ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

آب کم جو، تشنگی آور به‌دست

<p>فروغ. ن. تمیمی- &laquo;فرهاد فروتنیان&raquo; می&zwnj;نویسد که اول در سال ۱۳۳۶ در تهران، بعد در سال ۱۹۸۶ در رتردام و آخرین باردر ایتالیا به سال ۱۹۹۵ متولد شده است. او در رشته تئا&zwnj;تر تحصیل کرد، به بازیگری و تولید برنامه تلویزیونی روی&zwnj;آورد، نمایش&zwnj;نامه و داستان کوتاه نوشت، در ضمن به تحصیل در رشته&zwnj;ی طراحی و نقاشی پرداخت و از سال ۱۹۷۶ به بعد برای روزنامه&zwnj;های مختلف کاریکاتور کشید. &laquo;فرهاد فروتنیان&raquo; از سال ۱۹۸۶ در هلند زندگی می&zwnj;کند و کار&zwnj;هایش مرتب در روزنامه&zwnj;ها و هم مجلات معتبر مانند &laquo;فرای ندرلند&raquo; چاپ شده&zwnj;اند. او تاکنون در ۴۰ نمایشگاه جمعی شرکت کرده و هم&zwnj;چنین ۳۵ نمایشگاه انفرادی هم در اروپا برگزار کرده است.</p> <!--break--> <p>&nbsp;</p> <p><img hspace="8" height="159" align="left" width="249" vspace="8" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/fforoutanian01.jpg" alt="" />&laquo;فرهاد فروتنیان&raquo; در سال ۱۹۹۱ نمایشی به نام &laquo;گربه را صدا کن&raquo; نوشت و آن را در رتردام به روی صحنه برد. اما چندی بعد متوجه شد که از نمایشنامه&zwnj;اش در سناریوی فیلم &laquo;جو بلاک را ملاقات کن&raquo; استفاده شده، فیلم معروفی با شرکت &laquo;آنتونی هاپکینز&raquo; و &laquo;برد پیت&raquo;. ولی متأسفانه تلاش&zwnj;های وکیل او در پیگیری ماجرا به جایی نرسید.</p> <p>&nbsp;</p> <p>آدم&zwnj;ها در طرح&zwnj;های کارتونی &laquo;فرهاد&raquo;، اغلب در حرکت&zwnj;اند. چه در آب، چه در خشکی، انگار آدم&zwnj;هایش یا بهتر بگوییم مرد&zwnj;هایش، خستگی نمی&zwnj;شناسند. شنا کردن در خلاف مسیر آب و پیمودن سربالایی&zwnj;های نفس&zwnj;گیر از ویژگی&zwnj;های آن&zwnj;هاست.</p> <p>&nbsp;</p> <p>راستی فرهاد، چرا بیشتر آدم&zwnj;ها در کارتون&zwnj;های تو مرد هستند؟</p> <p>&nbsp;</p> <p><img hspace="8" height="177" align="right" width="250" vspace="8" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/object_nr1_0.jpg" alt="" />بعضی از کارهای &laquo;فرهاد&raquo; در این نمایشگاه را باید بازتاب تأثیر او از زندگی در مهاجرت و غربت دانست. در غربت دوباره به دنیا می&zwnj;آیی، شاید هم مثل خود &laquo;فروتنیان&raquo;، سه بار و یا بیشتر. درغربت دوباره زبان باز می&zwnj;کنی. واژه&zwnj;های جدید را باید بچشی، مزه مزه کنی، هضم و جذبشان کنی. اما اگر بچگی را پشت سر گذاشته و در بزرگسالی بخواهی با زبانی کاملاً بیگانه اخت شوی، به&zwnj;راحتی دفعه&zwnj;ی اول نیست. در مهاجرت باید سخت کار کنی و برای یاد گرفتن روی لحظه&zwnj;ها هم حساب کنی. شاید هم برخلاف انتظارت متوجه می&zwnj;شوی که چیزی زیادی درباره&zwnj;ی این دنیای تازه یا سرزمین جدید نمی&zwnj;دانستی. باید در جامعه جدید جلو بروی، وقت سر خاراندن نداری، از بس که بالا و پایین می&zwnj;روی و دور خودت می&zwnj;چرخی، آدرنالین خونت همیشه بالاست!</p> <p>&nbsp;</p> <p>هربار که با کسی آشنا می&zwnj;شوی اغلب باید تاریخچه&zwnj;ای از خودت، سرزمین&zwnj;ات و رؤیا&zwnj;هایت را در پنج دقیقه تعریف کنی. مثل مصاحبه&zwnj;ای برای پیدا کردن کار! کم کم از تکرار این داستان بیزار می&zwnj;شوی، ولی مگر چاره&zwnj;ای هم داری؟ قصه&zwnj;ای که برای مخاطب&zwnj;ات همیشه پرهیجان و برای تو تکراری است! امان از موقعی که می&zwnj;بایست با کلیشه&zwnj;ها و پیش&zwnj;داوری&zwnj;ها (از نوع قرن نوزدهمی) هم درافتی؟</p> <p>&nbsp;</p> <p>آدم&zwnj;های فرهاد را خیلی خوب درک می&zwnj;کنم. آن&zwnj;ها انگار هرروز ماراتن می&zwnj;دوند. <br /> <br /> <img hspace="8" height="185" align="left" width="250" vspace="8" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/virtual_balance._30x40_cm.jpg" alt="" />در غربت تنهایی هم با توست، و پا به پای تو حرکت می&zwnj;کند. بعضی کارتونهای فرهاد در این نمایشگاه، هم متأثر از غربت و چم و خم&zwnj;های آن&zwnj;اند و هم فرا&zwnj;تر از آن رفته&zwnj;اند. این تنهایی فقط تنهایی غربت، و این تلاش تنها دویدن برای داشتن جایی درخور، در جامعه جدید نیست! آدم&zwnj;های او تنها و سرگردان&zwnj;اند. هم متفکر، و عزم جزم کرده، و هم تشنه&zwnj;ی آرامیدن و یکی شدن با سایه&zwnj;ی سروی سبز، هم وام&zwnj;دار و نگران! در هر حال در راه&zwnj;اند، و شاید هم قرار شده تا ابد به جلو بروند. که مقصود مقصد نیست، بل به راه بودن است.</p> <p>&nbsp;</p> <p>تلاش و تکاپو ویژگی مشخص بیشتر کارهای کارتونی، &laquo;فروتنیان&raquo; است. انسان&zwnj;هایی اسیر رفت و برگشت، آن&zwnj;ها آدم را به یاد این جملات پرمعنی ساموئل بکت می&zwnj;اندازند که جایی نوشته بود: &laquo;همواره بکوش، همیشه شکست بخور، مهم نیست، دوباره سعی کن، باز از پا بیفت، بهتر شکست بخور.&raquo; این جملات از زبان مولوی در شعری زیبا به دل می&zwnj;نشنید. آنجا که می&zwnj;گوید: &laquo;آب کم جو تشنگی آور به&zwnj;دست.&raquo;</p> <p>&nbsp;</p> <p><img hspace="8" height="314" align="right" width="130" vspace="8" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/kitoworld-a.jpg" alt="" />در این نمایشگاه آثار هنرمندی دیگری به نام &laquo;کیتو سنو&raquo;، از عشایر کردستان سوریه، هم به نمایش گذاشته شده، او به قول خودش هنگام ییلاق و قشلاق ایلش، درنیمه&zwnj;ی دوم قرن بیستم به&zwnj;دنیا آمده و در روسیه در رشته&zwnj;ی هنرهای تجسمی و دکوراتیو تحصیل کرده. &laquo;کیتو&raquo;، چند سالی را در سوریه، آلمان، هلند و بلژیک گذرانده و از سال ۲۰۰۰ در بروکسل مسقر شده است. &laquo;کیتو سنو&raquo;، حال در زمینه طراحی، نقاشی و سرامیک کار می&zwnj;کند. درآثارش مانند بیشتر هنرمندان مهاجر و یا پناهنده به تم&zwnj;هایی مثل غربت، هویت، سفر و جست&zwnj;وجوی زمان از دست رفته، پرداخته است.</p> <p>&nbsp;</p> <p>درطرحی از او، که &laquo;اسکیزوفرنی&raquo; نام دارد. مردی با چهره&zwnj;ی شقه شده را می&zwnj;بینیم. خود &laquo;کیتو&raquo; این طرح را نمادی از بحران هویت و تقابل ارزش&zwnj;ها در ذهن یک مهاجر و یا پناهنده می&zwnj;داند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>در مجموعه&zwnj;ی دیگری از کارهای دیدنی او، &laquo;کیتو&raquo;، به طراحی بر روی پشت بلیط&zwnj;های قطار پرداخته که در این مجموعه، هر طرح در کنار کپی اصل بلیط قرار گرفته&zwnj; است. نقش&zwnj;های سیاه و سفید بر پشت بلیط&zwnj;های کم&zwnj;عرض و مستطیل شکل قطار، به&zwnj;گونه&zwnj;ای دفترچه&zwnj;ی خاطرات روزانه&zwnj;ای از درک و حس&zwnj;های آنی است. او به جای نوشتن خاطرات روزانه، آن&zwnj;ها را می&zwnj;کشد. &laquo;کیتو&raquo; خود را خانه به&zwnj;دوش، یک کولی می&zwnj;داند که مدام در حرکت است. حفظ سنت زندگی عشایری یعنی کوچ، ییلاق و قشلاق، او را شبیه کسانی می&zwnj;کند که اصطلاحاً به آن&zwnj;ها &laquo;هنرمندان فرودگاهی&raquo; می&zwnj;گویند. افرادی که دایم در حرکت&zwnj;اند، کسانی که شاید بیشتر وقت خود را در سالن ترانزیت فرودگاه می&zwnj;گذرانند تا در آتلیه&zwnj;شان.</p> <p>&nbsp;</p> <p>کولی ذهن او با قطار ییلاق و قشلاق می&zwnj;کند. هنرمند احساسات متفاوتی را در طول یک روز تجربه می&zwnj;کند. مثل عصبی شدن برای ازدست دادن قطار ده صبح، و یا احساسی که با دیدن عکسی از زنی باردار در یک روزنامه در او شکل می&zwnj;گیرد. پوستری تبلیغی بر تابلو اعلانات، ویا خاطره&zwnj;ای دور که با حس بویی در کوپه قطار ناگهان از اعماق ذهن می&zwnj;جوشد. &laquo;کیتو&raquo; همه&zwnj;ی این الهامات روزانه در هنگام سوار شدن و رفتن از محلی به محل دیگر را بر پشت بلیط&zwnj;های قطار ثبت کرده، قدرت تجسم در ترسیم خطوط دقیق، نقش&zwnj;هایی با جزییات بسیار ظریف، خلاقیت و نوآوری از ویژگی&zwnj;های این دسته از کارهای این هنرمند است.</p> <p>&nbsp;</p> <p>&laquo;کیتو&raquo; هم مانند &laquo;فرهاد&raquo; دمی از جست&zwnj;وجو و حرکت باز نمانده است.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>در همین زمینه:</strong><br /> <a href="http://www.farhad.nl/Illustrations.html" target="_blank" rel="noopener">::کاریکاتورهای فرهاد فروتنیان::</a></p>

فروغ. ن. تمیمی- «فرهاد فروتنیان» می‌نویسد که اول در سال ۱۳۳۶ در تهران، بعد در سال ۱۹۸۶ در رتردام و آخرین باردر ایتالیا به سال ۱۹۹۵ متولد شده است. او در رشته تئا‌تر تحصیل کرد، به بازیگری و تولید برنامه تلویزیونی روی‌آورد، نمایش‌نامه و داستان کوتاه نوشت، در ضمن به تحصیل در رشته‌ی طراحی و نقاشی پرداخت و از سال ۱۹۷۶ به بعد برای روزنامه‌های مختلف کاریکاتور کشید. «فرهاد فروتنیان» از سال ۱۹۸۶ در هلند زندگی می‌کند و کار‌هایش مرتب در روزنامه‌ها و هم مجلات معتبر مانند «فرای ندرلند» چاپ شده‌اند. او تاکنون در ۴۰ نمایشگاه جمعی شرکت کرده و هم‌چنین ۳۵ نمایشگاه انفرادی هم در اروپا برگزار کرده است.

«فرهاد فروتنیان» در سال ۱۹۹۱ نمایشی به نام «گربه را صدا کن» نوشت و آن را در رتردام به روی صحنه برد. اما چندی بعد متوجه شد که از نمایشنامه‌اش در سناریوی فیلم «جو بلاک را ملاقات کن» استفاده شده، فیلم معروفی با شرکت «آنتونی هاپکینز» و «برد پیت». ولی متأسفانه تلاش‌های وکیل او در پیگیری ماجرا به جایی نرسید.

آدم‌ها در طرح‌های کارتونی «فرهاد»، اغلب در حرکت‌اند. چه در آب، چه در خشکی، انگار آدم‌هایش یا بهتر بگوییم مرد‌هایش، خستگی نمی‌شناسند. شنا کردن در خلاف مسیر آب و پیمودن سربالایی‌های نفس‌گیر از ویژگی‌های آن‌هاست.

راستی فرهاد، چرا بیشتر آدم‌ها در کارتون‌های تو مرد هستند؟

بعضی از کارهای «فرهاد» در این نمایشگاه را باید بازتاب تأثیر او از زندگی در مهاجرت و غربت دانست. در غربت دوباره به دنیا می‌آیی، شاید هم مثل خود «فروتنیان»، سه بار و یا بیشتر. درغربت دوباره زبان باز می‌کنی. واژه‌های جدید را باید بچشی، مزه مزه کنی، هضم و جذبشان کنی. اما اگر بچگی را پشت سر گذاشته و در بزرگسالی بخواهی با زبانی کاملاً بیگانه اخت شوی، به‌راحتی دفعه‌ی اول نیست. در مهاجرت باید سخت کار کنی و برای یاد گرفتن روی لحظه‌ها هم حساب کنی. شاید هم برخلاف انتظارت متوجه می‌شوی که چیزی زیادی درباره‌ی این دنیای تازه یا سرزمین جدید نمی‌دانستی. باید در جامعه جدید جلو بروی، وقت سر خاراندن نداری، از بس که بالا و پایین می‌روی و دور خودت می‌چرخی، آدرنالین خونت همیشه بالاست!

هربار که با کسی آشنا می‌شوی اغلب باید تاریخچه‌ای از خودت، سرزمین‌ات و رؤیا‌هایت را در پنج دقیقه تعریف کنی. مثل مصاحبه‌ای برای پیدا کردن کار! کم کم از تکرار این داستان بیزار می‌شوی، ولی مگر چاره‌ای هم داری؟ قصه‌ای که برای مخاطب‌ات همیشه پرهیجان و برای تو تکراری است! امان از موقعی که می‌بایست با کلیشه‌ها و پیش‌داوری‌ها (از نوع قرن نوزدهمی) هم درافتی؟

آدم‌های فرهاد را خیلی خوب درک می‌کنم. آن‌ها انگار هرروز ماراتن می‌دوند.

در غربت تنهایی هم با توست، و پا به پای تو حرکت می‌کند. بعضی کارتونهای فرهاد در این نمایشگاه، هم متأثر از غربت و چم و خم‌های آن‌اند و هم فرا‌تر از آن رفته‌اند. این تنهایی فقط تنهایی غربت، و این تلاش تنها دویدن برای داشتن جایی درخور، در جامعه جدید نیست! آدم‌های او تنها و سرگردان‌اند. هم متفکر، و عزم جزم کرده، و هم تشنه‌ی آرامیدن و یکی شدن با سایه‌ی سروی سبز، هم وام‌دار و نگران! در هر حال در راه‌اند، و شاید هم قرار شده تا ابد به جلو بروند. که مقصود مقصد نیست، بل به راه بودن است.

تلاش و تکاپو ویژگی مشخص بیشتر کارهای کارتونی، «فروتنیان» است. انسان‌هایی اسیر رفت و برگشت، آن‌ها آدم را به یاد این جملات پرمعنی ساموئل بکت می‌اندازند که جایی نوشته بود: «همواره بکوش، همیشه شکست بخور، مهم نیست، دوباره سعی کن، باز از پا بیفت، بهتر شکست بخور.» این جملات از زبان مولوی در شعری زیبا به دل می‌نشنید. آنجا که می‌گوید: «آب کم جو تشنگی آور به‌دست.»

در این نمایشگاه آثار هنرمندی دیگری به نام «کیتو سنو»، از عشایر کردستان سوریه، هم به نمایش گذاشته شده، او به قول خودش هنگام ییلاق و قشلاق ایلش، درنیمه‌ی دوم قرن بیستم به‌دنیا آمده و در روسیه در رشته‌ی هنرهای تجسمی و دکوراتیو تحصیل کرده. «کیتو»، چند سالی را در سوریه، آلمان، هلند و بلژیک گذرانده و از سال ۲۰۰۰ در بروکسل مسقر شده است. «کیتو سنو»، حال در زمینه طراحی، نقاشی و سرامیک کار می‌کند. درآثارش مانند بیشتر هنرمندان مهاجر و یا پناهنده به تم‌هایی مثل غربت، هویت، سفر و جست‌وجوی زمان از دست رفته، پرداخته است.

درطرحی از او، که «اسکیزوفرنی» نام دارد. مردی با چهره‌ی شقه شده را می‌بینیم. خود «کیتو» این طرح را نمادی از بحران هویت و تقابل ارزش‌ها در ذهن یک مهاجر و یا پناهنده می‌داند.

در مجموعه‌ی دیگری از کارهای دیدنی او، «کیتو»، به طراحی بر روی پشت بلیط‌های قطار پرداخته که در این مجموعه، هر طرح در کنار کپی اصل بلیط قرار گرفته‌ است. نقش‌های سیاه و سفید بر پشت بلیط‌های کم‌عرض و مستطیل شکل قطار، به‌گونه‌ای دفترچه‌ی خاطرات روزانه‌ای از درک و حس‌های آنی است. او به جای نوشتن خاطرات روزانه، آن‌ها را می‌کشد. «کیتو» خود را خانه به‌دوش، یک کولی می‌داند که مدام در حرکت است. حفظ سنت زندگی عشایری یعنی کوچ، ییلاق و قشلاق، او را شبیه کسانی می‌کند که اصطلاحاً به آن‌ها «هنرمندان فرودگاهی» می‌گویند. افرادی که دایم در حرکت‌اند، کسانی که شاید بیشتر وقت خود را در سالن ترانزیت فرودگاه می‌گذرانند تا در آتلیه‌شان.

کولی ذهن او با قطار ییلاق و قشلاق می‌کند. هنرمند احساسات متفاوتی را در طول یک روز تجربه می‌کند. مثل عصبی شدن برای ازدست دادن قطار ده صبح، و یا احساسی که با دیدن عکسی از زنی باردار در یک روزنامه در او شکل می‌گیرد. پوستری تبلیغی بر تابلو اعلانات، ویا خاطره‌ای دور که با حس بویی در کوپه قطار ناگهان از اعماق ذهن می‌جوشد. «کیتو» همه‌ی این الهامات روزانه در هنگام سوار شدن و رفتن از محلی به محل دیگر را بر پشت بلیط‌های قطار ثبت کرده، قدرت تجسم در ترسیم خطوط دقیق، نقش‌هایی با جزییات بسیار ظریف، خلاقیت و نوآوری از ویژگی‌های این دسته از کارهای این هنرمند است.

«کیتو» هم مانند «فرهاد» دمی از جست‌وجو و حرکت باز نمانده است.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.