خشونت به مثابه عدم خشونت
<p> فراخوان میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای دوشنبه ۲۵ بهمنماه و موانع فراروی حضور خیابانی معترضان همچنان دغدغه‌ی اصلی فعالان سیاسی همسو با جنبش اعتراضی است. برخی بر این باور هستند که سال گذشته، اعتراض‌های خیابانی جنبش اعتراضی موسوم به «جنبش سبز» مردم ایران، با اعمال خشونت گسترده سرکوب شد. امروز نیز همچنان احتمال اعمال خشونت عریان از طرف حاکمیت وجود دارد.</p> <p> </p> <!--break--> <p><a target="_blank" href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110213_Seraj_PM2.mp3" rel="noopener"><img height="31" width="273" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon.jpg" /></a><br /> <strong>در گفت‌وگویی با محمود فرجامی، روزنامه‌نگار پرسیده‌ام: فکر می‌کنید در برابر این خشونت عریان چه راهکاری وجود دارد؟ آیا راهکار خویشتن‌داری و پرهیز از خشونت، راهکار درستی است یا خیر؟</strong></p> <p> </p> <p><strong>محمود فرجامی:</strong> من چون تا چندماه قبل در ایران بودم و در جنبش اعتراضی شرکت داشتم، از نزدیک شاهد این اعتراض‌ها بودم و به این نتیجه رسیدم، روشی که ما در پیش گرفته‌ایم، روش پرهیز از خشونت نیست. در واقع روش ازدیاد خشونت است. به این طریق که ما خودمان طرف مقابل را تشویق به خشونت می‌کنیم. به گمان من در تحلیل هر موقعیتی باید اول طرفین ماجرا را شناخت. چون ما می‌خواهیم قواعد یک بازی را بررسی کنیم که اینها طرفین بازی هستند و آن را شکل می‌دهند. یک‌سوی این ماجرا نیز افرادی هستند بسیار خشونت‌طلب و بسیار بدون حد و مرز و ظاهراً هم فکر می‌کنند کارهای‌شان از لحاظ الهی تأیید شده است و مطلقاً هیچ خط قرمزی ندارند. نه از لحاظ وجدانی، نه از لحاظ قانونی و نه از لحاظ تعهدات بین‌المللی. در نتیجه وقتی شما با چنین گروهی طرف هستید و پیشاپیش اعلام می‌کنید که ما هیچ خشونتی انجام نمی‌دهیم، یعنی شما به وضوح دارید به چنان حریفی پیام می‌دهید که هرکاری کنید، ما همان کار خودمان را می‌کنیم. شما اگر ما را هم بزنید، ما همان کار را انجام می‌دهیم. اگر نزنید، همان کار را انجام می‌دهیم و اگر بکشید، ببرید، فجایع کهریزک را به‌وجود آورید، ما بازهم همان کار را انجام می‌دهیم. در نتیجه این دائماً خشونت را زیاد می‌کند. کما این که ما دیدیم. در راهپیمایی‌ ۲۵ خرداد که خودم شرکت داشتم، اینها وحشت داشتند که این جماعت چه می‌خواهد از خودش نشان دهد و هیچ برخوردی با مردم نکردند. من آن‌جا نیروهای مسلح بسیار زیادی را دیدم. بعضی‌های‌شان در محوطه‌ی سازمان نیروهای راهنمایی و رانندگی که در خیابان آزادی است دپو شده بودند. من خودم هم چماق‌ به دست‌های‌شان را دیدم، هم سایر نیروها را. منتهی هیچکدام وارد قضیه نشدند، چون به شدت وحشت داشتند، اما همان روز با آن که جماعت نشان داد که خیلی آرام است و حتی شعار هم نمی‌خواهد بدهد، ما هنوز پای‌مان را از آن مسیر اعلام شده بیرون نگذاشته بودیم که تیراندازی و کشت و کشتار شروع شد و روزهای بعد هم دائماً بیشتر شد. تا در نهایت رسید به ماجرای عاشورا که ورق برگشت.</p> <p><br /> در مجموع من اعتقاد دارم که بله، ما طرفدار پرهیز از خشونت هستیم، اما روش پرهیز از خشونت این نیست که شما هیچ کاری نکنید و پیشاپیش هم به طرف اعلام کنید من هیچ واکنشی نشان نخواهم داد. دقیقاً مثل این می‌ماند که فرض کنید در یک کشوری سیستم قضایی و حقوقی آن کشور اعلام کند که ما از این به بعد به قاتل‌ها هیچ کاری نخواهیم داشت. شما فکر می‌کنید قتل در آن کشور بیشتر می‌شود یا کمتر؟</p> <p> </p> <p><strong>اگر مردم بخواهند با خشونت دستگاه‌ها و افراد مسئول و مأمور مقابله کنند، با توجه به این که ابزار اعمال خشونت در دست حاکمیت است و مردم دست خالی هستند، فکر می‌کنید نتیجه به نفع چه کسی خواهد بود؟</strong></p> <p> </p> <p>این طرز تفکر به نظر من ناشی از این اشتباه رایج است. این که ما فکر می‌کنیم طرف مقابل ماشین سرکوبی فراانسانی دارد و مثلاً یک میلیون آدمکش در آن ماشین دارد و مردم چند میلیون آدم دست تنها هستند. خیر! اکثر کسانی که به خیابان می‌آیند و به روی هموطن خودشان چماق یا اسلحه می‌کشند، در وهله‌ی اول انسان و ایرانی‌اند. حالا من نمی‌خواهم هیچ بار مثبت و منفی به آنها بدهم، ولی انسان فی‌نفسه ترسو است. یعنی انسان در واقع همیشه بیشترین سود را برای خودش می‌خواهد و از هزینه‌ی زیاد می‌پرهیزد. مگر این‌که عامل نیروندی مثل ایدئولوژی، عشق و از این قبیل وجود داشته باشد. <br /> اگر این انسان اهل خشونت حتی سازمان‌یافته باشد، وقتی احساس کند که ممکن است خشونت او با خشونت دیگری از طرف مقابل روبه‌رو شود، دست ‌کم احتیاط بیشتری می‌کند. اصلاً تمام سیستم‌های قضایی و حقوقی بر همین اصل استوار هستند که با مجازات جنایتکاران، نه فقط آنها را از اجتماع برای همیشه یا مدتی خارج کنند بلکه سایرینی را هم که استعداد اجرای اعمال مشابه را دارند، بترسانند.</p> <p>خیلی از این افراد واقعاً دودل هستند. من خودم دوستی داشتم در نیروی انتظامی و به طور مستقیم از او شنیدم که ماجرای عاشورای ۸۸ به شدت نیروهای انتظامی را ترساند و بسیاری از آنها واقعا به شک افتادند که در وقایع مشابه چه کنند. همه چیز را نمی‌شود به وجدان طرف موکول کرد. بسیاری از مواقع ترساندن نتیجه‌ی بهتری برای جلوگیری از شیوع خشونت و جنایت دارد.</p> <p><img height="200" align="left" width="200" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/200.jpg" /><br /> البته من با خشونت بی‌حد و مرز مخالفم. با خشونتی موافقم که واکنشی و حساب‌شده باشد. همان‌طور که من و شما در برخورد با هرکسی، از یک فرد غریبه در خیابان تا فرزندمان می‌دانیم که نوعی خشونت حساب‌شده را براساس عمل زشتی که طرف مقابل انجام می‌دهد، باید اعمال کنیم. حالا ممکن است یک بچه باشد و یک کار ناجوری کند و ما فقط به او اخم کنیم؛ یا مثلاً صدای‌مان را برایش بالا ببریم. تا برسد به فردی که در خیابان با چاقو به ما حمله کند. اگر ما مجبور بشویم یک مشت بزنیم توی صورتش، کار غیراخلاقی خشونت‌آمیزی انجام نداده‌ایم. یعنی این خشونت حساب شده است و از این نظر که واکنشی و بر اساس عملی است که انجام شده نتایج بهتری دارد از این‌که هیچ واکنشی نباشد و یا واکنش افراطی باشد. مثلا نمی‌‌خواهیم بچه را برای یک اشتباه با کمربند کتک بزنیم یا فردی که به ما حمله کرده بکشیم.</p> <p> </p> <p>من به خصوص تاکید دارم که در مقابل خشونت سازمان‌یافته‌ی افرادی که به طور قانونی هیچ مسئولیتی ندارند و هیچ حد و مرز را رعایت نمی‌کنند (مثل همین لباس شخصی‌ها یا بچه‌های بسیجی که هرکاری می‌خواهند می‌کنند و به هیچ کجا هم پاسخگو نیستند)، باید از خشونت واکنشی استفاده کرد تا برآیند میزان خشونت کم شود. شاید بهترین راه برای سر عقل آوردن بچه‌ی ۱۷ ساله‌ای که با شوکر به مردم حمله می‌کند این باشد که یک بار شوکر را از دستش گرفت و به خودش زد.</p> <p> </p> <p><strong>این سئوال این‌جا پیش می‌آید که برخی معتقدند روش‌های یک مبارزه می‌تواند در سرانجام و پیروزی آن تأثیر بگذارد. یعنی اگر در فرایند مبارزه برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران یک خشونت حساب‌شده به قول شما اعمال شود، چه تضمینی وجود دارد که بعد از پیروزی این جنبش، این روش به عادت‌های پیروزشدگان برای سرکوب بقیه تبدیل نشود؟</strong></p> <p> </p> <p>ببینید، اگر ما خشونت را به این صورت مثل انقلاب ۵۷ تجویز می‌کردیم که بریزند، بشکنند، بزنند و مشروب‌فروشی‌ها و سینماها را آتش بزنند، بله! همانطوری که دیدیم این رفتار می‌ماند، اما خشونتی که من از آن می‌گویم، اصلاً همه‌ی ما داریم به نوعی اعمال می‌کنیم. تمام سیستم‌های اخلاقی و حقوقی بشری دارند اعمال می‌کنند. آن‌ هم این است که بر اساس خشونت و تخلفی که انجام می‌دهید، بایستی مجازاتی ببینید. حتی با نیروی انتظامی و نظامی هم در دنیا برخورد می‌شود، اگر چه نه در خیابان ولی در دادگاه‌های خودشان. ما هم اگر قوه‌ی قضاییه‌مان درست بود، مطلقاً دنبال این کار نمی‌رفتیم. شما یک مشت می‌زنید توی صورت من، من هم می‌روم از شما شکایت می‌کنم و در نهایت یکی، دو سال روند گرفتن وکیل و آمدن و رفتن و پزشک قانونی طول می‌کشد، اما بالاخره شما را محکوم می‌کردند. در یک نظامی که دیگر از قبیله‌ای و بدوی هم گذشته، وقتی شما به عمد یک مشت می‌زنید توی صورت من، شاید بهترین کاری که می‌توانم بکنم این است که تلافی کنم. شما این کار را با کسی دیگر انجام نمی‌دهید. کمااین که در قوانین مدرن امروزی اگر یک انسان از حق خودش بگذرد، دولت از جنبه‌ی عمومی ماجرا نمی‌گذرد. به خاطر این که آن فرد تشویق نشود و مثلاً با افرادی که بزرگوار هستند، ترسو هستند و یا به هر دلیلی می‌بخشند، دوباره این کار را انجام دهد. یعنی دائماً دارند این حلقه را برای خلافکاران تنگ‌تر می‌کنند. من برای چندمین بار تأکید می‌کنم که ما اصلاً خشونت را فی‌نفسه تجویز نمی‌کنیم. ما از یک خشونت متقابل می‌گوییم. یعنی در نبود کامل قوه قضاییه‌ی واقعی، یک سیستم جزایی خیابانی باید برگزار شود. در کشوری که مطلقاً در قوه قضاییه‌اش عدالت وجود ندارد، بهترین کار این است که ما خودمان عدالت را برگزار کنیم.</p> <p> </p> <p>این اصل ربطی به این حکومت و آن حکومت ندارد. در هر حکومتی اگر یک سیستمی قانون داشت، عدالت داشت، بایستی رفت و شخصاً کاری نکرد و به قانون سپرد، اما اگر قانون نداشت، در حدی که ظلم و جفا شده بایستی تقابل شود تا جامعه به یک تعادل برسد. حالا الان که می‌بینید این قدر صحبت خشن می‌شود، به خاطر این است که خشونت خیلی عریان هست. وگرنه ما در شرایط عادی طبیعی است این جوری با همدیگر بحث نمی‌کنیم. در آن حالت بایستی قوه قضاییه را اصلاح کرد. بایستی کارهای مدنی کرد و NGO زد.</p> <p> </p> <p><strong>برخی اما معتقدند که مدل مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز غیر خشن گاندی بهترین راه برای رسیدن به یک دموکراسی ماندگار است. نظر شما در این زمینه چیست؟</strong></p> <p> </p> <p>گاندی عدم خشونت را تجویز می‌کرد. اولاً گزیده‌ی حرف‌ها و نوشته‌های گاندی که یونسکو منتشر کرد و آقای تفضلی در حدود ۴۰، ۵۰ سال پیش به سفارش یونسکو در ایران ترجمه و انتشارات امیرکبیر هم آن را منتشر کرد، در دسترس همگان است. در آنجا گاندی می‌گوید عدم خشونتی که من از آن می‌گویم و براساس آیین هندو است، در این زمان و این مکان و با این مردم و با این شرایط هماهنگ است.</p> <p>البته تأکید می‌کند که نفس عدم خشونت جهانی است، اما می‌گوید در جاهای دیگر شاید انواع دیگری داشته باشد. جالب است که خود گاندی هم آن جوری که بعضی از مردم فکر می‌کنند نبوده که بر اساس عدم خشونت یا اهیمسا، یک نسخه برای همه بپیچد که پس خشونت بد است و دیگران بنشینید و هر کاری که خواستند بکنند. مثلاً در جایی در همان کتاب می‌گوید، در جایی به من گفتند وقتی نیروهای دشمن هجوم بردند، مردم فرار کردند و اموال و همه چیز‌شان را گذاشتند. آنها هم غارت کردند و رفتند و مردم گفته بودند این نتیجه‌ی برخورد عدم خشونت گاندی است. من هرگز چنین چیزی را نگفتم. شما باید می‌ایستادید، می‌جنگیدید، برای دفاع از خودتان آدم می‌کشتید و این خیلی بهتر بود تا این که فرار کنید. <br /> یک نمونه‌ی خیلی جالب‌تر برایتان بگویم. گاندی شخصاً و به وضوح از مرگ بیماران لاعلاج، که امروزه اتانازی می‌گوییم، دفاع می‌کرد و اتفاقاً این را هم در ادامه‌ی عدم خشونت می‌دانست. چون تاکید داشت عدم خشونت یعنی روشی که در نهایت باعث کاهش و درد و رنج موجودات شود نه این‌که به معنای پرهیز از هر کاری باشد که به ظاهر خشونت‌آمیز است. حتی خودش می‌گوید یک بار اسبی را که پایش شکسته بوده و داشته رنج می‌کشیده و علاج هم نداشته کشته است.</p> <p> </p> <p>از این رو من فکر می‌کنم صحبتی که ما داریم می‌کنیم، نه تنها تجویز خشونت نیست، بلکه عیناً عدم خشونت است. ما داریم خشونت و درد و رنج را کم می‌کنیم. حالا ممکن است روش آن، البته با احتیاط، این باشد که اگر عده‌ای بسیجی را آوردند و انواع سلاح و شوکر به دست بچه‌های‌ ۱۷، ۱۸ ساله دادند تا هر کاری دلش می‌خواهد انجام دهد و بخندد، یک بار هم بخورد توی دهانش و یک تذکر جدی هم بهش داده شود که دفعه‌ی بعد بر اساس عملی که داشته باشد عکس‌العمل خواهد دید تا عده‌ای از آنها ماست‌ها را کیسه کنند و در نهایت از خشونت کاسته شود. همان‌طور که نوجوان خلافکار و مردم‌آزار را می‌فرستند دارالتادیب تا هم خودش ادب شود و هم دیگران بدانند حساب و کتابی در کار هست و دنبال او نروند.</p> <p> </p> <p>در نهایت می‌خواهم بگویم با فلسفه‌ی عدم خشونت گاندی هم اگر به قضایا بنگریم، نه فقط حق دفاع از امنیت جانی و آزادی‌های مشروع به رسمیت شناخته می‌شود، بلکه با ارسال این پیام محکم که «اعمال خشونت بیشتر برای شما هزینه‌ی بیشتری خواهد داشت» در نهایت از میزان خشونت کاسته شد.</p>
فراخوان میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای دوشنبه ۲۵ بهمنماه و موانع فراروی حضور خیابانی معترضان همچنان دغدغهی اصلی فعالان سیاسی همسو با جنبش اعتراضی است. برخی بر این باور هستند که سال گذشته، اعتراضهای خیابانی جنبش اعتراضی موسوم به «جنبش سبز» مردم ایران، با اعمال خشونت گسترده سرکوب شد. امروز نیز همچنان احتمال اعمال خشونت عریان از طرف حاکمیت وجود دارد.
در گفتوگویی با محمود فرجامی، روزنامهنگار پرسیدهام: فکر میکنید در برابر این خشونت عریان چه راهکاری وجود دارد؟ آیا راهکار خویشتنداری و پرهیز از خشونت، راهکار درستی است یا خیر؟
محمود فرجامی: من چون تا چندماه قبل در ایران بودم و در جنبش اعتراضی شرکت داشتم، از نزدیک شاهد این اعتراضها بودم و به این نتیجه رسیدم، روشی که ما در پیش گرفتهایم، روش پرهیز از خشونت نیست. در واقع روش ازدیاد خشونت است. به این طریق که ما خودمان طرف مقابل را تشویق به خشونت میکنیم. به گمان من در تحلیل هر موقعیتی باید اول طرفین ماجرا را شناخت. چون ما میخواهیم قواعد یک بازی را بررسی کنیم که اینها طرفین بازی هستند و آن را شکل میدهند. یکسوی این ماجرا نیز افرادی هستند بسیار خشونتطلب و بسیار بدون حد و مرز و ظاهراً هم فکر میکنند کارهایشان از لحاظ الهی تأیید شده است و مطلقاً هیچ خط قرمزی ندارند. نه از لحاظ وجدانی، نه از لحاظ قانونی و نه از لحاظ تعهدات بینالمللی. در نتیجه وقتی شما با چنین گروهی طرف هستید و پیشاپیش اعلام میکنید که ما هیچ خشونتی انجام نمیدهیم، یعنی شما به وضوح دارید به چنان حریفی پیام میدهید که هرکاری کنید، ما همان کار خودمان را میکنیم. شما اگر ما را هم بزنید، ما همان کار را انجام میدهیم. اگر نزنید، همان کار را انجام میدهیم و اگر بکشید، ببرید، فجایع کهریزک را بهوجود آورید، ما بازهم همان کار را انجام میدهیم. در نتیجه این دائماً خشونت را زیاد میکند. کما این که ما دیدیم. در راهپیمایی ۲۵ خرداد که خودم شرکت داشتم، اینها وحشت داشتند که این جماعت چه میخواهد از خودش نشان دهد و هیچ برخوردی با مردم نکردند. من آنجا نیروهای مسلح بسیار زیادی را دیدم. بعضیهایشان در محوطهی سازمان نیروهای راهنمایی و رانندگی که در خیابان آزادی است دپو شده بودند. من خودم هم چماق به دستهایشان را دیدم، هم سایر نیروها را. منتهی هیچکدام وارد قضیه نشدند، چون به شدت وحشت داشتند، اما همان روز با آن که جماعت نشان داد که خیلی آرام است و حتی شعار هم نمیخواهد بدهد، ما هنوز پایمان را از آن مسیر اعلام شده بیرون نگذاشته بودیم که تیراندازی و کشت و کشتار شروع شد و روزهای بعد هم دائماً بیشتر شد. تا در نهایت رسید به ماجرای عاشورا که ورق برگشت.
در مجموع من اعتقاد دارم که بله، ما طرفدار پرهیز از خشونت هستیم، اما روش پرهیز از خشونت این نیست که شما هیچ کاری نکنید و پیشاپیش هم به طرف اعلام کنید من هیچ واکنشی نشان نخواهم داد. دقیقاً مثل این میماند که فرض کنید در یک کشوری سیستم قضایی و حقوقی آن کشور اعلام کند که ما از این به بعد به قاتلها هیچ کاری نخواهیم داشت. شما فکر میکنید قتل در آن کشور بیشتر میشود یا کمتر؟
اگر مردم بخواهند با خشونت دستگاهها و افراد مسئول و مأمور مقابله کنند، با توجه به این که ابزار اعمال خشونت در دست حاکمیت است و مردم دست خالی هستند، فکر میکنید نتیجه به نفع چه کسی خواهد بود؟
این طرز تفکر به نظر من ناشی از این اشتباه رایج است. این که ما فکر میکنیم طرف مقابل ماشین سرکوبی فراانسانی دارد و مثلاً یک میلیون آدمکش در آن ماشین دارد و مردم چند میلیون آدم دست تنها هستند. خیر! اکثر کسانی که به خیابان میآیند و به روی هموطن خودشان چماق یا اسلحه میکشند، در وهلهی اول انسان و ایرانیاند. حالا من نمیخواهم هیچ بار مثبت و منفی به آنها بدهم، ولی انسان فینفسه ترسو است. یعنی انسان در واقع همیشه بیشترین سود را برای خودش میخواهد و از هزینهی زیاد میپرهیزد. مگر اینکه عامل نیروندی مثل ایدئولوژی، عشق و از این قبیل وجود داشته باشد.
اگر این انسان اهل خشونت حتی سازمانیافته باشد، وقتی احساس کند که ممکن است خشونت او با خشونت دیگری از طرف مقابل روبهرو شود، دست کم احتیاط بیشتری میکند. اصلاً تمام سیستمهای قضایی و حقوقی بر همین اصل استوار هستند که با مجازات جنایتکاران، نه فقط آنها را از اجتماع برای همیشه یا مدتی خارج کنند بلکه سایرینی را هم که استعداد اجرای اعمال مشابه را دارند، بترسانند.
خیلی از این افراد واقعاً دودل هستند. من خودم دوستی داشتم در نیروی انتظامی و به طور مستقیم از او شنیدم که ماجرای عاشورای ۸۸ به شدت نیروهای انتظامی را ترساند و بسیاری از آنها واقعا به شک افتادند که در وقایع مشابه چه کنند. همه چیز را نمیشود به وجدان طرف موکول کرد. بسیاری از مواقع ترساندن نتیجهی بهتری برای جلوگیری از شیوع خشونت و جنایت دارد.
البته من با خشونت بیحد و مرز مخالفم. با خشونتی موافقم که واکنشی و حسابشده باشد. همانطور که من و شما در برخورد با هرکسی، از یک فرد غریبه در خیابان تا فرزندمان میدانیم که نوعی خشونت حسابشده را براساس عمل زشتی که طرف مقابل انجام میدهد، باید اعمال کنیم. حالا ممکن است یک بچه باشد و یک کار ناجوری کند و ما فقط به او اخم کنیم؛ یا مثلاً صدایمان را برایش بالا ببریم. تا برسد به فردی که در خیابان با چاقو به ما حمله کند. اگر ما مجبور بشویم یک مشت بزنیم توی صورتش، کار غیراخلاقی خشونتآمیزی انجام ندادهایم. یعنی این خشونت حساب شده است و از این نظر که واکنشی و بر اساس عملی است که انجام شده نتایج بهتری دارد از اینکه هیچ واکنشی نباشد و یا واکنش افراطی باشد. مثلا نمیخواهیم بچه را برای یک اشتباه با کمربند کتک بزنیم یا فردی که به ما حمله کرده بکشیم.
من به خصوص تاکید دارم که در مقابل خشونت سازمانیافتهی افرادی که به طور قانونی هیچ مسئولیتی ندارند و هیچ حد و مرز را رعایت نمیکنند (مثل همین لباس شخصیها یا بچههای بسیجی که هرکاری میخواهند میکنند و به هیچ کجا هم پاسخگو نیستند)، باید از خشونت واکنشی استفاده کرد تا برآیند میزان خشونت کم شود. شاید بهترین راه برای سر عقل آوردن بچهی ۱۷ سالهای که با شوکر به مردم حمله میکند این باشد که یک بار شوکر را از دستش گرفت و به خودش زد.
این سئوال اینجا پیش میآید که برخی معتقدند روشهای یک مبارزه میتواند در سرانجام و پیروزی آن تأثیر بگذارد. یعنی اگر در فرایند مبارزه برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران یک خشونت حسابشده به قول شما اعمال شود، چه تضمینی وجود دارد که بعد از پیروزی این جنبش، این روش به عادتهای پیروزشدگان برای سرکوب بقیه تبدیل نشود؟
ببینید، اگر ما خشونت را به این صورت مثل انقلاب ۵۷ تجویز میکردیم که بریزند، بشکنند، بزنند و مشروبفروشیها و سینماها را آتش بزنند، بله! همانطوری که دیدیم این رفتار میماند، اما خشونتی که من از آن میگویم، اصلاً همهی ما داریم به نوعی اعمال میکنیم. تمام سیستمهای اخلاقی و حقوقی بشری دارند اعمال میکنند. آن هم این است که بر اساس خشونت و تخلفی که انجام میدهید، بایستی مجازاتی ببینید. حتی با نیروی انتظامی و نظامی هم در دنیا برخورد میشود، اگر چه نه در خیابان ولی در دادگاههای خودشان. ما هم اگر قوهی قضاییهمان درست بود، مطلقاً دنبال این کار نمیرفتیم. شما یک مشت میزنید توی صورت من، من هم میروم از شما شکایت میکنم و در نهایت یکی، دو سال روند گرفتن وکیل و آمدن و رفتن و پزشک قانونی طول میکشد، اما بالاخره شما را محکوم میکردند. در یک نظامی که دیگر از قبیلهای و بدوی هم گذشته، وقتی شما به عمد یک مشت میزنید توی صورت من، شاید بهترین کاری که میتوانم بکنم این است که تلافی کنم. شما این کار را با کسی دیگر انجام نمیدهید. کمااین که در قوانین مدرن امروزی اگر یک انسان از حق خودش بگذرد، دولت از جنبهی عمومی ماجرا نمیگذرد. به خاطر این که آن فرد تشویق نشود و مثلاً با افرادی که بزرگوار هستند، ترسو هستند و یا به هر دلیلی میبخشند، دوباره این کار را انجام دهد. یعنی دائماً دارند این حلقه را برای خلافکاران تنگتر میکنند. من برای چندمین بار تأکید میکنم که ما اصلاً خشونت را فینفسه تجویز نمیکنیم. ما از یک خشونت متقابل میگوییم. یعنی در نبود کامل قوه قضاییهی واقعی، یک سیستم جزایی خیابانی باید برگزار شود. در کشوری که مطلقاً در قوه قضاییهاش عدالت وجود ندارد، بهترین کار این است که ما خودمان عدالت را برگزار کنیم.
این اصل ربطی به این حکومت و آن حکومت ندارد. در هر حکومتی اگر یک سیستمی قانون داشت، عدالت داشت، بایستی رفت و شخصاً کاری نکرد و به قانون سپرد، اما اگر قانون نداشت، در حدی که ظلم و جفا شده بایستی تقابل شود تا جامعه به یک تعادل برسد. حالا الان که میبینید این قدر صحبت خشن میشود، به خاطر این است که خشونت خیلی عریان هست. وگرنه ما در شرایط عادی طبیعی است این جوری با همدیگر بحث نمیکنیم. در آن حالت بایستی قوه قضاییه را اصلاح کرد. بایستی کارهای مدنی کرد و NGO زد.
برخی اما معتقدند که مدل مبارزهی مسالمتآمیز غیر خشن گاندی بهترین راه برای رسیدن به یک دموکراسی ماندگار است. نظر شما در این زمینه چیست؟
گاندی عدم خشونت را تجویز میکرد. اولاً گزیدهی حرفها و نوشتههای گاندی که یونسکو منتشر کرد و آقای تفضلی در حدود ۴۰، ۵۰ سال پیش به سفارش یونسکو در ایران ترجمه و انتشارات امیرکبیر هم آن را منتشر کرد، در دسترس همگان است. در آنجا گاندی میگوید عدم خشونتی که من از آن میگویم و براساس آیین هندو است، در این زمان و این مکان و با این مردم و با این شرایط هماهنگ است.
البته تأکید میکند که نفس عدم خشونت جهانی است، اما میگوید در جاهای دیگر شاید انواع دیگری داشته باشد. جالب است که خود گاندی هم آن جوری که بعضی از مردم فکر میکنند نبوده که بر اساس عدم خشونت یا اهیمسا، یک نسخه برای همه بپیچد که پس خشونت بد است و دیگران بنشینید و هر کاری که خواستند بکنند. مثلاً در جایی در همان کتاب میگوید، در جایی به من گفتند وقتی نیروهای دشمن هجوم بردند، مردم فرار کردند و اموال و همه چیزشان را گذاشتند. آنها هم غارت کردند و رفتند و مردم گفته بودند این نتیجهی برخورد عدم خشونت گاندی است. من هرگز چنین چیزی را نگفتم. شما باید میایستادید، میجنگیدید، برای دفاع از خودتان آدم میکشتید و این خیلی بهتر بود تا این که فرار کنید.
یک نمونهی خیلی جالبتر برایتان بگویم. گاندی شخصاً و به وضوح از مرگ بیماران لاعلاج، که امروزه اتانازی میگوییم، دفاع میکرد و اتفاقاً این را هم در ادامهی عدم خشونت میدانست. چون تاکید داشت عدم خشونت یعنی روشی که در نهایت باعث کاهش و درد و رنج موجودات شود نه اینکه به معنای پرهیز از هر کاری باشد که به ظاهر خشونتآمیز است. حتی خودش میگوید یک بار اسبی را که پایش شکسته بوده و داشته رنج میکشیده و علاج هم نداشته کشته است.
از این رو من فکر میکنم صحبتی که ما داریم میکنیم، نه تنها تجویز خشونت نیست، بلکه عیناً عدم خشونت است. ما داریم خشونت و درد و رنج را کم میکنیم. حالا ممکن است روش آن، البته با احتیاط، این باشد که اگر عدهای بسیجی را آوردند و انواع سلاح و شوکر به دست بچههای ۱۷، ۱۸ ساله دادند تا هر کاری دلش میخواهد انجام دهد و بخندد، یک بار هم بخورد توی دهانش و یک تذکر جدی هم بهش داده شود که دفعهی بعد بر اساس عملی که داشته باشد عکسالعمل خواهد دید تا عدهای از آنها ماستها را کیسه کنند و در نهایت از خشونت کاسته شود. همانطور که نوجوان خلافکار و مردمآزار را میفرستند دارالتادیب تا هم خودش ادب شود و هم دیگران بدانند حساب و کتابی در کار هست و دنبال او نروند.
در نهایت میخواهم بگویم با فلسفهی عدم خشونت گاندی هم اگر به قضایا بنگریم، نه فقط حق دفاع از امنیت جانی و آزادیهای مشروع به رسمیت شناخته میشود، بلکه با ارسال این پیام محکم که «اعمال خشونت بیشتر برای شما هزینهی بیشتری خواهد داشت» در نهایت از میزان خشونت کاسته شد.
نظرها
؟
<p>1. حاکمیت با در اختیار داشتن "ابزار خشونت" و "رسانه" در میدان "خشونت" برتری مطلق دارد. بنابرین وارد شدن به این عرصه، عاقلانه نیست<br /> 2. ما می خواهیم "اعِمال خشونت" از بین برود، نه "اِعمال کنندگان خشونت" . چنان که دکتر لوترکینگ گفت !<br /> 3. با " اِعمال خشونت" شاید بتوان جنگ را برد، اما راه آزادی، از "صلح" می گذرد.</p>
کاربر مهمان dad
<p>نداشتن خشونت در جنبش سبز نکته حیاتی تداوم ان است و نوید جامعه بی خوشونت فردا را میدهد .ای کاش در اوائل انقلاب نیز کمی صبر داشنه و پخته تر بودیم تا این همه مدت منتظر ازادی نمیماندیم .ببینید اقای !سنگ انداز چهحرسی میخورد همین نشانه صحت عملکرد ماست!!!!!</p>
بیژن حکمت
<p>حرف های فرجامی خیلی نپخته است و حرفی را که میزند تا آخرش فکر نمیکند، دولت یعنی انحصار قهر و مقایسه ان با تظاهر کنندگان کاملا نا بجاست. انبوه تظاهر کنندگان بازدارنده است نه کتک زدن یک بسیجی. تهدید به قهر وقتی حتی وسیله اعمال آنرا هم نداری بر طرف مقابل هیچ تاثیری نمیگذارد.<br /> بدترین کار تبلیغ اعمال قهر یا تهدید به آن از سوی کسانی است که به عواقب آن آگاه نیستند. اینکار تنها بستر آفرین برای مجاهدین، پژاک... یا نیروهای نشناخته دیگری است که میتوانند بجای دمکراسی ما را به بیراهه جنگ داخلی ببرند.</p>
کاربر مهمان sang andaz
<p>بلاخره یکی به حرف آمد . ندای سبز آزادی میگوید جمعیت بالای یکصد هزار نفرا ست ! به همان اندازه ای که رجوی اول انقلا ب جمع میکرد .<br /> من نمیدانم این همه وب سایت ایرانی چرا اینقدر دروغ میگویند ؟ وقتی که مردم در تهران خودشان میبینند شما اینقدر دروغ سر هم میکنید چون حاضر نیستید به شکست خود و تئوری پوچ انقلاب کارگری تان اعتراف کنید و از مردم عذرخواهی کنید که آنها را چنین مایوس کردید با این تند رویها و تحریف خواست واقعی آنها . اخبار ضد و نقیض میدهید : ارتباط موسوی و رهنورد قطع شد !!! مگر اینها در یک خانه در حصر نیستند ؟ موسوی در خانه در حصر است ! لابد منظورتان کروبی است ؟ موسوی در راه پیمایی است ؟ حتا یک خبر ساده نمیتوانید در دنیای مدرن امروز بدهید . آنوقت قطع اینترنت را بهانه میکنید اما مدعی میشود ده ها هزار کلیپ در you tube وجود دارد که نشان میدهد مردم در خیابان هستند !!! سایت کلمه کار میکند میگویید بسته شده . </p>
javad ravan
<p>I agree with Mahmood's arguement. Self defense in democrotic societies is an accepted norm. For instance, back in 1979, I was a student at Univ. of Michigan. A group of leftist students from Iran (or perhaps Mojahedin), had intruppted Mr. William Sullivan's (U.S. Ambassador to Iran at time of Shah) speech<br /> Later a guy at cofeeteria attacked me, suspecting that I had participated in that action. I had'nt but the man wouldn't take any explanation and when a couple of other Americans at lunch table tried to defend me, he verbally attacked them, too. Finally he managed to hit me and when I treatned to beat him back if he continued he punched me in face, again. I got up and blew two strikes back to his face, using my head and fist. that caused him several bone fractures and made him quiet bloody. Police arrived and witnesses, all American, testified that he had left me no chance but to fight. Police only asked me to appear in their station, introduced me to their supperior as "this is a man who defended himself", recommended that I hire an attorney to prosecute the attacker, and never charged me with any violence or crime.<br /> I think Mahmood's suggetions need to be incorporated into a decipline, discussed and cherrished and developed to an accepted norm of dealing with violences by Khamenei's government, </p>