ترانههای اعتراض (۳)
<p>در مقاله‌ی پیشین که هفته‌ی گذشته در مجله‌ی موسیقی زمانه منتشر شد، به کوتاهی به سال‌های میان «مرغ سحر» و «مرا ببوس» نگاه کردیم و دیدیم که در فاصله‌ی این ۴۰ سال عاشقانه‌ها در ترانه‌پردازی دست بالا را داشته‌اند. در نظر اول می‌توان نبود ترانه‌های اعتراضی را دلیلی بر شدت گرفتن سرکوب و اختناق دانست. ولی طور دیگری هم می‌توان این موضوع را تحلیل کرد: شاید آسایش و آزادی‌های نسبی در آن سال‌ها دیگر زمینه‌ای برای اعتراض باقی نگذاشته بود!</p> <p> </p> <p><strong>رهایی از شیوه‌های قاجاری و تأثیر شعر نو بر ترانه‌سرایی</strong></p> <p> </p> <p>واقعیت این است که دوره‌ی پهلوی دوم را از نظر میزان سرکوب و سانسور می‌توان به دو بخش تقسیم کرد. سال‌های ۱۳۲۰ تا کودتای ۳۲ و از کودتا تا انقلاب اسلامی. روشنفکران- حتی انقلابی‌هایشان، در بخش اول کمابیش از آزادی اندیشه و بیان برخوردار بودند. همه‌ی هنر‌ها، از نو بالیدن گرفتند از جمله حوزه‌های گونه‌گون موسیقی دگرگونی‌های پیشروانه‌ای پیدا کردند. شاید ترانه‌پردازان نیازی و بهانه‌ای برای اعتراض نداشتند. در عوض فرصتی یافته بودند که در فضای نسبتاً آزاد به راه‌های بالا بردن کیفیت هنری کار خود بیندیشند. نتیجه‌ی این اندیشه، دستاوردهای موسیقائی چشمگیری است که با آنچه در دو دهه‌ی نخست قرن خورشیدی به‌دست آمده بود، قابل مقایسه نبود. موسیقی ترانه‌ها از یوغ شیوه‌های قاجاری به‌درآمد. شعر‌ها زیر تأثیر موج نوئی که سر برآورده بود، از گل و بلبل و شمع و پروانه، فرا‌تر رفتند. پیوند شعر و موسیقی از دقت‌های ضروری برخوردار شد، پای ارکسترهای بزرگ و ارکستراسیون (سازآرائی) به میان آمد، و کوتاه کنیم: موسیقی ملی ایران، پوست انداخت، دگرگونی‌های ضروری را به جان پذیرفت و اعتباری شایسته‌ی نام خود پیدا کرد.</p> <p> </p> <p><strong>موسیقی ملی ایران بعد از کودتا</strong></p> <p> </p> <p>کودتای ۳۲ که پیش آمد، و حاکمان به قدرت بازگشته شمشیر‌ها را از رو بستند، دیگر صدمه‌ای به بدنه موسیقی ملی نمی‌خورد. مهم‌تر از آن، این موسیقی به نیروی بالندگی که یافته بود، به راه‌هائی برای مقابله با استبداد تازه می‌اندیشید. این اندیشه‌ها مقارن شده بود با سر برآوردن موسیقی پاپ در مغرب زمین که نفوذ و تاثیری جهانگیر داشت.</p> <p><br /> موسیقی پاپ، راه‌های مقابله با ناهنجاری‌ها را پیدا کرده بود: به‌کارگیری ریتم‌های تند و عصبی و ملودی‌های نوستالژیک که‌ گاه دلتنگی‌های خود را با نعره‌ی اعتراض تسکین می‌داد.</p> <p> </p> <p>موسیقی پاپ در همه جا یکسان نماند. هر جا که رفت خود را با «نبض» روانی مردم هماهنگ کرد. در ایران ملودی‌های سنتی را با خود نگاه ‌داشت و آن‌ها را بیشتر با ریتم‌های نرم درآمیخت. دانسته بود که ایرانیان عصیان و اعتراض را هم گوشنواز می‌خواهند! نمونه‌اش‌‌ همان «مرا ببوس» گل‌نراقی بود که از آن گفتیم. با بیان رومانسی از آتش‌ها در کوهستان‌ها می‌گوید.</p> <p><strong><br /> </strong></p> <p><strong>درآمیختن ریتم‌های نرم با ملودی‌های غمگنانه</strong></p> <p> </p> <p>محمد نوری و ویگن- اگر هم هر دوشان را بتوانیم زیر عنوان پاپ قرار دهیم- ناگزیر از همین تمایل پیروی می‌کردند:</p> <p><br /> در آمیختن ریتم‌های نرم، با ملودی‌های غمگنانه، (این تمایل از زمان عارف تا زِمان ما در جامعه‌ی ایران غلبه دارد). کار این دو را باید نوعی شانسون‌خوانی نامید یا به قول خود نوری: پرداختن به موسیقی سبک فاخر.</p> <p><strong><br /> </strong></p> <p><strong>گروه طنین و موسیقی اعتراض</strong></p> <p> </p> <p>گروه طنین که در سال ۱۳۴۸ در تهران پایه گذاری شد، در آغاز بر روی سکوئی ایستاد که گل‌نراقی و نوری و ویگن ساخته بودند. ولی اعضای گروه بر روی این سکو آن چنان قامتی یافنه بودند که می‌توانستند حریم سانسور و خود‌سانسوری را بشکنند و موسیقی اعتراضی را سر و سامان تازه‌ای بدهند. جوانان در این اعتراض، حق داشتند. سانسور شدت یافته بود و مو را از ماست می‌کشید. باید با آن مقابله می‌شد. بهترین راه چه بود؟ پناه بردن به نماد و تمثیل.</p> <p><strong><br /> </strong></p> <p><strong>تمثیل‌گرایی و اعتراض در برخی ترانه‌های ایران</strong></p> <p> </p> <p>در سال‌های میان کودتا و انقلاب، جهان پهناور رنگینی از نماد و تمثیل در ترانه‌های نو پدید آمد. تمثیل‌هائی که هم شاعرانه بود، هم کاربرد اعتراضی خود را داشت و هم زبان سانسور را می‌بست. جالب است که هر نمادی که در ترانه‌ای می‌آمد، اول خود سانسورچیان آن را به اصطلاح رمزگشائی می‌کردند. - گل سرخ- می‌شد «گلسرخی»، شب می‌شد نظام حاکم، شقایق می‌شد شهید و «مترسک» می‌شد اعلیحضرت همایونی!</p> <p> </p> <p>در برابر این رمزگشائی‌‌‌‌‌‌‌‌ها، ترانه‌سرایان جوان انبوه نمادهای تازه‌تر را پیش می‌کشیدند و باز سر سانسورچیان را به رمزگشائی گرم می‌کردند!</p> <p> </p> <p>از ورای همه‌ی این ماجرا‌ها، ترانه‌های اعتراض در فراخنای جامعه پخش می‌شد و علیه نظام حاکم عمل می‌کرد. یکی از ترانه‌های اعتراض که رمز و راز زیادی هم نداشت بر روی شبانه‌ای از احمد شاملو شکل گرفته بود.</p> <p> </p> <p>پیش از ادامه‌ی صحبت درباره ترانه‌های اعتراض، به تکه‌ای از این شبانه با موسیقی منفردزاده و با صدای فرهاد گوش می‌کنیم:</p> <p> </p> <p>کوچه‌ها باریکن، دکونا بسته‌س<br /> خونه‌ها تاریکن، طاقا شکسته‌س<br /> از صدا افتاده تار و کمونچه<br /> مرده می‌برن کوچه به کوچه<br /> نگا کن مرده‌ها به مرده نمی‌رن<br /> حتی به شمع جون سپرده نمی‌رن<br /> شکل فانوسی‌ان که اگه خاموشه<br /> واسه نفت نیس هنوز، <br /> یه عالم نفت توشه</p> <p> </p> <p><strong>فایل ام پی تری:</strong></p> <p><br /> شبانه با صدای فرهاد<br /> </p>
در مقالهی پیشین که هفتهی گذشته در مجلهی موسیقی زمانه منتشر شد، به کوتاهی به سالهای میان «مرغ سحر» و «مرا ببوس» نگاه کردیم و دیدیم که در فاصلهی این ۴۰ سال عاشقانهها در ترانهپردازی دست بالا را داشتهاند. در نظر اول میتوان نبود ترانههای اعتراضی را دلیلی بر شدت گرفتن سرکوب و اختناق دانست. ولی طور دیگری هم میتوان این موضوع را تحلیل کرد: شاید آسایش و آزادیهای نسبی در آن سالها دیگر زمینهای برای اعتراض باقی نگذاشته بود!
رهایی از شیوههای قاجاری و تأثیر شعر نو بر ترانهسرایی
واقعیت این است که دورهی پهلوی دوم را از نظر میزان سرکوب و سانسور میتوان به دو بخش تقسیم کرد. سالهای ۱۳۲۰ تا کودتای ۳۲ و از کودتا تا انقلاب اسلامی. روشنفکران- حتی انقلابیهایشان، در بخش اول کمابیش از آزادی اندیشه و بیان برخوردار بودند. همهی هنرها، از نو بالیدن گرفتند از جمله حوزههای گونهگون موسیقی دگرگونیهای پیشروانهای پیدا کردند. شاید ترانهپردازان نیازی و بهانهای برای اعتراض نداشتند. در عوض فرصتی یافته بودند که در فضای نسبتاً آزاد به راههای بالا بردن کیفیت هنری کار خود بیندیشند. نتیجهی این اندیشه، دستاوردهای موسیقائی چشمگیری است که با آنچه در دو دههی نخست قرن خورشیدی بهدست آمده بود، قابل مقایسه نبود. موسیقی ترانهها از یوغ شیوههای قاجاری بهدرآمد. شعرها زیر تأثیر موج نوئی که سر برآورده بود، از گل و بلبل و شمع و پروانه، فراتر رفتند. پیوند شعر و موسیقی از دقتهای ضروری برخوردار شد، پای ارکسترهای بزرگ و ارکستراسیون (سازآرائی) به میان آمد، و کوتاه کنیم: موسیقی ملی ایران، پوست انداخت، دگرگونیهای ضروری را به جان پذیرفت و اعتباری شایستهی نام خود پیدا کرد.
موسیقی ملی ایران بعد از کودتا
کودتای ۳۲ که پیش آمد، و حاکمان به قدرت بازگشته شمشیرها را از رو بستند، دیگر صدمهای به بدنه موسیقی ملی نمیخورد. مهمتر از آن، این موسیقی به نیروی بالندگی که یافته بود، به راههائی برای مقابله با استبداد تازه میاندیشید. این اندیشهها مقارن شده بود با سر برآوردن موسیقی پاپ در مغرب زمین که نفوذ و تاثیری جهانگیر داشت.
موسیقی پاپ، راههای مقابله با ناهنجاریها را پیدا کرده بود: بهکارگیری ریتمهای تند و عصبی و ملودیهای نوستالژیک که گاه دلتنگیهای خود را با نعرهی اعتراض تسکین میداد.
موسیقی پاپ در همه جا یکسان نماند. هر جا که رفت خود را با «نبض» روانی مردم هماهنگ کرد. در ایران ملودیهای سنتی را با خود نگاه داشت و آنها را بیشتر با ریتمهای نرم درآمیخت. دانسته بود که ایرانیان عصیان و اعتراض را هم گوشنواز میخواهند! نمونهاش همان «مرا ببوس» گلنراقی بود که از آن گفتیم. با بیان رومانسی از آتشها در کوهستانها میگوید.
درآمیختن ریتمهای نرم با ملودیهای غمگنانه
محمد نوری و ویگن- اگر هم هر دوشان را بتوانیم زیر عنوان پاپ قرار دهیم- ناگزیر از همین تمایل پیروی میکردند:
در آمیختن ریتمهای نرم، با ملودیهای غمگنانه، (این تمایل از زمان عارف تا زِمان ما در جامعهی ایران غلبه دارد). کار این دو را باید نوعی شانسونخوانی نامید یا به قول خود نوری: پرداختن به موسیقی سبک فاخر.
گروه طنین و موسیقی اعتراض
گروه طنین که در سال ۱۳۴۸ در تهران پایه گذاری شد، در آغاز بر روی سکوئی ایستاد که گلنراقی و نوری و ویگن ساخته بودند. ولی اعضای گروه بر روی این سکو آن چنان قامتی یافنه بودند که میتوانستند حریم سانسور و خودسانسوری را بشکنند و موسیقی اعتراضی را سر و سامان تازهای بدهند. جوانان در این اعتراض، حق داشتند. سانسور شدت یافته بود و مو را از ماست میکشید. باید با آن مقابله میشد. بهترین راه چه بود؟ پناه بردن به نماد و تمثیل.
تمثیلگرایی و اعتراض در برخی ترانههای ایران
در سالهای میان کودتا و انقلاب، جهان پهناور رنگینی از نماد و تمثیل در ترانههای نو پدید آمد. تمثیلهائی که هم شاعرانه بود، هم کاربرد اعتراضی خود را داشت و هم زبان سانسور را میبست. جالب است که هر نمادی که در ترانهای میآمد، اول خود سانسورچیان آن را به اصطلاح رمزگشائی میکردند. - گل سرخ- میشد «گلسرخی»، شب میشد نظام حاکم، شقایق میشد شهید و «مترسک» میشد اعلیحضرت همایونی!
در برابر این رمزگشائیها، ترانهسرایان جوان انبوه نمادهای تازهتر را پیش میکشیدند و باز سر سانسورچیان را به رمزگشائی گرم میکردند!
از ورای همهی این ماجراها، ترانههای اعتراض در فراخنای جامعه پخش میشد و علیه نظام حاکم عمل میکرد. یکی از ترانههای اعتراض که رمز و راز زیادی هم نداشت بر روی شبانهای از احمد شاملو شکل گرفته بود.
پیش از ادامهی صحبت درباره ترانههای اعتراض، به تکهای از این شبانه با موسیقی منفردزاده و با صدای فرهاد گوش میکنیم:
کوچهها باریکن، دکونا بستهس
خونهها تاریکن، طاقا شکستهس
از صدا افتاده تار و کمونچه
مرده میبرن کوچه به کوچه
نگا کن مردهها به مرده نمیرن
حتی به شمع جون سپرده نمیرن
شکل فانوسیان که اگه خاموشه
واسه نفت نیس هنوز،
یه عالم نفت توشه
فایل ام پی تری:
شبانه با صدای فرهاد
نظرها
نظری وجود ندارد.