ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

ژاله خون کن!

<p>محمود خوشنام ـ گفتیم که نویسندگان و شاعران آرمانگرای چپ سهم عمده&zwnj;ای در پیدایش ترانه- سرودهای اعتراضی و انقلابی داشتند. فضای سال&zwnj;های ۵۷ و ۵۸ انباشته از این&zwnj;گونه ترانه&zwnj;هاست. از رفتگان &laquo;فرخی یزدی&raquo; و &laquo;ابوالقاسم لاهوتی&raquo; و از ماندگان آن زمان &laquo;سایه&raquo; و &laquo;سیاوش کسرائی&raquo; شعرهایشان بیش از دیگران مورد بهره&zwnj;برداری انقلابی قرار می&zwnj;گرفت. از میان آهنگسازان نیز &laquo;محمد رضا لطفی&raquo;، &laquo;حسین علیزاده&raquo;، و &laquo;پرویز مشکاتیان&raquo; بیش ازهمه بر روی متن&zwnj;های شاعران چپ&zwnj;گرا کار می&zwnj;کردند. از لطفی نمونه&zwnj;هائی آوردیم، حال نگاهی به علیزاده و مشکاتیان می&zwnj;اندازیم. سرود- ترانه &laquo;ژاله خون شد&raquo;، معروف&zwnj;ترین کار مشترک علیِزاده و سیاوش کسرائی است که ظاهراً در حادثه&zwnj;ی ۱۷ شهریور در میدان ژاله تهران ساخته شده است. به آسانی می&zwnj;توان حس کرد که شاعر در گیر با یک &laquo;هیستری&raquo; انقلابی بوده است:</p> <p>&nbsp;</p> <p>ژاله بر سنگ افتاد<br /> چون شد؟<br /> ژاله خون شد<br /> خون چه شد؟<br /> خون جنون شد<br /> خون جنون شد!<br /> ژاله خون کن<br /> ژاله خون کن<br /> سلطنت زین خون واژگون کن!<br /> ژاله بر گل نشان<br /> گلپران کن<br /> بر شهیدان، زمین، گلستان کن<br /> نام گمنام&zwnj;ها<br /> جاودان کن<br /> تا به صبح آید این شام تیره<br /> در شب تیره آتشفشان کن</p> <p><br /> در این میان پرویز مشکاتیان، بر روی شعر شاعری به نام &laquo;برزین آذر مهر&raquo; که در آن سال&zwnj;ها به خطا شایع شده بود که نام دیگر کسرائی است، آهنگی نهاد که جوهر عاطفی و صادقانه&zwnj;&zwnj;ی بیشتری داشت و همان آن را تا امروز نگاه داشته است. عنوان این ترانه&zwnj;ی کوتاه ولی تاثیرگذار، &laquo;همراه شو عزیز&raquo; است که گاه &laquo;رزم مشترک&raquo; نیز نامیده شده و به استمرار ورد زبان&zwnj;هاست.</p> <p><img height="181" align="left" width="250" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/khokasraie02_0.jpg" /></p> <p>همراه شو عزیز!<br /> تنها نمان به درد<br /> کاین درد مشترک<br /> هرگز جدا جدا<br /> درمان نمی&zwnj;شود<br /> دشوار زندگی<br /> هرگز برای ما<br /> بی رزم مشترک<br /> آسان نمی&zwnj;شود...</p> <p>&nbsp;</p> <p>همراه شو عِزیز، خود را به قامت بلند &laquo;مرغ سحر&raquo; رسانیده و در رپرتوار شجریان جائی همیشگی پیدا کرده است.</p> <p>&nbsp;</p> <p>ترانه به عنوان یادگاری!</p> <p>&nbsp;</p> <p>کار رونق ترانه- سرودهائی از این دست آن چنان بالا گرفت که چپ&zwnj;های غیر اهل فن را نیز به میدان کشانید. &laquo;احسان طبری&raquo; از جمله نامداران چپ است که با نام مستعار &laquo;ا. سپهر&raquo; ترانه سروده است. متن ترانه &laquo;میهن&raquo; از او با موسیقی علیزاده، پیوند خورده و به صدای شجریان سپرده شده است:</p> <p>&nbsp;</p> <p>ایران خورشیدی تابان دارد<br /> با جان پیوندی پنهان دارد<br /> مهرش جاودان با دل پیمان دارد<br /> دل پاس پیمان دارد تا جان دارد<br /> خصم، فریاد و فغان بگذار<br /> بانگ آزادی از جان بردار<br /> از خواب غفلت گردید ایران بیدار<br /> دل را چو دریا به این توفان بسپار!..</p> <p><br /> می&zwnj;بینید که متن بسیار متوسطی است. از قدیم گفته&zwnj;اند هر کسی را بهر کاری ساختند!</p> <p>&nbsp;</p> <p>حالا از طبری که بگذریم، که به هر تقدیر، در اعتبار فرهنگی&zwnj;اش تردیدی نیست، چپ&zwnj;های معمولی، از جمله هر کس که از بند و زندان سیاسی آزاد می&zwnj;شد، برای یادگاری هم شده شعری یا ترانه&zwnj;ای می&zwnj;سرود! با این&zwnj;همه دو تن از این&zwnj;ها معروف&zwnj;تر بودند. یکی &laquo;کرامت دانشیان&raquo; که می&zwnj;گویند، شعر و آهنگ &laquo;بهاران خجسته باد&raquo; را درجا پس از آزادی از زندان ساخته است. البته روایت&zwnj;های دیگر چیز دیگر می&zwnj;گوید: از جمله اینکه دست&zwnj;کم آهنگ این سرود- ترانه از آن &laquo;اسفندیار منفردزاده&raquo; است. شکل&zwnj;بندی ترانه هم البته به شیوه&zwnj;ی اسفندیار نزدیک است. &laquo;بهاران خجسته باد&raquo; را بعدها، همه&zwnj;ی گروه&zwnj;های متخاصم از آن خود کردند! مجاهدین، اکثریتی&zwnj;ها، اقلیتی&zwnj;ها و حتی چند سال اول پس از انقلاب، اسلامی&zwnj;های دولتی، همه آن را در روزهای سال نو پخش می&zwnj;کردند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>و اما دومی، &laquo;خسرو گلسرخی&raquo; است که پیش از مرگ &laquo;سرود پیوستن&raquo; را سروده و بعد با آهنگ آهنگسازی که نمی&zwnj;دانیم کیست، پیوند خورده است:</p> <p>&nbsp;</p> <p>باید که دوست بداریم یاران<br /> باید که چون خزر بخروشیم<br /> فریادهای ما اگر چه رسا نیست<br /> باید یکی شود<br /> (...)<br /> باید در سپیده البرز یکی شویم<br /> اینان هراس&zwnj;شان از یگانگی ماست<br /> باید که سر زند طلیعه خاور<br /> از چشم&zwnj;های ما<br /> باید که لوت تشنه میهمان خزر باشد!<br /> باید در هر سپیده البرز<br /> نزدیک شویم، یکی شویم ...</p> <p>&nbsp;</p> <p>می&zwnj;بینید که ترانه خسرو هم همه چی دارد ولی آن&zwnj;چه باید آن را ترانه کند، ندارد: جوهر شعری! تازه آن&zwnj;چه ما به نقل آوردیم، بهترین&zwnj;های موجودی ترانه&zwnj;ای در سال&zwnj;های ۵۷ و۵۸ است. بقیه همه شعارهای تو خالی است در قالب&zwnj;هائی شعاری و نازیبا...</p> <p><br /> راستش را بخواهید انقلاب واپسگرا، چون به درد زمان ما نمی&zwnj;خورد نتوانست ترانه را آن&zwnj;گونه که باید تغذیه کند. بر عکس این ترانه بود که با بنیه&zwnj;ای که در همان سال&zwnj;های سخت به دست آورده بود، به یاری انقلاب آمد و سهمی در پیروزی آن ایفا کرد.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>ترانه&zwnj;ی امروز:</strong></p> <p><br /> ::ژاله خون شد، کار مشترک علیزاده و سیاوش کسرایی، با صدای شهرام ناظری::</p>

محمود خوشنام ـ گفتیم که نویسندگان و شاعران آرمانگرای چپ سهم عمده‌ای در پیدایش ترانه- سرودهای اعتراضی و انقلابی داشتند. فضای سال‌های ۵۷ و ۵۸ انباشته از این‌گونه ترانه‌هاست. از رفتگان «فرخی یزدی» و «ابوالقاسم لاهوتی» و از ماندگان آن زمان «سایه» و «سیاوش کسرائی» شعرهایشان بیش از دیگران مورد بهره‌برداری انقلابی قرار می‌گرفت. از میان آهنگسازان نیز «محمد رضا لطفی»، «حسین علیزاده»، و «پرویز مشکاتیان» بیش ازهمه بر روی متن‌های شاعران چپ‌گرا کار می‌کردند. از لطفی نمونه‌هائی آوردیم، حال نگاهی به علیزاده و مشکاتیان می‌اندازیم. سرود- ترانه «ژاله خون شد»، معروف‌ترین کار مشترک علیِزاده و سیاوش کسرائی است که ظاهراً در حادثه‌ی ۱۷ شهریور در میدان ژاله تهران ساخته شده است. به آسانی می‌توان حس کرد که شاعر در گیر با یک «هیستری» انقلابی بوده است:

ژاله بر سنگ افتاد
چون شد؟
ژاله خون شد
خون چه شد؟
خون جنون شد
خون جنون شد!
ژاله خون کن
ژاله خون کن
سلطنت زین خون واژگون کن!
ژاله بر گل نشان
گلپران کن
بر شهیدان، زمین، گلستان کن
نام گمنام‌ها
جاودان کن
تا به صبح آید این شام تیره
در شب تیره آتشفشان کن

در این میان پرویز مشکاتیان، بر روی شعر شاعری به نام «برزین آذر مهر» که در آن سال‌ها به خطا شایع شده بود که نام دیگر کسرائی است، آهنگی نهاد که جوهر عاطفی و صادقانه‌‌ی بیشتری داشت و همان آن را تا امروز نگاه داشته است. عنوان این ترانه‌ی کوتاه ولی تاثیرگذار، «همراه شو عزیز» است که گاه «رزم مشترک» نیز نامیده شده و به استمرار ورد زبان‌هاست.

همراه شو عزیز!
تنها نمان به درد
کاین درد مشترک
هرگز جدا جدا
درمان نمی‌شود
دشوار زندگی
هرگز برای ما
بی رزم مشترک
آسان نمی‌شود...

همراه شو عِزیز، خود را به قامت بلند «مرغ سحر» رسانیده و در رپرتوار شجریان جائی همیشگی پیدا کرده است.

ترانه به عنوان یادگاری!

کار رونق ترانه- سرودهائی از این دست آن چنان بالا گرفت که چپ‌های غیر اهل فن را نیز به میدان کشانید. «احسان طبری» از جمله نامداران چپ است که با نام مستعار «ا. سپهر» ترانه سروده است. متن ترانه «میهن» از او با موسیقی علیزاده، پیوند خورده و به صدای شجریان سپرده شده است:

ایران خورشیدی تابان دارد
با جان پیوندی پنهان دارد
مهرش جاودان با دل پیمان دارد
دل پاس پیمان دارد تا جان دارد
خصم، فریاد و فغان بگذار
بانگ آزادی از جان بردار
از خواب غفلت گردید ایران بیدار
دل را چو دریا به این توفان بسپار!..

می‌بینید که متن بسیار متوسطی است. از قدیم گفته‌اند هر کسی را بهر کاری ساختند!

حالا از طبری که بگذریم، که به هر تقدیر، در اعتبار فرهنگی‌اش تردیدی نیست، چپ‌های معمولی، از جمله هر کس که از بند و زندان سیاسی آزاد می‌شد، برای یادگاری هم شده شعری یا ترانه‌ای می‌سرود! با این‌همه دو تن از این‌ها معروف‌تر بودند. یکی «کرامت دانشیان» که می‌گویند، شعر و آهنگ «بهاران خجسته باد» را درجا پس از آزادی از زندان ساخته است. البته روایت‌های دیگر چیز دیگر می‌گوید: از جمله اینکه دست‌کم آهنگ این سرود- ترانه از آن «اسفندیار منفردزاده» است. شکل‌بندی ترانه هم البته به شیوه‌ی اسفندیار نزدیک است. «بهاران خجسته باد» را بعدها، همه‌ی گروه‌های متخاصم از آن خود کردند! مجاهدین، اکثریتی‌ها، اقلیتی‌ها و حتی چند سال اول پس از انقلاب، اسلامی‌های دولتی، همه آن را در روزهای سال نو پخش می‌کردند.

و اما دومی، «خسرو گلسرخی» است که پیش از مرگ «سرود پیوستن» را سروده و بعد با آهنگ آهنگسازی که نمی‌دانیم کیست، پیوند خورده است:

باید که دوست بداریم یاران
باید که چون خزر بخروشیم
فریادهای ما اگر چه رسا نیست
باید یکی شود
(...)
باید در سپیده البرز یکی شویم
اینان هراس‌شان از یگانگی ماست
باید که سر زند طلیعه خاور
از چشم‌های ما
باید که لوت تشنه میهمان خزر باشد!
باید در هر سپیده البرز
نزدیک شویم، یکی شویم ...

می‌بینید که ترانه خسرو هم همه چی دارد ولی آن‌چه باید آن را ترانه کند، ندارد: جوهر شعری! تازه آن‌چه ما به نقل آوردیم، بهترین‌های موجودی ترانه‌ای در سال‌های ۵۷ و۵۸ است. بقیه همه شعارهای تو خالی است در قالب‌هائی شعاری و نازیبا...

راستش را بخواهید انقلاب واپسگرا، چون به درد زمان ما نمی‌خورد نتوانست ترانه را آن‌گونه که باید تغذیه کند. بر عکس این ترانه بود که با بنیه‌ای که در همان سال‌های سخت به دست آورده بود، به یاری انقلاب آمد و سهمی در پیروزی آن ایفا کرد.

ترانه‌ی امروز:

::ژاله خون شد، کار مشترک علیزاده و سیاوش کسرایی، با صدای شهرام ناظری::

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان

    <p>توی شعر اول نوشته شده: &quot; سلطنت زین خون واژگون کن&quot; ...... ولی درستش اینه: &quot;سلطنت زین جنون واژگون کن&quot;... میتونید به خوده آهنگ مراجعه کنید.</p>

  • مهتاب

    <p>آقای خوشنام اینجا هم داره حزب بازی در میاره. حتی برای معرفی موسیقی هم فقط توده ای ها را معرفی میکنه.</p>

  • میترا مفیدی

    <p>محمود خوشنام ، به قدری خوشنام است که مو لای درزش نمی رود .اهلِ حزب و حزب بازی هم نیست . به سخنِ دیگر ، دکتر خوشنام ، منتقد و کارشناسی غیر وابسته است که تا در این دنیا باقی است ، کسی قدرش را نمی داند . افسوس و صد افسوس از این انگ چسبانی ها که ما ایرانی ها را رها نمی کند </p>

  • مهبانو

    <p>شعر متوسط احسان طبری با انشای غلط آقای خوشنام به زیر رده متوسط فرو غلطیده است. درست آن چنین است: </p> <p>رسم فریاد و افغان بگذار<br /> بانگ آزادی از جان بردار<br /> از خواب خواری گردید ایران بیدار<br /> دل را چون دریا بر این توفان بسپار </p> <p>قطعا ایشان می داند که شعر همراه شو عزیز نیز در اصل همراه شو رفیق است و جا داشت در نوشته به این اشاره میشد<br /> شعر منسوب به کرامت دانشیان نیز شعری است که برای بیوه پاتریس لومومبا سروده شده و کار دانشیان نیست </p> <p>با احترام<br /> مهبانو</p>

  • ا. م. دیانی

    <p>&quot; آنچه انسان را مشخّص می سازد ، بیش تر سرشت آن هاست تا عقایدشان &quot; و غمگنانه ، &quot; نیکان همیشه دچار نامرادی<br /> هستند و شادی و خوشی تنها نصیب مردم خود خواه و نادرست است &quot; .<br /> اگر در این زمانه وانفسا که به قول علیرضا میبدی : &quot; حال تاریخ بد است &quot; ، ذرّه ای انسانیت و درستی را شاهدیم ؛ آن را<br /> مدیون وجود کسانی چون دکتر محمود خوشنام هستیم ! عمری در این راه قلم زده است و با زیر و بم کار به خوبی آشناست<br /> و به راستی &quot; خوشنام &quot; است . قدرش را بدانیم !</p>

  • علی

    <p>ای کاش به کارهای نهاد ترانه سرود جنبش ملی مجاهدین در آنها سالها نیز بپردازید. تاریخی که چه توسط حاکمان و چه غیر حاکمان همواره نه فقط سعی در حذف و چشم پوشی بلکه تخریب و وارونه انگاری آن میشود. در آن روزها بسیاری از نامدارترین هنرمندان ملی با این نهاد همکاریهای قابل توجهی داشتند و آثار بسیاری خلق کردند که از جمله به ترانه های مقاومت در زندانها تبدیل شدند. از پر کارترین بازماندگان آن نهاد شاعر بنام آقای اسماعیل وفا یغمائی در پاریس در دسترس هستند و میتوان از اطلاعات دقیقشان در این زمینه بهره برد. امیدوارم افراد اهل مدارائی در پیگیری و ثبت و نگارش این موارد موجود باشند و این ایده مورد توجه آقای خوشنام قرار بگیرد.</p>

  • م.خ

    <p>زنده با دخوشنام</p>

  • علی

    <p>مشکل محمود خوشنام اینست که باور نمیکند بازنشستگی هم بخشی از کار و زندگیست</p>

  • میترا مفیدی

    <p>باز نشستگی از کارِ دل؟ نمی دانم شما علی آقا ، چکاره هستی ، مسلما دست به قلم نیستی ، اگر بودی می فهمیدی که مضحک ترین نوعِ بازنشستگی را به دکتر خوشنام پیشنهاد کرده ای</p>