ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

به کمک پولداران نوکیسه‌‌ی ایران بشتابیم

<p>ونداد زمانی-در سال گذشته به دلیل بحران&zwnj;های سیاسی ایران، بار دیگر شاهد موج تازه&zwnj;ای از مهاجرت سرمایه&zwnj;داران ایرانی به کانادا، جزیره&zwnj;ی امن اقتصادی برای متمولان نوکیسه&zwnj;ی هندی، پاکستانی، چینی و ایرانی بودیم. تجربه&zwnj;ی آشنایی و مراوده&zwnj;ی کوتاه با یکی از این سرمایه&zwnj;دارانِ نوکیسه&zwnj;ی جوان ایرانی، بهانه&zwnj;ای شد که به توضیح کمبود آشکاری بپردازم که این نسل نوکیسه را متأسفانه در موقعیت منزوی و غیرقابل انعطاف قرار داده است. به همین مناسبت نگاهی خواهم داشت به تلاش همه جانبه&zwnj;ای که ادیبان امریکایی در اواخر قرن نوزدهم میلادی پی افکنده بودند تا از سرمایه&zwnj;داران نوکیسه&zwnj;ی زمخت و بی&zwnj;فرهنگ کشور حمایت کنند به این امید که بتوانند از آن&zwnj;ها سرمایه&zwnj;داران بهتری بسازند.</p> <p><br /> قبل از همه اجازه دهید تصویری ارائه دهم از یک سرمایه&zwnj;دار نسبتاً جوان ایرانی که از طریق فعالیت پرجنب و جوش ساختمان&zwnj;سازی در ایران قادر به انباشت سرمایه در سطح وسیعی شده است. جوانی که وقتی اولین بار شانس ملاقاتش را در خانه&zwnj;ی هفت میلیون دلاری&zwnj;اش در تورنتو داشتم، با مردِ سی و چند ساله&zwnj;ای روبرو شدم که با بیژامه&zwnj;ی پلاستیکی، شکم برآمده از غذاهای پرحجم و کلاه زمستانی ارزان&zwnj;قیمتی که با بی&zwnj;حوصلگی تمام بر سرش جا خوش کرده بود، با من ملاقات کرد.</p> <p><br /> شبِ زمستانی سرد منهای ۳۰ درجه تورنتو بود و این مرد میلیونر جوان به خاطر ترکیدن لوله&zwnj;های آب در زیرزمین خانه&zwnj;اش که هشت اتاق خوا ب و ۱۳ دستشویی داشت از دوستم خواسته بود به کمکش برود. صاحبخانه&zwnj;ی میلیونر بدون کمک گرفتن از سرویس&zwnj;های تعمیر اضطراری، در برابر چشمان بهت&zwnj;زده&zwnj;ی ما با سرعت، جسارت و مدیریت فنی بی&zwnj;نظیر، مشکل را به&zwnj;تنهایی (و کمک اولیه&zwnj;ی ما) حل کرد. من که به دعوت دوستم و برای تنها نبودنش به همراه او به خانه&zwnj;ی فوق رفته بودم، در شگفت بودم که چه تفاوت عظیمی بین صاحبخانه&zwnj;ی میلیونر جوان و دوست مجردم که همسن و سال او بود و نزدیک به ۲۰ سال در کانادا زندگی &zwnj;می&zwnj;کند، وجود دارد.</p> <p><br /> دوست من با وجود داشتن زندگی بسیار معمولی حتی برای تعویض لاستیکِ پنچرشده&zwnj;ی ماشین خود، از سرویس&zwnj;های مخصوص و سیار خدماتی استفاده می&zwnj;کند ولی این میلیونر نوکیسه&zwnj;ی ایرانی چهار ساعت از وقت گرانبهای! خود و خانواده&zwnj;اش را با سختی و مشقت تمام صرف زیرزمین خیس خود کرده بود. دوست من چندین بار با پچپچه&zwnj;ای عصبی به من یادآوری کرد که چرا این آقا دست زن و فرزندش را نمی&zwnj;گیرد و این حادثه بهانه&zwnj;ای نمی&zwnj;شود تا برای یک شب به یک هتل شیک برود و کار را به کاردان بسپرد. دوست من حتی نگران خطرات و صدمات فیزیکی بود که ممکن بود جوان ثروتمند به خودش وارد کند.</p> <p><img height="180" align="left" width="153" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/large___________________________-_3.jpg" /><br /> دوست من تعریف می&zwnj;کرد که به دلیل ارائه دادن سرویس فنی متوالی در چند هفته&zwnj;ی گذشته و حضورش در خانه&zwnj;ی این سرمایه&zwnj;دار جوان فرصت شد تا با دقت بیشتری به احوالات این نسل تازه&zwnj;ی سرمایه&zwnj;دار ایرانی بپردازد. آن&zwnj;ها با هم فرصت گپ و گفت&zwnj;وگو هم داشتند و من به دلیل کنجکاوی و یافتن جوابی برای سئوالاتم، دوستم را با پرسش&zwnj;هایم بمباران کرده بودم. در ادامه، همزمان به این نکته پی بردم که نه تنها دوست شهری و ذاتاً مدرن&zwnj;شده&zwnj;ی من که بیشتر عمر بزرگسالی&zwnj;اش را در غرب گذرانده است، قدرت ارتباط و تماس عاطفی با مهاجر میلیونر ایرانی را ندارد، بلکه ایرانی متمولِ تازه مهاجرت کرده نیز به نسل جا افتاده&zwnj;ی ایرانی در خارج از کشور بهایی نمی&zwnj;دهد. به نظر می&zwnj;رسید پل&zwnj;های رابطه بین این دو قشر ایرانی بسته شده است.</p> <p><br /> با این مقدمه&zwnj;ی بلند سراغ دو داستان می&zwnj;روم که در پایان قرن نوزدهم در آمریکا منتشر شده&zwnj;اند؛ دو داستانی که با ظرافت تمام به بررسی دو شخصیت برآمده از سرمایه&zwnj;داری تازه به دوران رسیده&zwnj;ی امریکا می&zwnj;پردازد؛ دو داستانی که به نظر می&zwnj;رسد به دو شیوه&zwnj;ی مختلف، تضاد بین پولدارِ نوکیسه و شخصیت&zwnj;های ثابتی که از خصلت فرهنگی و جاافتاده&zwnj;تر برخوردار بودند را به زیر ذره&zwnj;بین می&zwnj;برند.</p> <p><br /> اولین داستان درباره&zwnj;ی مرد تازه ثروتمند شده&zwnj;ای است به نام &laquo;سایلاس لافام&raquo; که خصوصیات بسیار مشترکی با مهاجر میلیونر ایرانی تورنتو دارد. نویسنده&zwnj;ی معروف امریکایی &laquo;ویلیام دین هاول&raquo; که از او به&zwnj;عنوان پدر ادبیات رئالیستی امریکا نام می&zwnj;برند در رمان &laquo;زندگی سایلاس لافام&raquo; ۱ شخصیت مردی را به تصویر می&zwnj;کشد که با شرکت فعال در دوران اوج اقتصاد صنعتی امریکا، ثروت عظیمی برای خود دست و پا می&zwnj;کند.</p> <p><br /> تفاوتی که بین سایلاس لافام که از یک خانواده&zwnj;ی کشاورز به این مقام رسیده است با سرمایه&zwnj;دار نوکیسه&zwnj;ی ایرانی ساکن تورنتو در این است که سایلالس لافام نه تنها می&zwnj;خواهد همچون هم&zwnj;طبقه&zwnj;ی ایرانی خود در بهترین و گران&zwnj;ترین نقطه&zwnj;ی اعیانی شهر خانه&zwnj;ی بزرگی بسازد بلکه برعکس او بسیار کنجکاو و مایل است تا با طبقه&zwnj;ی اشراف کشورش (که البته بیشترشان ورشکسته و فقیر هستند و با سیلی صورت خود را سرخ نگه می&zwnj;دارند) نیز ارتباط داشته باشد. تمایل و کنجکاوی که برای سرمایه&zwnj;دار جوان ایرانی به دلائل زیاد میسر نیست. او حتی میلی به آشنایی و رابطه&zwnj;ی کمی جدی&zwnj;تر با دوست ایرانی من ندارد. از دید او، دوست من زیادی غیر عادی است و احتمالاً آدم تنبل و ضعیفی است که نتوانسته است ظرف ۲۰ سال زندگی در کانادا ثروت قابل توجهی برای خودش فراهم کند. امیدی هم به تعداد معدودی از ثروتمندان قدیمی ایرانی هم&zwnj;سطح ساکن تورونتو نیز نیست. آن&zwnj;ها یا خیلی مسن هستند و یا تفاوت&zwnj;های فاحش، اجازه&zwnj;ی مراوده و اعتماد دوجانبه را به آن&zwnj;ها نمی&zwnj;دهد.</p> <p><img height="180" align="left" width="119" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/large_syls_lfm.jpg" /><br /> این کمبود و نداشتن الگوی رفتاری و سلیقه&zwnj;ی وجدانی متأسفانه میلیونر تازه به دوران رسیده&zwnj;ی ایرانی را در حال و هوای بدون تغییر و انعطافی قرار می&zwnj;دهد که اگر به مسیر انسانی&zwnj;تر سوق داده نشود، در مسیر خشن&zwnj;تر و بی&zwnj;اصالت&zwnj;تری نزدیک می&zwnj;شود که به&zwnj;عنوان مثال در سرمایه داری نوع نظامی ( دولت کودتا) ایران می&zwnj;توان سراغ گرفت.</p> <p><br /> نکته&zwnj;ی تاسف&zwnj;آور این است که سایلس لافام (ثروتمند نوکیسه&zwnj;ی امریکایی و قهرمان داستان هاول) هم می&zwnj;خواهد و هم می&zwnj;تواند به طبقه&zwnj;ی مرفه سابق (اشرافی) کشورش که ترکیبی است از شیوه&zwnj;های مدیریت، فرهنگ و منشِ تجربه&zwnj;شده در گذشته تکیه کند. ارتباط و حمایتی که او می&zwnj;تواند برای شکل&zwnj;گیری هر چه سریع&zwnj;&zwnj;تر شخصیت خود استفاده نماید. اما نمونه&zwnj;ی ثروتمند ایرانی (مهاجر جدید ساکن تورنتو) دستش از همه جا کوتاه است. از طرفی خودش بیش از حد از اخلاقیات روستایی نوع جهان سوم تأثیر گرفته است و از طرف دیگر موقعیتی که او با سرعت به&zwnj;دست آورده است از نوع انباشت ثروتی است که پایه&zwnj;ی آن بیشتر بر اقتصاد دلالی می&zwnj;چرخد تا اقتصاد صنعتی. نتیجه&zwnj;اش انزوای ناخواسته&zwnj;ای می&zwnj;گردد که بیش از پیش می&zwnj;تواند سرمایه داری نوپای ایران را به ارزش&zwnj;های ارتجاعی سرمایه&zwnj;داری دولتی داخل ایران نزدیک سازد.</p> <p><br /> نویسنده&zwnj;ی امریکایی &laquo;ویلیام دین هاول&raquo; به خلاقیت خود میدان می&zwnj;دهد تا قهرمان داستانی تدارک ببیند در هیبت یک شخصیت ثروتمندِ پرانرژی و مثبت. هاول هم خصوصیات سودجویانه و تلاش بی&zwnj;وقفه&zwnj;ی&zwnj; قهرمانش برای تهیه&zwnj;ی ثروت بیشتر را توصیف می&zwnj;کند و هم امید و تمایل او برای تهیه&zwnj;ی فرهنگ لازم برای ثروتمند ماندن را به تصویر می&zwnj;کشد. آقای هاول نزدیک به ۱۳۰ سال پیش آگاهانه تصمیم می&zwnj;گیرد به یک ترفند ایده&zwnj;الیستی تأسی جوید و پیوندی بین سرمایه&zwnj;دار نوکیسه&zwnj;ی خشن و روستایی&zwnj;صفت و فرهنگ غنی کشور بزند. نویسنده با خلق یک خانواده&zwnj;ی فرهنگی مسن و سابقاً&zwnj; اشرافی اهل هنر و آداب و معاشرتِ سنتی، سعی می&zwnj;کند اقای لافام تازه میلیونر شده را با فرهنگ کشور آشنا کند و در ادامه&zwnj;ی داستان به تدریج او را تغییر دهد.</p> <p><br /> سایلاس لافام و دخترش به خانه&zwnj;ی دوست جدیدشان دعوت می&zwnj;شوند ولی ثروت بیکرانی که آقای لافام اندوخته است از نگرانی آقای لافم ذره&zwnj;ای نمی&zwnj;کاهد چون به شدت نگران این مسئله است که نمی&zwnj;داند آیا باید در شب میهمانی با دستکش به میزبان دست بدهد یا بدون دستکش با آن&zwnj;ها روبرو گردد. بی&zwnj;شک پولدار نوکیسه&zwnj;ی آمریکایی امید دارد که هرچه سریع&zwnj;تر فرهنگ نداشته&zwnj;اش را تدارک ببیند و یا حتی اگر شده آن را چون کالایی با پول خود به دست آورد. اتفاقی که شاید در ۱۰ سال گذشته در بین متمولان نوکیسه&zwnj;ی داخل ایران با شدت و حدت اتفاق افتاده است.۲</p> <p><br /> در پایان داستان &laquo;سایلاس لافام&raquo; متوجه می&zwnj;شویم که با وجود تلاش فوق&zwnj;العاده&zwnj;ی اقای لافام، کار ساختن خانه بزرگ در محله&zwnj;ی ارباب&zwnj;نشین با آتش گرفتن خانه ناکام می&zwnj;ماند. اما نویسنده با به ازدواج درآوردن دختر لافام و پسر خانواده&zwnj;ی اشرافی سابق به طور سمبلیک نوید نسل جدیدی از سرمایه&zwnj;داران امریکایی را می&zwnj;دهد که فرهنگ طبقه مسلط سابق را نیز به ارث می&zwnj;برند.</p> <p><br /> در ادامه&zwnj;ی این نوشته سراغ &laquo;هنری جیمز&raquo; و داستان معروفش &laquo;مطالعه زندگی دیذی میلر&raquo; ۳ می&zwnj;رویم. در این داستان، هنری جیمز به خلق دو قهرمان بسیار متفاوت می&zwnj;پردازد که با سفر خانواده&zwnj;ی تازه متمول شده&zwnj;ی امریکایی به اروپا و رویارویی دو فرهنگ اصلی در قرن نوزده اشاره می&zwnj;کند.</p> <p><br /> <strong>ادامه دارد</strong><br /> <br /> 1- <a href="http://en.wikipedia.org/wiki/William_Dean_Howells">William Dean Howells</a>, The Rise of Silas Lapham , <br /> 2- رشد روزافزون استقبال از آثار گالری&zwnj;های ایرانی را در توجه بیش از انتظاری که از آثار پرویز تناولی شده است می توان سراغ گرفت<br /> 3- Henry James, Daisy Miller: A Study,</p>

ونداد زمانی-در سال گذشته به دلیل بحران‌های سیاسی ایران، بار دیگر شاهد موج تازه‌ای از مهاجرت سرمایه‌داران ایرانی به کانادا، جزیره‌ی امن اقتصادی برای متمولان نوکیسه‌ی هندی، پاکستانی، چینی و ایرانی بودیم. تجربه‌ی آشنایی و مراوده‌ی کوتاه با یکی از این سرمایه‌دارانِ نوکیسه‌ی جوان ایرانی، بهانه‌ای شد که به توضیح کمبود آشکاری بپردازم که این نسل نوکیسه را متأسفانه در موقعیت منزوی و غیرقابل انعطاف قرار داده است. به همین مناسبت نگاهی خواهم داشت به تلاش همه جانبه‌ای که ادیبان امریکایی در اواخر قرن نوزدهم میلادی پی افکنده بودند تا از سرمایه‌داران نوکیسه‌ی زمخت و بی‌فرهنگ کشور حمایت کنند به این امید که بتوانند از آن‌ها سرمایه‌داران بهتری بسازند.

قبل از همه اجازه دهید تصویری ارائه دهم از یک سرمایه‌دار نسبتاً جوان ایرانی که از طریق فعالیت پرجنب و جوش ساختمان‌سازی در ایران قادر به انباشت سرمایه در سطح وسیعی شده است. جوانی که وقتی اولین بار شانس ملاقاتش را در خانه‌ی هفت میلیون دلاری‌اش در تورنتو داشتم، با مردِ سی و چند ساله‌ای روبرو شدم که با بیژامه‌ی پلاستیکی، شکم برآمده از غذاهای پرحجم و کلاه زمستانی ارزان‌قیمتی که با بی‌حوصلگی تمام بر سرش جا خوش کرده بود، با من ملاقات کرد.

شبِ زمستانی سرد منهای ۳۰ درجه تورنتو بود و این مرد میلیونر جوان به خاطر ترکیدن لوله‌های آب در زیرزمین خانه‌اش که هشت اتاق خوا ب و ۱۳ دستشویی داشت از دوستم خواسته بود به کمکش برود. صاحبخانه‌ی میلیونر بدون کمک گرفتن از سرویس‌های تعمیر اضطراری، در برابر چشمان بهت‌زده‌ی ما با سرعت، جسارت و مدیریت فنی بی‌نظیر، مشکل را به‌تنهایی (و کمک اولیه‌ی ما) حل کرد. من که به دعوت دوستم و برای تنها نبودنش به همراه او به خانه‌ی فوق رفته بودم، در شگفت بودم که چه تفاوت عظیمی بین صاحبخانه‌ی میلیونر جوان و دوست مجردم که همسن و سال او بود و نزدیک به ۲۰ سال در کانادا زندگی ‌می‌کند، وجود دارد.

دوست من با وجود داشتن زندگی بسیار معمولی حتی برای تعویض لاستیکِ پنچرشده‌ی ماشین خود، از سرویس‌های مخصوص و سیار خدماتی استفاده می‌کند ولی این میلیونر نوکیسه‌ی ایرانی چهار ساعت از وقت گرانبهای! خود و خانواده‌اش را با سختی و مشقت تمام صرف زیرزمین خیس خود کرده بود. دوست من چندین بار با پچپچه‌ای عصبی به من یادآوری کرد که چرا این آقا دست زن و فرزندش را نمی‌گیرد و این حادثه بهانه‌ای نمی‌شود تا برای یک شب به یک هتل شیک برود و کار را به کاردان بسپرد. دوست من حتی نگران خطرات و صدمات فیزیکی بود که ممکن بود جوان ثروتمند به خودش وارد کند.


دوست من تعریف می‌کرد که به دلیل ارائه دادن سرویس فنی متوالی در چند هفته‌ی گذشته و حضورش در خانه‌ی این سرمایه‌دار جوان فرصت شد تا با دقت بیشتری به احوالات این نسل تازه‌ی سرمایه‌دار ایرانی بپردازد. آن‌ها با هم فرصت گپ و گفت‌وگو هم داشتند و من به دلیل کنجکاوی و یافتن جوابی برای سئوالاتم، دوستم را با پرسش‌هایم بمباران کرده بودم. در ادامه، همزمان به این نکته پی بردم که نه تنها دوست شهری و ذاتاً مدرن‌شده‌ی من که بیشتر عمر بزرگسالی‌اش را در غرب گذرانده است، قدرت ارتباط و تماس عاطفی با مهاجر میلیونر ایرانی را ندارد، بلکه ایرانی متمولِ تازه مهاجرت کرده نیز به نسل جا افتاده‌ی ایرانی در خارج از کشور بهایی نمی‌دهد. به نظر می‌رسید پل‌های رابطه بین این دو قشر ایرانی بسته شده است.

با این مقدمه‌ی بلند سراغ دو داستان می‌روم که در پایان قرن نوزدهم در آمریکا منتشر شده‌اند؛ دو داستانی که با ظرافت تمام به بررسی دو شخصیت برآمده از سرمایه‌داری تازه به دوران رسیده‌ی امریکا می‌پردازد؛ دو داستانی که به نظر می‌رسد به دو شیوه‌ی مختلف، تضاد بین پولدارِ نوکیسه و شخصیت‌های ثابتی که از خصلت فرهنگی و جاافتاده‌تر برخوردار بودند را به زیر ذره‌بین می‌برند.

اولین داستان درباره‌ی مرد تازه ثروتمند شده‌ای است به نام «سایلاس لافام» که خصوصیات بسیار مشترکی با مهاجر میلیونر ایرانی تورنتو دارد. نویسنده‌ی معروف امریکایی «ویلیام دین هاول» که از او به‌عنوان پدر ادبیات رئالیستی امریکا نام می‌برند در رمان «زندگی سایلاس لافام» ۱ شخصیت مردی را به تصویر می‌کشد که با شرکت فعال در دوران اوج اقتصاد صنعتی امریکا، ثروت عظیمی برای خود دست و پا می‌کند.

تفاوتی که بین سایلاس لافام که از یک خانواده‌ی کشاورز به این مقام رسیده است با سرمایه‌دار نوکیسه‌ی ایرانی ساکن تورنتو در این است که سایلالس لافام نه تنها می‌خواهد همچون هم‌طبقه‌ی ایرانی خود در بهترین و گران‌ترین نقطه‌ی اعیانی شهر خانه‌ی بزرگی بسازد بلکه برعکس او بسیار کنجکاو و مایل است تا با طبقه‌ی اشراف کشورش (که البته بیشترشان ورشکسته و فقیر هستند و با سیلی صورت خود را سرخ نگه می‌دارند) نیز ارتباط داشته باشد. تمایل و کنجکاوی که برای سرمایه‌دار جوان ایرانی به دلائل زیاد میسر نیست. او حتی میلی به آشنایی و رابطه‌ی کمی جدی‌تر با دوست ایرانی من ندارد. از دید او، دوست من زیادی غیر عادی است و احتمالاً آدم تنبل و ضعیفی است که نتوانسته است ظرف ۲۰ سال زندگی در کانادا ثروت قابل توجهی برای خودش فراهم کند. امیدی هم به تعداد معدودی از ثروتمندان قدیمی ایرانی هم‌سطح ساکن تورونتو نیز نیست. آن‌ها یا خیلی مسن هستند و یا تفاوت‌های فاحش، اجازه‌ی مراوده و اعتماد دوجانبه را به آن‌ها نمی‌دهد.


این کمبود و نداشتن الگوی رفتاری و سلیقه‌ی وجدانی متأسفانه میلیونر تازه به دوران رسیده‌ی ایرانی را در حال و هوای بدون تغییر و انعطافی قرار می‌دهد که اگر به مسیر انسانی‌تر سوق داده نشود، در مسیر خشن‌تر و بی‌اصالت‌تری نزدیک می‌شود که به‌عنوان مثال در سرمایه داری نوع نظامی ( دولت کودتا) ایران می‌توان سراغ گرفت.

نکته‌ی تاسف‌آور این است که سایلس لافام (ثروتمند نوکیسه‌ی امریکایی و قهرمان داستان هاول) هم می‌خواهد و هم می‌تواند به طبقه‌ی مرفه سابق (اشرافی) کشورش که ترکیبی است از شیوه‌های مدیریت، فرهنگ و منشِ تجربه‌شده در گذشته تکیه کند. ارتباط و حمایتی که او می‌تواند برای شکل‌گیری هر چه سریع‌‌تر شخصیت خود استفاده نماید. اما نمونه‌ی ثروتمند ایرانی (مهاجر جدید ساکن تورنتو) دستش از همه جا کوتاه است. از طرفی خودش بیش از حد از اخلاقیات روستایی نوع جهان سوم تأثیر گرفته است و از طرف دیگر موقعیتی که او با سرعت به‌دست آورده است از نوع انباشت ثروتی است که پایه‌ی آن بیشتر بر اقتصاد دلالی می‌چرخد تا اقتصاد صنعتی. نتیجه‌اش انزوای ناخواسته‌ای می‌گردد که بیش از پیش می‌تواند سرمایه داری نوپای ایران را به ارزش‌های ارتجاعی سرمایه‌داری دولتی داخل ایران نزدیک سازد.

نویسنده‌ی امریکایی «ویلیام دین هاول» به خلاقیت خود میدان می‌دهد تا قهرمان داستانی تدارک ببیند در هیبت یک شخصیت ثروتمندِ پرانرژی و مثبت. هاول هم خصوصیات سودجویانه و تلاش بی‌وقفه‌ی‌ قهرمانش برای تهیه‌ی ثروت بیشتر را توصیف می‌کند و هم امید و تمایل او برای تهیه‌ی فرهنگ لازم برای ثروتمند ماندن را به تصویر می‌کشد. آقای هاول نزدیک به ۱۳۰ سال پیش آگاهانه تصمیم می‌گیرد به یک ترفند ایده‌الیستی تأسی جوید و پیوندی بین سرمایه‌دار نوکیسه‌ی خشن و روستایی‌صفت و فرهنگ غنی کشور بزند. نویسنده با خلق یک خانواده‌ی فرهنگی مسن و سابقاً‌ اشرافی اهل هنر و آداب و معاشرتِ سنتی، سعی می‌کند اقای لافام تازه میلیونر شده را با فرهنگ کشور آشنا کند و در ادامه‌ی داستان به تدریج او را تغییر دهد.

سایلاس لافام و دخترش به خانه‌ی دوست جدیدشان دعوت می‌شوند ولی ثروت بیکرانی که آقای لافام اندوخته است از نگرانی آقای لافم ذره‌ای نمی‌کاهد چون به شدت نگران این مسئله است که نمی‌داند آیا باید در شب میهمانی با دستکش به میزبان دست بدهد یا بدون دستکش با آن‌ها روبرو گردد. بی‌شک پولدار نوکیسه‌ی آمریکایی امید دارد که هرچه سریع‌تر فرهنگ نداشته‌اش را تدارک ببیند و یا حتی اگر شده آن را چون کالایی با پول خود به دست آورد. اتفاقی که شاید در ۱۰ سال گذشته در بین متمولان نوکیسه‌ی داخل ایران با شدت و حدت اتفاق افتاده است.۲

در پایان داستان «سایلاس لافام» متوجه می‌شویم که با وجود تلاش فوق‌العاده‌ی اقای لافام، کار ساختن خانه بزرگ در محله‌ی ارباب‌نشین با آتش گرفتن خانه ناکام می‌ماند. اما نویسنده با به ازدواج درآوردن دختر لافام و پسر خانواده‌ی اشرافی سابق به طور سمبلیک نوید نسل جدیدی از سرمایه‌داران امریکایی را می‌دهد که فرهنگ طبقه مسلط سابق را نیز به ارث می‌برند.

در ادامه‌ی این نوشته سراغ «هنری جیمز» و داستان معروفش «مطالعه زندگی دیذی میلر» ۳ می‌رویم. در این داستان، هنری جیمز به خلق دو قهرمان بسیار متفاوت می‌پردازد که با سفر خانواده‌ی تازه متمول شده‌ی امریکایی به اروپا و رویارویی دو فرهنگ اصلی در قرن نوزده اشاره می‌کند.

ادامه دارد

1- William Dean Howells, The Rise of Silas Lapham ,
2- رشد روزافزون استقبال از آثار گالری‌های ایرانی را در توجه بیش از انتظاری که از آثار پرویز تناولی شده است می توان سراغ گرفت
3- Henry James, Daisy Miller: A Study,

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • سيروان از اروميه

    <p>تفاوتي اساسي بين طبقه سرمايه دار (بورژوازي) در اروپا-آمريکا و طبقه سرمايه دار در جهان سوم وجود دارد که مي توان آن را در اصطلاح بورژوازي کمپرادور خلاصه کرد. در اروپا-آمريکا بورژوازي حاصل رشد صنعتي دروني اين جوامع در طول حداقل سه قرن گذشته بوده و با مفهوم ناسيوناليسم گره خورده است در حالي که بورژوازي کمپرادور (وابسته) در جهان سوم طبقه اي بي ريشه و به همان نسبت بيسواد است که کارکرد آن انتقال مازاد اقتصادي کشور خود به متروپل (اروپا-آمريکا) است. بديهي است که اين طبقه نه در حال حاضر و نه در آينده نخواهد توانست کمکي به توسعه اقتصادي کشور خود بکند. پس بيهوده به آنان دل نبنديد. تنها راه نجات جهان سوم از دام توسعه نيافتگي، استفاده از سرمايه گذاري مستقيم خارجي است تا روابط سرمايه داري واقعي در مقياس جهاني در آن کشور شکل گيرد و نهايتا زمينه براي انقلاب جهاني آماده شود.</p>

  • رکسانا مدرس

    <p>تحلیل شما از این قشر بسیار دقیق و ملموس بود،،موفق باشید،</p>

  • داریوش از تهران

    <p>در جمهوری اسلامی ثروتمند شدن ناشی از هوش و ذکاوت یا سختکوشی اشخاص نیست. تنها گره خوردن با حکومتگران و آمادگی برای هر گونه خوش خدمتی, برای ثروتمند شدن کافی است. لذا اکثریت نوکیسه ها یا نازه ثروتمندان ایرانی, از دل یک پروسه یا جریان رقابت اقتصادی که نیاز به شناخت بازار داخلی و جهانی داشته و باید با نو آوری و سختکوشی همراه باشد بر نیامده اند. بلکه بصورت تصادفی و از دل یک جریان غیر اقتصادی و عمدتا فاسد و وابسته به حکومت بر خواسته اند. تلاش شما برای وجیه کردن چهره کریه آنها قابل ستایش اما بیفایده است.</p>

  • کاوه

    <p>بسیار جالب بود و خواندنی . البته به منیت بعضی حضرات تعرض میشود ! مشتاق قسمت بعدی میمانم !<br /> راستی این دو کتاب ترجمه فارسی هم دارند ؟</p>

  • کاربر مهمان

    <p>کاوه عزیز<br /> این آدرس وبلاگی است که در باره یکی از ترجمه های فارسی که از « دیزی میلر شده است حرف می زند<br /> http://arazilks.wordpress.com/2007/08/22/%D8%AF%D9%8A%D8%B2%D9%8A-%D9%85%D9%8A%D9%84%D8%B1/<br /> ديزي ميلر<br /> نوشته‌ي: هنري جيمز<br /> ترجمه‌ي: فرشته داوران<br /> انتشارات لوح فكر – چاپ اول: تابستان 86 – 1800 تومان </p>

  • کاربر مهمان , ونداد زمانی

    <p>آقای ایراندوست عزیز از بدی های متمولینی که به دلیل شرائط اقتصادی خاص به موقعیت فوق دست می یابند زیاد حرف زده می شود. به سهم خودم خواستم این مبحث را هم بگشایم که بخشی از ماجرا به جامعه ای ما بر می گردد که به دلائل مختلف قادر به پذیرش و همراهی، همیاری و همدمی با این اقشار نیستیم و به جای جذب و تاثیر مثبت گذاشتن، در به انزوا کشاندن و پناه بردن شان به عقاید واکنشی (چه بسا منفی) نیز ناخواسته سهیم می گردیم. من کاملا با شما موافقم که بی تردید مسئله فوق می تواند به شکل آکادمیک توسطِ متخصصین، به گونه ای همه جانبه تر ابراز گردد.<br /> سپاس از لطف تان</p>

  • کاربر مهمان , ونداد زمانی

    <p>بابک عزیز<br /> تذکر شما در باره اسم نویسنده درست است من سین آخر اسم فامیلی شان را جا انداخته ام ببخشید. دوست خوبم که وقت گذاشتی و کامنت گذاشتی باور کن من و دوستم که برای این آقای محترم کار می کرد ساعت 11 شب بدون توقع دستمزد و بر اساس دوستی که بین ایشان و دوست من ایجاد شده بود آنجا بودیم. این اصطلاح نو کیسه متاسفانه بار منفی دارد، ولی اشاره کردم که با قابلیت فردی که این آقا نشان دادند مشکل خود را تقریبا به تنهایی حل کردند. من قصدم واقعا پشتیبانی و حمایت از قشری است که به هر حال با هوش، ریسک و پشت کار و دلائل دیگر توانایی متمول شدن را داشتند. شخصا اعتقاد دارم که طبقه دارا و به قول خارجی ها « بورژوا» از باعث و بانی های اساسی دستاوردهای بشر در طول 400 سال گذشته بوده است. من امیدوارم همین قابلیت ترقی خواهی در سرمایه داران جدید و قدیم ایران هم بیشتر گردد.<br /> سپاس از توجه ات</p>

  • کاربر مهمان

    <p>Why Are you upset about him. If you could you would do the same</p>

  • ایراندوست

    <p>مقاله‌ا‌ی جالب بود هر چند باید کمی‌ عمیق‌تر از دیدگاه جامعه‌شناسی‌ و روانشناسی‌ به آن پرداخت. اصطلاحی است بنام "مسافران طبقاتی" که بمعنی افرادی است از طبقه و لایه‌های اجتماعی- اقتصادی که معمولا از پایین به بالا کوچ میکنند ولی خصلتها و عادتهای خود را حفظ کرده و تلاش در تغییر و یادگیری جهشی در گفتار، رفتار و ارزش‌های طبقه جدید را دارند.این مسافران شکل دیگری از امیال و ارزش‌ها را بوجود میاورند که مخلوطی از کهنه و نو است. انقلاب اسلامی ایران، یکی‌ از پیامدهای منفی‌ این پدیده در زمان شاه و با همهٔ ابعاد آن است، دوام و بقا این نظام از تولید و بازتولید این قشر در لایه‌های مختلف جامعه است که در نظامیان، بازاریان و حتا کارمندان و تحصیل‌کردگان بوفور یافت میشود، ارتشأ و فساد را بیشتر میکنند و مذهب را آبشخور عقیدتی خود میدانند.</p>

  • کاربر مهمان

    <p>اسم نویسنده ی کتاب هاولز است نه هاول.</p>

  • کاربر مهمان , ونداد زمانی

    <p>همکاران سایت و مسئول کامنت ها لطفا کامنت تصجیح شده زیر را به جای کامنت اول من بگذارید چون اشتباه تایپی محرزی در کانت اولی صورت گرفت </p> <p>دوست عزیز اگر منظورتان نگرانی یا ناراحتی نسبت به جوان ثروتمند ایرانی ساکن تورونتو است باید بگویم که من قصد مقایسه خودم با او یا به زیر سئوال بردن شخصیتش را نداشتم. دیدن او و اینکه مرجع تقلیدی برای زندگی متمول خود ندارد بهانه شد تا نگاهی داشته باشم به تجربه نویسندگان و روشنفکران امریکایی و تلاشی آنها برای استحکام هر چه بیشتر شخصیت تازه پولدار شده امریکای در اواخر قرن 19 میلادی...<br /> ایران تافته جدا بافته ای نیست. همین روند انباشت سرمایه و شکل گیری سرمایه داران جدید در ارقام دهها میلیون نفری در هند، پاکستان، چین، روسیه،برزیل و ... در حال شکل گرفتن است. بی شک رابطه بین متمولین نسل های قبلی و جدید به نوکیسه ها کمک خواهد کرد تا سرمایه داران با فرهنگ تر و انسان تری شوند و برای حفط ثروت خودشان هم که شده تلاش کنند قانون و حقوق بشر رعایت گردد.</p>

  • کاربر مهمان , ونداد زمانی

    <p>دوست عزیز اگر منظورتان نگرانی یا ناراحتی نسبت به جوان ثروتمند ایرانی ساکن تورونتو است باید بگویم که من قصد مقایسه خودم با او یا به زیر سئوال بردن شخصیتش را داشتم. دیدن او و اینکه مرجع تقلیدی برای زندگی متمول خود ندارد بهانه شد تا نگاهی داشته باشم به تجربه نویسندگان و روشنفکران امریکایی و تلاشی آنها برای استحکام هر چه بیشتر شخصیت تازه پولدار شده امریکای در اواخر قرن 19 میلادی...<br /> ایران تافته جدا بافته ای نیست. همین روند انباشت سرمایه و شکل گیری سرمایه داران جدید در ارقام دهها میلیون نفری در هند، پاکستان، چین، روسیه،برزیل و ... در حال شکل گرفتن است. بی شک رابطه بین متمولین نسل های قبلی و جدید به نوکیسه ها کمک خواهد کرد تا سرمایه داران با فرهنگ تر و انسان تری شوند و برای حفط ثروت خودشان هم که شده تلاش کنند قانون و حقوق بشر رعایت گردد. </p>

  • بابک

    <p>از رادیو زمانه توقع بیشتری می رود، که گره های درون شخصیت افراد را به عنوان مقاله چاپ نکند. بسیار ضعیف، مقایسه غلط و نام نویسنده هم هاولز ست نه هاول! قیاس بی ربطی بود، ضمنا هر کس که پولدار شد دلیل نو کیسه و کودتایی بودنش نیست! دوست نویسنده هم بهتر است نحوه ی برقراری ارتباط اجتماعی را یاد بگیرد و همچنین کارش را! که صاحبخانه مجبور نشود خودش کار کند، دل به کار بده نه به شمارش تعداد اتاق خوابهای خانه مردم</p>

  • کاربر مهمان ونداد زمانی

    <p>داریوش عزیز این ادعا که همه شابد دهها هزاران نفری که در کشور ثروتمند و سرشار از بازار اشباع شده از ثروت نفت قادر به انباشت سرمایه بوده اند به یمن وابستگی شان به حکومت اسلامی است را کمی دور از واقع می دانم همانطور که سرمایه داری زمان شاه نیز قادر به ابراز وجود بود بدون انکه در چنبره اقمار خانواده پهلوی باشد. من به آمار و ارقام دسترسی ندارم و سواد اقتصادی لازم را هم ندارم تا با ادعای شما برخوردی اصولی نمایم ولی با یک چوب همه را راندن بی تردید از پایه های منطقی همه جانبه ای برخوردار نیست. حتی اگر هم بخش بزرگی از ثروت اندوخته شده در درون ضوابطی که شما اعلام کرده اید باشد خوب است به این امکان میدان دهیم که آنها نیز برای حفظ و امنیت سرمایه خود به قانون و صیانت سرمایه ای احتیاج دارند که در بافت این نظام نمی گنجد.<br /> سپاس از توجه ات</p>