اصغر فرهادی یا بلا تار؟
<p>دو نقد و دو نگاه در مجله‌ی سینمایی زمانه. نقد «جدایی نادر از سیمین» ساخته‌ی اصغر فرهادی در شبکه‌ی دوم تلویزیون آلمان، و نقد «اسب تورین»، ساخته‌ی بلا تار در روزنامه‌ی «تاس» <br /> جدایی نادر از سیمین، ساخته‌ی اصغر فرهادی یا «اسب تورین» ساخته بلا تار؟ یک فیلم سیاسی – اجتماعی یا سینمای ناب مؤلف؟ هر چه به پایان شصت و یکمین جشنواره‌ی فیلم برلین نزدیک می‌شویم، دایره‌ی گزینش‌ها هم محدودتر می‌شود. چند ساعت پیش از اعلام نتایج این دوره از جشنواره‌ی فیلم برلین، از میان مطبوعات آلمانی‌زبان دو نقد انتخاب کردیم درباره‌ی دو فیلم برتر این جشنواره‌ی سینمایی معتبر در جهان. ابتدا نگاهی داریم به جدایی «نادر از سیمین» ساخته‌ی اصغر فرهادی از دریچه‌ی چشم منتقد مجله‌ی فرهنگی تلویزیونی «اسپکته» در شبکه‌ی دوم تلویزیون آلمان:</p> <p> </p> <p><strong>یک فیلم درخشان درباره‌ی عدالت، گناه، اعتماد و دروغ</strong></p> <p> </p> <p>در نظر اصغر فرهادی که در خارج از کشور با احتیاط صحبت می‌کند، سانسور در ایران در همه جا حضور دارد. او حتی هنگام نوشتن فیلم‌نامه‌ی فیلم‌اش، قیچی سانسور را در ذهن‌اش احساس می‌کند. فرهادی در پاسخ به این پرسش که آیا او می‌ترسد که دیگر به او اجازه‌ی فیلم‌سازی ندهند، می‌گوید: «این ترس را همه‌ی سینماگران در ایران دارند.»</p> <p><img alt="" align="left" width="250" height="167" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/592895_orig.jpg" /><br /> «جدایی نادر از سیمین» فیلمی از اصغر فرهادی که در بخش رقابتی برلیناله شرکت داده شد، با دعوای یک زن و شوهر در دادگاه خانواده آغاز می‌شود. سیمین می‌خواهد با همسرش نادر و دخترش از ایران مهاجرت کند و همه‌ی مدارک مهاجرت را هم تهیه کرده است. اما نادر که نمی‌خواهد پدرش را که به بیماری آلزایمر مبتلاست تنها بگذارد، در آخرین لحظات پشیمان می‌شود. سیمین معلم است. او به خانه‌ی پدرش برمی‌گردد. نادر پس از جدایی سیمین با مشکل بسیار بزرگی مواجه می‌شود: وقتی که او سر کار است، چه کسی از پدرش می‌بایست پرستاری ‌کند؟</p> <p> </p> <p><strong>درماندگی یک زن فقیر و مؤمن</strong></p> <p> </p> <p>نادر، زن جوانی به‌نام رضیه را استخدام می‌کند که از پدرش مراقبت کند. رضیه متأهل است، اما شوهرش خبر ندارد که در خانه‌ی نادر به‌عنوان بهیار کار می‌کند. بدون اجازه‌ی شوهر او در واقع اجازه‌ی کار کردن ندارد، اما شوهر رضیه بیکار است و خود رضیه هم باردار است و آن‌ها سخت به پول نیاز دارند. رضیه یک دختر پنج ساله هم دارد که او را با خود همیشه به خانه‌ی نادر می‌برد. رضیه که یک زن مؤمن و چادری است، اما از عهده‌ی پرستاری از پیرمرد برنمی‌آید. در یکی از سکانس‌های فیلم، وقتی که پیرمرد شلوارش را خراب می‌کند، رضیه اول تلفنی پرس و جو می‌کند که آیا شستن و نظافت یک پیرمرد بیمار از نظر شرعی جایز است یا خیر. درماندگی رضیه و بدبختی پیرمرد تماشاگر را به‌شدت تحت تأثیر قرار می‌دهند.</p> <p><img alt="" align="left" width="250" height="167" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/592894_orig.jpg" /><br /> این وضعیت بغرنج اما به‌تدریج حادتر می‌شود. در یکی از همین روزها نادر به خانه برمی‌گردد و می‌بیند که پدرش از هوش رفته و او را به میز طناب‌پیچ کرده‌اند. وقتی رضیه به خانه برمی‌گردد، نزاع سختی بین او و نادر درمی‌گیرد. نادر او را از خانه بیرون می‌کند، رضیه از پله‌ها می‌افتد پایین و بچه‌اش را سقط می‌کند. یک حادثه‌ی شوم که زندگی همه‌ی شخصیت‌های داستان را ناگهان دگرگون می‌کند. جست‌و‌جوی حقیقت ازین لحظه به بعد آغاز می‌شود. آیا نادر از بارداری رضیه مطلع بوده؟ آیا نادر واقعاً مسئول سقط جنین رضیه است؟</p> <p> </p> <p><strong>انسان‌هایی که چاره‌ای جز دروغگویی ندارند</strong></p> <p> </p> <p>مهم‌ترین موضوعات درام روانی که اصغر فرهادی طراحی می‌کند و پیش چشم تماشاگر قرار می‌دهد، گناه و عدالت، اعتماد و دروغ است. فرهادی شخصیت‌های چندوجهی می‌آفریند و موفق شده است بازیگران چیره‌دستی برای از کار درآوردن این شخصیت‌ها بیابد. در داستان پیچیده‌ی «جدایی نادر از سیمین» مهم‌ترین مشکلات اجتماعی در ایران بازتاب پیدا می‌کند. تضادهای اجتماعی که بین لایه‌ی مرفه و تحصیلکرده و مدرن اجتماع با لایه‌ی مذهبی، فقیر و سنتی جامعه وجود دارد و تضاد و چالشی که در ایران بین زن‌ها و مردان هست.</p> <p><img alt="" align="right" width="250" height="167" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/592896_orig.jpg" /><br /> فرهادی موفق می‌شود با طرح درگیری‌های جهانی، پرسش‌های بسیار دقیقی را با گوشه‌چشمی به ایران مدرن در فیلم‌اش طرح کند. «جدایی نادر از سیمین» یک فیلم بسیار هوشمندانه، تأثیرگذار و عاطفی است که به‌شکل درخشانی طراحی شده است. فرهادی در این فیلم به انسان‌هایی می‌پردازد که تحت حاکمیت یک حکومت سرکوبگر زندگی می‌کنند و چاره‌ای ندارند جز آن‌که گاهی دروغ بگویند. تشویق تماشاگران پس از به پایان رسیدن این فیلم، حق فرهادی بود و نه تنها این فیلم از اقبال تماشاگران برخوردار شد، بلکه یکی از مهم‌ترین کاندیداهای خرس ظلایی در شصت و یکمین جشنواره‌ی فیلم برلین است.</p> <p> </p> <p><strong>هنگامی که جهان نابود می‌شود</strong></p> <p> </p> <p><img alt="" align="left" width="225" height="245" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/belatarr.jpg" />فیلم دیگری که در جشنواره‌ی فیلم برلین نظر برخی از سینمادوستان را جلب کرده، اما در اغلب مواقع، درست برخلاف «جدایی نادر از سیمین» ساخته‌ی اصغر فرهادی حوصله‌ی تماشاگران را سر برده، فیلم «اسب تورین» ساخته‌ی بلا تار، استاد سینمای مؤلف است که در بخش رقابتی جشنواره‌ی فیلم برلین به نمایش گذاشته شد و اثری است درباره‌ی مرگ و بر ضد مرگ. از میان نقدهایی درباره‌ی این فیلم، نوشته‌ی اکه‌هارد کنورر در روزنامه‌ی «تاس» چاپ برلین را انتخاب کردیم. این منتقد سینمایی اعتقاد دارد که «اسب تورین» درباره‌ی آخرالزمان و پایان جهان است و با تصاویری واقع‌گرایانه، در متن زندگی روزانه، مرگ و پایان جهان را نشان می‌دهد. کنورر می‌نویسد:</p> <p> </p> <p>در باد و مه‌ای که همه جا را پوشانده، یک مرد و اسب و گاری‌اش. به موازات مرد و گاری و اسبش دوربین با آن‌ها حرکت می‌کند. شاخه‌‌های برهنه‌ی درختان. این تصویر به همین شکل چند دقیقه‌ای ادامه دارد، سپس از پشت سر می‌بینیم که مرد و گاری و اسبش به محوطه‌ی خانه‌ای وارد می‌شوند که در برهوت قرار دارد. این دختر اوست. طوفان درگرفته، افسار را از اسب باز می‌کنند و گاری را به درون اصطبلی ویران می‌برند. دست چپ مرد گاریچی فلج است. دختر به او کمک می‌کند لباس‌اش را بپوشد یا لباس‌اش را از تن‌ درآورد. دختر برای او سیب‌زمینی می‌پزد، از چشمه آب می‌آورد، آتش اجاق خانه را روشن نگه می‌دارد و گاهی از پنجره‌ی کلبه بیرون را نگاه می‌کند. مرد گاریچی غرولندکنان، دشنام‌گویان، جرعه جرعه عرق پالینکا می‌نوشد، روی تخت‌خواب مثل تابلوی «مسیح مرده» اثر آندره‌آ مانته‌نیا (نقاش ایتالیایی در دوران رنسانس) دراز به دراز می‌افتد.</p> <p> </p> <p><strong>روایتی از نابودی جهان، یا روایتی رادیکال از آفرینش؟</strong></p> <p> </p> <p><img alt="" align="right" width="250" height="167" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/bs_18_21_dw_kultur_1318826p.jpg" />همه‌ی این رویدادها در روز اول اتفاق می‌افتد. در پنج روز بعدی هم همه‌ی این اتفاقات، جزء به جزء تکرار می‌شوند. در یکی از این روزها سر و کله‌ی کسی پیدا می‌شود و از تباهی چیزها صحبت می‌کند و درشکه‌چی می‌گوید «مزخرف نگو! دست بردار ازین حرفا» و آن شخص هم راهش را می‌گیرد و می‌رود پی کارش. یک‌بار هم کولی‌ها پیداشان می‌شود که آن‌ها را هم از خود می‌رانند.</p> <p><br /> نشانه‌های بدبختی به‌تدریج آشکار می‌شوند. اسب از جایش تکان نمی‌خورد و دیگر حتی لب به یونجه هم نمی‌زند. چاه آب خشک می‌شود و در همان حال دختر همچنان به پدرش کمک می‌کند لباس‌اش را بپوشد یا لباس‌اش را از تن دربیاورد و همچنان سیب‌زمینی می‌پزد، از چاهی که دارد خشک می‌شود، همچنان آب می‌آورد و شعله‌های آتش در اجاق را که رو به خاموشی می‌گذارند، از نو مشتعل می‌کند. مرد و دخترش یک‌بار تلاش می‌کنند این محل را ترک کنند و به جای دیگری بروند، اما به زودی از این‌کار صرف‌نظر می‌کنند. <br /> تا این‌که در غروب روز ششم جهان خاموش می‌شود. «اسب تورین» روایتی از نابودی جهان، یا به دیگر سخن روایتی است رادیکال از آفرینش. در جایی که هر چند چیز زیادی وجود نداشت، دست‌کم از زندگی نشان داشت؛ مردی زندگی می‌کرد با دخترش و یک اسب و یک گاری، کلبه‌ای و چشمه‌ای و صدای طوفان در برهوت، و این‌ها همه نشانه‌هایی بود از آغاز آفرینش. اکنون اما در آنجا دیگر هیچ چیز باقی نمانده. در پایان روز ششم حتی دیگر از شیطان هم نشانی باقی نمانده است.</p> <p> </p> <p><strong>افسانه‌ی نیچه</strong></p> <p> </p> <p><img alt="" align="left" width="250" height="167" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/bs_18_22_dw_kultur_1318827z_0.jpg" />در سال ۱۸۸۹ نیچه، فیلسوف آلمانی در تورین وارد خیابان شد و با دیدن اسبی که صاحبش او را شلاق می‌زد، اشک‌ریزان و هق‌هق‌کنان خود را به گردن اسب آویخت. در سرگذشت نیچه این افسانه آمده است و در «اسب تورین» هم همین افسانه در آغاز فیلم با صدای راوی روایت می‌شود. می‌گویند نیچه از آن روز به بعد از نظر روحی آسیب دیدو در ده سالی که از زندگانی‌اش باقی مانده بود، مادر و خواهرش از او مراقبت می‌کردند. اما رد آن اسب و صاحبش که در این فیلم «اولز دورفر» نامیده می‌شود، در گستره‌ی تاریخ ناپدید می‌شود.</p> <p> </p> <p><strong>«اسب تورین» یک اثر هنری ممتاز که تصویرگر زندگی و مرگ است</strong></p> <p> </p> <p>با این‌حال داستانِ فیلم «اسب تورین» که تصاویر سیاه و سفید نفس‌گیرش را فرد کاله‌من فیلمبرداری کرده،همین اسب شلاق‌خورده و صاحب آن است. اسب تورین: با تصاویری سیاه و سفید اما زیبا و با موسیقی آکاردئون همراه با ویلون‌سل که میهالیویچ برای این فیلم ساخته است (ابتدا سکانس‌های فیلم را فیلم‌برداری کردند، بعد موسیقی فیلم را ساختند) و با بازی یانوش درژی و اریکا بوک که سال‌هاست یکدیگر را می‌شناسند و یک تیم دو نفره به‌شمار می‌آیند.</p> <p><br /> «اسب تورین» یک اثر هنری ممتاز است. زیرا از آغاز تا انتهای فیلم به خودش وفادار می‌ماند و هر چه که می‌گذرد، به‌تدریج تأثیرپذیری آن در تماشاگر بیشتر می‌شود. بر فراز کلبه‌ای که گاریچی و دخترش در آن زندگی می‌کنند، هنگام پایان جهان آسمان به‌گونه‌ای متافیزیکی متورم نمی‌شود. تصاویر فیلم هم در وهله‌ی نخست نمی‌خواهند فراتر از تصویری که واقعیت را بازتاب می‌دهد باشند. اولز دورفر گاریچی که به سیب‌زمینی چنگ زده است، شیهه‌ی اسب شلاق‌خورده و برگ‌هایی که طوفان در میان گیسوان دختر گاریچی به رقص درمی‌آورد، همه‌ی این تصاویر از نظر معنایی به جهان ملموس ما تعلق دارند. خاموشی و نابودی این جهان نه چیزی بیشتر و نه چیزی کمتر از مرگ یکایک انسان‌هایی است که در جهان زندگی می‌کنند. «اسب تورین» در این میان فقط مرگ را با استادی به تصویر می‌کشد.</p> <p> </p> <p><strong>پایان زندگی، پایان سینما</strong></p> <p> </p> <p>بلا تار در نشست خبری «اسب تورین» در جشنواره فیلم برلین می‌گوید: «با این فیلم سینما به پایان می‌رسد. من در هر حال چیزی بیش از این ندارم که اضافه کنم.»</p> <p><br /> آدم هر چقدر هم که پیش خودش فکر کند با او جهان به پایان می‌رسد، می‌بیند که دیگران دارند ادامه می‌دهند. با این‌حال این هم حقیقت دارد که «اسب تورین» اثری است درباره‌ی مرگ و ضد مرگ.</p> <p> </p> <p><strong>منابع:</strong></p> <p><br /> <a href="http://www.taz.de/1/leben/schwerpunkt-berlinale-2011/artikel/1/die-welt-erlischt/">روزنامه‌ی تاس، چاپ برلین در نقد «اسب تورین» ساخته‌ی بلا تار</a></p> <p><br /> <a href="http://aspekte.zdf.de/ZDFde/inhalt/18/0,1872,8212818,00.html">مجله‌ی فرهنگی اسپکته، در شبکه‌ی دوم تلویزیون آلمان در نقد «جدایی نادر از سیمین»، ساخته‌ی اصغر فرهادی</a></p> <p><br /> </p> <p><strong>جشنواره فیلم برلین در رادیو زمانه:</strong><br /> <br /> - در بخش خبر:</p> <p><a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=1910">جدایی نادر از سیمین برلیناله را فتح کرذ</a></p> <p><a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=1882">نهمین روز جشنواره فیلم برلین</a></p> <p><a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=1859">هشتمین روز جشنواره فیلم برلین</a><br /> <a rel="nofollow" href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=1833"> هفتمین روز جشنواره فیلم برلین</a><br /> <a rel="nofollow" href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=1789">ششمین روز جشنواره فیلم برلین</a><br /> <a rel="nofollow" href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=1754">پنجمین روز جشنواره فیلم برلین</a><br /> <a rel="nofollow" href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=1732">چهارمین روز جشنواره فیلم برلین</a><br /> <a rel="nofollow" href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=1690">سومین روز جشنواره فیلم برلین</a><br /> <a rel="nofollow" href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=1626">پیام جعفر پناهی به جشنواره فیلم برلین</a><br /> <a rel="nofollow" href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=1621">گشایش جشنواره فیلم برلین</a><br /> <br /> در بخش فرهنگ:</p> <p><a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=1905">ماندن یا رفتن، مسأله این است، حسام میثاقی، سپهر عاطفی</a></p> <p><a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=1879">سبکی تحمل ناپذیر هستی، محمد عبدی<br /> تصویری از بی‌تفاوتی یک نسل، حسام میثاقی، سپهر عاطفی<br /> رقیب اصغر فرهادی در برلین کیست؟</a><br /> <a rel="nofollow" href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=1840">در جست و جوی سیمون، حسام میثاقی، سپهر عاطفی</a><br /> <a rel="nofollow" href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=1725">تروریست ها، سپهر عاطفی، حسام میثاقی</a><br /> <a rel="nofollow" href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=1724">بی‌باک، ساخته برادران کوهن، فیلم افتتاحیه جشنواره فیلم برلین</a></p>
دو نقد و دو نگاه در مجلهی سینمایی زمانه. نقد «جدایی نادر از سیمین» ساختهی اصغر فرهادی در شبکهی دوم تلویزیون آلمان، و نقد «اسب تورین»، ساختهی بلا تار در روزنامهی «تاس»
جدایی نادر از سیمین، ساختهی اصغر فرهادی یا «اسب تورین» ساخته بلا تار؟ یک فیلم سیاسی – اجتماعی یا سینمای ناب مؤلف؟ هر چه به پایان شصت و یکمین جشنوارهی فیلم برلین نزدیک میشویم، دایرهی گزینشها هم محدودتر میشود. چند ساعت پیش از اعلام نتایج این دوره از جشنوارهی فیلم برلین، از میان مطبوعات آلمانیزبان دو نقد انتخاب کردیم دربارهی دو فیلم برتر این جشنوارهی سینمایی معتبر در جهان. ابتدا نگاهی داریم به جدایی «نادر از سیمین» ساختهی اصغر فرهادی از دریچهی چشم منتقد مجلهی فرهنگی تلویزیونی «اسپکته» در شبکهی دوم تلویزیون آلمان:
یک فیلم درخشان دربارهی عدالت، گناه، اعتماد و دروغ
در نظر اصغر فرهادی که در خارج از کشور با احتیاط صحبت میکند، سانسور در ایران در همه جا حضور دارد. او حتی هنگام نوشتن فیلمنامهی فیلماش، قیچی سانسور را در ذهناش احساس میکند. فرهادی در پاسخ به این پرسش که آیا او میترسد که دیگر به او اجازهی فیلمسازی ندهند، میگوید: «این ترس را همهی سینماگران در ایران دارند.»
«جدایی نادر از سیمین» فیلمی از اصغر فرهادی که در بخش رقابتی برلیناله شرکت داده شد، با دعوای یک زن و شوهر در دادگاه خانواده آغاز میشود. سیمین میخواهد با همسرش نادر و دخترش از ایران مهاجرت کند و همهی مدارک مهاجرت را هم تهیه کرده است. اما نادر که نمیخواهد پدرش را که به بیماری آلزایمر مبتلاست تنها بگذارد، در آخرین لحظات پشیمان میشود. سیمین معلم است. او به خانهی پدرش برمیگردد. نادر پس از جدایی سیمین با مشکل بسیار بزرگی مواجه میشود: وقتی که او سر کار است، چه کسی از پدرش میبایست پرستاری کند؟
درماندگی یک زن فقیر و مؤمن
نادر، زن جوانی بهنام رضیه را استخدام میکند که از پدرش مراقبت کند. رضیه متأهل است، اما شوهرش خبر ندارد که در خانهی نادر بهعنوان بهیار کار میکند. بدون اجازهی شوهر او در واقع اجازهی کار کردن ندارد، اما شوهر رضیه بیکار است و خود رضیه هم باردار است و آنها سخت به پول نیاز دارند. رضیه یک دختر پنج ساله هم دارد که او را با خود همیشه به خانهی نادر میبرد. رضیه که یک زن مؤمن و چادری است، اما از عهدهی پرستاری از پیرمرد برنمیآید. در یکی از سکانسهای فیلم، وقتی که پیرمرد شلوارش را خراب میکند، رضیه اول تلفنی پرس و جو میکند که آیا شستن و نظافت یک پیرمرد بیمار از نظر شرعی جایز است یا خیر. درماندگی رضیه و بدبختی پیرمرد تماشاگر را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهند.
این وضعیت بغرنج اما بهتدریج حادتر میشود. در یکی از همین روزها نادر به خانه برمیگردد و میبیند که پدرش از هوش رفته و او را به میز طنابپیچ کردهاند. وقتی رضیه به خانه برمیگردد، نزاع سختی بین او و نادر درمیگیرد. نادر او را از خانه بیرون میکند، رضیه از پلهها میافتد پایین و بچهاش را سقط میکند. یک حادثهی شوم که زندگی همهی شخصیتهای داستان را ناگهان دگرگون میکند. جستوجوی حقیقت ازین لحظه به بعد آغاز میشود. آیا نادر از بارداری رضیه مطلع بوده؟ آیا نادر واقعاً مسئول سقط جنین رضیه است؟
انسانهایی که چارهای جز دروغگویی ندارند
مهمترین موضوعات درام روانی که اصغر فرهادی طراحی میکند و پیش چشم تماشاگر قرار میدهد، گناه و عدالت، اعتماد و دروغ است. فرهادی شخصیتهای چندوجهی میآفریند و موفق شده است بازیگران چیرهدستی برای از کار درآوردن این شخصیتها بیابد. در داستان پیچیدهی «جدایی نادر از سیمین» مهمترین مشکلات اجتماعی در ایران بازتاب پیدا میکند. تضادهای اجتماعی که بین لایهی مرفه و تحصیلکرده و مدرن اجتماع با لایهی مذهبی، فقیر و سنتی جامعه وجود دارد و تضاد و چالشی که در ایران بین زنها و مردان هست.
فرهادی موفق میشود با طرح درگیریهای جهانی، پرسشهای بسیار دقیقی را با گوشهچشمی به ایران مدرن در فیلماش طرح کند. «جدایی نادر از سیمین» یک فیلم بسیار هوشمندانه، تأثیرگذار و عاطفی است که بهشکل درخشانی طراحی شده است. فرهادی در این فیلم به انسانهایی میپردازد که تحت حاکمیت یک حکومت سرکوبگر زندگی میکنند و چارهای ندارند جز آنکه گاهی دروغ بگویند. تشویق تماشاگران پس از به پایان رسیدن این فیلم، حق فرهادی بود و نه تنها این فیلم از اقبال تماشاگران برخوردار شد، بلکه یکی از مهمترین کاندیداهای خرس ظلایی در شصت و یکمین جشنوارهی فیلم برلین است.
هنگامی که جهان نابود میشود
فیلم دیگری که در جشنوارهی فیلم برلین نظر برخی از سینمادوستان را جلب کرده، اما در اغلب مواقع، درست برخلاف «جدایی نادر از سیمین» ساختهی اصغر فرهادی حوصلهی تماشاگران را سر برده، فیلم «اسب تورین» ساختهی بلا تار، استاد سینمای مؤلف است که در بخش رقابتی جشنوارهی فیلم برلین به نمایش گذاشته شد و اثری است دربارهی مرگ و بر ضد مرگ. از میان نقدهایی دربارهی این فیلم، نوشتهی اکههارد کنورر در روزنامهی «تاس» چاپ برلین را انتخاب کردیم. این منتقد سینمایی اعتقاد دارد که «اسب تورین» دربارهی آخرالزمان و پایان جهان است و با تصاویری واقعگرایانه، در متن زندگی روزانه، مرگ و پایان جهان را نشان میدهد. کنورر مینویسد:
در باد و مهای که همه جا را پوشانده، یک مرد و اسب و گاریاش. به موازات مرد و گاری و اسبش دوربین با آنها حرکت میکند. شاخههای برهنهی درختان. این تصویر به همین شکل چند دقیقهای ادامه دارد، سپس از پشت سر میبینیم که مرد و گاری و اسبش به محوطهی خانهای وارد میشوند که در برهوت قرار دارد. این دختر اوست. طوفان درگرفته، افسار را از اسب باز میکنند و گاری را به درون اصطبلی ویران میبرند. دست چپ مرد گاریچی فلج است. دختر به او کمک میکند لباساش را بپوشد یا لباساش را از تن درآورد. دختر برای او سیبزمینی میپزد، از چشمه آب میآورد، آتش اجاق خانه را روشن نگه میدارد و گاهی از پنجرهی کلبه بیرون را نگاه میکند. مرد گاریچی غرولندکنان، دشنامگویان، جرعه جرعه عرق پالینکا مینوشد، روی تختخواب مثل تابلوی «مسیح مرده» اثر آندرهآ مانتهنیا (نقاش ایتالیایی در دوران رنسانس) دراز به دراز میافتد.
روایتی از نابودی جهان، یا روایتی رادیکال از آفرینش؟
همهی این رویدادها در روز اول اتفاق میافتد. در پنج روز بعدی هم همهی این اتفاقات، جزء به جزء تکرار میشوند. در یکی از این روزها سر و کلهی کسی پیدا میشود و از تباهی چیزها صحبت میکند و درشکهچی میگوید «مزخرف نگو! دست بردار ازین حرفا» و آن شخص هم راهش را میگیرد و میرود پی کارش. یکبار هم کولیها پیداشان میشود که آنها را هم از خود میرانند.
نشانههای بدبختی بهتدریج آشکار میشوند. اسب از جایش تکان نمیخورد و دیگر حتی لب به یونجه هم نمیزند. چاه آب خشک میشود و در همان حال دختر همچنان به پدرش کمک میکند لباساش را بپوشد یا لباساش را از تن دربیاورد و همچنان سیبزمینی میپزد، از چاهی که دارد خشک میشود، همچنان آب میآورد و شعلههای آتش در اجاق را که رو به خاموشی میگذارند، از نو مشتعل میکند. مرد و دخترش یکبار تلاش میکنند این محل را ترک کنند و به جای دیگری بروند، اما به زودی از اینکار صرفنظر میکنند.
تا اینکه در غروب روز ششم جهان خاموش میشود. «اسب تورین» روایتی از نابودی جهان، یا به دیگر سخن روایتی است رادیکال از آفرینش. در جایی که هر چند چیز زیادی وجود نداشت، دستکم از زندگی نشان داشت؛ مردی زندگی میکرد با دخترش و یک اسب و یک گاری، کلبهای و چشمهای و صدای طوفان در برهوت، و اینها همه نشانههایی بود از آغاز آفرینش. اکنون اما در آنجا دیگر هیچ چیز باقی نمانده. در پایان روز ششم حتی دیگر از شیطان هم نشانی باقی نمانده است.
افسانهی نیچه
در سال ۱۸۸۹ نیچه، فیلسوف آلمانی در تورین وارد خیابان شد و با دیدن اسبی که صاحبش او را شلاق میزد، اشکریزان و هقهقکنان خود را به گردن اسب آویخت. در سرگذشت نیچه این افسانه آمده است و در «اسب تورین» هم همین افسانه در آغاز فیلم با صدای راوی روایت میشود. میگویند نیچه از آن روز به بعد از نظر روحی آسیب دیدو در ده سالی که از زندگانیاش باقی مانده بود، مادر و خواهرش از او مراقبت میکردند. اما رد آن اسب و صاحبش که در این فیلم «اولز دورفر» نامیده میشود، در گسترهی تاریخ ناپدید میشود.
«اسب تورین» یک اثر هنری ممتاز که تصویرگر زندگی و مرگ است
با اینحال داستانِ فیلم «اسب تورین» که تصاویر سیاه و سفید نفسگیرش را فرد کالهمن فیلمبرداری کرده،همین اسب شلاقخورده و صاحب آن است. اسب تورین: با تصاویری سیاه و سفید اما زیبا و با موسیقی آکاردئون همراه با ویلونسل که میهالیویچ برای این فیلم ساخته است (ابتدا سکانسهای فیلم را فیلمبرداری کردند، بعد موسیقی فیلم را ساختند) و با بازی یانوش درژی و اریکا بوک که سالهاست یکدیگر را میشناسند و یک تیم دو نفره بهشمار میآیند.
«اسب تورین» یک اثر هنری ممتاز است. زیرا از آغاز تا انتهای فیلم به خودش وفادار میماند و هر چه که میگذرد، بهتدریج تأثیرپذیری آن در تماشاگر بیشتر میشود. بر فراز کلبهای که گاریچی و دخترش در آن زندگی میکنند، هنگام پایان جهان آسمان بهگونهای متافیزیکی متورم نمیشود. تصاویر فیلم هم در وهلهی نخست نمیخواهند فراتر از تصویری که واقعیت را بازتاب میدهد باشند. اولز دورفر گاریچی که به سیبزمینی چنگ زده است، شیههی اسب شلاقخورده و برگهایی که طوفان در میان گیسوان دختر گاریچی به رقص درمیآورد، همهی این تصاویر از نظر معنایی به جهان ملموس ما تعلق دارند. خاموشی و نابودی این جهان نه چیزی بیشتر و نه چیزی کمتر از مرگ یکایک انسانهایی است که در جهان زندگی میکنند. «اسب تورین» در این میان فقط مرگ را با استادی به تصویر میکشد.
پایان زندگی، پایان سینما
بلا تار در نشست خبری «اسب تورین» در جشنواره فیلم برلین میگوید: «با این فیلم سینما به پایان میرسد. من در هر حال چیزی بیش از این ندارم که اضافه کنم.»
آدم هر چقدر هم که پیش خودش فکر کند با او جهان به پایان میرسد، میبیند که دیگران دارند ادامه میدهند. با اینحال این هم حقیقت دارد که «اسب تورین» اثری است دربارهی مرگ و ضد مرگ.
منابع:
مجلهی فرهنگی اسپکته، در شبکهی دوم تلویزیون آلمان در نقد «جدایی نادر از سیمین»، ساختهی اصغر فرهادی
جشنواره فیلم برلین در رادیو زمانه:
- در بخش خبر:
نظرها
نظری وجود ندارد.