خانوادهی میانگین
<p>شهرنوش پارسی‌پور- آیا خانواده‌ی آیت‌الله خامنه‌ای می‌تواند در نقش خانواده‌ی میانگین وارد میدان بازی اجتماعی شود؟<br /> در جریان پخش برنامه‌ی حکومت‌های سلطنتی خجول، شماری از دوستان شرکت کردند و پرسش‌هایی مطرح کردند که من حتی‌الامکان به آنها پاسخ خواهم گفت. یکی از مسائلی که دوستان مطرح کردند در ارتباط با «خانواده‌ی میانگین» بود. دوستی نوشت:</p> <!--break--> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110212_Shahrnush_Gozaareshe_Zendegie_Maa.mp3" target="_blank" rel="noopener"><img height="31" width="273" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon.jpg" alt="" /></a></p> <p><br /> <strong>«خانم پارسی‌پور عزیز<br /> ۱- اگر بخواهیم استدلال شما را در مورد این‌که همه‌ی حکومت‌های جهان به نوعی سلطنتی هستند بپذیریم، بر این اساس، آیا اشکالی دارد که خانواده‌ی آقای خامنه‌ای بر سر قدرت بمانند؟ من ثابت می‌کنم که خانواده‌ی ایشان بهتر می‌تواند نقش خانواده‌ی میانگین (در تعریف شما) را ایفا کنند. با توجه به ترکیب فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و به‌ویژه مذهبی روحانیون همچنان نفوذ زیادی در طبقات مختلف اجتماعی دارند؛ حتی گاهی در ثروتمندان و تحصیل‌کرده‌ها. بنابراین چه فرقی می‌کند که پهلوی‌ها باشند، قاجارها باشند، یا خامنه‌ای‌ها.بالاخره اینها هم روزی مثل سایر سلسله‌های پادشاهی، بعد از این‌که یک دوره مملکت را با آزمون و خطا به تباهی کشیده‌اند، سرانجام کشورداری را فرامی‌گیرند و یاد می‌گیرند که چگونه عوام را راضی نگهدارند و مخالفان را سرکوب کنند که آب از آب هم تکان نخورد. هرچند به نظر می‌رسد که چندان هم در این مورد خام‌دست نیستند. با این استدلال، چه ضرورتی به جنبش و انقلاب و ... وجود دارد؟<br /> ۲- این‌که مثلاً فاصله‌ی بیل گیتس با مردم عادی آمریکا خیلی زیاد است، بر چه مبنایی ایجاد شده است؟ آیا صرف این‌که در قدرت بوده از مردم فاصله گرفته است یا چون توانسته ایده‌هایش را به سرمایه تبدیل کند صاحب قدرت شده است؟ این دو مقوله کاملاً متفاوت است و نمی‌توانیم بگوییم در اصل قضیه تفاوتی ایجاد نمی‌کند.<br /> ۳- در آمریکا، فرانسه، آلمان و ... قدرت سال‌هاست که بین احزاب مشخصی دست به دست می‌شود، اما اینگونه هم نیست که اگر دمکرات‌ها یا دمکرات‌مسیحی‌ها یا چپ‌ها روی کار بیایند تمام ساختار قبلی حکومت را به هم می‌زنند و با سلیقه‌ی خود ساواک و ساواما و چه و چه را از نو بنیان می‌گذارند. طبیعی است که تغییراتی ایجاد شود ولی این تغییرات دفعتاً و کلی نیست.»<br /> </strong></p> <p><strong><br /> ۱۷ بهمن ماه سال ۱۳۸۹</strong></p> <p> </p> <p>به راستی آیا امکان دارد که خانواده‌ی آیت‌الله خامنه‌ای را بتوانیم به عنوان «خانواده‌ی میانگین» بپذیریم؟ به نظر من نه، نمی‌توان این خانواده را به عنوان میانگین پذیرفت، اما پیش از آن که گفتمان را ادامه دهیم این مسئله را روشن کنیم که خانواده‌ی میانگین کدامین نوع خانواده است و به راستی چه معنایی دارد. طرح این مسئله به عنوان یک مسئله‌ی جهانی وقت‌گیر است. پس آن را به حدود مسائل ایران محدود می‌کنیم. بر طبق آن‌چه در شاهنامه می‌آید طبقات اجتماعی ایران در زمان باستان به چهار کاست بخش می‌شده: نخست کاست روحانیان بوده که آثوربان یا کاتوزیان خوانده می‌شدند. سپس کاست جنگجویان یا نیساریان را داریم، و بعد کاست کشاورزان یا بسودیان؛ و بالاخره کاست افزارمندان یا اهتوخشی.</p> <p><br /> روشن است در این حالت ما دارای چهار نوع خانواده‌ی میانگین می‌شویم. هر خانواده لاجرم باید واجد بهترین خصایل کاست خود باشد. از این قرار شخصیتی همانند گردآفرید می‌تواند در عین حال کدبانوی کاست جنگاوران باشد، اما برفراز تمامی این چهارگروه شاه قرار می‌گیرد که به همراه بانوی خود و فرزندانی که دارند در نقش خانواده‌ی میانگین اصلی نقش بازی می‌کند. روشن است این خانواده می‌بایست واجد تمامی فضایلی باشد که در چهار کاست به چشم می‌خورد؛ یعنی هم ویژگی‌های جنگاوری و هم ویژگی‌های روحانی داشته باشد و در عین حال به کمال در جریان کار دو کاست دیگر باشد. در بسیاری از داستان‌های قدیمی ایرانی دیده می‌شود که شاه حرفه‌ای می‌آموزد که در جریان حرکت اجتماعی به کمکش می‌آید.</p> <p><br /> می‌دانیم که ساختار خانواده در درازای زمان تغییر کرده است. در قدیم در حالی که کشاورزان صاحب یک همسر بودند شاه دارای چند همسر بود. دلیل این امر نیز روشن است تمامی گروه‌های اجتماعی نماینده‌ای در حرمسرای شاه داشتند. می‌دانیم که مردان مغول در لحظه‌ی مرگ تمامی زنان و دختران خود را به خان بزرگ می‌بخشیدند تا آنها سرپرستی داشته باشند. سپس در هنگام مرگ خان تمامی این زنان را روی گور او قربانی می‌کردند. این روشی بود برای کم کردن شمار نان‌خور در منطقه‌ی بیابانی مغولستان. منظورم این است که اگر به دلایل چندهمسری شاهان توجه شود روشن می‌شود آنان اغلب به دلایل مختلف اجتماعی مجبور بوده‌اند چندهمسره باشند، اما روشن است در صدسال اخیر و با آغاز حکومت پهلوی نظام تک همسری مورد تشویق قرار گرفت و برای نخستین‌بار پادشاهان ایران تکهمسری شدند. پس بخواهیم یا نخواهیم خانواده‌ی شاه نقش خانواده‌ی میانگین را دارد. این نقشی مشکل و دشوار است، اما همانقدر که یک خانواده‌ی دانشمند نمی‌تواند در نقش خانواده‌ی میانگین ظاهر شود (چون ضرورتی ندارد که همه‌ی مردم ایران دانشمند باشند) به همان نسبت یک خانواده‌ی روحانی، مثلاً خانواده‌ی آیت‌الله خامنه‌ای هم نمی‌تواند در نقش خانواده‌ی میانگین ظاهر شود. چرا؟ نگاهی به خانواده‌ی خامنه ای بیندازیم. به راستی همسر یا همسران این مرد چه کسانی هستند و در کجا زندگی می‌کنند؟ من فرض را بر این می‌گذارم که این شخص یک همسر دارد. خوب او کیست؟ کجاست؟ چه ویژگی‌های اخلاقی دارد؟ من به عنوان یک زن ایرانی کدام بخش از زندگی خود راباید با زندگی او تطبیق بدهم؟ آیا او خانه‌دار است؟ آیا مطالعه می‌کند؟ آیا می‌داند کتاب چیست؟ به سینما و هنر علاقه‌ای دارد؟ فرزندانش را چگونه تربیت می‌کند؟ خانه‌ی او چه ویژگی‌هایی دارد؟ آیا از هنرهای آشپزی و باغبانی سررشته دارد؟</p> <p><br /> به طوری که می‌بینید ما هیچ‌چیز درباره‌ی این زن نمی‌دانیم، اما من حدسی درباره‌ی او دارم. زمانی در زندان برادر این آیت‌الله به نام هادی خامنه‌ای به دیدار ما آمد. ظاهراً با این هدف که به او گفته بودند بند هشت جای نامطلوبی است. هرگز یک زندانی را فراموش نمی‌کنم که گرچه به شدت شکنجه شده بود هرگز حاضر نشد یک کلمه درباره‌ی شرایطش با این آیت‌الله حرف بزند. بعد که از او پرسیدم چرا؟ گفت بدون شک وضعش بدتر از بد می‌شد. این البته درجه‌ی اعتماد زندانیان به این شخصیت بود، اما به خاطر می‌آورم که تصمیم گرفتم چیزی درباره‌ی وضع زندان بگویم. دهانم را که باز کردم حضرت آیت‌الله فریاد زد: زن دربرابر مرد حرف نمی‌زند!</p> <p><br /> بعد هم در میان حرف‌هایی که زد این نکته‌ی مهم قرار داشت: آیا پرویز هم اسم است که مردم روی بچه‌شان می‌گذارند؟ این نکته باعث شد تا بعد از زندان بروم به سراغ فرهنگ عمید و پیدا کنم که پرویز یعنی پیروز، مظفر، فاتح. هنوز هم متوجه نشده‌ام منظور عرض او از انتقاد از نام پرویز چه بوده است. اما یک نکته روشن است که همسر او و به طریق اولی همسر برادرش حق حرف زدن ندارند. چون زن در حضور مرد حرف نمی‌زند. اکنون گرچه همسر آیت‌الله خامنه ای تا به حال حرف نزده، اما من به این معنا اشراف دارم که او نمی‌تواند حرف بزند. البته ممکن است در نشریات زنان حرفی به نام او چاپ شده باشد، اما من تا به حال چیزی دراین زمینه نخوانده‌ام و مطمئن هستم که اگر حرف می‌زد خبرش به ما هم می‌رسید. اکنون لطفا بفرمایید در حالی که نیمی از خانواده‌ی این آیت‌الله در «سکوت مطلق» به سر می‌برد چگونه این خانواده می‌تواند به جای خانواده‌ی میانگین نقش بازی کند؟ شاید به دلایلی که بر من مجهول است در کاست روحانی زنان باید خفقان محض بگیرند. البته با توجه به آن که زن و اهریمن هم‌هویت می‌شوند و شیطان هم وردستی به نام زن دارد می‌توان فهمید که چرا زن این شخص ساکت است. اما به راستی این دیگر چه نوع میانگینی‌ست؟ </p> <p><br /> با اجازه‌ی شما زن محمود احمدی‌نژاد هم نمی‌تواند در نقش زن میانگین ظاهر شود. نه برای این که ایشان چادر به سر دارد، که بسیاری از زنان ایران چادر دارند و بسیار فعال اجتماعی هستند. مشکل این خانم اما این است که حتی به درد خانه‌داری نمی‌خورد. در عکس‌هایی که از آقای احمدی‌نژاد و همتای امریکای لاتینی او پخش شده بود آنها را در حال خوراک خوردن از یک دیگ بسیار کثیف در وسط سفره نشان می‌داد. این به اصطلاح ژستی بود نشان‌دهنده‌ی فقر قدیمی این خانواده، اما من با خودم گفتم این خانم احمدی‌نژاد عجب بی‌سلیقه است. حتی به عنوان فقیرترین آدم روی زمین می‌شد چهارتا بشقاب پلاستیکی گلدار تمیز توی سفره گذاشت و در یک دیس تمیز به همان ارزانی برنج را کشید و این ادا و اصول‌ها را برای کسانی گذاشت که خانواده‌ی میانگین نیستند. نخیر ایشان هم با خانواده‌اش نمی تواند در نقش خانواده‌ی میانگین ظاهر شود. </p> <p><br /> نکات دیگر این نامه را در برنامه‌های دیگر باز خواهم کرد، اما امیدوارم معنای خانواده‌ی میانگین روشن شده باشد. خانواده‌ی میانگین اصلاً مجبور نیست شبیه هیچ خانواده‌ای باشد، اما باید حالتی داشته باشد که در ذهن انسان احساس تعادل و هماهنگی را تداعی کند، و نه اضطراب و خجالت را.</p> <p> </p> <p><strong>سرگذشت، مسائل و داستان‌های زندگی خود را به ایمیل خانم شهرنوش پارسی‌پور ارسال کنید:</strong><br /> <a rel="nofollow" href="mailto:shahrnush.parsipur@googlemail.com">shahrnush.parsipur@googlemail.com</a></p>
شهرنوش پارسیپور- آیا خانوادهی آیتالله خامنهای میتواند در نقش خانوادهی میانگین وارد میدان بازی اجتماعی شود؟
در جریان پخش برنامهی حکومتهای سلطنتی خجول، شماری از دوستان شرکت کردند و پرسشهایی مطرح کردند که من حتیالامکان به آنها پاسخ خواهم گفت. یکی از مسائلی که دوستان مطرح کردند در ارتباط با «خانوادهی میانگین» بود. دوستی نوشت:
«خانم پارسیپور عزیز
۱- اگر بخواهیم استدلال شما را در مورد اینکه همهی حکومتهای جهان به نوعی سلطنتی هستند بپذیریم، بر این اساس، آیا اشکالی دارد که خانوادهی آقای خامنهای بر سر قدرت بمانند؟ من ثابت میکنم که خانوادهی ایشان بهتر میتواند نقش خانوادهی میانگین (در تعریف شما) را ایفا کنند. با توجه به ترکیب فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و بهویژه مذهبی روحانیون همچنان نفوذ زیادی در طبقات مختلف اجتماعی دارند؛ حتی گاهی در ثروتمندان و تحصیلکردهها. بنابراین چه فرقی میکند که پهلویها باشند، قاجارها باشند، یا خامنهایها.بالاخره اینها هم روزی مثل سایر سلسلههای پادشاهی، بعد از اینکه یک دوره مملکت را با آزمون و خطا به تباهی کشیدهاند، سرانجام کشورداری را فرامیگیرند و یاد میگیرند که چگونه عوام را راضی نگهدارند و مخالفان را سرکوب کنند که آب از آب هم تکان نخورد. هرچند به نظر میرسد که چندان هم در این مورد خامدست نیستند. با این استدلال، چه ضرورتی به جنبش و انقلاب و ... وجود دارد؟
۲- اینکه مثلاً فاصلهی بیل گیتس با مردم عادی آمریکا خیلی زیاد است، بر چه مبنایی ایجاد شده است؟ آیا صرف اینکه در قدرت بوده از مردم فاصله گرفته است یا چون توانسته ایدههایش را به سرمایه تبدیل کند صاحب قدرت شده است؟ این دو مقوله کاملاً متفاوت است و نمیتوانیم بگوییم در اصل قضیه تفاوتی ایجاد نمیکند.
۳- در آمریکا، فرانسه، آلمان و ... قدرت سالهاست که بین احزاب مشخصی دست به دست میشود، اما اینگونه هم نیست که اگر دمکراتها یا دمکراتمسیحیها یا چپها روی کار بیایند تمام ساختار قبلی حکومت را به هم میزنند و با سلیقهی خود ساواک و ساواما و چه و چه را از نو بنیان میگذارند. طبیعی است که تغییراتی ایجاد شود ولی این تغییرات دفعتاً و کلی نیست.»
۱۷ بهمن ماه سال ۱۳۸۹
به راستی آیا امکان دارد که خانوادهی آیتالله خامنهای را بتوانیم به عنوان «خانوادهی میانگین» بپذیریم؟ به نظر من نه، نمیتوان این خانواده را به عنوان میانگین پذیرفت، اما پیش از آن که گفتمان را ادامه دهیم این مسئله را روشن کنیم که خانوادهی میانگین کدامین نوع خانواده است و به راستی چه معنایی دارد. طرح این مسئله به عنوان یک مسئلهی جهانی وقتگیر است. پس آن را به حدود مسائل ایران محدود میکنیم. بر طبق آنچه در شاهنامه میآید طبقات اجتماعی ایران در زمان باستان به چهار کاست بخش میشده: نخست کاست روحانیان بوده که آثوربان یا کاتوزیان خوانده میشدند. سپس کاست جنگجویان یا نیساریان را داریم، و بعد کاست کشاورزان یا بسودیان؛ و بالاخره کاست افزارمندان یا اهتوخشی.
روشن است در این حالت ما دارای چهار نوع خانوادهی میانگین میشویم. هر خانواده لاجرم باید واجد بهترین خصایل کاست خود باشد. از این قرار شخصیتی همانند گردآفرید میتواند در عین حال کدبانوی کاست جنگاوران باشد، اما برفراز تمامی این چهارگروه شاه قرار میگیرد که به همراه بانوی خود و فرزندانی که دارند در نقش خانوادهی میانگین اصلی نقش بازی میکند. روشن است این خانواده میبایست واجد تمامی فضایلی باشد که در چهار کاست به چشم میخورد؛ یعنی هم ویژگیهای جنگاوری و هم ویژگیهای روحانی داشته باشد و در عین حال به کمال در جریان کار دو کاست دیگر باشد. در بسیاری از داستانهای قدیمی ایرانی دیده میشود که شاه حرفهای میآموزد که در جریان حرکت اجتماعی به کمکش میآید.
میدانیم که ساختار خانواده در درازای زمان تغییر کرده است. در قدیم در حالی که کشاورزان صاحب یک همسر بودند شاه دارای چند همسر بود. دلیل این امر نیز روشن است تمامی گروههای اجتماعی نمایندهای در حرمسرای شاه داشتند. میدانیم که مردان مغول در لحظهی مرگ تمامی زنان و دختران خود را به خان بزرگ میبخشیدند تا آنها سرپرستی داشته باشند. سپس در هنگام مرگ خان تمامی این زنان را روی گور او قربانی میکردند. این روشی بود برای کم کردن شمار نانخور در منطقهی بیابانی مغولستان. منظورم این است که اگر به دلایل چندهمسری شاهان توجه شود روشن میشود آنان اغلب به دلایل مختلف اجتماعی مجبور بودهاند چندهمسره باشند، اما روشن است در صدسال اخیر و با آغاز حکومت پهلوی نظام تک همسری مورد تشویق قرار گرفت و برای نخستینبار پادشاهان ایران تکهمسری شدند. پس بخواهیم یا نخواهیم خانوادهی شاه نقش خانوادهی میانگین را دارد. این نقشی مشکل و دشوار است، اما همانقدر که یک خانوادهی دانشمند نمیتواند در نقش خانوادهی میانگین ظاهر شود (چون ضرورتی ندارد که همهی مردم ایران دانشمند باشند) به همان نسبت یک خانوادهی روحانی، مثلاً خانوادهی آیتالله خامنهای هم نمیتواند در نقش خانوادهی میانگین ظاهر شود. چرا؟ نگاهی به خانوادهی خامنه ای بیندازیم. به راستی همسر یا همسران این مرد چه کسانی هستند و در کجا زندگی میکنند؟ من فرض را بر این میگذارم که این شخص یک همسر دارد. خوب او کیست؟ کجاست؟ چه ویژگیهای اخلاقی دارد؟ من به عنوان یک زن ایرانی کدام بخش از زندگی خود راباید با زندگی او تطبیق بدهم؟ آیا او خانهدار است؟ آیا مطالعه میکند؟ آیا میداند کتاب چیست؟ به سینما و هنر علاقهای دارد؟ فرزندانش را چگونه تربیت میکند؟ خانهی او چه ویژگیهایی دارد؟ آیا از هنرهای آشپزی و باغبانی سررشته دارد؟
به طوری که میبینید ما هیچچیز دربارهی این زن نمیدانیم، اما من حدسی دربارهی او دارم. زمانی در زندان برادر این آیتالله به نام هادی خامنهای به دیدار ما آمد. ظاهراً با این هدف که به او گفته بودند بند هشت جای نامطلوبی است. هرگز یک زندانی را فراموش نمیکنم که گرچه به شدت شکنجه شده بود هرگز حاضر نشد یک کلمه دربارهی شرایطش با این آیتالله حرف بزند. بعد که از او پرسیدم چرا؟ گفت بدون شک وضعش بدتر از بد میشد. این البته درجهی اعتماد زندانیان به این شخصیت بود، اما به خاطر میآورم که تصمیم گرفتم چیزی دربارهی وضع زندان بگویم. دهانم را که باز کردم حضرت آیتالله فریاد زد: زن دربرابر مرد حرف نمیزند!
بعد هم در میان حرفهایی که زد این نکتهی مهم قرار داشت: آیا پرویز هم اسم است که مردم روی بچهشان میگذارند؟ این نکته باعث شد تا بعد از زندان بروم به سراغ فرهنگ عمید و پیدا کنم که پرویز یعنی پیروز، مظفر، فاتح. هنوز هم متوجه نشدهام منظور عرض او از انتقاد از نام پرویز چه بوده است. اما یک نکته روشن است که همسر او و به طریق اولی همسر برادرش حق حرف زدن ندارند. چون زن در حضور مرد حرف نمیزند. اکنون گرچه همسر آیتالله خامنه ای تا به حال حرف نزده، اما من به این معنا اشراف دارم که او نمیتواند حرف بزند. البته ممکن است در نشریات زنان حرفی به نام او چاپ شده باشد، اما من تا به حال چیزی دراین زمینه نخواندهام و مطمئن هستم که اگر حرف میزد خبرش به ما هم میرسید. اکنون لطفا بفرمایید در حالی که نیمی از خانوادهی این آیتالله در «سکوت مطلق» به سر میبرد چگونه این خانواده میتواند به جای خانوادهی میانگین نقش بازی کند؟ شاید به دلایلی که بر من مجهول است در کاست روحانی زنان باید خفقان محض بگیرند. البته با توجه به آن که زن و اهریمن همهویت میشوند و شیطان هم وردستی به نام زن دارد میتوان فهمید که چرا زن این شخص ساکت است. اما به راستی این دیگر چه نوع میانگینیست؟
با اجازهی شما زن محمود احمدینژاد هم نمیتواند در نقش زن میانگین ظاهر شود. نه برای این که ایشان چادر به سر دارد، که بسیاری از زنان ایران چادر دارند و بسیار فعال اجتماعی هستند. مشکل این خانم اما این است که حتی به درد خانهداری نمیخورد. در عکسهایی که از آقای احمدینژاد و همتای امریکای لاتینی او پخش شده بود آنها را در حال خوراک خوردن از یک دیگ بسیار کثیف در وسط سفره نشان میداد. این به اصطلاح ژستی بود نشاندهندهی فقر قدیمی این خانواده، اما من با خودم گفتم این خانم احمدینژاد عجب بیسلیقه است. حتی به عنوان فقیرترین آدم روی زمین میشد چهارتا بشقاب پلاستیکی گلدار تمیز توی سفره گذاشت و در یک دیس تمیز به همان ارزانی برنج را کشید و این ادا و اصولها را برای کسانی گذاشت که خانوادهی میانگین نیستند. نخیر ایشان هم با خانوادهاش نمی تواند در نقش خانوادهی میانگین ظاهر شود.
نکات دیگر این نامه را در برنامههای دیگر باز خواهم کرد، اما امیدوارم معنای خانوادهی میانگین روشن شده باشد. خانوادهی میانگین اصلاً مجبور نیست شبیه هیچ خانوادهای باشد، اما باید حالتی داشته باشد که در ذهن انسان احساس تعادل و هماهنگی را تداعی کند، و نه اضطراب و خجالت را.
سرگذشت، مسائل و داستانهای زندگی خود را به ایمیل خانم شهرنوش پارسیپور ارسال کنید:
shahrnush.parsipur@googlemail.com
نظرها
کاربر مهمان
<p>با استدلالهای شما نمیشود قانع شد چرا که<br /> در ایران باستان هم کسی از آنچه در خانه پادشاهان میگذشت خبر نداشتند و با عمیق شدن در زندگی مردم ساده ایران در شهرهای کوچک و روستا ها، میتوانید ببینید که از زندگی شاه چه تصوری داشته و دارند.<br /> من با شما در یک طیف قرار میگیرم، زنی آزاد و آزادیخواهم، در ایران به دانشگاه رفتم و تحصیلاتم را در اروپا ادامه دادم و الان چند سال است که به همراه همسر و فرزندم در یک کشور اسکاندیناوی کار و زندگی میکنم، اما آیا من نمونه ای ازاکثریت زنان ایرانی هستم؟<br /> در دوره دانشگاه در ایران با وجود این که رشته تحصیلیم مردانه تصور میشد، نزدیک به نیمی از همدوره هایم را خانم ها تشکیل میدادند و حتا بسیاری از آنان مذهبی هم بودند ولی در اروپا و در ادامه تنها یک چهارم همدوره هایم زن بودند.<br /> آیا ان دختر مذهبی چادری همدوره من یا من که به هیچ دینی اعتقاد ندارم، و یا حتا پسران همدوره ما نمونه ای از اکثریت جامعه ما هستند؟<br /> چند درصد مردم به دوره های تحصیلات عالی میرسند (بالاتر از لیسانس) یا حتا چند درصد وارد دانشگاه میشوند؟ چند درصد شبیه *فرح پهلوی* زندگی و فکر میکنند و چند درصد شبیه *خجسته خامنه ای* ؟ آیا اصلا مدل قدیمی خانواده میانگین حتا در کشور های پادشاهی عمل میکند؟ من فکر میکنم که در هرکدام از مدل های موجود پادشاهی که نمایشی ترین و بی قدرت ترین نمونه هایش رو در همین اسکاندیناوی میشه دید، اگر روزی به هر دلیلی درست یا غلط این سیستم تغییر کند، هیچکدام از موافقان آنها به عنوان جاذبه توریستی هم هزار به برگشت اونها نیستند.<br /> ما هم میدونیم که به خاطر بستر فرهنگی ایران، هیچ خانواده سلطنتی(تاج یا عمامه) نمیتونه مثل اسکاندیناوی فقط یک مدل نمایشی باشه، حتا اگر از اول اینو ادعآ کنه...</p>
محسن
<p>چه استدلال قشنگی (در ایران باستان هم کسی از آنچه در خانه پادشاهان میگذشت خبر نداشتند) با این پیشفرض می‌توان تمام ادبیات کهن را که در آنها نقشی از شاهان و پادشاهان است را نادیده گرفت، و شاید به کلی از خیر تمام طرح‌های بومی و سمبل‌ها و ساخته‌های دستی و هنری و نقاشی‌ها و مجسمه‌ها گذشت و از علم و دانش فضایل خویش بهره برد و ...</p>
کاربر مهمان
<p>دوست عزیز موضوع خانواده میانگین است و این که آیا خجسته خامنه ای نمونه زن ایرانی هست یا نه. خانوم پارسی پور استدلال کردند که کسی از زندگی این خانم خبر ندارد، من معتقدم که این زن که شخصیت نامعلومی دارد و تنها نقطه مشخص آن، همراهی یکی از جنایتکاران تاریخ ایران است، زن نمونه ایرانی نیست ولی نه با آن استدلال،<br /> پس از آن به آگاه نبودن مردمان گذشته از زندگی پادشاهان اشاره کردم و قصدم تردید در تاریخ هنر و ادبیات ایران نبود.<br /> هرچند شاعران همیشه در دربار آمد و رفت داشته اند و گاهی حتا در دربار زندگی میکردند و گاهی امرار معاش آنها از مدیحه سرایی شاهان صورت میگرفته، و با مردم عادی کوچه و بازار تفاوت داشتند. پس لزومی به مغلطه نیست، مطالعه کنید سپس داوری بفرمایید.</p>