«موج سبز»: نگاهی آکنده از یأس و شکست
<p>محمود خوش چهره- «موج سبز» فیلمی از علی صمدی احدی فیلم‌ساز ایرانی‌الاصل مقیم آلمان است. فیلم درباره‌ی حوادثی است که پس از انتخابات دهمین دوره‌ی ریاست جمهوری در ایران روی داد. احدی درباره‌ی «موج سبز» می‌گوید: «طی انتخابات ریاست جمهوری، مردم برای نخستین بار گرد هم آمدند و متوجه شدند که می‌شود اوضاع را تغییر داد.» البته، احدی توضیح نمی‌دهد که دقیقاً چه اوضاعی بر ایران حاکم بوده و بستر حوادثی که به انفجار سیاسی و اجتماعی منجر شده، چه بوده است. در حقیقت، لحن فیلم چنین القا می‌کند که مردم یک‌شبه صاحب آگاهی سیاسی شدند و تصمیم گرفتند برای برقراری دموکراسی در ایران به اعتراض برخیزند. حافظه‌ی تاریخی فیلم در نوعی حفره‌ی سیاه گم شده است، عمدتاً به این دلیل که احدی یا نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد به تأمل درباره‌ی پیش‌زمینه‌های اجتماعی و سیاسی اعتراضات مردم بپردازد.</p> <!--break--> <p><br /> احدی در ادامه می‌گوید: «همبستگی مردم این انتخابات را از انتخابات پیشین متمایز می‌ساخت. کلیپ‌ها و تصاویر فراوانی در اینترنت موجود بود که لایه‌های متعددی از این جنبش را به نمایش می‌گذاشت. اما این تصاویر نه آغاز مشخصی داشتند و نه پایان خاصی. نوعی شکاف و فاصله میان این تصاویر وجود داشت و وقتی آن‌ها را کنار هم می‌گذاشتی فقط هرج و مرج و آشفتگی می‌دیدی. به همین خاطر ما می‌بایست به آن‌ها جهت می‌دادیم. ما از خود پرسیدیم چگونه می‌شود این خلاء را پر کرد؟ ایران کشور وبلاگ‌نویسان است و ما تصمیم گرفتیم از مشاهدات و نوشته‌های آن‌ها استفاده کنیم. اما در عین حال می‌بایست راهی برای به تصویر کشیدن این نوشته‌ها بیابیم.»</p> <p><br /> <img hspace="8" height="356" align="left" width="252" vspace="8" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/khoshgreen02.jpg" alt="" />راه حل احدی استفاده از انیمیشن برای ایجاد یک سیر روایی بامعناست که بتواند تجاربی را که این وب‌نوشته‌ها منعکس می‌کنند به شکلی منسجم و گیرا بازنمایاند. احدی در بخش‌های انیمیشن فیلم، عمدتاً از دو راوی اصلی بهره می‌گیرد که روایت‌های جداگانه و در عین حال درهم‌آمیخته‌ی خود از حوادث پس از انتخابات را بازگو می‌کنند. کارکرد اصلی این راوی‌ها ایجاد پیوستگی و حفظ وحدت درونی خط داستانی فیلم است. استفاده از این تکنیک، در عین آنکه کثرت زوایای دید را حفظ می‌کند، آن‌ها را حول محور ماجرایی واحد به هم می‌پیوندد.</p> <p><br /> راوی‌ها مرد و زن جوانی هستند که داستان شرکت در اعتراضات و دستگیری و شکنجه‌ی خود را در قالب فلاش‌بک بازگو می‌کنند. این فلاش‌بک‌ها در هیئت تکنیکی که شبیه تک‌گویی درونی است، بازنمایی می‌شود. اما این تک‌گویی‌ها، با اینکه ظاهراً از ذهن راوی‌ها تراوش می‌کنند، با نوعی فاصله از آن‌ها بازگو می‌شوند. یعنی راوی‌ها طوری ماجراهای خود را به یاد می‌آورند که به‌نظر می‌رسد دارند از یک شخص سوم حرف می‌زنند. خاصیت چنین تمهیدی این است که شخصیت‌ها خصلتی عام به خود می‌گیرند و به نوعی تیپ تبدیل می‌شوند. این به تجربه‌ی فرد، بُعدی جمعی و همگانی می‌دهد تا آنجا که او به‌تدریج از دیگر معترضان غیر قابل تشخیص می‌شود. در بخش‌های انیمیشن فیلم، کاراکتر‌ها به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که غالباً شبیه یکدیگرند. این رویکرد نیز به فرد کلیت می‌بخشد و هویتی جمعی به جنبش سبز می‌دهد.</p> <p><br /> «موج سبز» سرشار از خشونت است. هنگامی‌ که راوی مرد دستگیر می‌شود و به کهریزک انتقال می‌یابد، خشونت بی‌پروای بازجو‌ها و گارد‌ها هولناک‌ترین صحنه‌های فیلم را خلق می‌کند. اما فیلم در عین حال در برخی از صحنه‌های انیمیشن خود از زیبایی خیره‌کننده‌ای برخوردار است. طی یکی از این صحنه‌ها، ورقه‌ی رأیی به درون یک صندوق رأی انداخته می‌شود. ورقه‌ی رأی به آرامی به اعماق دالانی سیاه در می‌غلتد و ناگهان به برگ سبزی بدل می‌شود که ظاهراً از شاخه‌ی درختی کنده شده و در حال سقوط است.</p> <p> </p> <p>ناگهان سیلی صحنه را در خود فرومی‌برد و برگ سبز در میان جوش و خروش آن به ماهی قرمزی تبدیل می‌شود. پس از لحظه‌ای درنگ، ماهی قرمز که حالا نیمه‌جان است، بر زمین سوخته و ترک‌خورده‌ی بیابانی خشک در کنار چکمه‌های یک نظامی پرتاب می‌شود. ایجاز این تصاویر در انتقال مفاهیم خارق‌العاده است. <br /> راوی زن نیز مورد بازجویی و ضرب و شتم قرار می‌گیرد و سپس به درون سلولی انداخته می‌شود که به نظر می‌آید هر لحظه تنگ‌تر شود. حس دردآوری بر این صحنه حاکم است، اما زن جوان ناگهان به سقف سلول چشم می‌دوزد که حالا به‌گونه‌ای معجزه‌آسا به آسمانی مملو از ستاره بدل شده است. اینجا او با سرودن «دوباره می‌سازمت وطن»، شعر معروف سیمین بهبهانی، تنها کورسوی امید را در این فیلم بس تلخ و یأس‌آور روشن نگاه می‌دارد.</p> <p><br /> <img hspace="8" height="172" align="right" width="249" vspace="8" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/khoshgreen04.jpg" alt="" /> احدی همچنین سعی می‌کند تا با استفاده از کلیپ‌هایی از تظاهرات مردم که غالباً با دوربین تلفن‌های موبایل فیلمبرداری شده‌اند، بعدی ملموس و رپرتاژوار را به درام فیلم در قسمت‌های انیمیشن اضافه کند. احدی به‌خوبی متوجه است که این کلیپ‌های پراکنده و غالباً مغشوش به‌تنهایی نمی‌توانند چارچوبی عینی برای فیلم بنا کنند. به همین دلیل، او از مصاحبه با فعالان سیاسی همچون پیام اخوان، محسن کدیور، شیرین عبادی و میترا خلعتبری بهره می‌گیرد تا با ایجاد پرسپکتیوی عینی به این کلیپ‌ها سر و سامان دهد. در عین حال، یکی از انگیزه‌های استفاده از این استراتژی ایجاد توازن در فیلم و تعدیل لحن بسیار احساساتی درامی است که در بخش‌های انیمیشن بازگو می‌شود. اما این هدفی است که فیلم در دستیابی به آن چندان توفیق نمی‌یابد.</p> <p><br /> این مصاحبه‌ها از کاستی‌های زیادی رنج می‌برند. آن‌ها فاقد یک بافت نیرومند و تأثیرگذار هستند که بتواند فیلم را به نوعی جمع‌بندی برساند و ماهیت جنبش را به شکلی قابل فهم تبیین کند. از سوی دیگر، چون حرف‌های این مصاحبه‌شوندگان غالباً با اهداف یا نظرگاه شخصی آن‌ها گره خورده است، آن‌ها از ارزیابی همه‌جانبه و عمیق جنبش سبز بازمی‌مانند و دچار کلی‌گویی می‌شوند. مثلاً پیام اخوان، بیش از آنکه تحلیلی عینی از ناآرامی‌های ایران بدهد، بر جمع‌آوری اسناد و مدارک برای محاکمه‌ی سرکوبگران جنبش سبز تأکید دارد. اظهار نظرهای شیرین عبادی نیز طنینی شعارگونه به خود می‌گیرد.</p> <p><br /> البته، حرف‌های میترا خلعتبری و مهدی محسنی، که خود در پی کشمکش‌های پس از انتخابات بازداشت شدند، بازتاب‌دهنده‌ی حس فوریت و صداقتی است که کاش فیلم بیشتر از آن بهره می‌برد.</p> <p><br /> <img hspace="8" height="140" align="left" width="249" vspace="8" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/khoshgreen05.jpg" alt="" />در هر صورت، «موج سبز» در کلیت خود فاقد یک چارچوب عینی محکم است و همین موجب می‌شود که لحنی احساساتی بر بسیاری از صحنه‌های این فیلم مستولی شود. درجه و وسعت این احساس‌زدگی تا حدی است که تقریباً غیرقابل مهار می‌شود و همه‌ی جنبه‌های سیاسی و جامعه‌شناختی رخدادهای پس از انتخابات را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.</p> <p><br /> در حالی‌که عینیت و نگاه تحلیلی در فیلم رنگ می‌بازد، غوطه‌ور شدن در احساسات، فضایی یاس‌آور و ماتم زده به فیلم می‌دهد که بر شکست صحه می‌گذارد و بی‌هیچ مقاومتی آن را می‌پذیرد. در حقیقت، «موج سبز» با نگاه بدبینانه و آکنده از شکست خود، پرونده‌ی مقاومت جنبش سبز را برای همیشه می‌بندد.</p>
محمود خوش چهره- «موج سبز» فیلمی از علی صمدی احدی فیلمساز ایرانیالاصل مقیم آلمان است. فیلم دربارهی حوادثی است که پس از انتخابات دهمین دورهی ریاست جمهوری در ایران روی داد. احدی دربارهی «موج سبز» میگوید: «طی انتخابات ریاست جمهوری، مردم برای نخستین بار گرد هم آمدند و متوجه شدند که میشود اوضاع را تغییر داد.» البته، احدی توضیح نمیدهد که دقیقاً چه اوضاعی بر ایران حاکم بوده و بستر حوادثی که به انفجار سیاسی و اجتماعی منجر شده، چه بوده است. در حقیقت، لحن فیلم چنین القا میکند که مردم یکشبه صاحب آگاهی سیاسی شدند و تصمیم گرفتند برای برقراری دموکراسی در ایران به اعتراض برخیزند. حافظهی تاریخی فیلم در نوعی حفرهی سیاه گم شده است، عمدتاً به این دلیل که احدی یا نمیتواند و یا نمیخواهد به تأمل دربارهی پیشزمینههای اجتماعی و سیاسی اعتراضات مردم بپردازد.
احدی در ادامه میگوید: «همبستگی مردم این انتخابات را از انتخابات پیشین متمایز میساخت. کلیپها و تصاویر فراوانی در اینترنت موجود بود که لایههای متعددی از این جنبش را به نمایش میگذاشت. اما این تصاویر نه آغاز مشخصی داشتند و نه پایان خاصی. نوعی شکاف و فاصله میان این تصاویر وجود داشت و وقتی آنها را کنار هم میگذاشتی فقط هرج و مرج و آشفتگی میدیدی. به همین خاطر ما میبایست به آنها جهت میدادیم. ما از خود پرسیدیم چگونه میشود این خلاء را پر کرد؟ ایران کشور وبلاگنویسان است و ما تصمیم گرفتیم از مشاهدات و نوشتههای آنها استفاده کنیم. اما در عین حال میبایست راهی برای به تصویر کشیدن این نوشتهها بیابیم.»
راه حل احدی استفاده از انیمیشن برای ایجاد یک سیر روایی بامعناست که بتواند تجاربی را که این وبنوشتهها منعکس میکنند به شکلی منسجم و گیرا بازنمایاند. احدی در بخشهای انیمیشن فیلم، عمدتاً از دو راوی اصلی بهره میگیرد که روایتهای جداگانه و در عین حال درهمآمیختهی خود از حوادث پس از انتخابات را بازگو میکنند. کارکرد اصلی این راویها ایجاد پیوستگی و حفظ وحدت درونی خط داستانی فیلم است. استفاده از این تکنیک، در عین آنکه کثرت زوایای دید را حفظ میکند، آنها را حول محور ماجرایی واحد به هم میپیوندد.
راویها مرد و زن جوانی هستند که داستان شرکت در اعتراضات و دستگیری و شکنجهی خود را در قالب فلاشبک بازگو میکنند. این فلاشبکها در هیئت تکنیکی که شبیه تکگویی درونی است، بازنمایی میشود. اما این تکگوییها، با اینکه ظاهراً از ذهن راویها تراوش میکنند، با نوعی فاصله از آنها بازگو میشوند. یعنی راویها طوری ماجراهای خود را به یاد میآورند که بهنظر میرسد دارند از یک شخص سوم حرف میزنند. خاصیت چنین تمهیدی این است که شخصیتها خصلتی عام به خود میگیرند و به نوعی تیپ تبدیل میشوند. این به تجربهی فرد، بُعدی جمعی و همگانی میدهد تا آنجا که او بهتدریج از دیگر معترضان غیر قابل تشخیص میشود. در بخشهای انیمیشن فیلم، کاراکترها بهگونهای طراحی شدهاند که غالباً شبیه یکدیگرند. این رویکرد نیز به فرد کلیت میبخشد و هویتی جمعی به جنبش سبز میدهد.
«موج سبز» سرشار از خشونت است. هنگامی که راوی مرد دستگیر میشود و به کهریزک انتقال مییابد، خشونت بیپروای بازجوها و گاردها هولناکترین صحنههای فیلم را خلق میکند. اما فیلم در عین حال در برخی از صحنههای انیمیشن خود از زیبایی خیرهکنندهای برخوردار است. طی یکی از این صحنهها، ورقهی رأیی به درون یک صندوق رأی انداخته میشود. ورقهی رأی به آرامی به اعماق دالانی سیاه در میغلتد و ناگهان به برگ سبزی بدل میشود که ظاهراً از شاخهی درختی کنده شده و در حال سقوط است.
ناگهان سیلی صحنه را در خود فرومیبرد و برگ سبز در میان جوش و خروش آن به ماهی قرمزی تبدیل میشود. پس از لحظهای درنگ، ماهی قرمز که حالا نیمهجان است، بر زمین سوخته و ترکخوردهی بیابانی خشک در کنار چکمههای یک نظامی پرتاب میشود. ایجاز این تصاویر در انتقال مفاهیم خارقالعاده است.
راوی زن نیز مورد بازجویی و ضرب و شتم قرار میگیرد و سپس به درون سلولی انداخته میشود که به نظر میآید هر لحظه تنگتر شود. حس دردآوری بر این صحنه حاکم است، اما زن جوان ناگهان به سقف سلول چشم میدوزد که حالا بهگونهای معجزهآسا به آسمانی مملو از ستاره بدل شده است. اینجا او با سرودن «دوباره میسازمت وطن»، شعر معروف سیمین بهبهانی، تنها کورسوی امید را در این فیلم بس تلخ و یأسآور روشن نگاه میدارد.
احدی همچنین سعی میکند تا با استفاده از کلیپهایی از تظاهرات مردم که غالباً با دوربین تلفنهای موبایل فیلمبرداری شدهاند، بعدی ملموس و رپرتاژوار را به درام فیلم در قسمتهای انیمیشن اضافه کند. احدی بهخوبی متوجه است که این کلیپهای پراکنده و غالباً مغشوش بهتنهایی نمیتوانند چارچوبی عینی برای فیلم بنا کنند. به همین دلیل، او از مصاحبه با فعالان سیاسی همچون پیام اخوان، محسن کدیور، شیرین عبادی و میترا خلعتبری بهره میگیرد تا با ایجاد پرسپکتیوی عینی به این کلیپها سر و سامان دهد. در عین حال، یکی از انگیزههای استفاده از این استراتژی ایجاد توازن در فیلم و تعدیل لحن بسیار احساساتی درامی است که در بخشهای انیمیشن بازگو میشود. اما این هدفی است که فیلم در دستیابی به آن چندان توفیق نمییابد.
این مصاحبهها از کاستیهای زیادی رنج میبرند. آنها فاقد یک بافت نیرومند و تأثیرگذار هستند که بتواند فیلم را به نوعی جمعبندی برساند و ماهیت جنبش را به شکلی قابل فهم تبیین کند. از سوی دیگر، چون حرفهای این مصاحبهشوندگان غالباً با اهداف یا نظرگاه شخصی آنها گره خورده است، آنها از ارزیابی همهجانبه و عمیق جنبش سبز بازمیمانند و دچار کلیگویی میشوند. مثلاً پیام اخوان، بیش از آنکه تحلیلی عینی از ناآرامیهای ایران بدهد، بر جمعآوری اسناد و مدارک برای محاکمهی سرکوبگران جنبش سبز تأکید دارد. اظهار نظرهای شیرین عبادی نیز طنینی شعارگونه به خود میگیرد.
البته، حرفهای میترا خلعتبری و مهدی محسنی، که خود در پی کشمکشهای پس از انتخابات بازداشت شدند، بازتابدهندهی حس فوریت و صداقتی است که کاش فیلم بیشتر از آن بهره میبرد.
در هر صورت، «موج سبز» در کلیت خود فاقد یک چارچوب عینی محکم است و همین موجب میشود که لحنی احساساتی بر بسیاری از صحنههای این فیلم مستولی شود. درجه و وسعت این احساسزدگی تا حدی است که تقریباً غیرقابل مهار میشود و همهی جنبههای سیاسی و جامعهشناختی رخدادهای پس از انتخابات را تحتالشعاع قرار میدهد.
در حالیکه عینیت و نگاه تحلیلی در فیلم رنگ میبازد، غوطهور شدن در احساسات، فضایی یاسآور و ماتم زده به فیلم میدهد که بر شکست صحه میگذارد و بیهیچ مقاومتی آن را میپذیرد. در حقیقت، «موج سبز» با نگاه بدبینانه و آکنده از شکست خود، پروندهی مقاومت جنبش سبز را برای همیشه میبندد.
نظرها
کاربر مهمان
<p>آقای مهدی محسنی از اعضای سازمان جوانان جبهه ی مشارکت هرگز در ایران بازداشت نشده است. در واقع او اصلن در ایران نبوده که بازداشت شود. ایشان درست روز برگزاری انتخابات برای حضور در کارگاه هایی مربوط به یک موسسه ی تحت حمایت دولت آمریکا و آلمان برای ایجاد "دموکراسی" در خاورمیانه به آلمان آمد و در آنجا ماندگار شد. به نظر شما چرا مصاحبه شوندگان همه در یک طیف فکری قرار دارند؟</p>
کاربر مهمان محمود خوش چهره
<p>ممنون از تصحیح. من نگفتم مصاحبه شوندگان در یک طیف فکری قرار دارند. در حقیقت، بر عکس به این نکته اشاره کردم که هر کدام از آنها انگیزه ها و دل مشغولی های خود را دارد و گاهی این دل مشغولی ها چندان ربطی هم به جنبش سبز ندارد. به همین دلیل، فیلم نمی تواند تصویری ملموس، منسجم و همه جانبه از اهداف و دغدغه های جنبش ارائه دهد. این فعالین نمی توانند حول محوری مشترک یک نظرگاه و استراتژی مشخص را سامان دهند و همین علت اصلی سرگردانی فیلم و مغشوش بودن آن است.<br /> محمود خوش چهره </p>
کاربر مهمان
<p>در یک نقد کمی تند باید گفت که مخاطب فیلم چندان مشخص نیست. در اکرانی از فیلم در آلمان که خود کارگردان هم در پایان فیلم حاضر شدند به نظر چنین میرسید که ایشان به گونه ای القا می کنند که مخاطب ایشان ایرانیان (بزرگ شدگان و ایرانیانی که شاید هیچگاه ایران را ندیده اند !) خارج از ایران و غیرایرانیان (به ویژه کشورهای غربی که سیاستهایی درمورد ایراین دارند ) هستند. فیلم برای کسانی که با مسایل از نزدیک آشنا هستند حاوی پیام خاصی نیست و انگار خود کارگردان هم اصراری بر این موضوع ندارد. شاید بتوان بگونه ای فیلم را یک داستان یا یک روایت شاعرانه از برداشت کارگردان معرفی کرد که مخاطب غیر ایرانی را با غم ها و فشارهای روانی شخصیت های فیلم آشنا می کند و همانطور که در این مقاله هم اشاره شد به آن بعدی جمعی به آن میدهد و این را در ذهن مردم کشورهای غربی القا کند که حکومت هایشان با چگونه حکومتی در ابران طرف هستند. که به نظرم در این مساله هم چندان موفق نبوده. فیلم از برخی ویژگیهای ژانر مستند برخوردار هست و حداقل به نظر میرسد که تلاشی در این زمینه شده. اما اشتباهاتی در روند روایت داستان وجود دارد و بطور قطع نمی تواند یک فیلم مستند یا روایت مستند گونه ای از حوادث باشد . گاهی حتی عدم دقت در ساعت ها و تاریخ ها کسی که به کل از ماجرا بی خبر است را هم به تعجب وا میدارد. فیلم ایرادهای در مورد سیر داستان دارد که تصاویر و زمانها چندان همخوانی ندارند. حداقل ایشان میتوانستند که سیر درست تاریخی تصاویر را رعایت کنند. به نظر من نویسنده این مقاله توصیف مناسبی اختیار کرده اند و آشفتگی در داستان و در کل روند فیلم بسیار است.</p>