‌الشأن جناب حجت‌‏الاسلام آقای حاج سیدمرتضی پسندیده، پس از عمر با برکتی که یکسره به تقوا و پاکدامنی سپری شد، به دیار باقی و دیدار احبّه و اولیاء شتافت. رحمت و فضل خدا بر او و سزای پرهیزکاران و پاکدامنان نثار او باد. این روحانی شریف و امین و شجاع و صادق برای امام کبیر ما در یک دوره همچون پدر و سرپرستی مهربان و دلسوز و مصلحت‌‏اندیش، و در یک دوره همچون برادر و وکیل و معاونی موتمن و رشید و خستگی‌ناپذیر، و بالاخره در یک دوره همچون رعیت و پیروی مؤمن و فرمان‏پذیر و مطیع بود. این افتخار برای او بس که بزرگ‌ترین انسان زمان ما همواره او را بزرگ و گرامی می‌‏داشت و به او احترام می‌‏کرد. از او راضی بود و به حفظ رضایت او اهتمام می‌‏ورزید. این موجود عزیز و مکرم اکنون از میان ما رفته و به جوار رحمت و مغفرت حق تعالی پیوسته است. تکریم یاد و نام امام عظیم‌‏الشأن مقتضی تکریم و تجلیل اوست. اینجانب این مصیبت را به بیت شریف و معزز حضرت امام خمینی رضوان الله علیه ‏بویژه به فرزندان و بازماندگان محترم آن مرحوم صمیمانه تسلیت می‌‏گویم و علو درجات آن روحانی عالیقدر را از خداوند متعال مسألت می‌‏نمایم. سید علی خامنه ای» (پیام مورخ ۲۳ آبان ۱۳۷۵، پایگاه اطلاع دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای)

۳۱. «… نزد خودم منطق‌، مطول و سیوطی را آغاز کردند. مشق را نیز نزد من انجام می‌دادند. چون خط نستعلیق من خوب بود، نزد من مشق می‌کردند…. در هر صورت امام تا شانزده هفده سالگى در خمین بودند و بیشتر دروس مقدماتى را نزد من خواندند.» (خاطرات آیت الله پسندیده، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص۲۱۵)

۳۲. صحیفه امام، حکم مورخ ۹ تیر ۱۳۵۴، تأکید بر وکالت آقای پسندیده، جلد سوم. همین مضمون در حکم مورخ ۲۰ بهمن ۱۳۴۹، معرفی وکلا در اخذ وجوه شرعیه، جلد دوم بکار رفته است. نمونه دیگر: حکم مورخ  ۳۰ دی ۱۳۵۳، تأکید بر وکالت آقای سید مرتضی پسندیده، جلد سوم. ایشان در نامه خصوصی خطاب به فرزندش سید احمد خمینی هم از عنوان محترمانه «حضرت حجت‏الاسلام والمسلمین آقای اخوی» استفاده کرده است. (نامه مورخ مورخ ۳ فروردین ۱۳۵۱، تأکید بر توجه بیشتر به آقای سید مرتضی پسندیده، جلد دوم).

۳۳. به سه مورد از باب نمونه اشاره می کنم. حکم مورخ ۲۴ دی ۱۳۵۸ امامت نماز جمعه تهران: «جناب مستطاب سیدالاعلام و حجت‏الاسلام آقای حاج‌سیدعلی خامنه‌ای» (صحیفه امام ج۱۲)، پاسخ مورخ ۱۶ دی ۱۳۶۶ به نامه رئیس جمهور پیرامون اختیارات حکومت اسلامى‌: «جناب حجت‌الاسلام آقاى خامنه‌اى رئیس جمهور محترم جمهورى اسلامى دامت افاضاته‌» (صحیفۀ امام، ج۲۰ ص۴۵۱،، و نامه مورخ ۴ اردیبهشت ۱۳۶۸ درباره تدوین متمم قانون اساسی: «جناب حجت‏الاسلام آقای خامنه ای ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران ـ دامت افاضاته» (صحیفۀ امام، ج۲۱).

۳۴. از جمله در پیام تسلیت به مناسبت درگذشت برادرزاده اش سید احمد خمینی، مورخ ۲۷ اسفند ۱۳۷۳ (خاطرات آیت الله العظمی منتظری، پیوست ۲۴۱، ج۲، ص۱۵۴۰-۱۵۴۱).

*لینک مطلب در تریبون زمانه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • ایران

    مثل کثافت که هم بزنند این انقلاب و حکومت فساد و دزدی و نفاق و شیادی و جنایت بیشتر بوی گندش بلند میشه. بدون اطلاع از نیتها و اعنال افراد، با یک جمله یکی مسلمان (خواص و نورچشمی ها) و مشمول همه امکانات، و یکی کافر (مظلوم و راستگو عدالتخواه) و محکوم به مرگ و تجلوز به مال و ناموس. جمع کنید این بساط فساد ودزدی و ریاو جنایت و شیادی فقاهت را! متاسفم برای مردم کشورم که تابع خرافاتند و با سرعت بطرف بدبختی و فقر و اعتیاد و بیماری و فساد ورذایل اخلاقی پیش میرند.