ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

خودکشی یک شاعر تبعیدی کرد

<p>از سه ماه پیش تاکنون از وریا مظهر، یکی از شاعران و نویسندگان کرد تبعیدی هیچ&zwnj;گونه نشانی در دست نیست. دوستان و نزدیکان وی از خودکشی او در تبعید فنلاند خبر داده&zwnj;اند.<br /> <br /> بنا به گزارش&zwnj;هایی که به بخش فرهنگی رادیو زمانه رسیده است، وریا مظهر، شاعر و نویسنده خوش&zwnj;آتیه کرد در تبعید فنلاند پنج روز پیش&nbsp;ظاهراً&nbsp;خودکشی کرده است.&nbsp;</p> <p>&nbsp;</p> <p>نخستین بار خبر درگذشت وریا مظهر در برخی سایت&zwnj;های کردی و در سایت اخبار روز منتشر شد. دوستان و نزدیکان شاعر که برخی از آن&zwnj;ها از چهره&zwnj;های ادبی در تبعید به&zwnj;شمار می&zwnj;آیند و با وریا مظهر به طور منظم مکاتبه و مراوده داشتند، در شبکه&zwnj;های اجتماعی مانند فیس&zwnj;بوک و در برخی سایت&zwnj;های ادبی این خبر را تأیید کرده&zwnj;اند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>همچنین پس از تحقیقات گسترده، سرانجام نزدیک&zwnj;ترین دوست شاعر که در فنلاند با او آمد و شد داشت، خبر خودکشی وریا مظهر را تأیید کرد. به گفته او این شاعر و نویسنده تبعیدی پنج روز پیش خودکشی کرده است. اما در همان حال در گفت و گوی تلفنی همکاران ما با پدر وریا مظهر، آقای فاروغ مظهری، خبر&nbsp;خودکشی پسرش را تکذیب کرد. این گفت و گو در روزهای آینده در بخش فرهنگ زمانه منتشر خواهد شد. فاروغ مظهری، پدر وریا مظهر در این گفت و گو از کودکی و شرایط رشد وریا سخن می&zwnj;گوید.</p> <blockquote> <p><br /> وریا مظهر: فراموشی هنری است که باید ظرافت&zwnj;هایش را آموخت تا آموخت که پس از این&zwnj;همه سکندری خوردن و افتادن باز بتوان برخاست و صد البته صبح&zwnj;ها هم توی آینه چهره خود را بازشناخت. این را کلارا این روزها با لبخندش به من می&zwnj;آموزد</p> </blockquote> <p>وریا مظهر داستان&zwnj;ها و اشعارش را به زبان فارسی می&zwnj;نوشت، اما از نویسندگان و شاعران مطرح کرد ایرانی بود که از سال&zwnj;ها پیش در تبعید فنلاند زندگی می&zwnj;کرد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>وریا مظهر از شاعران نوپرداز و شورشی به&zwnj;شمار می&zwnj;آمد، و اشعار و داستان&zwnj;هایش را با زبانی ساده و گویا می&zwnj;نوشت.</p> <p>&nbsp;</p> <p>اشعار وریا مظهر از تلاش او برای دست یافتن به قالب&zwnj;های روایی تازه نشان دارد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>در شعر وریا مظهر نوعی اندوه عمیق توأم با خشم به چشم می&zwnj;خورد. او در اشعارش مانند یک شورشی به روابط زندگی روزانه پشت پا می&zwnj;زند، اما در همان حال مانند یک شاعر از اندوه از دست دادن تکیه&zwnj;گاه&zwnj;های اجتماعی و خانوادگی رنج می&zwnj;برد.</p> <p>&nbsp;</p> <p><img hspace="8" alt="" vspace="8" align="left" width="200" height="289" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/varia.gif" />وریا مظهر برخی از اشعارش را به تنها دخترش &laquo;کلارا&raquo; هدیه داده و در پاره&zwnj;ای از اشعاری که پیش از خودکشی از او منتشر شده، با دخترش گفت&zwnj;و&zwnj;گویی عمیق و شاعرانه انجام می&zwnj;دهد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>از وریا مظهر مجموعه داستان &laquo;چیدن قارچ به سبک فنلاندی&raquo; نیز منتشر شده است. این کتاب را نشر نی که از ناشران معتبر ایران به&zwnj;شمار می&zwnj;آید، در سال ۱۳۸۴منتشر کرد و در همان زمان با اقبال منتقدان و پاره&zwnj;ای از خواننئدگان مواجه شد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>وریا مظهر در داستان&zwnj;نویسی نیز به زبان و طرح مستقل دست یافته و موفق شده سویه&zwnj;های روایی و دراماتیک ساده&zwnj;ترین و پیش&zwnj;پاافتاده&zwnj;ترین رویدادهای زندگی روزانه را کشف کند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>وریا مظهر در داستان&zwnj;هایش یک شاعر و در شعرهایش یک داستان&zwnj;گو غمگین است که بر روابط حقیر زندگی طغیان می&zwnj;کند و آنها را همواره به چالش می&zwnj;کشد. دستاورد او در این میان یک اندوه عمیق و نهادینه شده است که با مرگ&zwnj;خواهی نیز گاهی پهلو می&zwnj;زند</p> <p>&nbsp;</p> <p>وریا مظهر در یکی از نامه&zwnj;هایی که از او به یادگار مانده می&zwnj;نویسد: &laquo;بله: &quot;فراموشی&quot;، چون که نباید همه وجوه رنج را فراموش کرد. بهتر است در چیزهایی که می&zwnj;نویسیم، پیشاپیش سهم عمده&zwnj;ای را برای این لغت بزرگ کنار گذاشته باشیم، وگرنه فقط رنج توی نوشته&zwnj;هایمان را همراه با رنج خود نوشتن منتقل و تحمیل کرده&zwnj;ایم و این انصافاً کار خوبی نیست. فراموشی هنری است که باید ظرافت&zwnj;هایش را آموخت تا آموخت که پس از این&zwnj;همه سکندری خوردن و افتادن باز بتوان برخاست و صد البته صبح&zwnj;ها هم توی آینه چهره خود را بازشناخت. این را کلارا این روزها با لبخندش به من می&zwnj;آموزد. همین که می&zwnj;توانم در لبخند کلارا کمی رنج دوری از او را فراموش کنم، یعنی که او گوشه&zwnj;ای از ظرافت&zwnj;های هنر فراموشی را به من می&zwnj;آموزد.&raquo;<br /> <br /> کلارا، دختر این شاعر کرد هشت سال پیش متولد شد. اشعار وریا مظهر از یاد و خاطره&zwnj;ی کلارا مشحون است. بنا به برخی گزارش&zwnj;های تأیید نشده، در ماه&zwnj;های آخر زندگانی این شاعر تبعیدی، به برخی دلایل او از نظر قانونی اجازه نداشت دخترش را ملاقات کند. <br /> <br /> از وریا مظهر در کانادا دو دفتر شعر با شمارگان بسیار اندک منتشر شده و در اختیار دوستان و دوستدارانش قرار گرفته است. مهم&zwnj;ترین داستان&zwnj;ها و اشعار او اما هنوز در ایران انتشار نیافته است.</p> <p>&nbsp;</p> <p>یکی از مجموعه اشعار وریا مظهر در سایت &quot;مایند موتور&quot; همراه با مقالاتی از او انتشار یافته است. وریا مظهر از شاعران نزدیک به حلقه&zwnj; فکری &quot;مایند موتور&quot; به&zwnj;شمار می&zwnj;&zwnj;آمد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>دوستان او در ایران به یاد این شاعر کرد شبی را به شعرخوانی خواهند گذراند و یاد و خاطره او را گرامی خواهند داشت.<br /> &nbsp;</p> <p><strong>در همین زمینه:</strong></p> <p><a href="http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=37683">::کردستان شاعری خوب را از دست داد::</a></p> <p><a href="http://khpaknia.wordpress.com/2007/03/12/409/">::اهمیت روزهای یکشنبه، وریا مظهر::</a></p> <p><a href="http://www.mindmotor.net/Mind/?p=1129">::دانلود مجموعه اشعار&nbsp;&quot;داد نزدن در آینه کسی نیست&quot;&nbsp;از وریا مظهر::</a></p> <p><a href="http://www.mindmotor.net/Mind/?p=1116">::دانلود ترجمه وریا مظهر از کتاب &quot;مفت زندگی می کنیم، مفت! اثر شاعر ترک، اورهان ولی کانیک::</a></p>

از سه ماه پیش تاکنون از وریا مظهر، یکی از شاعران و نویسندگان کرد تبعیدی هیچ‌گونه نشانی در دست نیست. دوستان و نزدیکان وی از خودکشی او در تبعید فنلاند خبر داده‌اند.

بنا به گزارش‌هایی که به بخش فرهنگی رادیو زمانه رسیده است، وریا مظهر، شاعر و نویسنده خوش‌آتیه کرد در تبعید فنلاند پنج روز پیش ظاهراً خودکشی کرده است. 

نخستین بار خبر درگذشت وریا مظهر در برخی سایت‌های کردی و در سایت اخبار روز منتشر شد. دوستان و نزدیکان شاعر که برخی از آن‌ها از چهره‌های ادبی در تبعید به‌شمار می‌آیند و با وریا مظهر به طور منظم مکاتبه و مراوده داشتند، در شبکه‌های اجتماعی مانند فیس‌بوک و در برخی سایت‌های ادبی این خبر را تأیید کرده‌اند.

همچنین پس از تحقیقات گسترده، سرانجام نزدیک‌ترین دوست شاعر که در فنلاند با او آمد و شد داشت، خبر خودکشی وریا مظهر را تأیید کرد. به گفته او این شاعر و نویسنده تبعیدی پنج روز پیش خودکشی کرده است. اما در همان حال در گفت و گوی تلفنی همکاران ما با پدر وریا مظهر، آقای فاروغ مظهری، خبر خودکشی پسرش را تکذیب کرد. این گفت و گو در روزهای آینده در بخش فرهنگ زمانه منتشر خواهد شد. فاروغ مظهری، پدر وریا مظهر در این گفت و گو از کودکی و شرایط رشد وریا سخن می‌گوید.

وریا مظهر داستان‌ها و اشعارش را به زبان فارسی می‌نوشت، اما از نویسندگان و شاعران مطرح کرد ایرانی بود که از سال‌ها پیش در تبعید فنلاند زندگی می‌کرد.

وریا مظهر از شاعران نوپرداز و شورشی به‌شمار می‌آمد، و اشعار و داستان‌هایش را با زبانی ساده و گویا می‌نوشت.

اشعار وریا مظهر از تلاش او برای دست یافتن به قالب‌های روایی تازه نشان دارد.

در شعر وریا مظهر نوعی اندوه عمیق توأم با خشم به چشم می‌خورد. او در اشعارش مانند یک شورشی به روابط زندگی روزانه پشت پا می‌زند، اما در همان حال مانند یک شاعر از اندوه از دست دادن تکیه‌گاه‌های اجتماعی و خانوادگی رنج می‌برد.

وریا مظهر برخی از اشعارش را به تنها دخترش «کلارا» هدیه داده و در پاره‌ای از اشعاری که پیش از خودکشی از او منتشر شده، با دخترش گفت‌و‌گویی عمیق و شاعرانه انجام می‌دهد.

از وریا مظهر مجموعه داستان «چیدن قارچ به سبک فنلاندی» نیز منتشر شده است. این کتاب را نشر نی که از ناشران معتبر ایران به‌شمار می‌آید، در سال ۱۳۸۴منتشر کرد و در همان زمان با اقبال منتقدان و پاره‌ای از خواننئدگان مواجه شد.

وریا مظهر در داستان‌نویسی نیز به زبان و طرح مستقل دست یافته و موفق شده سویه‌های روایی و دراماتیک ساده‌ترین و پیش‌پاافتاده‌ترین رویدادهای زندگی روزانه را کشف کند.

وریا مظهر در داستان‌هایش یک شاعر و در شعرهایش یک داستان‌گو غمگین است که بر روابط حقیر زندگی طغیان می‌کند و آنها را همواره به چالش می‌کشد. دستاورد او در این میان یک اندوه عمیق و نهادینه شده است که با مرگ‌خواهی نیز گاهی پهلو می‌زند

وریا مظهر در یکی از نامه‌هایی که از او به یادگار مانده می‌نویسد: «بله: "فراموشی"، چون که نباید همه وجوه رنج را فراموش کرد. بهتر است در چیزهایی که می‌نویسیم، پیشاپیش سهم عمده‌ای را برای این لغت بزرگ کنار گذاشته باشیم، وگرنه فقط رنج توی نوشته‌هایمان را همراه با رنج خود نوشتن منتقل و تحمیل کرده‌ایم و این انصافاً کار خوبی نیست. فراموشی هنری است که باید ظرافت‌هایش را آموخت تا آموخت که پس از این‌همه سکندری خوردن و افتادن باز بتوان برخاست و صد البته صبح‌ها هم توی آینه چهره خود را بازشناخت. این را کلارا این روزها با لبخندش به من می‌آموزد. همین که می‌توانم در لبخند کلارا کمی رنج دوری از او را فراموش کنم، یعنی که او گوشه‌ای از ظرافت‌های هنر فراموشی را به من می‌آموزد.»

کلارا، دختر این شاعر کرد هشت سال پیش متولد شد. اشعار وریا مظهر از یاد و خاطره‌ی کلارا مشحون است. بنا به برخی گزارش‌های تأیید نشده، در ماه‌های آخر زندگانی این شاعر تبعیدی، به برخی دلایل او از نظر قانونی اجازه نداشت دخترش را ملاقات کند.

از وریا مظهر در کانادا دو دفتر شعر با شمارگان بسیار اندک منتشر شده و در اختیار دوستان و دوستدارانش قرار گرفته است. مهم‌ترین داستان‌ها و اشعار او اما هنوز در ایران انتشار نیافته است.

یکی از مجموعه اشعار وریا مظهر در سایت "مایند موتور" همراه با مقالاتی از او انتشار یافته است. وریا مظهر از شاعران نزدیک به حلقه‌ فکری "مایند موتور" به‌شمار می‌‌آمد.

دوستان او در ایران به یاد این شاعر کرد شبی را به شعرخوانی خواهند گذراند و یاد و خاطره او را گرامی خواهند داشت.
 

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان

    <p>خدایش بیامرزد.</p>

  • ایراندوست

    <p>یکی&zwnj; دیگر از قربانیان تبعید و مهاجرت، احساس شرقی&zwnj; و شاعرانه&zwnj;ای که در یخبندان غربت غرب به بن&zwnj;بست،پوچی،پاشیدگی،نفی خود و دیگران و... میرسد و با زندگی&zwnj; وداع میکند. روانش شاد</p>

  • مانا آقایی

    <p>دوستان محترم رادیو زمانه<br /> کاش وقتی وریا مظهر زنده بود درباره اش می نوشتید. با این حرکت خود نشان دادید که فرهنگ مرده پرستی از میان شما هم رخت برنبسته. متاسفم برای رسانه ی پرخواننده و پربیننده ای مثل رادیو زمانه که می خواهد صدایی متفاوت باشد اما بسیاری از برنامه هایش را به شاعران دست چندمی که هیچ قدمی برای ادبیات برنداشته اند (که البته آنها هم به نوبه ی خود محترمند اما پرداختن به آنها نباید به زیان استعدادهای برتر صورت گیرد) اختصاص می دهد و صفحاتی دیگر را در اختیار نویسندگان محترم اما شعرناشناسی همچون خانم پارسی پور می گذارد تا با پتک نقد غیراصولی و تحقیرهای ناعادلانه شان آنچنان ضربه ای بر سر شاعران خوب داخل و خارج بزنند که دیگر کسی را یارای راست کردن گردن نباشد. براستی چرا وریا مظهر این شاعر درخشان در صفحه های شعر و داستان شما جایی نداشت؟ چرا هنوز در این عصر طلایی ارتباطات آدم هایی مثل او محکوم به خاک خوردن و فراموشی در کنج خانه هایشان هستند؟ البته مسئولیت نهایی از دست رفتن وریا مظهر بر گردن خود اوست. اما همه ما بدبختانه به میزان مختلف در به انزوا راندن افراد سهمی داریم. و هرچه سهم ما از امکانات فزون تر باشد انکار مسئولیتمان هم دشوارتر می شود.</p>

  • کاربر مهمان

    <p>برای و.م.آیرو با همۀ تاسفم وتسلیت برای عزیزانش. مهدی رودسری </p> <p>بدون شرح </p> <p>کسی که خودشو می کُشه<br /> قاتل خودشه<br /> دستگیرش می کنن کلمه ها<br /> با برگ جلب سردبیرا<br /> می برنش به دادگاه مجله ها – سایت ها- روزنامه ها<br /> وبرای آخرین دفاع<br /> به وکیلش تهمت شبنومه نویسی می زنن<br /> و لبای هر دوتاشونو می دوزن<br /> دو تا زن<br /> که یکیش جراح قُرانه ونه نمی گه به قیامت<br /> دیگری عزیزشه – معشوقشه<br /> خبرنگاری ام یه شغلشه<br /> بعد تازه چشم ِچال ِدوربینا پیدا می شه<br /> تو سیاه چال ِتی وی ها<br /> خوابیده ازش فیلم می گیرن<br /> از روبرو عکس و<br /> از پشت سر مکث می کنن تو سفرۀ سر<br /> بعد یه مفسری با روسری<br /> یا بی روسری<br /> فرق نمی کنه ثابت می کنه<br /> که قاتل زندگیه مرگ و<br /> زندگی قاتل ِمرگه و<br /> نتیجه می گیره که خودکشی<br /> اتهام متهمیه که بوی خمیر دندونش می اومد گاهی نعناعی<br /> و دستۀ مسواکش بودهمیشه از جنس پلاستیکی<br /> که به خدا خود ِخدا<br /> قراربوده دندوناشو باهاش بشوره همین فردا<br /> و سوار یه قاطری بشه<br /> که یه قطارو با دمُبش می کِشه<br /> اما همون نیس که<br /> خیال می کنین<br /> خودشو می کُشه<br /> یا خیال می کنین<br /> قاتل خودشه. </p> <p>مهدی رودسری<br /> 2011-05-04 </p>

  • کاربر مهمان

    <p>اسم پدر ایشان فاروق مظهر است</p>

  • کاربر مهمان

    <p> متاسفانه‌ من نمی شناختمش . اما اگر کس یا کسانی آگاه به‌ زوایای پنهان و آشکار کارهای ادبی این عزیز مایل باشد با من همکاری بکند مفتخر خواهم بود در برنامه‌ی " رامان " به‌ بررسی کارهای این نویسنده‌ بپردازم </p> <p>raman@ttishktv.tv </p> <p>فریدون ارشدی </p>

  • بابک غفاری

    <p>مانای عزیز خودت هم می دانی که وریا درگیر این چیزها نبود. از &laquo;فرهنگ پیر پرستی و کارگاه مرادسازی و مرید پروری&raquo; متنفر بود. و به کنایه به حلقه ی کوچک دوستان شاعرش &laquo;ضد گروه&raquo; می گفت. دوست داشت کوچک باشد و باشد تا بزرگ باشد و هیچ نباشد، و تجربه ی شعری در حین جسارت فروتنانه را دوست داشت &laquo;فروتنی&zwnj;ای که شعر را از اختیار شاعر سلب و شاعر را به&zwnj;گوشه&zwnj;ای، پرت و شعر را به ساحتِ شعر پرتاب می&zwnj;کند&raquo;</p> <p>داخل گیومه ها از خود وریاست.</p>

  • سهراب زارع

    وریا دوست صمیمی دوران جوانی من بود او به فروغ عشق میورزید وهرسال باهم به مزار فروغ درظهیرالدوله تهران میرفتیم واو ساعتها درآنجا میماند وبا فروغ حرف میزد او شاعری بود که حتی از هرذره ی این کائنات به سادگی عبور نکرد واز او واژه ای ساخت تا هم آنرا بما بشناساند وهم شکرآن ذره را بجا آورده باشد , من مطمئنم که او هرگز خودکشی نکرده وهرگز هم تبعیدی نبوده است او بهمراه پدرش از ایران مهاجرت کرد ودردومین سال خروجش با همسرش لیلا ازدواج کرد که حاصل این زندگی کوتاه دختری بنام کلارا است که اکنون 8یا9ساله است وریا به کلارانیز عشق میورزید او به بیماری هپاتیت cمبتلا شد وهمسرش از او جداشد واین جدائی کلاراراازاودور کرده بود وبعداز جدائی از همسرش افسردگی خاص ودردناکی را تحمل میکرد ودرد ودلهای خودرادراین مورد برایم مینوشت هرچند اودر ایمیل ماقبل آخرش ؛کلارا ومن را بعنوان وارثان آثار ش خطاب کرده بود اما من کوچکترازآنم که .... به پدر نازنین واستوارش که اورا مردی درستکار میدانم داغ این عزیز را تسلیت میگویم او همیشه دوست داشت یک تدفین پائیزی داشته باشد.