ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

نصایح الملوک دوره ولایی؛ همه نامه‌ها به آیت‌الله

امید منتظری- سنت نامه سرگشاده از کجا آغاز شد؟ نویسندگان نامه سرگشاده به علی خامنه‌ای چه سرنوشتی یافتند؟

از هم‌مسجدی سابق تا رفیق دیروز، از کمونیست زندانی تا فرزند شهید، همه یکی یکبار در اندرزنامه‌ای سرگشاده آیت‌الله خامنه‌‌ای را خطاب قرار داده و به او انتقاد کرده‌اند. آخرین موردش دایی رهبر ایران بود؛ حسین میردامادی، استاد بازنشسته الهیات که به شیوه اقامه نماز میت خواهرزاده‌اش انتقاد کرد.

ولی فقیه به نامه‌های زنهاردهنده پاسخ نمی‌دهد. از خامه خامنه‌ای تنها دستور و فتوا صادر می‌شود.

در این نامه، میردامادی رهبر ۷۸ ساله ایران را به خاطر رفتار دوگانه با هاشمی رفسنجانی شماتت کرد و یادآور شد که هاشمی تحصیلات حوزوی‌اش از او بیشتر بوده است. هر چند این استاد الهیات پا را فراتر از مسئله هاشمی گذاشت و در باب امور مملکتی هم ولی فقیه را نصیحت کرد:

«آسید‌علی آقای عزیز! تا دیرتر از این نشده و دوران شما پایان نیافته و شیرازه امور به کل از‌هم‌نپاشیده و مُلک و ملت از دست نرفته، مشی خود را تغییر دهید و این ناهنجاری‌ها را جبران کنید. هنوز زمان، کاملا از دست نرفته و از آفتاب رو به غروب عمر شاید رشحه‌ای باقی باشد.»

میردامادی احتمالاً در شرایطی این متن را نوشته که از تاوان و یا بی‌نتیجه بودن آن آگاه است. پس چه چیز سبب می‌شود که فرستنده این قبیل نامه‌های سرگشاده دست به قلم ببرد؟ سنت نامه‌نویسی سرگشاده از کجا آغاز شد؟ و بالاخره اینکه نویسندگان نامه سرگشاده به علی خامنه‌ای چه سرنوشتی یافتند؟

سیاست‌نامه‌ نویسی در دوران مدرن

از قدیم الایام در میان ادبا و فلاسفه و وزرای ایرانی "سیاست‌نامه نویسی" و "نصایح الملوک" به عنوان یک فرم ادبی برای پند و اندرز به پادشاه و شخص اول حکومت به رسمیت شناخته می‎‌شد.

در قرون گذشته بسیاری از شخصیت‌های متنفذ یا مورد وثوق زمانه از عنصر المعالی تا خواجه نظام الملک و خواجه نصیر طوسی و سعدی و امام محمد غزالی آثاری را در این فرم ادبی نگاشته‌اند.

در حقیقت سیاست‌نامه نوشتاری برای اندرز حاکمان بود که در آن بنابر شرایط اجتماعی و دیدگاه‌های مذهبی، چارچوبی برای کشورداری پیشنهاد می‌شد.

با گذار از تاریخ دوران میانی و ورود به عصر تجدد، تغییر ساختار اجتماع و تشکیل دم‌ودستگاه دولتی مدرن، فرم‌های ادبی و سیاست‌ورزی هم زیر و رو شد.

شاید به همین خاطر سید محمد طباطبایی، روحانی سرشناس وقت ترجیح داد بر خلاف ارشادنامه‌ای که میرزای قمی درباره فتحعلی شاه تحریر کرد، نامه‌ای اعتراضی خطاب به مظفرالدین شاه بنویسد.

نامه سید محمد طباطبایی همزمان است با دورانی که مردم برای نخستین بار، به اعتبار حقوق خود برخواستند و قدرت حاکم را خطاب قرار دادند. در این دوران رسانه میانجی شد برای گفت‌وشنود مردم با مردم، برای خطاب قرار دادن افکار عمومی.

تحولاتی از این دست "نامه سرگشاده" به حاکم را به مثابه یک عمل سیاسی و فرم بیان جا انداخت که از قضا در جریان رخدادهای تاریخ معاصر بیشتر هم به چشم می‌آمد.

از آن سال‌ها تا کنون نوشتن نامه سرگشاه سنتی غالباً اعتراضی شناخته می‌شود. سنتی که در آن فرستنده‌ی نامه‌های سرگشاده چندان به تأثیرگذاری کلامش دل نبسته، بلکه مضمون نوشتار در حکم اندرز و زنهار یا افشاگری است. فرستنده حاکم را خطاب می‎‌کند، اما گیرنده عموم مردم‌اند.

با وجود آنکه این نامه‌ها محتواهای متفاوتی داشته‌اند اما در مجموع سنتی باقی مانده که بین مذهبی‌ها و کسانی که به نحوی با قدرت حاکم در تماس بوده‌اند رواج بیشتری یافته است.

نامه‌های بی‌پاسخ

در تاریخ ایران کمتر حاکمی به اندازه علی خامنه‌ای رهبر ایران، مورد خطاب نامه‌های سرگشاده قرار گرفته است. به یک معنا نامه سرگشاده بدل به رسمی دائمی برای سخن گفتن با او شده است.

علی خامنه‌ای در طول حضور ۲۷ ساله‌اش به عنوان رهبر و ولی فقیه ایران علاقه‌ای به مصاحبه با روزنامه‌نگاران داخلی و خارجی نشان نداده است. معدود مصاحبه‌های او مربوط به سال‌هایی است که هنوز در مقام ولی فقیه ظاهر نشده بود.

از آن پس اظهارات او یا سخنرانی بوده یا در غالب پرسش و پاسخ‌ها و استفتائاتی که «پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار» او منتشر می‌کند. ظرف سال‌های گذشته، ارجاعات پیاپی جناح‌های متعارض حکومتی به سخنان او و برداشت‌های متفاوت از آن، به عنوان یگانه مرجع اقتدار و اتمام حجت بحث برانگیز شده بود.

شاید همین دسترسی دشوار به شخص اول مملکت و عدم پاسخگویی در برابر افکار عمومی و رسانه‌ها بود که کم کم علی خامنه‌ای را بدل به رکورددار دریافت نامه‌های سرگشاده سیاسی و اجتماعی کرد.

اساساً چه به سبب جایگاه ویژه مذهبی که ولی فقیه در آن می‌نشیند، چه به سبب تردیدی که در سال‌های اول رهبری خامنه‌ای برخی مراجع شناخته و شخصیت‌های سیاسی و مذهبی در صلاحیت فقهی او وارد آوردند، بیت رهبری و حلقه نزدیکان خامنه‌ای هر چه بیشتر هاله‌ای امنیتی و بعضاً مقدس حولش ایجاد کردند.

بدین تریب نامه‌نگاری با رهبر ایران همیشه به عنوان مسیری یک‌طرفه باقی ماند. با این حال، عدم پاسخ علی خامنه‌ای به نامه‌های سرگشاده به معنای بی‌جواب ماندن این نامه‌ها نبود.

سرنوشت فرستندگان نامه‌های سرگشاده به علی خامنه‌ای، روشن می‌کند که نهادهای امنیتی و قضایی ایران حساسیت بالایی نسبت انتقاد و خطاب قرار دادن او در عرصه عمومی دارند.

حدیث شکنجه

حتی اگر با اطمینان نتوان گفت که مجازات و پیامدهای امنیتی که نویسندگان نامه سرگشاده به علی خامنه‌ای متحمل شدند مستقیماً ناشی از نگارش آن متن‌ها بوده، اما دست‌کم سرنوشت‌ فرستندگان این نامه‌ها کم و بیش یکسان بود: زندان، تبعید، حصر و حتی قتل.

پس از انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸، سنت نامه‌نگاری به رهبر ایران از سوی شمار زیادی از فعالان سیاسی و نویسندگان ادامه پیدا کرد، از جمله عبدالعلی بازرگان، محسن کدیور، عبدالکریم سروش، مسيح علی‌نژاد، محسن مخملباف، عطاء‌الله مهاجرانی، فاطمه کروبی، محمدحسين کاظمينی بروجردی، محمد مصطفايی و مصطفی تاج‌زاده و خشایار دیهیمی و غیره. اگرچه در این میان خشایار دیهیمی، مترجم آثار فلسفی تنها یک روز پس از انتشار نامه‌ای شدید الحن به علی خامنه‌ای در حساب کاربری‌اش در فیسبوک، آن را حذف کرد و از بابت نوشتن آن پوزش خواست. او در توضیحی دیگر نوشت که به دنبال تذکرات "مشفقانه‌ دوستانش و تأملی ثانوی"، ادبیات آن متن به نظرش زیبنده نبوده است.

در ادامه نمونه‌هایی از ۲۷ سال نامه‌نگاری را می‌خوانید:

  • نور الدین کیانوری

از اولین نامه نورالدین کیانوری، دبیرکل وقت حزب توده در بهمن ۱۳۶۸، یعنی تنها چندماه پس از تصدی علی خامنه‌ای در مقام ولایت فقیه تا امروز کمتر نویسنده‌ای بوده که با عواقب «سیاست‌نامه» خود و انتقاد به رهبری مواجه نشده باشد.

نور الدین کیانوری در نامه‌ای که وب‌سایت «راه توده» منتشر کرد با ذکر جزئیات به توصیف شکنجه‌های روحی و جسمی خود و همسرش، مریم فیروز در زندان و همچنین انتقاد از اعترافات اجباری پرداخت.

کیانوری در این نامه که از داخل زندان نوشته بود به آیت‌الله خامنه‌ای یادآوری می‌کند که شش ماه قبل نیز نامه دیگری به طور خصوصی برای او فرستاده بود که به آن توجه نشد و پاسخی نگرفت. با این حال، کیانوری در پایان می‌نویسد «تنها امید من این است که این نامه، این پیامد را داشته باشد که این‌گونه جریانات در آینده تکرار نشود».

این فعال سیاسی پس از آزادی از زندان تا روز مرگش ۲۶ آبان ۱۳۷۸، در حصر خانگی به سر برد.

  • علی‌اکبر سعیدی سیرجانی

نویسنده کتاب «ضحاک ماردوش» مدت کوتاهی پس از آخرین نامه‌اش به آیت‌الله خامنه‌ای توسط وزارت اطلاعات ایران دستگیر شد. سعیدی سیرجانی یکسال بعد در بازداشت وزارت اطلاعات به وسیله شیاف پتاسیم به قتل رسید. اسناد پرونده او بعدها در جریان رسیدگی به پرونده قتل‌های زنجیره‌ای منتشر شد نشان می‌داد که برای او حکم ارتداد صادر شده بود.

این پژوهشگر در نامه‌ سرگشاده‌ای که خود نامه‌ آخر و اتمام حجت با آیت‌الله خامنه‌ای خوانده بود، به پاسخ «عتاب‌آمیز» رهبر ایران به نامه قبلی‌اش اشاره می‌کند. سعیدی سیرجانی در این نامه می‌نویسد با توجه به «قهر آن مقام معظم» انتظار می‌رود که «به زودی امت همیشه در صحنه حساب» او را خواهند رسید.

  • آیت‌الله حسینعلی منتظری

این مرجع شیعه نیز در تیرماه ۱۳۷۳ در پیامی به آیت‌الله خامنه‌ای نسبت به فشارهای امنیتی و حمله به نزدیکان و شاگردانش اعتراض می‌کند و زنهار می‌دهد که استقلال مرجعیت شیعه ممکن است در دوران او شکسته شود و حوزه علمیه جیره‌خوار حکومت شود.

آیت‌الله منتظری با ادامه اعتراض‌ها به شیوه حکمرانی رهبر ایران از سال ۱۳۷۶ در خانه خود حصر می‌شود. او تا پایان عمر مغضوب حکومت ایران ماند.

  • یدالله سحابی

عضو شورای انقلاب در سال ۱۳۵۷ و وزیر مشاور دولت مهدی بازرگان، در سال ۱۳۷۸ و در ۹۰ سالگی با نگارش نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای از او خواست تا آمران و عاملان حمله به کوی دانشگاه تهران را محاکمه کنند.

عضو بنیان‌گذار نهضت آزادی نسبت به حوادث آن دوران از جمله قتل‌های زنجیره‌ای، برخورد با مطبوعات، حمله «وحشیانه» به کوی دانشگاه، هتک حرمت از مراجع و برخوردهای تند دادگاه ویژه روحانیت انتقاد کرده بود.

اندکی پس از انتشار این نامه روزنامه نشاط، منتشر کننده این متن، توقیف شد. برخی منابع نزدیک به یدالله سحابی می‌گویند علی خامنه‌ای پاسخی شدید‌الحن به این نامه داد که تا کنون منتشر نشده است.

این نماینده مجلس اول یکسال بعد از این نامه نیز مجدداً به سبب دستگیری اعضای نهضت آزادی و بازداشت فرزندش عزت الله سحابی اعتراض کرد.

  • قاسم شعله سعدی

این وکیل دادگستری و نماینده پیشین مجلس نیز  با نگارش نامه‌ای در سال ۱۳۸۱ به رهبر ایران با انتقاد از عملکرد او در سیاست خارجی و داخلی، صلاحیت او برای تصدی پست رهبری را زیر سوال برد. شعله سعدی نوشت که آیت‌الله خامنه‌ای در زمان انتخاب به عنوان ولی فقیه، شرایط پیش‌بینی شده در قانون اساسی را نداشت.

شعله سعدی پس از نگارش این نامه بازداشت شد.

  • احمد قابل

روحانی نزدیک به آیت‌الله منتظری چندین نامه به آیت‌الله خامنه‌ای دارد که از جمله موارد اتهامی او در دادگاه ذکر شد.

او در یکی از این نامه‌ها که سال ۱۳۸۴ نوشته شد، به گذشته آیت‌الله خامنه‌ای ارجاع می‌دهد، زمانی که او از ماتریالیسم تاریخی دفاع می‌کرد و از رویکرد خشن و برخوردهای قضایی و امنیتی و شیوه حکومت داری دوران او انتقاد می‌کند. او سال‌ها بعد نیز مجدداً به رهبر ایران نامه‌ای نوشت و در آن او را به «براندازی» متهم کرد.

احمد قابل تا پیش از مرگش در سال ۱۳۹۱ چندین بار بازداشت شده بود.

  • احمد زیدآبادی

او در سال ۱۳۸۶ نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای نوشت. او در آن نامه از رهبر ایران سوال کرده بود که "به چه علت شرعی، عقلی، قانونی و یا عرفی و بر اساس کدام مصلحت عمومی، پرسش علنی از رهبری و یا نقد گفته‌ها و عملکرد وی، عملا در جامعه ایران ممنوع است؟". زیدآبادی در پرسشی دیگر نسبت به برنامه هسته‌ای ایران هشدار داده بود.

احمد زید آبادی بعدتر و در جریان اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری برای دومین بار دستگیر شد. وب‎سایت جنبش راه سبز به نقل از همسر زید آبادی نقل کرده بود که در آن بازداشت بازجویان از او خواسته بودند که به خاطر اینکه مقابل اسم آیت‌الله خامنه‌از کلمه «معظم» استفاده نکرده است عذرخواهی کند.

  • اکبر هاشمی رفسنجانی

هاشمی نخستین بار وقتی در دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ از محمود احمدی‌نژاد شکست خورد، در نامه‌ای به علی خامنه‌ای از آنچه که «هجمه تخریبی» علیه خود نام برده بود، انتقاد کرد.

هاشمی در سال ۱۳۸۸ نامه دیگری به علی خامنه‌ای نوشت که از سوی رسانه‌های محافظه‌کار به نامه «بدون سلام» شهرت یافت. این نامه واکنش بسیاری از  محافظه‌کاران ایران را به دنبال داشت و از سوی علی خامنه‌ای نیز پاسخی نگرفت. هاشمی نیز پس از این وقایع از سوی نزدیکان بیت رهبری به طور کامل طرد شد و روابط او با آیت‌الله خامنه‌ای نیز تیره‌تر شد.

  • محمد نوری‌زاد

او از دیگر نامه‌نویسان به علی خامنه‌ای بود. نوری‌زاد که پیش از سال ۱۳۸۸ در کیهان می‌نوشت با تجدید نظر در رویکرد سیاسی‌اش به انتقاد شدید از رهبر ایران پرداخت. نوری زاد پس از نگارش این نامه بارها به زندان افتاد. علاوه بر خود این روزنامه‌نگار، خانواده او نیز توسط مراجع قضایی احضار شدند.

  • میرحسین موسوی

آخرین نخست وزیر ایران نیز ۲۰ خرداد سال ۱۳۸۸ در نامه‌ای سرگشاده به رهبر ایران نسبت به احتمال تصرف در آراء مردم و دخالت سپاه پاسداران، رئیس‎‌جمهوری وقت و وزارت کشور هشدار داد.

میرحسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد هم‌اکنون در حبس خانگی به سر می‌برند.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • منفی شصت

    اگر فیلم فهرست شندلر دیده باشید، افسر نازی، گاهی به کشتن یهودیان اقدام می کردکه هیچ منطقی نداشت. او مردم با تفنگ شکار می کرد، بدون اینکه اساس سودی داشته باشد، یک مهندس زن کشت که می گفت فونداسیون ساختمان اشتباه است و باید زا دباره بنا شود، او زن کشت و به نصحبتش عمل کرد! یعین دستور داد فونداسیون دباره بنا کنند. او باوجودی می دانست زن مهندس درست می گفته باز هم کشت و به زن مهندس گفت با کشتن من سودی نمی بری، افسر نازی گفت، می دانم! و سپس دستور قتلش را داد! او کشت فقط چون به او حقیقت گفته بود که اتفاق به نفع او بود! او صرفا انسانی کشت چون پیشنهادی به او کرده بود که به نفعش بود!!! براستی اسپلبرگ چیز عجیبی در اویل دهه 1990در فیلمش به نمایش گذاشت، گویای داستان واقعی یک حاکم خودکامه بیمار ***-محنون است! ان دیالوگ دختر یهودی که خدمتکار افسر نازی است که به شیندلر می گفت: مسئله زورگویی و ظلم و کتک ها او فقط نیست!، مسئله اینست من نمی دانم او چه می خواهد؟! نمی دانم چه کار کنم او راضی باشد که مرا نه ازارد؟! من تمام سعی ام می کنم تا اعصبانی نشود، موقعی مرا کتک می زد، گفتم چرا مرا مزنی؟! او گفت می زنمت، چون پرسیدی چرا مرا مزنی؟!! نمی دانم او چه قانونی دارد؟! تکلیف آدم معلوم نیست با آن اقسر نازی! (نقل به مضمون) گاهی نسبت ملت ایران با حاکمیت ولاایی مثل همان دیالوگ دختر اسیر یهودی در بند افسر نازی است! من واقعا راهی مطمنئنی نمی شناسم که بدانم جواب این سوالات چیست!

  • منفی شصت

    تکمیلی عرض کنم، از قرار انچه که خروجی حاکمیت می دهد، مخالفان و منتقدان از او چهره ای مستبد، لجوج، حریض، خودشیفته، عقده ای،سادیسمی، کسی که گویا از نج مردم لذت می برد و هیچ اعتنایی به سرنوشت ملت ایران ندارد، انگاری غرق در توهم خودکامگی و مالی خولیای امپراتوری خداگونه شدن است! اما واقعا او خبر دارد از این نقدها و این اتهام هایی به او می زنند؟ ایا واقعا او درکی از موقعیت که در آن است دارد؟ حقیقتا برخی انتقادها بر حکومت 27 ساله اش، دیگر از بحث دیکتاتوری و دمکراسی گذشته، اساسا با عقل حداقلی جمود مذهبی و استبداد محض هم سازگار نیست. این همه خسارات که گاه بیش از هزار میلیارد دلار تخمین زده می شود در همین 27 سال از بابت نظام ولایی به ملت ایران خسارت وارد شده! قطعا بخش مهمی از این خسارت از کف خود همین نظام ولایی خارج شده است! آیا واقعا دیکتاتوری انسان ها بیماری روانی می کندو به جنون میکشاند به طوری شخص دیکتاتور حتی به زیان موجودیت خودش اقدام می کند؟ چون من حداقل نشانه های می بینم، بسیاری کارهای حاکمیت او به زیان آشکارش است. این زیاده روی ها در دخالت امور کشور و پندناپذیری ها او دیگر با منطق جور در نمی اید! من واقعا سر نمی آورم یک حاکم مستبد از آزار دادن مردم عادی برای چیزهای شخصی چه سودی می برد؟

  • منفی شصت

    شیوه ها و راه های مبارزه مدنی، متنوع است، تمامی راه های غیر خشونت آمیز، پرهیز از از قهقرایی شدن مبارزه مدنی است، انقلاب/قیام/شورش/درگیری مسلحانه/حمله نظامی خارجی و بدتر از همه جنگ کلاسیک، همگی گزینه آخر است که تجربه ثابت کرده در اغلب موارد ویران کننده و موجب نسل سوزی می شود و متاسفانه روش های قهرآمیز اغلب منجربه دمکراسی و عدالت و حقوق بشر نشده است! سنت نامه نگاری و پندنامه، یکی از بهترین روش ها است. تا زمانی دیکتاتور یا حاکم مستبد و خودکامه در قدرت است، حتی اندکی تغییر در جهت بهبود اوضاع، بسیار به صرفه تر است تا نکه نسلی بسوزند! اما من دوتا سوال زرگ دارم بعنوان فردی عادی که از پشت صحنه خبری ندارم! 1- ایا شخص خامنه ای و امثالهم، واقعا متن این نامه را می خوانند؟ 2- آیا او تا چه حد از لحاظ شرایط جسمی و روحی، عقلی، اراده تصمیم، در سلامت است که بتواند درک کند در محتوای این نامه ها؟

  • خان

    وقتی عقل هشتاد ملیون آدم را کنار بگذارند و فقط عقل یک نفر ملاک شود اینطور می شود. یعنی این آقا از همه جمعیت ایران بیشتر می فهمد. در حالی که می دانیم اگر خری بجای ایشان در بیت عر عر می زد ضررش به حال ملت کمتر بود

  • خان

    خامنه اي آدم بشو نيست. کلي آدم هم با خودش گمراه کرده است