ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بازگشت «رستم و سهراب» به مسکو

<p>شهزاده سمرقندی - از ۲۴ تا ۲۷ مارس در شهر مسکو برنامه&zwnj;های نوروزی برای مهاجران تاجیک و فارسی&zwnj;زبان برگزار شد. یکی از این برنامه&zwnj;ها برگزاری روز سینمای تاجیک بود که با رقص و موسیقی همراه بود. هر چند در روز شنبه در تالار سینمای &laquo;آزادی&raquo; شهر مسکو به مناسبت روز &laquo;سینمای تاجیک&raquo; فقط فیلم داستانی &laquo;رستم و سهراب&raquo; به نمایش درآمد، اما با این&zwnj;حال &laquo;روز سینمای تاجیک&raquo; از پربیننده&zwnj;ترین مراسم&zwnj; نوروزی امسال بود.</p> <!--break--> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110328_Roze_Cinamayi_tajim_Moscow_Shahzoda.mp3" target="_blank" rel="noopener"><img height="31" width="273" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon.jpg" alt="" /></a></p> <p><br /> فیلم &laquo;رستم و سهراب&raquo; را باریس کیمیاگروف، فیلم&zwnj;ساز نامی تاجیک در سال ۱۹۷۱ اول به زبان روسی ساخت و بعداً به زبان تاجیکی آن را برگرداند. این فیلم در دوران شوروی از محبوب&zwnj;ترین فیلم&zwnj;های مردم شوروی بود.</p> <p><br /> دولت خدانظروف، فیلم&zwnj;ساز دیگر تاجیک در مراسم گشایش &laquo;روز سینمای تاجیک&raquo; گفت &laquo;اگر گذشته&zwnj;گان ما میراث دیگری &zwnj;غیر از شاهنامه برای ما نمی&zwnj;گذاشتند، همین خود کافی بود&raquo;.</p> <p><br /> شهرداری مسکو امسال از برنامه&zwnj;ها و جشن&zwnj;های نوروزی پشتیبانی کرد. برخی تحلیل&zwnj;گران این امر را به دلجویی شهرداری مسکو از کارگران مهاجر تعبیر کردند؛ مهاجران و به&zwnj;خصوص کارگران مهاجر تاجیک در سال&zwnj;های پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی محبوبیت قبلی خود را از دست داده&zwnj;اند و حتی گاهی مورد طنز و مسخره&zwnj;های پی در پی رسانه&zwnj;های روسیه قرار می&zwnj;گیرند. رسانه&zwnj;های روسیه دست&zwnj;کم هر هفته یکی دو گزارش از شکنجه شدن مهاجران تاجیک منتشر می&zwnj;کنند. اصولاً کشته شدن شهروندان تاجیک در سال&zwnj;های اخیر از حاد&zwnj;ترین موضوعات رسانه&zwnj;های روسیه و آسیای میانه بوده است.</p> <p><br /> <img hspace="8" height="168" width="252" vspace="8" align="left" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/shahz04.jpg" alt="" />در گفت&zwnj;وگویی که با امید جیحانی، روزنامه&zwnj;نگار تاجیک داشتم این موضوع را با او در میان گذاشتم. امید جیحانی از مهاجران تاجیک است و سال&zwnj;هاست که در شهر مسکو به سر می&zwnj;برد و بارها شاهد برخورد&zwnj;های ناسازگار گروه جوانان معروف به &laquo;سکین&zwnj;هید&zwnj;ها&raquo;ی روس بوده که شعار &laquo;روسیه برای روس&zwnj;ها را&raquo; از دیرباز بر زبان دارند و در این سال&zwnj;ها هرگز دست از آزار کارگران مهاجر برنداشته&zwnj;اند.</p> <p><br /> امید جیحانی در عرصه&zwnj;ی فرهنگ نیز فعال است و دستی هم در قلم دارد او می&zwnj;گوید در مراسم &laquo;روز سینمای تاجیک&raquo; یکی از نوشته&zwnj;هایش با عنوان &laquo;آرزونامه&raquo; را پس از فیلم &laquo;رستم و سهراب&raquo; برای تماشاگران خوانده است. موضوع نوشته&zwnj;ی امید جیحانی داستان &laquo;رستم و سهراب&raquo; است که در آن به جنگ داخلی تاجیکستان اشاراتی شده است. این جنگ بین تاجیکان به&zwnj;عنوان &laquo;جنگ برادرکوشی&raquo; معروف است.</p> <p><br /> <strong> در آغاز این گفت&zwnj;و&zwnj;گو از امید جیحانی پرسیدم، هدف از برگزاری این&zwnj;گونه مراسم از سوی شهرداری روسیه چیست و استقبال مردم بومی از آن&zwnj;ها چگونه است؟ </strong></p> <p><br /> هدف از برگزاری این برنامه، آشنایی مردم مسکو با فرهنگ تاجیک&rlm;&zwnj;هاست. مردم مسکو ما را خوب نمی&zwnj;&rlm;شناسند. آن&rlm;&zwnj;ها فکر می&zwnj;&rlm;کنند ما همه کارگران مهاجر و مردم بیهوده و پوچی هستیم. در حالی&zwnj;که ما فرهنگ خودمان را داریم. هدف اصلی این برنامه، نمایش فرهنگ و ادب مردم تاجیکستان به مردم مسکو بود.</p> <p><br /> <strong>از مطبوعات و رسانه&zwnj;&rlm;های شهر مسکو، کسی را در آن&rlm;جا مشاهده کردید و آیا بازتابی از این برنامه&rlm; را در رسانه&rlm;های مسکو دیدید؟ </strong></p> <p><br /> چند تن از روزنامه&rlm;&zwnj;نگارهای خودمان که در روزنامه&zwnj;&rlm;های محلی مسکو کار می&zwnj;&zwnj;&rlm;کنند، در این&rlm;&zwnj;جا حضور دارند و از این برنامه خبررسانی می&zwnj;&rlm;&zwnj;کنند. ولی این برنامه، برنامه&rlm;&zwnj;ی بسیار کوچکی است. چون برنامه&rlm;&zwnj;ی اصلی&rlm;&zwnj;مان روز دیگری بود و آن بازتاب خوبی داشت. ما در یکی از ورزشگاه&rlm;&zwnj;های بزرگ مسکو، برنامه&rlm;&zwnj;ی مفصلی برای نوروز داشتیم و برنامه &laquo;روز سینمای تاجیک&raquo; را در ادامه&rlm;&zwnj;ی جشن&rlm;&zwnj;های نوروزی برگزار کردیم. البته این برنامه هم اثر خود را گذاشته است. می&zwnj;&rlm;&zwnj;دانید که فیلم&rlm; &laquo;رستم و سهراب&raquo; را در زمان شوروی ساخته بودند و مردم روس هم آن را پسندیده بودند. خود فیلم به زبان روسی است که آن را به زبان فارسی تاجیکی دوبله کرده بودند. فیلمی که الان پخش شده است، به&zwnj;&zwnj; همان زبان اصلی (روسی) است. تاجیک&rlm;&zwnj;های مقیم مسکو، البته منظورم جوان&zwnj;&rlm;&rlm;تر&zwnj;هاست، بیشتر روسی&rlm;&zwnj;زبان هستند تا فارسی&zwnj;&rlm;&zwnj;زبان.</p> <p><br /> <strong>منظورتان نسل دوم مهاجران تاجیک است؟ </strong></p> <p><br /> بله؛ نسل دوم و سوم دیگر کم&rlm; کم دارند روس می&zwnj;&zwnj;&rlm;شوند. ما خودمان هم کم&zwnj;کم زبان&zwnj;&rlm;مان دارد از یادمان می&zwnj;&rlm;&zwnj;رود، چه برسد به بچه&rlm;&zwnj;های&rlm;مان.</p> <p><br /> <img hspace="8" height="190" width="252" vspace="8" align="right" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/shahz03.jpg" alt="" /><strong>البته من مطمئن&rlm;&zwnj;ام که زبان مادری از یاد شما نمی&zwnj;&zwnj;&rlm;رود. چون می&zwnj;&zwnj;&rlm;دانم در تلاش برای تشویق جوانان به آموختن و بازگشت به فرهنگ اصلی خودشان هستید و به&rlm;ویژه فعالیت&rlm;&zwnj;های زیادی در فیس&rlm;&zwnj;بوک دارید. اگر ممکن است، کمی هم درباره&rlm;&zwnj;ی فیلم &laquo;رستم و سهراب&raquo; بگویید. به&rlm;نظر شما، الان بعد از گذشت چندین دهه، باید به همین فیلم ساخته&rlm;&zwnj;ی فیلم&rlm;&zwnj;ساز معروف تاجیک، باریس کیمیاگروف، قناعت کرد، یا وقتش رسیده که به دنبال ساختن فیلم دیگری از رستم و سهراب باشیم؟</strong></p> <p><br /> من فیلم &laquo;رستم و سهراب&raquo; را از بچگی می&zwnj;&rlm;شناسم و بار&zwnj;ها آن را چه به زبان فارسی و چه به زبان روسی تماشا کرده&zwnj;&rlm;ام و اثر آن در ذهنیت و شخصیت من خیلی فراوان است. در فیس&rlm;بوک آرزونامه&rlm;ای در مورد ساختن تندیسی از رستم و سهراب در میدان شهیدان شهر دوشنبه نوشته&rlm; بودم. این آرزونامه را در این برنامه برای مردم خواندم که استقبال فراوانی از آن شد. چون هرکسی در این سالن نشسته بود، پدر یا برادری از او در جنگ داخلی تاجیکستان کشته شده بود و این داستان رستم و سهراب برای ما&zwnj;&zwnj; همان داستان جنگ داخلی تاجیکستان است.</p> <p><br /> البته این فیلم که ۴۰ سال پیش ساخته شده است، از نظر فیلم&rlm;سازی کهنه شده، اما کارگردان معروف تاجیک، دورت خدانظر که از برگزارکنندگان این برنامه بود، می&zwnj;&rlm;گوید: الان در جمهوری&zwnj;&rlm;های پیشین شوروی، از جمله تاجیکستان و حتی روسیه نمی&zwnj;&rlm;توانند فیلمی به این بزرگی بسازند. این فیلم از نظر هنری و سرمایه&rlm;گذاری فیلم بسیار گرانی بوده است، ولی الان ما دیگر توان ساختن چنین فیلمی را نداریم.</p> <p><br /> کاش کسی پیدا می&zwnj;&rlm;شد و این داستان&zwnj;&rlm;های شاهنامه&rlm;ی فردوسی را دوباره فیلم&rlm;سازی می&zwnj;&rlm;کرد. چون جای آن&rlm;&zwnj;ها واقعاً خالی است. همان&rlm;&zwnj;طور که می&zwnj;&zwnj;&rlm;دانید یکی از فیلم&rlm;های تازه&rlm;ی ایرانی به نام &laquo;یوسف پیامبر&raquo; در تاجیکستان بسیار پربیننده بود. پس اگر کسی کمر همت ببندد و چنین فیلم&rlm;هایی بسازد، هم بیننده پیدا خواهد کرد و هم خریدار. ولی فعلاً تاجیکستان چنین امکاناتی ندارد (ایران و افغانستان را نمی&zwnj;&rlm;دانم)، گرچه کارگردان&rlm;&zwnj;ها بسیارند.</p> <p><br /> <strong>امید جان، اگر موافق هستی، تکه&rlm;&zwnj;ای از آرزونامه&zwnj;&rlm;ی خود را برای&rlm;مان بخوان. </strong></p> <p><br /> این آرزوی من بود و هست، اما نمی&zwnj;&zwnj;&rlm;دانم به دیگران خوش می&zwnj;&rlm;آید یا نه. من داستان رستم و سهراب را از سه سالگی می&zwnj;&rlm;دانم. پدربزرگ&rlm;ام برای&rlm;ام می&zwnj;&rlm;خواند و همیشه این داستان در ذهن&rlm;ام بود. بعد از جنگ داخلی تاجیکستان خیلی دلم می&zwnj;&rlm;خواست که برای یادبود شهدای این جنگ، در تاجیکستان کارهایی برگزار شود.</p> <p><br /> <img hspace="8" height="190" width="252" vspace="8" align="left" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/shahz02.jpg" alt="" />همان&zwnj;&rlm;طور که می&zwnj;&rlm;دانید، ما یک بهمن ماه خونین در سال ۱۹۹۰ در تاجیکستان داشتیم و دو سال بعد، یعنی از پنجم ماه مه ۱۹۹۲ در تاجیکستان جنگ شروع شد که در ۲۷ ژوئن ۱۹۹۷ با امضای یک توافق&rlm;نامه میان تاجیکان صلح شد و انشاالله این صلح همیشه برقرار باشد، ولی برای یادبود شهدای این جنگ هیچ کاری انجام نشده است. ما یک میدان شهیدان در شهر دوشنبه داشتیم که اسم آن را هم عوض کرده&rlm;اند. البته ما هنوز هم بین خودمان به آن میدان، میدان شهیدان می&zwnj;&rlm;گوییم و اسم شهر دوشنبه را هم عوض کرده&rlm;ایم و به آن &laquo;ابرکن&raquo; می&zwnj;&rlm;گوییم؛ با این آرزو که شاید روزی شهر بزرگی بشود. به همین دلیل در آرزونامه&rlm;ای که نوشتم از میدان شهیدان و ابرکن اسم می&zwnj;&rlm;برم.</p> <p><br /> این آرزونامه این&rlm;گونه شروع می&zwnj;&rlm;شود:</p> <p><br /> &laquo;سال&rlm;هاست آرزوم دارم که در میدان شهیدان در ابرکن، تندیسی بگذاریم از سنگ خارا. تندیسی که نماد جنگ رستم و سهراب باشد. تندیسی از جنگ پدر و پسر که نمادی است از جنگ تاجیک با تاجیک. تندیسی که سهراب را کشته به دست پدر و رستم را کشته از مرگ پسر نشان دهد. تندیسی پر از درد و خون و پر آب چشم که هر دل نازکی را یارا دهد. تندیسی آینه&rlm;وار که هرکه در آن بنگرد، خود را در آن بیند. کشته به دست خود را در آن یابد و خود را نیز کشته به دست دیگری دریابد. تندیسی که نماد پشیمانی و توبه&rlm;ی جنگیدگان و پند و اندرزی برای آیندگان باشد، برای زندگی در کشوری آزاد و آرام و آباد. آرزو دارم که این تندیس یادگاری بشود برای ۱۵۰هزار شهید که بیشترشان بی&rlm;نام و نشان و گور و کفن&rlm;اند. خداوند بیامرزد آن&rlm;&zwnj;ها را و ببخشد ما را!&raquo;</p> <p><br /> در اصل این پیشنهادی است که در تاجیکستان یکی دو سال دیگر، برای یادبود این شهیدان چنین تندیسی را بگذاریم، با چهره&rlm;ی بازیگران همین فیلم رستم و سهراب که از محبوب&rlm;&zwnj;ترین چهر&rlm;ه&rlm;های هنر و سینمای تاجیکستان هستند.</p> <p><br /> اگر این کار را بکنیم، هم به یاد شهدای جنگ&rlm;مان کاری کرده&rlm;ایم و هم به یاد این هنرپیشه&rlm;&zwnj;ها و خود داستان رستم و سهراب و هم برای زیبایی شهر دوشنبه، حرکتی انجام داده&rlm;ایم. حال این آرزو است و پیشنهاد. نمی&zwnj;&rlm;دانم شهرداری شهر دوشنبه به این پیشنهاد چگونه نگاه می&zwnj;&rlm;کند، ولی ما که پدری و پسری کشته&rlm;ایم در این جنگ، چنین آرزویی داریم.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>در همین زمینه:</strong><br /> <a href="http://www.str-org.com/events/1301121722" target="_blank" rel="noopener">:: مجموعه&zwnj;ای از عکس&zwnj;های مراسم نوروزی تاجیکان در مسکو::</a></p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>فیلم &laquo;رستم و سهراب&raquo; ساخته&zwnj;ی باریس کیمیاگروف در یوتیوب:</strong></p>

شهزاده سمرقندی - از ۲۴ تا ۲۷ مارس در شهر مسکو برنامه‌های نوروزی برای مهاجران تاجیک و فارسی‌زبان برگزار شد. یکی از این برنامه‌ها برگزاری روز سینمای تاجیک بود که با رقص و موسیقی همراه بود. هر چند در روز شنبه در تالار سینمای «آزادی» شهر مسکو به مناسبت روز «سینمای تاجیک» فقط فیلم داستانی «رستم و سهراب» به نمایش درآمد، اما با این‌حال «روز سینمای تاجیک» از پربیننده‌ترین مراسم‌ نوروزی امسال بود.

فیلم «رستم و سهراب» را باریس کیمیاگروف، فیلم‌ساز نامی تاجیک در سال ۱۹۷۱ اول به زبان روسی ساخت و بعداً به زبان تاجیکی آن را برگرداند. این فیلم در دوران شوروی از محبوب‌ترین فیلم‌های مردم شوروی بود.

دولت خدانظروف، فیلم‌ساز دیگر تاجیک در مراسم گشایش «روز سینمای تاجیک» گفت «اگر گذشته‌گان ما میراث دیگری ‌غیر از شاهنامه برای ما نمی‌گذاشتند، همین خود کافی بود».

شهرداری مسکو امسال از برنامه‌ها و جشن‌های نوروزی پشتیبانی کرد. برخی تحلیل‌گران این امر را به دلجویی شهرداری مسکو از کارگران مهاجر تعبیر کردند؛ مهاجران و به‌خصوص کارگران مهاجر تاجیک در سال‌های پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی محبوبیت قبلی خود را از دست داده‌اند و حتی گاهی مورد طنز و مسخره‌های پی در پی رسانه‌های روسیه قرار می‌گیرند. رسانه‌های روسیه دست‌کم هر هفته یکی دو گزارش از شکنجه شدن مهاجران تاجیک منتشر می‌کنند. اصولاً کشته شدن شهروندان تاجیک در سال‌های اخیر از حاد‌ترین موضوعات رسانه‌های روسیه و آسیای میانه بوده است.

در گفت‌وگویی که با امید جیحانی، روزنامه‌نگار تاجیک داشتم این موضوع را با او در میان گذاشتم. امید جیحانی از مهاجران تاجیک است و سال‌هاست که در شهر مسکو به سر می‌برد و بارها شاهد برخورد‌های ناسازگار گروه جوانان معروف به «سکین‌هید‌ها»ی روس بوده که شعار «روسیه برای روس‌ها را» از دیرباز بر زبان دارند و در این سال‌ها هرگز دست از آزار کارگران مهاجر برنداشته‌اند.

امید جیحانی در عرصه‌ی فرهنگ نیز فعال است و دستی هم در قلم دارد او می‌گوید در مراسم «روز سینمای تاجیک» یکی از نوشته‌هایش با عنوان «آرزونامه» را پس از فیلم «رستم و سهراب» برای تماشاگران خوانده است. موضوع نوشته‌ی امید جیحانی داستان «رستم و سهراب» است که در آن به جنگ داخلی تاجیکستان اشاراتی شده است. این جنگ بین تاجیکان به‌عنوان «جنگ برادرکوشی» معروف است.

در آغاز این گفت‌و‌گو از امید جیحانی پرسیدم، هدف از برگزاری این‌گونه مراسم از سوی شهرداری روسیه چیست و استقبال مردم بومی از آن‌ها چگونه است؟

هدف از برگزاری این برنامه، آشنایی مردم مسکو با فرهنگ تاجیک‏‌هاست. مردم مسکو ما را خوب نمی‌‏شناسند. آن‏‌ها فکر می‌‏کنند ما همه کارگران مهاجر و مردم بیهوده و پوچی هستیم. در حالی‌که ما فرهنگ خودمان را داریم. هدف اصلی این برنامه، نمایش فرهنگ و ادب مردم تاجیکستان به مردم مسکو بود.

از مطبوعات و رسانه‌‏های شهر مسکو، کسی را در آن‏جا مشاهده کردید و آیا بازتابی از این برنامه‏ را در رسانه‏های مسکو دیدید؟

چند تن از روزنامه‏‌نگارهای خودمان که در روزنامه‌‏های محلی مسکو کار می‌‌‏کنند، در این‏‌جا حضور دارند و از این برنامه خبررسانی می‌‏‌کنند. ولی این برنامه، برنامه‏‌ی بسیار کوچکی است. چون برنامه‏‌ی اصلی‏‌مان روز دیگری بود و آن بازتاب خوبی داشت. ما در یکی از ورزشگاه‏‌های بزرگ مسکو، برنامه‏‌ی مفصلی برای نوروز داشتیم و برنامه «روز سینمای تاجیک» را در ادامه‏‌ی جشن‏‌های نوروزی برگزار کردیم. البته این برنامه هم اثر خود را گذاشته است. می‌‏‌دانید که فیلم‏ «رستم و سهراب» را در زمان شوروی ساخته بودند و مردم روس هم آن را پسندیده بودند. خود فیلم به زبان روسی است که آن را به زبان فارسی تاجیکی دوبله کرده بودند. فیلمی که الان پخش شده است، به‌‌ همان زبان اصلی (روسی) است. تاجیک‏‌های مقیم مسکو، البته منظورم جوان‌‏‏تر‌هاست، بیشتر روسی‏‌زبان هستند تا فارسی‌‏‌زبان.

منظورتان نسل دوم مهاجران تاجیک است؟

بله؛ نسل دوم و سوم دیگر کم‏ کم دارند روس می‌‌‏شوند. ما خودمان هم کم‌کم زبان‌‏مان دارد از یادمان می‌‏‌رود، چه برسد به بچه‏‌های‏مان.

البته من مطمئن‏‌ام که زبان مادری از یاد شما نمی‌‌‏رود. چون می‌‌‏دانم در تلاش برای تشویق جوانان به آموختن و بازگشت به فرهنگ اصلی خودشان هستید و به‏ویژه فعالیت‏‌های زیادی در فیس‏‌بوک دارید. اگر ممکن است، کمی هم درباره‏‌ی فیلم «رستم و سهراب» بگویید. به‏نظر شما، الان بعد از گذشت چندین دهه، باید به همین فیلم ساخته‏‌ی فیلم‏‌ساز معروف تاجیک، باریس کیمیاگروف، قناعت کرد، یا وقتش رسیده که به دنبال ساختن فیلم دیگری از رستم و سهراب باشیم؟

من فیلم «رستم و سهراب» را از بچگی می‌‏شناسم و بار‌ها آن را چه به زبان فارسی و چه به زبان روسی تماشا کرده‌‏ام و اثر آن در ذهنیت و شخصیت من خیلی فراوان است. در فیس‏بوک آرزونامه‏ای در مورد ساختن تندیسی از رستم و سهراب در میدان شهیدان شهر دوشنبه نوشته‏ بودم. این آرزونامه را در این برنامه برای مردم خواندم که استقبال فراوانی از آن شد. چون هرکسی در این سالن نشسته بود، پدر یا برادری از او در جنگ داخلی تاجیکستان کشته شده بود و این داستان رستم و سهراب برای ما‌‌ همان داستان جنگ داخلی تاجیکستان است.

البته این فیلم که ۴۰ سال پیش ساخته شده است، از نظر فیلم‏سازی کهنه شده، اما کارگردان معروف تاجیک، دورت خدانظر که از برگزارکنندگان این برنامه بود، می‌‏گوید: الان در جمهوری‌‏های پیشین شوروی، از جمله تاجیکستان و حتی روسیه نمی‌‏توانند فیلمی به این بزرگی بسازند. این فیلم از نظر هنری و سرمایه‏گذاری فیلم بسیار گرانی بوده است، ولی الان ما دیگر توان ساختن چنین فیلمی را نداریم.

کاش کسی پیدا می‌‏شد و این داستان‌‏های شاهنامه‏ی فردوسی را دوباره فیلم‏سازی می‌‏کرد. چون جای آن‏‌ها واقعاً خالی است. همان‏‌طور که می‌‌‏دانید یکی از فیلم‏های تازه‏ی ایرانی به نام «یوسف پیامبر» در تاجیکستان بسیار پربیننده بود. پس اگر کسی کمر همت ببندد و چنین فیلم‏هایی بسازد، هم بیننده پیدا خواهد کرد و هم خریدار. ولی فعلاً تاجیکستان چنین امکاناتی ندارد (ایران و افغانستان را نمی‌‏دانم)، گرچه کارگردان‏‌ها بسیارند.

امید جان، اگر موافق هستی، تکه‏‌ای از آرزونامه‌‏ی خود را برای‏مان بخوان.

این آرزوی من بود و هست، اما نمی‌‌‏دانم به دیگران خوش می‌‏آید یا نه. من داستان رستم و سهراب را از سه سالگی می‌‏دانم. پدربزرگ‏ام برای‏ام می‌‏خواند و همیشه این داستان در ذهن‏ام بود. بعد از جنگ داخلی تاجیکستان خیلی دلم می‌‏خواست که برای یادبود شهدای این جنگ، در تاجیکستان کارهایی برگزار شود.

همان‌‏طور که می‌‏دانید، ما یک بهمن ماه خونین در سال ۱۹۹۰ در تاجیکستان داشتیم و دو سال بعد، یعنی از پنجم ماه مه ۱۹۹۲ در تاجیکستان جنگ شروع شد که در ۲۷ ژوئن ۱۹۹۷ با امضای یک توافق‏نامه میان تاجیکان صلح شد و انشاالله این صلح همیشه برقرار باشد، ولی برای یادبود شهدای این جنگ هیچ کاری انجام نشده است. ما یک میدان شهیدان در شهر دوشنبه داشتیم که اسم آن را هم عوض کرده‏اند. البته ما هنوز هم بین خودمان به آن میدان، میدان شهیدان می‌‏گوییم و اسم شهر دوشنبه را هم عوض کرده‏ایم و به آن «ابرکن» می‌‏گوییم؛ با این آرزو که شاید روزی شهر بزرگی بشود. به همین دلیل در آرزونامه‏ای که نوشتم از میدان شهیدان و ابرکن اسم می‌‏برم.

این آرزونامه این‏گونه شروع می‌‏شود:

«سال‏هاست آرزوم دارم که در میدان شهیدان در ابرکن، تندیسی بگذاریم از سنگ خارا. تندیسی که نماد جنگ رستم و سهراب باشد. تندیسی از جنگ پدر و پسر که نمادی است از جنگ تاجیک با تاجیک. تندیسی که سهراب را کشته به دست پدر و رستم را کشته از مرگ پسر نشان دهد. تندیسی پر از درد و خون و پر آب چشم که هر دل نازکی را یارا دهد. تندیسی آینه‏وار که هرکه در آن بنگرد، خود را در آن بیند. کشته به دست خود را در آن یابد و خود را نیز کشته به دست دیگری دریابد. تندیسی که نماد پشیمانی و توبه‏ی جنگیدگان و پند و اندرزی برای آیندگان باشد، برای زندگی در کشوری آزاد و آرام و آباد. آرزو دارم که این تندیس یادگاری بشود برای ۱۵۰هزار شهید که بیشترشان بی‏نام و نشان و گور و کفن‏اند. خداوند بیامرزد آن‏‌ها را و ببخشد ما را!»

در اصل این پیشنهادی است که در تاجیکستان یکی دو سال دیگر، برای یادبود این شهیدان چنین تندیسی را بگذاریم، با چهره‏ی بازیگران همین فیلم رستم و سهراب که از محبوب‏‌ترین چهر‏ه‏های هنر و سینمای تاجیکستان هستند.

اگر این کار را بکنیم، هم به یاد شهدای جنگ‏مان کاری کرده‏ایم و هم به یاد این هنرپیشه‏‌ها و خود داستان رستم و سهراب و هم برای زیبایی شهر دوشنبه، حرکتی انجام داده‏ایم. حال این آرزو است و پیشنهاد. نمی‌‏دانم شهرداری شهر دوشنبه به این پیشنهاد چگونه نگاه می‌‏کند، ولی ما که پدری و پسری کشته‏ایم در این جنگ، چنین آرزویی داریم.

فیلم «رستم و سهراب» ساخته‌ی باریس کیمیاگروف در یوتیوب:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • حسین

    <p>خسته نباشید خانم شهزاده. با ارزوی سربلندی برای همه فارسی زبانان و نزدیکی روزافزون ایشان . </p>