فلسفه تجربی
<p>جاشوا نوب− همواره معمول بوده است فلسفه را به عنوان رشته‌ای در نظر بگیرند که عمدتاً شامل سؤال‌هایی درباره شرایط انسان است. فرض بر این بوده که فیلسوفان عمیقاً به رابطه‌ی بین خرد و احساس، ریشه‌های اعتقاد مذهبی و اینکه چگونه انسان‌ها جهان را می‌شناسند، بیندیشند. مسلماً چنین پرسش‌هایی ما را در واقعیت‌هایی آشفته، محتمل و مشروط درباره‌ی وجود حقیقی انسان فرو می‌برد، اما به طور سنتی فرض شده که این واقعیت‌های محتمل و مشروط عمیقاً با سؤال‌های فلسفی مرتبط هستند. وظیفه مفروض فلاسفه این بوده که ادعاهایی بحث برندار درباره‌ی اینکه انسان واقعاً چیست مطرح کنند و سپس نتایجی مانند پاسخ به سؤال‌های بنیادی در مورد وجود انسان از آن‌ها استخراج کنند.</p> <p> </p> <p>فکر می‌کنم یکی از هیجان انگیز‌ترین پیشرفت‌های اخیر فلسفه، ظهور دوباره این بحث‌های سنتی است که در‌واقع موضع اصلی فلسفه هستند. فلاسفه دوباره به دنبال سؤال‌هایی درباره آن هستند که واقعاً فکر و حس انسان چیست. آن‌ها دوباره این موضوع را مطرح می‌کند که چنین پرسش‌هایی عمیقاً به موضوعات فلسفی گسترده‌ای مربوط هستند.</p> <p> </p> <p>اما فلاسفه‌ی امروز برای پیگیری این موضوع‌ها، به نوعی روش‌شناسی متفاوتی را دنبال می‌کنند. حال هدف آن است که برای پیشرفت در پاسخ به سؤال‌های سنتی فلسفه، از روش‌های دقیق تجربی در علوم‌شناختی استفاده شود. به این ترتیب شاخه‌ی جدیدی در فلسفه ظهور یافته است که با عنوان «فلسفه تجربی» شناخته می‌شود.</p> <p> </p> <p>حرف اصلی این شاخه‌ی جدید این ایده است که ما می‌توانیم در مورد سؤال‌های کهن فلسفه – درباره‌ی اخلاق، سیاست و زبان – به پیشرفت‌های خوبی برسیم، اگر از چگونگی کارکرد ذهن انسان فهم بهتری داشته باشیم. برای پشتیبانی این تلاش‌ها، فلاسفه‌ی تجربی واقعاً به بررسی بیرونی و به مطالعات تجربی در این باره می‌پردازند که مردم چگونه به موضوعات متنوع و مهم فلسفی فکر می‌کنند.</p> <p> </p> <p>بنابراین فیلسوف تجربی که می‌خواهد درباره‌ی عشق تحقیق کند، احتمالاً کار خود را با انجام مجموعه‌ای از مطالعات تجربی آغاز می‌کند تا درک بهتری از فکر و احساس مردم نسبت به عشق داشته باشد. پس از آن، این فیلسوف با مجهز بودن به این نتایج تجربی تلاش می‌کند تا نتایجی برای موضوع‌های گسترده‌تری در فلسفه استخراج کند. این رویکرد ساده و ابتدایی تا به حال به اکتشاف‌های شگفت آوری در گستره‌ی وسیعی از حوزه‌های فلسفی مانند آزادی اراده، اخلاق، معرفت، آگاهی و حتی منطق منجر شده است.</p> <p>من توصیف ظهور و پیشرفت فلسفه تجربی با این جملات دراماتیک تا حدی ساده‌لوحانه می‌بینم، اما ظهور آن واقعاً چیزی شبیه یک انقلاب در فلسفه است. این شاخه تنها چند سال قبل به وجود آمده و در این زمان کوتاه به ظهور انفجارواری از پژوهش‌های تازه منجر شده است. در این حوزه، تا کنون صد‌ها مقاله منتشر شده و تعداد رو به افزایشی کنفرانس و سمینار برگزار می‌شود. حتی در رسانه‌های عمومی‌ای مانند روزنامه‌ی "نیویورک تایمز" و "بی‌ بی سی" هم موضوع‌های ویژه و بحث‌هایی به فلسفه تجربی اختصاص یافته است. اگر این روند ادامه یابد، فلسفه‌ی تجربی ممکن است به یکی از مهیج‌ترین موضوع‌های دهه‌ی آینده تبدیل شود.</p> <p><br /> <strong>برای مطالعه بیشتر:</strong></p> <p> </p> <p>Experimental Philosophy, eds. J. Knobe & S. Nichols (Oxford University Press, 2008)</p> <p>جاشوا نوب (Joshua Knobe) استاد فلسفه دانشگاه ییل در آمریکاست.</p> <p> </p> <p><strong>منبع: </strong><a href="http://www.philosophypress.co.uk/?p=1557">The philosophers' Magazine </a></p> <p>بخش پیشین از مجموعه‌اندیشه‌های قرن:<br /> <a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2011/02/20/1921">عدالت جهانی</a><br /> </p>
جاشوا نوب− همواره معمول بوده است فلسفه را به عنوان رشتهای در نظر بگیرند که عمدتاً شامل سؤالهایی درباره شرایط انسان است. فرض بر این بوده که فیلسوفان عمیقاً به رابطهی بین خرد و احساس، ریشههای اعتقاد مذهبی و اینکه چگونه انسانها جهان را میشناسند، بیندیشند. مسلماً چنین پرسشهایی ما را در واقعیتهایی آشفته، محتمل و مشروط دربارهی وجود حقیقی انسان فرو میبرد، اما به طور سنتی فرض شده که این واقعیتهای محتمل و مشروط عمیقاً با سؤالهای فلسفی مرتبط هستند. وظیفه مفروض فلاسفه این بوده که ادعاهایی بحث برندار دربارهی اینکه انسان واقعاً چیست مطرح کنند و سپس نتایجی مانند پاسخ به سؤالهای بنیادی در مورد وجود انسان از آنها استخراج کنند.
فکر میکنم یکی از هیجان انگیزترین پیشرفتهای اخیر فلسفه، ظهور دوباره این بحثهای سنتی است که درواقع موضع اصلی فلسفه هستند. فلاسفه دوباره به دنبال سؤالهایی درباره آن هستند که واقعاً فکر و حس انسان چیست. آنها دوباره این موضوع را مطرح میکند که چنین پرسشهایی عمیقاً به موضوعات فلسفی گستردهای مربوط هستند.
اما فلاسفهی امروز برای پیگیری این موضوعها، به نوعی روششناسی متفاوتی را دنبال میکنند. حال هدف آن است که برای پیشرفت در پاسخ به سؤالهای سنتی فلسفه، از روشهای دقیق تجربی در علومشناختی استفاده شود. به این ترتیب شاخهی جدیدی در فلسفه ظهور یافته است که با عنوان «فلسفه تجربی» شناخته میشود.
حرف اصلی این شاخهی جدید این ایده است که ما میتوانیم در مورد سؤالهای کهن فلسفه – دربارهی اخلاق، سیاست و زبان – به پیشرفتهای خوبی برسیم، اگر از چگونگی کارکرد ذهن انسان فهم بهتری داشته باشیم. برای پشتیبانی این تلاشها، فلاسفهی تجربی واقعاً به بررسی بیرونی و به مطالعات تجربی در این باره میپردازند که مردم چگونه به موضوعات متنوع و مهم فلسفی فکر میکنند.
بنابراین فیلسوف تجربی که میخواهد دربارهی عشق تحقیق کند، احتمالاً کار خود را با انجام مجموعهای از مطالعات تجربی آغاز میکند تا درک بهتری از فکر و احساس مردم نسبت به عشق داشته باشد. پس از آن، این فیلسوف با مجهز بودن به این نتایج تجربی تلاش میکند تا نتایجی برای موضوعهای گستردهتری در فلسفه استخراج کند. این رویکرد ساده و ابتدایی تا به حال به اکتشافهای شگفت آوری در گسترهی وسیعی از حوزههای فلسفی مانند آزادی اراده، اخلاق، معرفت، آگاهی و حتی منطق منجر شده است.
من توصیف ظهور و پیشرفت فلسفه تجربی با این جملات دراماتیک تا حدی سادهلوحانه میبینم، اما ظهور آن واقعاً چیزی شبیه یک انقلاب در فلسفه است. این شاخه تنها چند سال قبل به وجود آمده و در این زمان کوتاه به ظهور انفجارواری از پژوهشهای تازه منجر شده است. در این حوزه، تا کنون صدها مقاله منتشر شده و تعداد رو به افزایشی کنفرانس و سمینار برگزار میشود. حتی در رسانههای عمومیای مانند روزنامهی "نیویورک تایمز" و "بی بی سی" هم موضوعهای ویژه و بحثهایی به فلسفه تجربی اختصاص یافته است. اگر این روند ادامه یابد، فلسفهی تجربی ممکن است به یکی از مهیجترین موضوعهای دههی آینده تبدیل شود.
برای مطالعه بیشتر:
Experimental Philosophy, eds. J. Knobe & S. Nichols (Oxford University Press, 2008)
جاشوا نوب (Joshua Knobe) استاد فلسفه دانشگاه ییل در آمریکاست.
بخش پیشین از مجموعهاندیشههای قرن:
عدالت جهانی
نظرها
نظری وجود ندارد.