از پروفسور رضا مژده تا محسن مخملمباف
<p>مسعود نکوبخت- روز جمعه دوازدهم دی ۱۳۰۹ ساعت دو بعد از ظهر، اولین فیلم بلند داستانی صامت ایرانی به نام «آبی و رابی» به کارگردانی «اوانس اوهانیان» در سینما مایاک تهران به نمایش درآمد.اوانس اوهانیان متولد عشق‌آباد، رشته‌ی تجارت را در تاشکند، حقوق را در عشق‌آباد و سینما را در مسکو به انجام رساند و در سال ۱۳۰۸ به همراه دخترش زما (بازیگر فیلم حاجی آقا آکتور سینما) به ایران مهاجرت کرد و در سال ۱۳۰۹ اولین مدرسه‌ی سینمای ایران را به نام «پرورشگاه آرتیستی سینما» در تهران تاسیس کرد و در همین سال فیلم «آبی و رابی» را در مقام نویسنده، کارگردان، بازیگر و تدوینگر ساخت.</p> <p> </p> <p><strong>حاجی آقا، آکتور سینما</strong></p> <p> </p> <p>فیلم «آبی و رابی» بر گرفته از فیلم صامت کمدی دو نفره‌ی دانمارکی «پت و پاتاشون» که می‌توان آن‌ را سرچشمه‌ی فیلم‌های کمدی که دو نفر چاق و لاغر یا دراز و کوتاه اجرایش می‌کنند، به حساب آورد. «آبی و رابی» به جهت صامت بودن، با شکست تجاری روبرو شد.</p> <p> </p> <p>اوهانیان پس از تأسیس استودیو «پرس‌فیلم» دومین فیلم بلندش «حاجی آقا آکتور سینما» را با بازیگری دخترش زما در سال ١٣١١ ساخت که آن هم پس از چهار روز اکران با شکست تجاری مواجه شد. <br /> داستان این فیلم از نگرانی‌های سازنده‌اش از جامعه‌ی آن روز ایران نشان دارد در موقعیتی که نقش اول فیلم «حاجی آقا» سینما و حرفه سینماگری دختر و دامادش را کاری عبث می‌داند اما با ترفندی ماهرانه، ناخواسته آکتور سینما می‌شود و در آخر به فعالیت دختر و دامادش در سینما رضایت می‌دهد.</p> <p> </p> <p><strong>پروفسور رضا مژده و دختر لر</strong></p> <p> </p> <p>اوهانیان پس از ساخت دومین فیلمش به هند مهاجرت کرد و در آنجا یک مدرسه‌ی سینما تأسیس کرد و دستگاهی به نام «اوهان سیستم» ساخت که امکان سنکرونیزه کردن فیلم و صدا را در داخل استودیو فراهم می‌آورد و بدین ترتیب عضو «آکادمی اختراعات و اکتشافات آسیا» شد. در سال ۱۳۲۶ به ایران بازگشت و با انتخاب نام پروفسور «رضا مژده» به کار درمان طاسی سر پرداخت. وی قصد داشت برای آموزش سینما به بانوان و خردسالان کلاس درس تشکیل دهد، اما هیچگاه موفق به آن نشد.</p> <p> </p> <p>اوهانیان در سال ۱۳۳۸ فیلم‌نامه‌ای نوشت با عنوان «کودتای ۱۲۹۹» که مربوط به کودتای نظامی سید ضیاءالدین طباطبایی مؤسس روزنامه رعد و رضا خان میرپنج بود که نتوانست آن را به فیلم تبدیل کند و در سال ۱۳۴۰ در گمنامی محض درگذشت.</p> <p> </p> <p>دختر لُر نخستین فیلم ناطق فارسی است که در سال ۱۳۱۲ خورشیدی به کارگردانی اردشیر ایرانی متولد هند ساخته شد. در این فیلم، صدیقه سامی‌نژاد، اولین بازیگر زن سینمای ایران نقش بازی می‌کند. او بعد از ظهر چهارشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۷۶ در سن ۸۱ سالگی در حالی درگذشت که بسیاری گمان می‌کردند او سال‌ها پیش از این مرده است.</p> <p> </p> <p><strong>سینمای متفاوت ایران؛ نخستین بارقه‌ها</strong></p> <p> </p> <p>سینما در نگاه جامعه‌ی ایران تا دهه چهل، جنبه‌ای کاملاً تفریحی داشت و قشر مذهبی جامعه هم نگاهی بدبینانه به سینما داشت. در ابتدای سال‌های دهه‌ی چهل تعدادی از کارگردانان سینما مثل فرخ غفاری سعی کردند تا سینمایی متفاوت را معرفی کنند و ابراهیم گلستان با فیلم «خشت و آینه» سینمایی را به نمایش گذاشت که تنها برای تماشگران ساخته نشده بود بلکه دیگر سینماگران نیز با دیدن این فیلم شجاعت ساخت فیلم‌هایی بر خلاف جریان عمومی و حاکم فرهنگی را در خود پیدا کردند، همینطور با توجه به فعال بودن ابراهیم گلستان در دنیای ادبیات، می‌توان روی آوردن بسیاری از فیلمسازان در انتهای دهه‌ی چهل به ساخت فیلم با اقتباس از ادبیات نویسندگانی مثل ساعدی و محمد علی افغانی را درک کرد.</p> <p> </p> <p>از تحولات مهم دهه‌ی چهل، تاسیس دانشکده هنرهای دراماتیک بود که باعث شد بسیاری از دست اندرکاران سینما و تا‌تر در کنار هم آموزش ببینند. این موضوع موجب ورود بسیاری از دست اندکاران تئا‌تر مثل علی حاتمی به حوزه‌ی سینما و بعد‌ها در دهه‌ی پنجاه، سینماگرانی مثل بهرام بیضایی شد. تزریق مواد نمایشی تا‌تر در سینما، یکی از ویژگی‌های مهم رشد سینمای ایران و ظهور سینمای موج نو بود. دراین بین «مرکز سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» بنیان گذاشته شد که در آن فیلم‌سازانی مثل عباس کیارستمی و امیر نادری آغاز به ساختن فیلم برای کودکان نمودند. امیر نادری با فیلم «ساز دهنی» پایه‌گذار نگاه نویی از سینما در ایران شد که ویژگی آن استفاده از کودکان و دنیای آن‌ها در فیلم‌هایی بود که به بزرگسالان اختصاص داشتند.<br /> <br /> پایه سوم سینمای متفاوت و نوی ایران را سهراب شهد ثالت با فیلم‌های «طبیعت بی‌جان» و «یک اتفاق ساده» بنا کرد. در این فیلم‌ها به ظاهر فیلم مستند و داستانی درهم می‌آمیزند.</p> <p> </p> <p><strong>سه عنصر بارز سینمای بعد از انقلاب</strong></p> <p> </p> <p>در شرایطی که پس از انقلاب اسلامی احکام اداری و مذهبی اجازه استفاده از محرک‌ها و مولفه‌های هیجان انگیز را به سینماگران نمی‌داد، ورود عناصر ادبیاتی و تاتری در پایان دهه‌ی چهل و نگاه نو به سینمای کودکان در دهه‌ی پنجاه و همینطور استفاده‌ی ظاهری از سینمای مستند در سینمای داستانی، سه ویژگی بارز سینمای بعد از انقلاب را تشکیل می‌دهند.</p> <p> </p> <p>با وقوع انقلاب اسلامی بسیاری از دست‌اندرکاران سینما، ایران را ترک کردند و آنهایی که در ایران ماندند، ناگزیر بودند خودشان را با قوانین و ضوابط جدید وفق بدهند. از این‌رو گروهی از فیلمسازان که در گذشته در حوزه‌ی سینمای مهیج فعالیت می‌کردند، به ساخت ملودرام‌های خانوادگی با محور ازدواج و چشم‌پوشی از روابط پایه‌ای انسانی روی آوردند و قسمتی دیگر از این گروه جذب سینمای جنگ، پروپاگاندای حکومتی و مسائل مربوط به مواد مخدر شدند.</p> <p> </p> <p>اما شاید بتوان گفت سینمای متفاوتی که مهرجویی، نادری و شهید ثالث پایه‌گذاری کردند، دارای مشخصاتی بود که کمتر با قوانین دولتی درگیر بود و به همین جهت تعدادی از آن‌ها توانستند به ساخت فیلم در ایران ادامه دهند و آنجا که دچار محدودیت می‌شدند با ترفندهایی خاص آن محدودیت‌ها را کمرنگ‌تر می‌کردند. این درست است که سینمای سهراب شهید ثالث خواهان بازیگر غیر حرفه‌ای بود و همینطور سینمای امیر نادری با کودکان سر و کار داشت، اما این ویژگی، در سال‌هایی که مراکز فرهنگی، تا‌تر و دانشکده هنرهای زیبا دوران کم رمقی را تجربه می‌کردند، به سهم خود باعث کمرنگ‌تر شدن بسیاری از محدودیت‌های حوزه‌ی بازیگری در سینما شد. در این میان تعدادی از فیلمسازانی مثل بیضایی و کیارستمی که در سال‌های دهه‌ی پنجاه وارد عرصه سینما شده بودند، توانستند شیوه هنری و زبان سینمایی خودشان را در سینما پیدا کنند و آن را تکامل ببخشند.</p> <p> </p> <p><strong>این سه بانو</strong></p> <p> </p> <p>یکی از ویژگی‌های دوران سینمای بعد از انقلاب، ورود کارگردانان زن در عرصه سینما بود. تمامی این سینماگران زن پیش از انقلاب در مراکز آموزشی هنری به تحصیل مشغول و در کار عملی سینما نیز تجربیاتی اندوخته بودند. <br /> <br /> رخشان بنی‌اعتماد کارگردانی سینما را در دانشکده هنرهای دراماتیک تهران آموخت. وی از سال ۱۳۵۲ با سمت منشی ‌صحنه در تلویزیون مشغول به کار شد و تا سال ۱۳۵۹ چند فیلم مستند کوتاه را کارگردانی کرد. فعالیت سینمایی خود را از سال ۱۳۶۰ به عنوان منشی‌صحنه فیلم «آفتاب‌نشین‌ها» و فیلم «گل‌های داوودی» آغاز کرد. با کارگردانی فیلم «خارج از محدوده» در سال ۱۳۶۶ کارگردانی فیلم‌های بلند را آغاز کرد. سپس فیلم‌نامه‌ی «زرد قناری» را نوشت و کارگردانی آن را نیز خودش انجام داد. با فیلم «نرگس»، در سال ۱۳۷۰ به‌عنوان بهترین کارگردان در دهمین جشنواره فیلم فجر برگزیده شد. پس از آن، فیلم‌های «روسری آبی» «بانوی اردیبهشت» «زیر پوست شهر» و «خون بازی» را کارگردانی کرد.</p> <p> </p> <p>همینطور پوران درخشنده تحصیلات تکمیلی خود را در مدرسه عالی تلویزیون و سینما گذراند و در سال ۱۳۵۴ در سازمان صدا و سیما شروع به‌کار کرد. او فیلم‌های مستند بسیاری از جمله فیلم «طاعون» که درباره‌ی شیوع بیماری طاعون در کردستان است و نیز فیلم‌هایی درباره‌ی مراسم سنتی و موسیقی نواحی مختلف ایران تولید کرده است.</p> <p> </p> <p>تهمینه میلانی سومین بانوی ایرانی است که بعد از انقلاب به فیلم‌سازی روی آورد. او که با کمک مسعود کیمیایی وارد دنیای سینما شد، یکی از پر کار‌ترین سینماگران حال حاضر ایران است.</p> <p> </p> <p><strong>سینماگران نسل انقلاب </strong></p> <p> </p> <p>در کنار سینماگرانی که از مجموعه‌ی دانشکده سینما و تا‌تر، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و محافل آزاد هنری به فعالیت فیلمسازی می‌پرداختند، با تأسیس سازمان تبلیغات اسلامی، نهادی در جمهوری اسلامی ایران که زیر نظر رهبری قرار دارد و مسئول سازماندهی، پشتیبانی و اشاعه‌ی فرهنگ اسلامی در ایران است، چندی از فیلمسازان مطرح از جمله محسن مخبلباف و مجید مجیدی از این مؤسسه بیرون آمدند.</p> <p><br /> تاثیر این مؤسسه در ساختار فیلم‌های ابتدایی این دو کارگردان را می‌توان دید اما به مرور زمان و تحولات فرهنگی جامعه آن‌ها با تجربه در عرصه‌های مختلف سینمایی، راه را برای رسیدن پرده جادویی سینما به بستر‌های ذهنی- هنری خویش باز نمودند تا آن حد که دگرگونی ذهنی مخملباف در دهه‌ی هفتاد باعث جنجال در روزنامه‌ی کیهان شد. کیهان با استناد بر تراشیدن ریش مخملباف، او را از دایره هنرمندان انقلابی خارج کرد.</p> <p><br /> شاید بتوان گفت تاثیرات فرهنگ اسلامی در عرصه سینما به هیچ عنوان دیده نمی‌شود چرا که این دو از اصل و پایه نمی‌توانند کارساز یکدیگر باشند و تنها در ایدئولوژی فیلمساز و دنیای غیر هنری اوست که این را می‌توان دریافت؛ چه آنجایی‌که فیلمساز خود را در مقابل سیستم حاکم به صورت یک بلندگوی سیاسی انتقادی نشان می‌دهد و چه هنگامی که او به دیدار حاکمان می‌رود و دگراندیشان را کافر می‌پندارد. در تمامی این احوالات، این توانایی هنر به شکل پرده جادویی است که در تار و پود تفکر هنرمند ایرانی نفوذ می‌کند و حاصل آن یکی از روشنفکرانه‌ترین و شاعرانه‌ترین سینماهای معاصر جهان است.</p>
مسعود نکوبخت- روز جمعه دوازدهم دی ۱۳۰۹ ساعت دو بعد از ظهر، اولین فیلم بلند داستانی صامت ایرانی به نام «آبی و رابی» به کارگردانی «اوانس اوهانیان» در سینما مایاک تهران به نمایش درآمد.اوانس اوهانیان متولد عشقآباد، رشتهی تجارت را در تاشکند، حقوق را در عشقآباد و سینما را در مسکو به انجام رساند و در سال ۱۳۰۸ به همراه دخترش زما (بازیگر فیلم حاجی آقا آکتور سینما) به ایران مهاجرت کرد و در سال ۱۳۰۹ اولین مدرسهی سینمای ایران را به نام «پرورشگاه آرتیستی سینما» در تهران تاسیس کرد و در همین سال فیلم «آبی و رابی» را در مقام نویسنده، کارگردان، بازیگر و تدوینگر ساخت.
حاجی آقا، آکتور سینما
فیلم «آبی و رابی» بر گرفته از فیلم صامت کمدی دو نفرهی دانمارکی «پت و پاتاشون» که میتوان آن را سرچشمهی فیلمهای کمدی که دو نفر چاق و لاغر یا دراز و کوتاه اجرایش میکنند، به حساب آورد. «آبی و رابی» به جهت صامت بودن، با شکست تجاری روبرو شد.
اوهانیان پس از تأسیس استودیو «پرسفیلم» دومین فیلم بلندش «حاجی آقا آکتور سینما» را با بازیگری دخترش زما در سال ١٣١١ ساخت که آن هم پس از چهار روز اکران با شکست تجاری مواجه شد.
داستان این فیلم از نگرانیهای سازندهاش از جامعهی آن روز ایران نشان دارد در موقعیتی که نقش اول فیلم «حاجی آقا» سینما و حرفه سینماگری دختر و دامادش را کاری عبث میداند اما با ترفندی ماهرانه، ناخواسته آکتور سینما میشود و در آخر به فعالیت دختر و دامادش در سینما رضایت میدهد.
پروفسور رضا مژده و دختر لر
اوهانیان پس از ساخت دومین فیلمش به هند مهاجرت کرد و در آنجا یک مدرسهی سینما تأسیس کرد و دستگاهی به نام «اوهان سیستم» ساخت که امکان سنکرونیزه کردن فیلم و صدا را در داخل استودیو فراهم میآورد و بدین ترتیب عضو «آکادمی اختراعات و اکتشافات آسیا» شد. در سال ۱۳۲۶ به ایران بازگشت و با انتخاب نام پروفسور «رضا مژده» به کار درمان طاسی سر پرداخت. وی قصد داشت برای آموزش سینما به بانوان و خردسالان کلاس درس تشکیل دهد، اما هیچگاه موفق به آن نشد.
اوهانیان در سال ۱۳۳۸ فیلمنامهای نوشت با عنوان «کودتای ۱۲۹۹» که مربوط به کودتای نظامی سید ضیاءالدین طباطبایی مؤسس روزنامه رعد و رضا خان میرپنج بود که نتوانست آن را به فیلم تبدیل کند و در سال ۱۳۴۰ در گمنامی محض درگذشت.
دختر لُر نخستین فیلم ناطق فارسی است که در سال ۱۳۱۲ خورشیدی به کارگردانی اردشیر ایرانی متولد هند ساخته شد. در این فیلم، صدیقه سامینژاد، اولین بازیگر زن سینمای ایران نقش بازی میکند. او بعد از ظهر چهارشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۷۶ در سن ۸۱ سالگی در حالی درگذشت که بسیاری گمان میکردند او سالها پیش از این مرده است.
سینمای متفاوت ایران؛ نخستین بارقهها
سینما در نگاه جامعهی ایران تا دهه چهل، جنبهای کاملاً تفریحی داشت و قشر مذهبی جامعه هم نگاهی بدبینانه به سینما داشت. در ابتدای سالهای دههی چهل تعدادی از کارگردانان سینما مثل فرخ غفاری سعی کردند تا سینمایی متفاوت را معرفی کنند و ابراهیم گلستان با فیلم «خشت و آینه» سینمایی را به نمایش گذاشت که تنها برای تماشگران ساخته نشده بود بلکه دیگر سینماگران نیز با دیدن این فیلم شجاعت ساخت فیلمهایی بر خلاف جریان عمومی و حاکم فرهنگی را در خود پیدا کردند، همینطور با توجه به فعال بودن ابراهیم گلستان در دنیای ادبیات، میتوان روی آوردن بسیاری از فیلمسازان در انتهای دههی چهل به ساخت فیلم با اقتباس از ادبیات نویسندگانی مثل ساعدی و محمد علی افغانی را درک کرد.
از تحولات مهم دههی چهل، تاسیس دانشکده هنرهای دراماتیک بود که باعث شد بسیاری از دست اندرکاران سینما و تاتر در کنار هم آموزش ببینند. این موضوع موجب ورود بسیاری از دست اندکاران تئاتر مثل علی حاتمی به حوزهی سینما و بعدها در دههی پنجاه، سینماگرانی مثل بهرام بیضایی شد. تزریق مواد نمایشی تاتر در سینما، یکی از ویژگیهای مهم رشد سینمای ایران و ظهور سینمای موج نو بود. دراین بین «مرکز سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» بنیان گذاشته شد که در آن فیلمسازانی مثل عباس کیارستمی و امیر نادری آغاز به ساختن فیلم برای کودکان نمودند. امیر نادری با فیلم «ساز دهنی» پایهگذار نگاه نویی از سینما در ایران شد که ویژگی آن استفاده از کودکان و دنیای آنها در فیلمهایی بود که به بزرگسالان اختصاص داشتند.
پایه سوم سینمای متفاوت و نوی ایران را سهراب شهد ثالت با فیلمهای «طبیعت بیجان» و «یک اتفاق ساده» بنا کرد. در این فیلمها به ظاهر فیلم مستند و داستانی درهم میآمیزند.
سه عنصر بارز سینمای بعد از انقلاب
در شرایطی که پس از انقلاب اسلامی احکام اداری و مذهبی اجازه استفاده از محرکها و مولفههای هیجان انگیز را به سینماگران نمیداد، ورود عناصر ادبیاتی و تاتری در پایان دههی چهل و نگاه نو به سینمای کودکان در دههی پنجاه و همینطور استفادهی ظاهری از سینمای مستند در سینمای داستانی، سه ویژگی بارز سینمای بعد از انقلاب را تشکیل میدهند.
با وقوع انقلاب اسلامی بسیاری از دستاندرکاران سینما، ایران را ترک کردند و آنهایی که در ایران ماندند، ناگزیر بودند خودشان را با قوانین و ضوابط جدید وفق بدهند. از اینرو گروهی از فیلمسازان که در گذشته در حوزهی سینمای مهیج فعالیت میکردند، به ساخت ملودرامهای خانوادگی با محور ازدواج و چشمپوشی از روابط پایهای انسانی روی آوردند و قسمتی دیگر از این گروه جذب سینمای جنگ، پروپاگاندای حکومتی و مسائل مربوط به مواد مخدر شدند.
اما شاید بتوان گفت سینمای متفاوتی که مهرجویی، نادری و شهید ثالث پایهگذاری کردند، دارای مشخصاتی بود که کمتر با قوانین دولتی درگیر بود و به همین جهت تعدادی از آنها توانستند به ساخت فیلم در ایران ادامه دهند و آنجا که دچار محدودیت میشدند با ترفندهایی خاص آن محدودیتها را کمرنگتر میکردند. این درست است که سینمای سهراب شهید ثالث خواهان بازیگر غیر حرفهای بود و همینطور سینمای امیر نادری با کودکان سر و کار داشت، اما این ویژگی، در سالهایی که مراکز فرهنگی، تاتر و دانشکده هنرهای زیبا دوران کم رمقی را تجربه میکردند، به سهم خود باعث کمرنگتر شدن بسیاری از محدودیتهای حوزهی بازیگری در سینما شد. در این میان تعدادی از فیلمسازانی مثل بیضایی و کیارستمی که در سالهای دههی پنجاه وارد عرصه سینما شده بودند، توانستند شیوه هنری و زبان سینمایی خودشان را در سینما پیدا کنند و آن را تکامل ببخشند.
این سه بانو
یکی از ویژگیهای دوران سینمای بعد از انقلاب، ورود کارگردانان زن در عرصه سینما بود. تمامی این سینماگران زن پیش از انقلاب در مراکز آموزشی هنری به تحصیل مشغول و در کار عملی سینما نیز تجربیاتی اندوخته بودند.
رخشان بنیاعتماد کارگردانی سینما را در دانشکده هنرهای دراماتیک تهران آموخت. وی از سال ۱۳۵۲ با سمت منشی صحنه در تلویزیون مشغول به کار شد و تا سال ۱۳۵۹ چند فیلم مستند کوتاه را کارگردانی کرد. فعالیت سینمایی خود را از سال ۱۳۶۰ به عنوان منشیصحنه فیلم «آفتابنشینها» و فیلم «گلهای داوودی» آغاز کرد. با کارگردانی فیلم «خارج از محدوده» در سال ۱۳۶۶ کارگردانی فیلمهای بلند را آغاز کرد. سپس فیلمنامهی «زرد قناری» را نوشت و کارگردانی آن را نیز خودش انجام داد. با فیلم «نرگس»، در سال ۱۳۷۰ بهعنوان بهترین کارگردان در دهمین جشنواره فیلم فجر برگزیده شد. پس از آن، فیلمهای «روسری آبی» «بانوی اردیبهشت» «زیر پوست شهر» و «خون بازی» را کارگردانی کرد.
همینطور پوران درخشنده تحصیلات تکمیلی خود را در مدرسه عالی تلویزیون و سینما گذراند و در سال ۱۳۵۴ در سازمان صدا و سیما شروع بهکار کرد. او فیلمهای مستند بسیاری از جمله فیلم «طاعون» که دربارهی شیوع بیماری طاعون در کردستان است و نیز فیلمهایی دربارهی مراسم سنتی و موسیقی نواحی مختلف ایران تولید کرده است.
تهمینه میلانی سومین بانوی ایرانی است که بعد از انقلاب به فیلمسازی روی آورد. او که با کمک مسعود کیمیایی وارد دنیای سینما شد، یکی از پر کارترین سینماگران حال حاضر ایران است.
سینماگران نسل انقلاب
در کنار سینماگرانی که از مجموعهی دانشکده سینما و تاتر، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و محافل آزاد هنری به فعالیت فیلمسازی میپرداختند، با تأسیس سازمان تبلیغات اسلامی، نهادی در جمهوری اسلامی ایران که زیر نظر رهبری قرار دارد و مسئول سازماندهی، پشتیبانی و اشاعهی فرهنگ اسلامی در ایران است، چندی از فیلمسازان مطرح از جمله محسن مخبلباف و مجید مجیدی از این مؤسسه بیرون آمدند.
تاثیر این مؤسسه در ساختار فیلمهای ابتدایی این دو کارگردان را میتوان دید اما به مرور زمان و تحولات فرهنگی جامعه آنها با تجربه در عرصههای مختلف سینمایی، راه را برای رسیدن پرده جادویی سینما به بسترهای ذهنی- هنری خویش باز نمودند تا آن حد که دگرگونی ذهنی مخملباف در دههی هفتاد باعث جنجال در روزنامهی کیهان شد. کیهان با استناد بر تراشیدن ریش مخملباف، او را از دایره هنرمندان انقلابی خارج کرد.
شاید بتوان گفت تاثیرات فرهنگ اسلامی در عرصه سینما به هیچ عنوان دیده نمیشود چرا که این دو از اصل و پایه نمیتوانند کارساز یکدیگر باشند و تنها در ایدئولوژی فیلمساز و دنیای غیر هنری اوست که این را میتوان دریافت؛ چه آنجاییکه فیلمساز خود را در مقابل سیستم حاکم به صورت یک بلندگوی سیاسی انتقادی نشان میدهد و چه هنگامی که او به دیدار حاکمان میرود و دگراندیشان را کافر میپندارد. در تمامی این احوالات، این توانایی هنر به شکل پرده جادویی است که در تار و پود تفکر هنرمند ایرانی نفوذ میکند و حاصل آن یکی از روشنفکرانهترین و شاعرانهترین سینماهای معاصر جهان است.
نظرها
نظری وجود ندارد.