یی جینگ
<p>شهرنوش پارسی‌پور – همه‌ی شما دایره‌ی تائو را دیده‌اید. این دایره از دو وجه «یانگ»، یعنی نرینگی هستی، و «یین»، مادینگی هستی شکل گرفته. البته نام این دایره تائو نیست. و «تای چی تو» نامی‌ست که به آن خوانده می‌شود. اما «تائو» یا «راه» در نهایت خود از طریق این دایره تعریف می‌شود. این دو وجه نرینه و مادینه در کنار یکدیگر کلیت هستی را می‌سازند. «تائو» در زبان چینی معنائی ندارد. «تائو» تنها یک صداست. شاید این «تائو» در آوائیت خود همان «اوم» هندوان باشد که تنها یک صداست. اما «تائو» در همان حالت آوائیت خود به معنای «راه» است. از این‌رو ما می‌توانیم از واژه‌ی بی‌نهایت معنادار «طریقت» در برگردان آن به فارسی استفاده ببریم. این امکان نیز هست که پنداشته‌های کنفسیوسیان را از «تائو» به معنای «شریعت» برگردانیم، و آنچه را که تائوئیان برداشت کرده‌اند به «طریقت» ترجمان کنیم.</p> <!--break--> <p><a target="_blank" href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110422_Shahrnush_Kelasikhaaye_Jahan_Yi_Jing_No_3.mp3" rel="noopener"><img height="31" width="273" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon.jpg" /></a></p> <p> </p> <p>پس همه چیز و همه چیز در دل این «تائو» نهاده شده است. هر یک از ما از میلیاردها میلیارد تائو تشکیل گشته‌ایم. چگونه؟ من خود یک تائو هستم. سوی راست تنم یانگ است و سوی چپ آن یین. اینک نسبت رگ‌های بدن من به خونی که در آن جاری‌ست همان یین و یانگ است. رگ‌ها در نقش یین عمل می‌کنند و خون به مثابه یانگ است. من دستم را که بالا می‌برم یانگ است و پائین می‌آورم یین است. ابن «هر دو وانه» در کنار یکدیگر یک دایره‌ی تائو را می‌سازند. چشمم را که باز می‌کنم، یانگ است و هنگامی‌که آن را می‌بندم یین است. پس این خود یک دایره‌ی تائوست. هنگامی‌که می‌شنوم تابعی از یین هستم و آن‌گاه که گفت می‌کنم تابعی از یانگ هستم. این هر دو در کنار یکدیگر یک دایره تائو را می‌سازند. خواب که هستم تابعی از یین هستم. بیدار که می‌شوم تابعی از یانگ هستم. این دو در کنار هم یک دایره‌ی تائو می‌سازند. وجه بیرونی حضور من یانگ است و وجه درونی آن یین است. این دو در جوار هم یک تائو می سازند. به‌راست که می‌چرخم یانگ هستم و به چپ که می‌چرخم یین هستم. این «گشتیدن» خود یک دایره‌ی تائوست. هر سلول تن من از میلیاردها یین و یانگ تشکیل شده.</p> <p><br /> <img hspace="8" height="338" width="250" vspace="8" align="left" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/parsyinyang02.jpg" />چینیان می‌گویند: اما در نهایت جهان و در آن جائی که به وهم درناید یک تائوی کبیر وجود دارد که جمع زننده‌ی تمامیت تائوهای کوچک است. ما هرکدام یک تائوی کوچک هستیم که از میلیاردها تائوی کوچک‌تر تشکیل فرموده شدیم. پس همه‌ی ما و همگانه‌ی هستی پیرامون ما در شکم یک تائوی بسیار بزرگ قرار یافته که کبیر است. برگردان چینی «کوچک» می‌شود «شیا»، که در این معنا داریم «شیا تائو». پس اما آن کبیر به وهم نامده را «دا» می‌گویند که در این حال می‌شود «دا تائو».</p> <p><br /> اما تا اینجا اگر دقت کنید ما دائم در جهانی کیفی در حرکتیم. می‌ماند اینکه این تائو را در حالت کمی هم بتوانیم مشاهده و بررسی کنیم، که البته این کمی شدن عملاً غیر ممکن است، اما ما فرض می‌کنیم که می‌شود؛ و در حقیقت کتاب «در اندر شدن چینیان» شرحی‌ست بر حالت کمی شده‌ی تائو. در اینجا پس به جای یانگ خواهیم گفت «جی ین»، که حالت کمی شده‌ی یانگ است؛ و بعد به یین خواهیم گفت «کاون»، که همان حالت کمی شده‌ی یین است. اینک «جی ین» را در قالب یک خط ممتد نشان می‌دهیم، و برای درک حالت آن برایش پهنائی در نظر می‌گیریم. اینک دری کاملاً باز، یعنی در حالت «جی ین»، یا نرینه است. این خط بسته و ممتد نشانه‌ی این در باز است. در را اندکی به جلو می‌کشیم. در این حالت خط ما همان‌طور ممتد است، اما از در میانه‌ی آن تقعر کوچکی پدید می‌آید. در را اندکی جلوتر می‌کشیم، اما البته هنوز به میانه نرسیده ایم. در این حالت تقعر میان خط ممتد ما بسیار بیشتر می‌شود.</p> <p> </p> <p>اکنون در را طوری جلو می‌کشیم که از میانه‌ی باز بودن و بستن اندکی عبور کند. در این حالت دو خط ما کاملا از هم جدا می‌شوند، اما بسیار نزدیک به یکدیگر هستند. اکنون در را آنقدر می‌بندیم که نزدیک به حالت بسته شدن باشد. دو خط ما در اینجا از هم جدا و اما نزدیک به هم هستند. بالاخره اما در را می‌بندیم. در اینجا دو خط جدا شده از هم داریم. به این ترتیب ما برای این که حالت یین و یانگ را کمی کنیم، آنها را در شش مرحله که به صورت خطوط شکسته و بسته نمایش داده شوند طبق‌بندی کرده و نام آنها را «جی ین» و «کاون» می‌گذاریم.<a target="_blank" href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110422_Shahrnush_Kelasikhaaye_Jahan_Yi_Jing_No_3.mp3" rel="noopener"><br /> </a></p> <p><br /> اما هریک از دو اصل «جی ین» و «کاون» را که دارای سه پسر و سه دختر هستند و روی هم هشت اصل‌اند، در سه خط نمایش می‌دهیم. چرا؟</p> <p><br /> علت این است که دایره تائوی ما گرچه از دو وجه تشکیل شده، اما خود یک واحد است. پس عدد یک مطلق حالت «تائوئیت» است. اینک اما یک به دو (اصل یین) تبدیل می‌شود، و دو به سه (اصل یانگ). چنین است که ما اصل یانگ یا تجلی آن، «جی ین» را در سه خط بسته نمایش می‌دهیم. هر یک از این خط‌ها را با عدد ٣ متمایز می کنیم. در نتیجه ارزش سه خط بسته ما می شود ٩ . به این عدد می گویند «نرینه‌ی پیر». این سه خط بسته به معنای آسمان، روز، روشنائی، گرما، خشکی، حرکت، پدر و... تمامی صفات و حالاتی هستند که در آنها انگیختگی یا حرکت یا گرما وجود دارد.</p> <p><br /> <img hspace="8" height="352" width="250" vspace="8" align="right" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/parsyinyang03.jpg" />تعریف دیگر آن است که یک عدد آسمان است و دو عدد زمین. سه را می‌توان عدد انسان دانست.<br /> اما بعد هر یک ازسه خط شکسته را، که نماینده‌ی «یین» یا جانشین کمی و قابل رؤیت آن «کاون» است، با عدد ٢ متمایز می‌کنیم. جمع سه خط می شود ٦. به این عدد شش می‌گوئیم «مادینه‌ی پیر». عدد شش می‌دانید که فضیلت دیگری هم دارد و آن هم این است که حاصل حمع و حاصل ضرب آن یکی می‌شود. (یک به علاوه دو می‌شود سه. سه به علاوه سه می‌شود شش. حالا یک در دو می‌شود دو و دو در سه نیز می‌شود شش). این سه خط شکسته به معنای زمین، شب، تاریکی، سرما، تری، سکون،حالت بستیدن-بازیدن (قبض و بسط)، مادر و... تمامی صفات و حالاتی هستند که سرما و تری بر آنها غلبه دارد.</p> <p><br /> اکنون ترکیبات این دو سه خطی با یکدیگر منجر به شکل‌گیری شش سه خطی دیگر می‌شود. نخست سه ترکیب که از ترکیب دو خط بسته و یک خط شکسته شکل می‌گیرند. عدد این مجموعه هشت است، و در کمال تعجب از دو خط نرینه و یک خط مادینه تشکیل می‌شوند، و دختران این دو اصل به شمار می‌آیند. روشن است که دو خط بسته می‌شود شش و همراه با یک خط بسته می‌شود هشت. اما چرا دختران در حالی‌که دختر هستند از پدر سهم بیشتری می‌برند؟ پاسخ بسیار روشن است: دختر خواست پدر است از مادر.</p> <p><br /> نخستین شکل از یک خط شکسته در پائین و دو خط بسته در بالا شکل گرفته، و دختر بزرگ است که «سون» نام دارد و تجسم درخت و باد (هوا) است. صفت او نفوذ کردن و رسوخ کردن است. در یکی از طبقه‌بندی‌های سنتی و جا افتاده‌ی او در طرف راست مادرش که در شمال و در پائین قرار گرفته، ایستاده است. چرا چینیان شمال را در پائین قرار می دهند؟ چون خورشید در آسمان در بالا و متمایل به جنوب است. در نتیجه شمال زمین را پائین و آن را مکان مادینه‌ی پیر تلقی می‌کنند. دختر دوم که در مشرق قرار گرفته دارای یک خط شکسته در وسط و دو خط بسته در دو سوی است. او به معنای آتش است و خط شکسته‌ی میانی نیز کنایه از نقطه‌ی سرد آتش است که چینیان قدیم به آن اشراف داشتند. طبق نظر فیزیکدان‌ها در هر شعله‌ی آتشی یک نقطه‌ی تاریک وجود دارد که کاملاً سرد است. نام این دختر «لی»، و صفت او زیبائی‌ست، البته توأم با اندکی زشتی که از خط مادینه نشأت می‌گیرد.</p> <p><br /> دختر سوم که «توئی» نام دارد از دو خط بسته در پائین و یک خط شکسته در بالا شکل گرفته و به معنای «دریاچه‌های بالای کوه» است. او علامت شادمانی و سرخوشی‌ست. این دختر در کنار پدرش قرار گرفته است.</p> <p><br /> و اما درباره‌ی پسرهای این خانواده آسمانی-زمینی در برنامه‌ی آینده سخن خواهیم گفت.</p>
شهرنوش پارسیپور – همهی شما دایرهی تائو را دیدهاید. این دایره از دو وجه «یانگ»، یعنی نرینگی هستی، و «یین»، مادینگی هستی شکل گرفته. البته نام این دایره تائو نیست. و «تای چی تو» نامیست که به آن خوانده میشود. اما «تائو» یا «راه» در نهایت خود از طریق این دایره تعریف میشود. این دو وجه نرینه و مادینه در کنار یکدیگر کلیت هستی را میسازند. «تائو» در زبان چینی معنائی ندارد. «تائو» تنها یک صداست. شاید این «تائو» در آوائیت خود همان «اوم» هندوان باشد که تنها یک صداست. اما «تائو» در همان حالت آوائیت خود به معنای «راه» است. از اینرو ما میتوانیم از واژهی بینهایت معنادار «طریقت» در برگردان آن به فارسی استفاده ببریم. این امکان نیز هست که پنداشتههای کنفسیوسیان را از «تائو» به معنای «شریعت» برگردانیم، و آنچه را که تائوئیان برداشت کردهاند به «طریقت» ترجمان کنیم.
پس همه چیز و همه چیز در دل این «تائو» نهاده شده است. هر یک از ما از میلیاردها میلیارد تائو تشکیل گشتهایم. چگونه؟ من خود یک تائو هستم. سوی راست تنم یانگ است و سوی چپ آن یین. اینک نسبت رگهای بدن من به خونی که در آن جاریست همان یین و یانگ است. رگها در نقش یین عمل میکنند و خون به مثابه یانگ است. من دستم را که بالا میبرم یانگ است و پائین میآورم یین است. ابن «هر دو وانه» در کنار یکدیگر یک دایرهی تائو را میسازند. چشمم را که باز میکنم، یانگ است و هنگامیکه آن را میبندم یین است. پس این خود یک دایرهی تائوست. هنگامیکه میشنوم تابعی از یین هستم و آنگاه که گفت میکنم تابعی از یانگ هستم. این هر دو در کنار یکدیگر یک دایره تائو را میسازند. خواب که هستم تابعی از یین هستم. بیدار که میشوم تابعی از یانگ هستم. این دو در کنار هم یک دایرهی تائو میسازند. وجه بیرونی حضور من یانگ است و وجه درونی آن یین است. این دو در جوار هم یک تائو می سازند. بهراست که میچرخم یانگ هستم و به چپ که میچرخم یین هستم. این «گشتیدن» خود یک دایرهی تائوست. هر سلول تن من از میلیاردها یین و یانگ تشکیل شده.
چینیان میگویند: اما در نهایت جهان و در آن جائی که به وهم درناید یک تائوی کبیر وجود دارد که جمع زنندهی تمامیت تائوهای کوچک است. ما هرکدام یک تائوی کوچک هستیم که از میلیاردها تائوی کوچکتر تشکیل فرموده شدیم. پس همهی ما و همگانهی هستی پیرامون ما در شکم یک تائوی بسیار بزرگ قرار یافته که کبیر است. برگردان چینی «کوچک» میشود «شیا»، که در این معنا داریم «شیا تائو». پس اما آن کبیر به وهم نامده را «دا» میگویند که در این حال میشود «دا تائو».
اما تا اینجا اگر دقت کنید ما دائم در جهانی کیفی در حرکتیم. میماند اینکه این تائو را در حالت کمی هم بتوانیم مشاهده و بررسی کنیم، که البته این کمی شدن عملاً غیر ممکن است، اما ما فرض میکنیم که میشود؛ و در حقیقت کتاب «در اندر شدن چینیان» شرحیست بر حالت کمی شدهی تائو. در اینجا پس به جای یانگ خواهیم گفت «جی ین»، که حالت کمی شدهی یانگ است؛ و بعد به یین خواهیم گفت «کاون»، که همان حالت کمی شدهی یین است. اینک «جی ین» را در قالب یک خط ممتد نشان میدهیم، و برای درک حالت آن برایش پهنائی در نظر میگیریم. اینک دری کاملاً باز، یعنی در حالت «جی ین»، یا نرینه است. این خط بسته و ممتد نشانهی این در باز است. در را اندکی به جلو میکشیم. در این حالت خط ما همانطور ممتد است، اما از در میانهی آن تقعر کوچکی پدید میآید. در را اندکی جلوتر میکشیم، اما البته هنوز به میانه نرسیده ایم. در این حالت تقعر میان خط ممتد ما بسیار بیشتر میشود.
اکنون در را طوری جلو میکشیم که از میانهی باز بودن و بستن اندکی عبور کند. در این حالت دو خط ما کاملا از هم جدا میشوند، اما بسیار نزدیک به یکدیگر هستند. اکنون در را آنقدر میبندیم که نزدیک به حالت بسته شدن باشد. دو خط ما در اینجا از هم جدا و اما نزدیک به هم هستند. بالاخره اما در را میبندیم. در اینجا دو خط جدا شده از هم داریم. به این ترتیب ما برای این که حالت یین و یانگ را کمی کنیم، آنها را در شش مرحله که به صورت خطوط شکسته و بسته نمایش داده شوند طبقبندی کرده و نام آنها را «جی ین» و «کاون» میگذاریم.
اما هریک از دو اصل «جی ین» و «کاون» را که دارای سه پسر و سه دختر هستند و روی هم هشت اصلاند، در سه خط نمایش میدهیم. چرا؟
علت این است که دایره تائوی ما گرچه از دو وجه تشکیل شده، اما خود یک واحد است. پس عدد یک مطلق حالت «تائوئیت» است. اینک اما یک به دو (اصل یین) تبدیل میشود، و دو به سه (اصل یانگ). چنین است که ما اصل یانگ یا تجلی آن، «جی ین» را در سه خط بسته نمایش میدهیم. هر یک از این خطها را با عدد ٣ متمایز می کنیم. در نتیجه ارزش سه خط بسته ما می شود ٩ . به این عدد می گویند «نرینهی پیر». این سه خط بسته به معنای آسمان، روز، روشنائی، گرما، خشکی، حرکت، پدر و... تمامی صفات و حالاتی هستند که در آنها انگیختگی یا حرکت یا گرما وجود دارد.
تعریف دیگر آن است که یک عدد آسمان است و دو عدد زمین. سه را میتوان عدد انسان دانست.
اما بعد هر یک ازسه خط شکسته را، که نمایندهی «یین» یا جانشین کمی و قابل رؤیت آن «کاون» است، با عدد ٢ متمایز میکنیم. جمع سه خط می شود ٦. به این عدد شش میگوئیم «مادینهی پیر». عدد شش میدانید که فضیلت دیگری هم دارد و آن هم این است که حاصل حمع و حاصل ضرب آن یکی میشود. (یک به علاوه دو میشود سه. سه به علاوه سه میشود شش. حالا یک در دو میشود دو و دو در سه نیز میشود شش). این سه خط شکسته به معنای زمین، شب، تاریکی، سرما، تری، سکون،حالت بستیدن-بازیدن (قبض و بسط)، مادر و... تمامی صفات و حالاتی هستند که سرما و تری بر آنها غلبه دارد.
اکنون ترکیبات این دو سه خطی با یکدیگر منجر به شکلگیری شش سه خطی دیگر میشود. نخست سه ترکیب که از ترکیب دو خط بسته و یک خط شکسته شکل میگیرند. عدد این مجموعه هشت است، و در کمال تعجب از دو خط نرینه و یک خط مادینه تشکیل میشوند، و دختران این دو اصل به شمار میآیند. روشن است که دو خط بسته میشود شش و همراه با یک خط بسته میشود هشت. اما چرا دختران در حالیکه دختر هستند از پدر سهم بیشتری میبرند؟ پاسخ بسیار روشن است: دختر خواست پدر است از مادر.
نخستین شکل از یک خط شکسته در پائین و دو خط بسته در بالا شکل گرفته، و دختر بزرگ است که «سون» نام دارد و تجسم درخت و باد (هوا) است. صفت او نفوذ کردن و رسوخ کردن است. در یکی از طبقهبندیهای سنتی و جا افتادهی او در طرف راست مادرش که در شمال و در پائین قرار گرفته، ایستاده است. چرا چینیان شمال را در پائین قرار می دهند؟ چون خورشید در آسمان در بالا و متمایل به جنوب است. در نتیجه شمال زمین را پائین و آن را مکان مادینهی پیر تلقی میکنند. دختر دوم که در مشرق قرار گرفته دارای یک خط شکسته در وسط و دو خط بسته در دو سوی است. او به معنای آتش است و خط شکستهی میانی نیز کنایه از نقطهی سرد آتش است که چینیان قدیم به آن اشراف داشتند. طبق نظر فیزیکدانها در هر شعلهی آتشی یک نقطهی تاریک وجود دارد که کاملاً سرد است. نام این دختر «لی»، و صفت او زیبائیست، البته توأم با اندکی زشتی که از خط مادینه نشأت میگیرد.
دختر سوم که «توئی» نام دارد از دو خط بسته در پائین و یک خط شکسته در بالا شکل گرفته و به معنای «دریاچههای بالای کوه» است. او علامت شادمانی و سرخوشیست. این دختر در کنار پدرش قرار گرفته است.
و اما دربارهی پسرهای این خانواده آسمانی-زمینی در برنامهی آینده سخن خواهیم گفت.
نظرها
نظری وجود ندارد.