ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

نوشتن از تن و شکستن تابوهای قدرت

سخن گفتن از تن به ویژه تن زن، نه تنها برای شکستن تابوی جوامعه سنتی بلکه برای از بین بردن تصویر زن ایده‌آل جوامع پیشرفته نیز هست. این تنها امکانی است که اشتهای سیری ناپذیر جامعه درمانده جنسی را که زنانی بی‌مثال را تخیل کرده و حسرت همیشه زیبا، سکسی، جذاب و جوان بودن را همراه دائمی آنان کرده، در معرض نمایش می‌گذارد و غیرواقعی بودن آن را به چالش می‌کشد.

این نوشتار مقدمه‌ای است بر سلسه مطالبی که به مساله جنسیت و تمایلات جنسی با بیانی زنانه خواهند پرداخت. موضوعی که اگرچه جدید نیست اما به دلیل پیچیدگی، دریافت‌های متعدد و در بسیاری مواقع جدیدی از آن را شاهد هستیم.
سکسوالیته و اینکه انسان چگونه خود را به عنوان موجودی که دارای اندام جنسی است تجربه و بیان می‌کند از جهات گوناگونی قابل بررسی است. در عین حال ارتباط تمایلات جنسی با جنسیت چنان تنگاتنگ است که مباحث و نظریه‌های متفاوتی را شامل می‌شود. سکسوالیته را اگر به دید بیولوژیکی بنگریم تنها مقاربت و تماس جنسی را می‌توانیم مورد بحث قرار دهیم حال آنکه رویکرد پزشکی، جنبه‌های فیزیولوژیکی و روان‌شناسی این رفتار و نگاه جامعه‌شناسی ابعاد فرهنگی، سیاسی و قانونی و در ‌‌نهایت تحلیل فلسفی جنبه‌های مفهومی، متافیزیکی و هنجاری آن را بررسی می‌کنند.

سکسوالیته موضوعی است که به نحوی در بسیاری از علوم انسانی جای خود را برای ایجاد یک مباحثه جدید اما نه مستقل باز می‌کند و‌‌ همان طور که پیش‌تر نیز اشاره شد در کنار تمامی این رویکرد‌ها، چگونگی شرح این رفتار غریزی در مورد زن و مرد را به صورت جداگانه نیز باید در نظر گرفت.

وقتی از تجربه جنسی سخن می‌گوییم و آن هم در قالب زنانه، فاکتورهای متعددی تعیین‌کننده چگونگی پیدایش این رفتار، جریان و پایان یافتن آن هستند. این عوامل در دنیای مردانه آنقدر پیچیده و یا ناگفته باقی نمانده‌اند. چرا که اصولا گفتن از تن زن و از تمایلات زن امر آسانی نبوده و نیست. گذشته از نگاه فرهنگی و اجتماعی جوامعی مثل جامعه ایران، فضای سیاسی حاکم نیز تعیین‌کننده بوده است.

همانطور که جنبش زنان و مطالبات آن‌ها همیشه مورد نقد بوده که می‌تواند خواسته‌ای بعد از آزادی‌های عمومی، سیاسی و پیدایش دموکراسی باشد یا زمانی که گفتن از حقوق زنان امری لوکس محسوب می‌شود دیگر گفتن از تن زن برای خود جنبش زنان نیز جسارتی دو چندان است و می‌توان این عقب‌نشینی به حق، از پرداختن به چنین مبحثی را در زمانه دشوار آزاد سخن گفتن درک کرد.

بر همین اساس شاید از تن زن و تمایلات او گفتن حرکتی فردی شود که دیگر وابسته به گروه و تشکلی نیست و تنها آغازی برای شکستن تابوهای قدرت‌مدار مردسالارانه است که این تلاش‌های فردی را نیز از سال‌ها پیش شاهدیم و در گوشه و کنار هنوز می‌توان بقایایی از نوشتارهای تن محور را یافت.

چرا سخن از تن؟

از اصلی‌ترین دلایل آن می‌توان به این موضوع اشاره کرد که موانع بی‌شمار مقابل‌مان در صحبت از تن، موجب آن شده است که حتی به درستی ندانیم چه چیز هنجار و طبیعی است و چه چیز نیست. برای مثال تا سال‌ها زنان ارضا شدن را تنها بهره مردان از ارتباط جنسی می‌دانستند و حتی هنوز نیز این تفکر اشتباه در جریان است. بعد از آن هم به دلیل در دسترس نبودن منابع کافی چه مردان و چه زنان راه تغییر این الگو را یا با آزمون و خطا می‌یابند و یا از تلاش خود دست برداشته و به نقطه آغاز باز می‌گردند. تجربه‌های زنانه را به میان آوردن، جایگاه قدرت را در این رابطه کشف کردن و آن را به اشتراک گذاشتن و حتی قدمی برای کشف تن خود به دست خود برداشتن،‌‌ همان گفت‌و‌گوهایی است که جامعه ایرانی ما حتی در بهترین وضعیت سیاسی نیز نیازمند ریسک آغاز کردن است.

گفتن از تن و نیازهای تن، نیاز همه طبقات اجتماعی و نه امری تزئینی و مختص سرمایه‌داری است. طبقه مرفه و متوسط با توجه به منابع در دسترس امکانات بیشتری برای پر کردن خلاء گفتمان جنسی دارند تا بخش عمده‌ای از طبقه کارگر که هنوز نمی‌داند چگونه باید نیاز تنش را برآورده کند بدون آنکه فرزندی بر فرزندانش اضافه کند و یا اساسا این رابطه را چیزی فرا‌تر از نیاز تن و راهی برای تولید مثل تلقی کند و نگاهی عمیق‌تر به آن داشته باشد.

گفتمان تنانه نیاز امروز است تا زن پرورش یافته در جامعه مردسالار بیاموزد مانند مادران و مادربزرگان‌مان خود را نه زمین مرد که صاحب بدن خود و شریک وی بداند. مفهوم لذت جنسی، حق تصمیم، رابطه قدرت و سکس، حق انتخاب شریک جنسی و تجربه جنسی بدون آنکه مقهور آن شود را شناخته و درک کند.

با سخن گفتن از جنسیت و ارتباط جنسی‌مان است که می‌توانیم دریابیم چه رفتاری احساس مثبت و خوبی را موجب می‌شود و چه رفتاری افراط یا تفریط است؟ چه چیزی زنانه است و کدام مردانه و آیا اساسا زنانه‌گی یا مردانه‌گی در این مقوله معنا و جایگاه خاصی دارد؟ چگونه می‌شود میان این تفاوت‌ها خطوط مشترکی پیدا کرد یا آن‌ها را همانگونه که هست پذیرفت؟ چه چیزهایی افسانه‌های جنسی هستند و چه مواردی واقعیت‌ها؟

تنها از طریق همین مباحث است که می‌شود به نیاز طبیعی وجود انسان و احساسات متنوع همراه آن، طبیعی نگاه کرد و آن را به مثابه امری از امور جاری زندگی بررسی و تحلیل کرد. منزوی کردن این مبحث و نپرداختن به آن نه تنها ناآگاهی بیشتری را در سطح جامعه موجب می‌شود که جریان آن در زیر پوسته‌ای ناآرام به انفجاری می‌انجامد که دشواری حل عواقب آن دو چندان است.

شرم و تصویر زنانه

شرم احساسی است که در نهانی‌ترین بخش وجودی ما مخفی شده است و به ویژه وقتی زمان گفتن از بدن زن و لذت جنسی او فرا می‌رسد و به حسی مشترک میان زنان تبدیل می‌شود. آن‌ها حتی از به زبان آوردن نام اعضای بدن خود نیز شرمگین هستند زیرا در طول سال‌ها آموخته‌اند که زنانگی و بدن زن امری شخصی نیست و می‌تواند تاثیرگذار بر سلامت یک جامعه باشد. سخن نگفتن از بدن و احساسات خود و پوششی بر هر دو گذاشتن تصمیمی است که یک فرهنگ، یک جامعه و البته یک نظام سیاسی برای زن اتخاذ می‌کند و تخطی از آن‌گاه به قیمتی گزاف تمام می‌شود.

شرم زنانه، بیش از آنکه یک تجربه روانی باشد یک آموخته اجتماعی درباره وجودی انسانی است. این شرم تا آنجا پیش می‌رود که زن شرمگین‌تر، ترس به اندازه کافی خوب و زیبا نبودن را نیز با این حس همراه می‌کند و جسارت به اشتراک گذاشتن آن را هم ندارد تا دریابد بسیاری دیگر نیز در تجربه این حس با او همراهند.

سخن گفتن از تن به ویژه تن زن، نه تنها برای شکستن تابوی جوامعه سنتی بلکه برای از بین بردن تصویر زن ایده‌آل جوامع پیشرفته نیز هست. این تنها امکانی است که اشتهای سیری ناپذیر جامعه درمانده جنسی را که زنانی بی‌مثال را تخیل کرده و حسرت همیشه زیبا، سکسی، جذاب و جوان بودن را همراه دائمی آنان کرده، در معرض نمایش می‌گذارد و غیرواقعی بودن آن را به چالش می‌کشد.

از همین روست که ما زنان باید به شهامت از تن گفتن و به اشتراک گذاشتن داستان‌های شخصی‌مان دست یابیم و سخن گفتن از زنانگی را آغاز کنیم تا با همدلی، صلح و دوستی با بدن‌مان را به گونه‌ای نوین تجربه کنیم.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان

    <p>خیلی خوبه که می خواهید چشم خاله خانباجی ها رو باز کنید. ولی رقیه خانوم سر از حرفای شما در نمیاره! زیادی لیبرال نیستید شما؟<br /> دارید برای زنان ایران می نویسید یا زنان ساکن شانزه لیزه؟</p>

  • کاربر مهمان

    <p>سلام من وبلاگ زمانی برای گفت رو دیدم عالی بود نمیدونین چقدر خوشحال شدم که شروع به این کار کردین شما در اونجا گفتین که مطلب بزاریم ولی اصلا نمیشه یعنی جایی برای این کار نیست و پیغام خطا داره میشه من رو از طریق ایمیل راهنمایی کنین یا ایمیل مستقیم بزارین برام که با هم در ارتباط باشیم ممنونم من منتظر جواب شما هستم</p>

  • علی جهانگیری

    <p>سلام</p> <p>سالیان سال همین مسئله را در حوزه ادبیات ( شعر) دنبال می کنم و با ترس و لرز با دیگران طرح می نمایم اکثرا با طعن و لعن مواجه شده ام و دوستی های گرانقدر و عزیزی را از دست داده ام .<br /> شعر های زیادی در این زمینه نوشته ام ، اگر به کارتان می آید خوشحال می شوم .<br /> کاری در خور و شایسته را انجام می دهید ، کاری که خود ، به گمانم تابوشکنی اصلی است . سپاسگذارم و قدر شناس تلاش شما</p>

  • امیر حسین آمویی

    <p>برای کاربری که نگران فهم و شعور خاله خانباجی‌هاست </p> <p>برادر یا خواهر عزیز، چرا تمام زنان ایرانی را در یک توبره می‌کنید و همه را همسان "رقیه" خانم می‌بینید؟ از کجا می‌دانید اصلا تمامی رقیه خانمهای ما همانند که شما تصور می‌کنید؟ مگر ندید که زنان ایرانی تا چه حد بلوغ سیاسی و فکری خودشان را در جریان جنبش سبز و مبارزات سالهای اخیر در ایران نشان دادند؟ مگر نمی بینید تا چه حد از مردان جلوترند؟<br /> چرا فکر می‌کنید که تمام زنان فرانسه همانند آنان دسته اند که در شانزه‌لیزه پرسه می‌زنند؟ و اصلا چرا آنان را که در شانزه‌لیزه پرسه می‌زنند نمونۀ زنان آگاه و یا ناآگاه می‌شمارید؟<br /> آیا بهتر نیست به هنگام اظهار نظر و جمع بندی دقت کنید و همه کس و همه چیز را یکسان نبینید؟<br /> اصلا فرض کنید که زنان ایرانی همان باشند که شما می‌گویید (از تمام بانوان ایرانی به دلیل این فرض نادرست پوزش می‌خواهم)! و آنان در زمینۀ دانش سکسی بی‌سواد مطلق باشند! بگویید چگونه می‌خواهید الفبای این دانش را به آنان آموزش دهید؟ بالاخره باید از جایی شروع کرد. فراموش نکنید که قربانیان این بی‌دانش ی و بیسوادی فقط زنان نیستند که مردان بیشترند! نگاهی به چهره‌های افسرده و گرفتۀ جوانان و بزرگسالان با شانه‌های فروافتاده بیاندازید و بفهمید چه می‌گذرد!<br /> اما سخن اصلی: مقدمۀ هر طرح نو و تحولی، اندیشیدن به آن و فکر کردن به راههای ایجاد آن است. اندیشه را با کلام به اشتراک می‌گذاریم و یکدیگر را از ایجاد فکر یا طرحی نو آگاه می‌کنیم. بدون در میان گذاشتن افکارمان هرگز به تحقق آن نخواهیم رسید.<br /> با بیان آزادانه، جامعۀ رها و آزاد و سالم می‌توان ایجاد کرد! با سانسور گفتار و کشیدن زبان در کام همیشه در جهل خواهیم ماند! آزادی بیان، آزادی عمل و آزادی اجتماعی را به دنبال خواهد داشت.<br /> توفیقتان را آرزومندم. </p> <p>آمویی </p>

  • امیر حسین آمویی

    <p>رادیو زمانه!<br /> چرا نظر من را درج نمی کنید؟ </p> <p>آمویی</p>

  • کاربر مهمان

    <p>برای ساکنان شانزه لیزه قبلا نوشته شده. زنان ایران هم حق دارند خودشان را بشناسند و تجربه کنند. دیر یا زود این اتفاق می افتد. گو این که به مذاق مردان زنان مرد سالار خوش نیاید.</p>

  • کاربر مهمان

    <p>خیلی از کاربران امروز اینترنت خاله خانباجی&zwnj;های دیروز بودند... امیدوارم دیگر جای این مباحث در سایت رادیو زمانه خالی نماند...</p>

  • Harrison

    <p>بحثی که اغاز کردید به ظن اینجانب بسیار مفید خواهد بود اگر به تفاوت گزارش شخصی و تحقیق میدانی توجه داشته باشید. من به عنوان یک فرد مذکر ٤٠ ساله و محروم از سکس به دلیل بار امدن در یک خانواده محدود مذهبی با وجود نقاط مشترک فراوان با هم جنسان هم شرایط هر فرد را از لحاظ سکسوالیته و دیدگاه به الت تناسلی شخصی کاملا منحصر بفرد یافته ام.در مورد جنس مونث بدلیل عدم تجربه هیچ نظری ندارم و منتظر مقاله ای اتی شما هستم.دیدگاه شخصی یک انسانشناس تکاملی.</p>

  • تداعی

    <p>این مساله نه فقط نیاز زن امروز ، که نیاز جامعه ی امروز است. ضرورت درنوردیدن حصار های واهی و باز یافتن اعتماد به نفس و جایگاه واقعی هر زن در زندگی شخصی و یا شخصی ترین زندگی هر زن، کاملاً حس می شود.</p>

  • کتی شیبانی

    <p>عجب مقاله ای... با تمام اون چیزی که اینجا در دانشگاه تدریس میشه مغایرت داره. تا زمانی‌ که این دید دوگانه رو نسبت به جنسیت و سکسوالیته داشته باشیم، مسائل و مشکلات هیچ تغییری نخواهند کرد... ولی‌ خوب، باز خوبه که باب گفتمان در موردش باز شده</p>