ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

انوما الیش: کشتار زنانگی هستی، نگاهی به آسمان

<p>شهرنوش پارسی&zwnj;پور - دیشب در مجلسی شاهنامه فردوسی می&zwnj;خواندیم. رسیدیم به بخشی که &laquo;گاو برمایه&raquo; که گاوی&zwnj;ست عجیب و شگفت&zwnj;انگیز با شیر خود افریدون یا همان فریدون را می&zwnj;پرورد. این باعث شد تا من ادعا کنم که این گاو همان گاو زمین یا جهان است.</p> <!--break--> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110422_Shahrnush_Asaatir_No_5.mp3"><img alt="" align="middle" width="273" height="31" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_0_0_1.jpg" /></a></p> <p>البته مجلس اندکی متشنج شد و دوستی پیشنهاد کرد که برداشت&zwnj;های اسطوره&zwnj;ای را از مطالعه حذف کنیم و فقط پندهای اخلاقی را در مد نظر قرار بدهیم. به هر تقدیر این باعث شد که امروز که می&zwnj;نویسم توضیحی درباره&zwnj;ی این گاو بدهم که بسیار مسئله&zwnj;برانگیز و قابل تأمل است. اطلاعات من در این زمینه محدود است، اما هدف ما این است که بفهمیم چرا زنانگی هستی در داستان انوما الیش قربانی شده تا جهان شکل بگیرد. در حقیقت در پس و پشت این داستان نوعی اقتدار انسانی به چشم می&zwnj;خورد. تو گوئی از پس صدها هزار سال حالت انفعالی داشتن و شدندگی مدام، انسان اراده&zwnj;ی عمل پیدا می&zwnj;کند. اما تقاصی که انسانیت در خاورمیانه پس&zwnj; می&zwnj;دهد همان حذف زنانگی هستی&zwnj; و پیامد آن منجمد شدن و تصعید رشد تکنولوژی&zwnj;ست. در آینده توضیح خواهم داد که چرا. اما فعلاً به موضوع گاو بازگشت می&zwnj;کنیم.</p> <p><br /> می دانیم که &laquo;گهان&raquo; در شدن و حرکت مداوم است. بخشی از این حرکات برای ما انسان&zwnj;های روی زمین قابل درک و دریافت است. حرکت وضعی را می&zwnj;شناسیم که زمین به دور خود در حرکت است. حرکت انتقالی را نیز می شناسیم که زمین به دور خورشید می&zwnj;حرکتد. پس اما گویا منظومه شمسی نیز به دور خود می&zwnj;حرکتد. از این گردش نتیجه&zwnj;ی دیگری عاید می&zwnj;شود و آن اینکه هر دو هزار و اندی سال این مجموعه یک &laquo;چهرگردون&raquo; را پشت سر گذاشته و یک &laquo;چهر&raquo; به عقب می رود. &laquo;چهرگردون&raquo; را به جای &laquo;صورت فلکی&raquo; پیشنهاد می&zwnj;کنم.<br /> &nbsp;</p> <p><img alt="" align="left" width="250" height="356" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/400_heilige_kuh.jpg" />معنی این حرکت چیست؟ به قراری که می&zwnj;دانیم در متجاوز از چهار هزار سال پیش در روز نخست بهار تعادل بهاری (ربیعی) در سر برج گاو (ثور)، که همان اردیبهشت باشد، بوده است. مثلاً شاید در روز سوم اردیبهشت. گویا برای ستاره&zwnj;شناسان آن عصر روشن بوده که تا چند دهه یا سده&zwnj;ی دیگر بنا بر این است که روز نخست بهار در درجه&zwnj;ی سی و یکم برج بره (حمل) و یا همان فروردین قرار بگیرد. چنین به&zwnj;نظر می&zwnj;رسد که در این مقطع سلسله&zwnj;ای اعمال در روز زمین انجام می&zwnj;شده تا در شتاب بخشیدن به این جابه&zwnj;جائی به نیروهای آسمان مدد برسانند. یکی از حوادث دیگری که در این ایام اتفاق افتاده، این است که سیاره ناهید (زهره، ونوس) که سیاره عشق و در عین حال تجسم آسمانی عصر مادرتباری بوده است، دارای دو شاخ بلند بوده که از دور به شاخ گاو می&zwnj;مانسته. این دو شاخ، به دلیل سردتر شدن سطح سیاره ظاهراً کوتاه&zwnj;تر می&zwnj;شود. چنین به&zwnj;نظر می&zwnj;رسد که در روی زمین، بخشی از مردم برای یاری&zwnj;رسانی به نیروهای آسمانی رسم قربانی کردن گاو را برای نخستین بار اعمال می&zwnj;کنند. کشتن گاو هم میسر نمی&zwnj;شد مگر آن&zwnj;که خنجر اختراع شده باشد که باید اختراعی مردانه بوده باشد. روشن است که هنگامی که گاو زمینی را به&zwnj;عنوان نماد گاو آسمانی می&zwnj;کشید، اقتدار زنانه را زیر سؤال می&zwnj;برید. چرا که می&zwnj;دانیم در آن دوران گاو را &ndash;شاید در ارتباط با &laquo;چهرگردون گاو&raquo; یا همان اردیبهشت می&zwnj;پرستیده&zwnj;اند. دلیل آن نیز روشن است و بدون شک به ستاره&zwnj;شناسی آن زمان ارتباط پیدا می&zwnj;کند. این گاو می&zwnj;دانیم که در هندوستان زنده است و هنوز مورد پرستش قرار می&zwnj;گیرد. در یک فیلم هندی دیدم که گوروی هندی برای آن که گاو آسمانی به مریدانش حمله نبرد، شاخ&zwnj;های او را می&zwnj;گیرد و شاگردان که در خواب غفلت هستند نحات پیدا می&zwnj;کنند. اما گورو جان خود را از دست می&zwnj;دهد. در خاورمیانه برعکس، گاو آسمانی یک&zwnj;بار به دست گیل گمش و بار بعد به دست میترا، خدای ایرانی کشته می&zwnj;شود. این نشان می&zwnj;دهد که هر دو فرهنگ سامی و آریائی منطقه در زمینه&zwnj;ی پایان دادن به عصر مادرتباری با یکدیگر توافق داشته&zwnj;اند. در خود اسطوره&zwnj;ی گیل گمش رد پای ایرانیان به چشم می&zwnj;خورد، که بعدتر در این&zwnj;باره سخن گفته خواهد شد. در همین اسطوره&zwnj;ی انوما الیش تحقیقات نشان می&zwnj;دهد که &laquo;آبسو&raquo; یک نام ایرانی و کنایه از واژه&zwnj;ی &laquo;آب&raquo; است. اسطوره&zwnj;ی انوما الیش بایستی در برزخ زمانی برخوردهای نخستین دو قوم شکل گرفته باشد. این در خواندن داستان ضحاک در شاهنامه نیز منعکس است. در داستان شاهنامه صراحتاً از هندوستان و گاو سخن به میان می&zwnj;آید، اما جهت حرکت مازندران و گیلان و کوه&zwnj;های البرز است. <br /> &nbsp;</p> <p>به هر تقدیر اطلاع داریم که در دوران آغازین برج بره، در همان نخستین گام&zwnj;ها بره به دست ابراهیم قربانی می&zwnj;شود. این نشان می&zwnj;دهد که انسان در مقطع چهار هزار سال پیش رسماً و البته توأم با آداب در کار آسمان مداخله می&zwnj;کرده است. چون اگر این مداخله نبود این بره باید مورد پرستش قرار می&zwnj;گرفت، اما در تمامی منطقه ایران و اروپا به نحوی کشته می&zwnj;شود. پس انسان دارد نشان می&zwnj;دهد که حداقل در رفتارهای آئینی&zwnj;اش آسمان را به جهتی که خود می&zwnj;خواهد هدایت می&zwnj;کند. اما چرا قادر است این&zwnj;کار را انجام دهد؟ مسئله روشن است: او موفق شده بانو خدا تیامات را بکشد. در فلسفه گویا از این تیامات به عنوان &laquo;هیولای ازلی&raquo; نام برده می&zwnj;شده. هنگامی که مردوک سر تیامات را می&zwnj;برد و سر بالا رفته و آسمان می&zwnj;شود، روشن می&zwnj;شود که حالا دخالت کردن در این آسمان مرده که صرفاً دارای حرکات مکانیکی&zwnj;ست کار ممکنی&zwnj;ست. شاید انسان دوران قدیم که در طی صدها هزار سال از طبیعت و آسمان وحشت داشته بر حق بوده که چنین قتل عجیبی را انجام دهد تا بتواند بر ترس خود از آسمان و زمین غلبه کند و بدون وحشت از پدیده های طبیعت استفاده کند. اما دو حادثه بد در این میانه اتفاق افتاده. نخست این که فیزیک نوین ثابت می&zwnj;کند که انسان وحش درست&zwnj;تر می&zwnj;اندیشیده و طبیعت یک پارچه زنده است و نفس می&zwnj;کشد و رشد می&zwnj;کند. حتی سنگ سلول&zwnj;سازی می&zwnj;کند و موجود زنده&zwnj;ای&zwnj;ست. ما چیزی به نام &laquo;طبیعت بی&zwnj;جان&raquo; نداریم. دومین مشکل این است اما که امروزه نسبت دخالت و بهره&zwnj;برداری انسان از طبیعت در تمامی جهات بسیار گسترده شده و گهگاه به حد خطرناکی رسیده است. بحث بر سر این نیست که دکارت می&zwnj;گوید صدای جیغ موش در آزمایشگاه همان&zwnj;قدر اهمیت دارد که صدای چرخش در روی لولا. بلکه اما بحث بر سر این است که دست&zwnj;درازی&zwnj;های ما به طبیعت ممکن است منجر به مرگ حقیقی آن بشود. گذشته از آلودگی عجیبی که ما در محیط زیست ایجاد کرده&zwnj;ایم اینک اما کار دست&zwnj;درازی را به جایی رسانده&zwnj;ایم که وسایل دست&zwnj;ساخت بشر را به فضا پرتاب می&zwnj;کنیم بی&zwnj;آن&zwnj;که از پیش از آن کوچک&zwnj;ترین آگاهی از ساختار این طبیعت داشته باشیم. به&zwnj;خوبی می&zwnj;دانیم که عالم کوچک در ارتباط تنگاتنگ با عالم بزرگ است. کافی&zwnj;ست نگاهی به خود بیندازیم تا این را بفهمیم. ارتباط بسیار مشخصی میان کوچکترین سلول بدن ما با کل مجموعه بدن وجود دارد. آیا نمی&zwnj;شود باور کرد که عین همین ارتباط میان هر یک از ما و گهان وجود داشته باشد؟<br /> &nbsp;</p> <p>به هر حال به هر طریقی که نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که کشتن تیامات، مادر هستی، در اسطوره&zwnj;ی انوما الیش نه تنها قتل کثیفی&zwnj;ست، بلکه مقدمه&zwnj;ای&zwnj;ست برای خرابکاری&zwnj;های بعدی. یک نکته روشن است که پس از این قتل رشد تکنولوژی در منطقه خاورمیانه به&zwnj;کلی کند می&zwnj;شود. ظاهراً پدرسالار با کشتن بانو که بخش قابل ملاحظه&zwnj;ای از اختراعات تا آن مقطع را انجام داده بوده است صاحب تمامی آنها می&zwnj;شود و خود بانو را نیز به بیگاری می&zwnj;کشد، که این&zwnj;بار نه آزادانه، بلکه از سر اجبار پارچه ببافد و یا دیگر خط ننویسد. بدین ترتیب است که در حالی که انهدوانا، نخستین شاعر جهان که در چهار هزار سال پیش می&zwnj;زیست یک زن است، در نسل های بعدی زنان بی&zwnj;سواد بار می&zwnj;آیند و این&zwnj;کار عمدی&zwnj;ست. بانو باید احمق و ذلیل باشد. در برنامه بعدی درباره&zwnj;ی بعد جنسی اسطوره گفت خواهم داشت.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>در همین زمینه:</strong><a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=3716"><br /> </a></p> <p><a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=3716">::بخش پیشین کشتار زنانگی هستی به روایت شهرنوش پارسی&zwnj;پورر::</a><br /> &nbsp;</p>

شهرنوش پارسی‌پور - دیشب در مجلسی شاهنامه فردوسی می‌خواندیم. رسیدیم به بخشی که «گاو برمایه» که گاوی‌ست عجیب و شگفت‌انگیز با شیر خود افریدون یا همان فریدون را می‌پرورد. این باعث شد تا من ادعا کنم که این گاو همان گاو زمین یا جهان است.

البته مجلس اندکی متشنج شد و دوستی پیشنهاد کرد که برداشت‌های اسطوره‌ای را از مطالعه حذف کنیم و فقط پندهای اخلاقی را در مد نظر قرار بدهیم. به هر تقدیر این باعث شد که امروز که می‌نویسم توضیحی درباره‌ی این گاو بدهم که بسیار مسئله‌برانگیز و قابل تأمل است. اطلاعات من در این زمینه محدود است، اما هدف ما این است که بفهمیم چرا زنانگی هستی در داستان انوما الیش قربانی شده تا جهان شکل بگیرد. در حقیقت در پس و پشت این داستان نوعی اقتدار انسانی به چشم می‌خورد. تو گوئی از پس صدها هزار سال حالت انفعالی داشتن و شدندگی مدام، انسان اراده‌ی عمل پیدا می‌کند. اما تقاصی که انسانیت در خاورمیانه پس‌ می‌دهد همان حذف زنانگی هستی‌ و پیامد آن منجمد شدن و تصعید رشد تکنولوژی‌ست. در آینده توضیح خواهم داد که چرا. اما فعلاً به موضوع گاو بازگشت می‌کنیم.

می دانیم که «گهان» در شدن و حرکت مداوم است. بخشی از این حرکات برای ما انسان‌های روی زمین قابل درک و دریافت است. حرکت وضعی را می‌شناسیم که زمین به دور خود در حرکت است. حرکت انتقالی را نیز می شناسیم که زمین به دور خورشید می‌حرکتد. پس اما گویا منظومه شمسی نیز به دور خود می‌حرکتد. از این گردش نتیجه‌ی دیگری عاید می‌شود و آن اینکه هر دو هزار و اندی سال این مجموعه یک «چهرگردون» را پشت سر گذاشته و یک «چهر» به عقب می رود. «چهرگردون» را به جای «صورت فلکی» پیشنهاد می‌کنم.
 

معنی این حرکت چیست؟ به قراری که می‌دانیم در متجاوز از چهار هزار سال پیش در روز نخست بهار تعادل بهاری (ربیعی) در سر برج گاو (ثور)، که همان اردیبهشت باشد، بوده است. مثلاً شاید در روز سوم اردیبهشت. گویا برای ستاره‌شناسان آن عصر روشن بوده که تا چند دهه یا سده‌ی دیگر بنا بر این است که روز نخست بهار در درجه‌ی سی و یکم برج بره (حمل) و یا همان فروردین قرار بگیرد. چنین به‌نظر می‌رسد که در این مقطع سلسله‌ای اعمال در روز زمین انجام می‌شده تا در شتاب بخشیدن به این جابه‌جائی به نیروهای آسمان مدد برسانند. یکی از حوادث دیگری که در این ایام اتفاق افتاده، این است که سیاره ناهید (زهره، ونوس) که سیاره عشق و در عین حال تجسم آسمانی عصر مادرتباری بوده است، دارای دو شاخ بلند بوده که از دور به شاخ گاو می‌مانسته. این دو شاخ، به دلیل سردتر شدن سطح سیاره ظاهراً کوتاه‌تر می‌شود. چنین به‌نظر می‌رسد که در روی زمین، بخشی از مردم برای یاری‌رسانی به نیروهای آسمانی رسم قربانی کردن گاو را برای نخستین بار اعمال می‌کنند. کشتن گاو هم میسر نمی‌شد مگر آن‌که خنجر اختراع شده باشد که باید اختراعی مردانه بوده باشد. روشن است که هنگامی که گاو زمینی را به‌عنوان نماد گاو آسمانی می‌کشید، اقتدار زنانه را زیر سؤال می‌برید. چرا که می‌دانیم در آن دوران گاو را –شاید در ارتباط با «چهرگردون گاو» یا همان اردیبهشت می‌پرستیده‌اند. دلیل آن نیز روشن است و بدون شک به ستاره‌شناسی آن زمان ارتباط پیدا می‌کند. این گاو می‌دانیم که در هندوستان زنده است و هنوز مورد پرستش قرار می‌گیرد. در یک فیلم هندی دیدم که گوروی هندی برای آن که گاو آسمانی به مریدانش حمله نبرد، شاخ‌های او را می‌گیرد و شاگردان که در خواب غفلت هستند نحات پیدا می‌کنند. اما گورو جان خود را از دست می‌دهد. در خاورمیانه برعکس، گاو آسمانی یک‌بار به دست گیل گمش و بار بعد به دست میترا، خدای ایرانی کشته می‌شود. این نشان می‌دهد که هر دو فرهنگ سامی و آریائی منطقه در زمینه‌ی پایان دادن به عصر مادرتباری با یکدیگر توافق داشته‌اند. در خود اسطوره‌ی گیل گمش رد پای ایرانیان به چشم می‌خورد، که بعدتر در این‌باره سخن گفته خواهد شد. در همین اسطوره‌ی انوما الیش تحقیقات نشان می‌دهد که «آبسو» یک نام ایرانی و کنایه از واژه‌ی «آب» است. اسطوره‌ی انوما الیش بایستی در برزخ زمانی برخوردهای نخستین دو قوم شکل گرفته باشد. این در خواندن داستان ضحاک در شاهنامه نیز منعکس است. در داستان شاهنامه صراحتاً از هندوستان و گاو سخن به میان می‌آید، اما جهت حرکت مازندران و گیلان و کوه‌های البرز است.
 

به هر تقدیر اطلاع داریم که در دوران آغازین برج بره، در همان نخستین گام‌ها بره به دست ابراهیم قربانی می‌شود. این نشان می‌دهد که انسان در مقطع چهار هزار سال پیش رسماً و البته توأم با آداب در کار آسمان مداخله می‌کرده است. چون اگر این مداخله نبود این بره باید مورد پرستش قرار می‌گرفت، اما در تمامی منطقه ایران و اروپا به نحوی کشته می‌شود. پس انسان دارد نشان می‌دهد که حداقل در رفتارهای آئینی‌اش آسمان را به جهتی که خود می‌خواهد هدایت می‌کند. اما چرا قادر است این‌کار را انجام دهد؟ مسئله روشن است: او موفق شده بانو خدا تیامات را بکشد. در فلسفه گویا از این تیامات به عنوان «هیولای ازلی» نام برده می‌شده. هنگامی که مردوک سر تیامات را می‌برد و سر بالا رفته و آسمان می‌شود، روشن می‌شود که حالا دخالت کردن در این آسمان مرده که صرفاً دارای حرکات مکانیکی‌ست کار ممکنی‌ست. شاید انسان دوران قدیم که در طی صدها هزار سال از طبیعت و آسمان وحشت داشته بر حق بوده که چنین قتل عجیبی را انجام دهد تا بتواند بر ترس خود از آسمان و زمین غلبه کند و بدون وحشت از پدیده های طبیعت استفاده کند. اما دو حادثه بد در این میانه اتفاق افتاده. نخست این که فیزیک نوین ثابت می‌کند که انسان وحش درست‌تر می‌اندیشیده و طبیعت یک پارچه زنده است و نفس می‌کشد و رشد می‌کند. حتی سنگ سلول‌سازی می‌کند و موجود زنده‌ای‌ست. ما چیزی به نام «طبیعت بی‌جان» نداریم. دومین مشکل این است اما که امروزه نسبت دخالت و بهره‌برداری انسان از طبیعت در تمامی جهات بسیار گسترده شده و گهگاه به حد خطرناکی رسیده است. بحث بر سر این نیست که دکارت می‌گوید صدای جیغ موش در آزمایشگاه همان‌قدر اهمیت دارد که صدای چرخش در روی لولا. بلکه اما بحث بر سر این است که دست‌درازی‌های ما به طبیعت ممکن است منجر به مرگ حقیقی آن بشود. گذشته از آلودگی عجیبی که ما در محیط زیست ایجاد کرده‌ایم اینک اما کار دست‌درازی را به جایی رسانده‌ایم که وسایل دست‌ساخت بشر را به فضا پرتاب می‌کنیم بی‌آن‌که از پیش از آن کوچک‌ترین آگاهی از ساختار این طبیعت داشته باشیم. به‌خوبی می‌دانیم که عالم کوچک در ارتباط تنگاتنگ با عالم بزرگ است. کافی‌ست نگاهی به خود بیندازیم تا این را بفهمیم. ارتباط بسیار مشخصی میان کوچکترین سلول بدن ما با کل مجموعه بدن وجود دارد. آیا نمی‌شود باور کرد که عین همین ارتباط میان هر یک از ما و گهان وجود داشته باشد؟
 

به هر حال به هر طریقی که نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که کشتن تیامات، مادر هستی، در اسطوره‌ی انوما الیش نه تنها قتل کثیفی‌ست، بلکه مقدمه‌ای‌ست برای خرابکاری‌های بعدی. یک نکته روشن است که پس از این قتل رشد تکنولوژی در منطقه خاورمیانه به‌کلی کند می‌شود. ظاهراً پدرسالار با کشتن بانو که بخش قابل ملاحظه‌ای از اختراعات تا آن مقطع را انجام داده بوده است صاحب تمامی آنها می‌شود و خود بانو را نیز به بیگاری می‌کشد، که این‌بار نه آزادانه، بلکه از سر اجبار پارچه ببافد و یا دیگر خط ننویسد. بدین ترتیب است که در حالی که انهدوانا، نخستین شاعر جهان که در چهار هزار سال پیش می‌زیست یک زن است، در نسل های بعدی زنان بی‌سواد بار می‌آیند و این‌کار عمدی‌ست. بانو باید احمق و ذلیل باشد. در برنامه بعدی درباره‌ی بعد جنسی اسطوره گفت خواهم داشت.

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان

    <p>خداییش خانم پارسی پور، خودتون یه بار اینهایی رو که نوشتین خوندین یا ما خواننده ها باید ارتباط منطقی بین این مجموعه کلمه پیدا کنیم؟</p>

  • کاربر مهمان

    <p>&quot;&quot;طبیعت یک پارچه زنده است و نفس می&zwnj;کشد و رشد می&zwnj;کند. حتی سنگ سلول&zwnj;سازی می&zwnj;کند و موجود زنده&zwnj;ای&zwnj;ست. ما چیزی به نام &laquo;طبیعت بی&zwnj;جان&raquo; نداریم&quot;&quot;<br /> به شدت با جمله بالا موافقم و ممکنه کل کهکشان راه شیری هسته یک سلول از یک موجود در عالمی باشد که نمیشناسیمش<br /> ببخشید خانم پارسی پور با نوشته های شما یه جورای حال میکنم ولی یکم انحراف به فضای فمنیستی دارین که خوب ولی خیلی از جامعه ایرانی جلو تر و این باعث کاهش ارتباط با مخاطب داخل ایران میشه</p>

  • کاربر مهمان

    <p>سلام خانم پارسی پور<br /> نوشته بودید:<br /> دوران آغازین برج بره، در همان نخستین گام&zwnj;ها بره به دست ابراهیم قربانی می&zwnj;شود. این نشان می&zwnj;دهد که انسان در مقطع چهار هزار سال پیش رسماً و البته توأم با آداب در کار آسمان مداخله می&zwnj;کرده است.<br /> :<br /> شماببینید و خوانندگان مقاله ببینند در کدام متن مذهبی یا داستان های مربوط به تاریخ انبیاء آنچه به دست ابراهیم قربانی شد، بره بوده است؟<br /> در متون متعددی که من مراجعه کردم این قربانی یک قوچ بود و قوچ نر است نه ماده!<br /> در قرآن هم وقتی به این داستان اشاره می کند از تعبیر : و فدیناه بذبح عظیم استفاده می کند که بنظر نمی رسد کسی به بره که گوسفند نوجوان را می گویند صفت عظیم را بکار ببرد.<br /> سرکار خانم پارسی پور<br /> بنده زیاد شاهنامه نمی خوانم ولی آنچه از متون مذهبی و داستانهای انبیاء و متون مرتبط در قرآن دیده ام ، قربانی کردن قوچ ، توسط ابراهیم ، به عنوان جایگزین قربانی فرزندش (اسمائیل یا اسحق) برای انجام دستوری بوده است که معتقد بود در خواب به آن مامور شده است.<br /> و قریب به اتفاق تعابیر و تفاسیری که از این داستان شده است ، این بوده است که باید برای هدفت (اینجا رضایت خداوند) بتوانی از آنچه به آن تعلق خاطر داری دل بکنی !<br /> منهای نظرات موافق و مخالف که از بعد اخلاقی به این داستان وارد شده است ،من نمی دانم سرکار با بافتن آسمان و ریسمان به همدیگر ، چگونه از این داستان ، قربانی شدن زنانگی ، یا مداخله در کار آسمان ، را استنباط می فرمایید.<br /> احساس من این است که براحتی نتوانید از اتهام &quot;مقداری مظلوم نمایی با مصادره به مطلوب کردن داستان با هدف ماهی گرفتن از آب گل آلود ، شانه خالی کنید.</p>

  • کاربر نادر

    <p>شهرنوش محترم. با سلام . با علاقه مطالب شما را دنبال میکنم ولی کمی هم حیران خصوصیات شما هستم ! گاهی مدافع سر سخت حقوق حیوانات هستید! گاهی هم شدیدا فمنیست میشوید ! حالا هم که در حوزه اساطیر و فلسفه و انهم در چین ! و کتاب بسیار راز ورمز دار پنج هزاره ساله افسانه های قوم اعجوج معجوج داد سخن میدهید ! باور بفرمائید بنده حقیر که هیچ ! ( چون هنوز مشغول گذراندن دوره نهضت سواد اموزی هستم !) این یافته ها و جداول را به یک چینی ارائه بفرمائید تا ببینید چه نگاهی به شما خواهد داشت ؟! مژده دادید که عنقریب کتاب شما در این خصوص منتشر میشود! دوستانه توصیه میکنم پنج جلد کتاب راهنما را همزمان ضمیمه بفرمائید ! ..از اینکه فرمودید در جلسات شاهنامه خوانی حضور موثر دارید موجب مسرت است ! دوست عزیز : استعداد خود را در همین رشته بکار گیرید تا بفهمید با یک ملاقه چطور در کنار دریای حکمت و فلسفه واسطوره حکیم ابوالقاسم فردوسی نشسته اید ! شاید به اتکا استعداد و پشتکارتان هم خود سودی ببرید و هم مارا نفعی برسانید ! در خاتمه جهت ویرایش کتاب عرض کنم که ( دورانها ) از لحاظ دستوری اشتباه است ! چون جمع در جمع است ! دوران خود جمع(دوره) است و دوران جمع ان و ( دورانها) غلط دستوریست ! گر چه غلط رایجی شده !! فارسی را پاس بداریم !.</p>

  • کاربر مهمان نرگس

    <p>خانم پارسی پور عزیزم من شما رو می شناسم و افتخار میکنم به این آشنائی شاید شما منو به خاطر نیارید ولی من شمارو فراموش نمیکنم و می دونم این نوشته های سنگین از دانش شما/ حاصل ساعتها راه رفتن و تفکر شما در سالهای گذشته ست امیدوارم که این نشانه برای به خاطر آوری من مفید باشه دوستتون دارم ونوشته ها واندیشه های شما رو با تمام وجودم قبول دارم بسیار عالی نوشتید ولی اعتراف می کنم که از دانش محدود ما زنان ایرانی خیلی جلوتره وفهم مطالب کمی سخت می شه امیدوارم نعمت بهره برداری از وجود نازنین شما به ما برگرده..</p>

  • شهرنوش پارس پور

    <p>نرگس عزیز، </p> <p>من دارم برداشتی را که از یک داستان قدیمی دارم برای شما شرح می دهم. علت این کار این است که امروزه در جامعه ایران مرد وزن رودر روی هم ایستاده اند. حکومت با تمام قوا می کوشد حجاب به سر زن ها بیندازد ، زن زانیه را اعدام می کند، در عوض مرد می تواند حداقل چهار زن صیغه ای بگیرد. زنان فمینیست با تما قوا مشغول مبارزه هستند تا دیگر زنان سنگسارنشوند. به همین جهت من به تاریخ اساطر مراجعه کردم تا ببینم ریشه گرفتاری از کجا آغاز می شود. البته در این لجظه مطلب برای شما سخت است، اما اگر تامل بفرمائید آسان خواهد شد. </p> <p>ارادتمند، شهرنوش</p>